ازدواج سفید یا سیاه؟
پیشروی یا ازهم پاشیدگی؟
آذر ماجدی
“رژیم اسلامی وصله ناجوری بر پیکر جامعه است.” منصور حکمت این حقیقت را حدود دو دهه پیش عنوان کرد. و از آن زمان، هر سال که می گذرد این حقیقت بر انسانهای بیشتری عیان می شود. رشد گستردۀ جنبش آزادی زن، حضور وسیع زنان در دانشگاه ها، جنگ تن به تن با ارازل و اوباش اسلامی بر سر حجاب، گسترش رابطه جنسی خارج از ازدواج، سرباز زدن از ازدواج توسط بخش وسیعی از دختران* برای حفظ استقلال و مقابله با مناسبات مردسالار و بالاخره “ازدواج سفید”. پدیده ای که رعشه بر اندام فسیل های از گور برخاسته اسلامی انداخته است. چپ و راست روضه می خوانند، “اسلام از دست می رود؛ بچه ها حرامزاده می شوند؛ پایه های جامعه سست شده است.” مجلس اسلامی علیه آن شمشیر از رو بسته است. سخنگوی “رهبر” علیه آن هشدار داده است. محققین و دانشگاهیان باد در غبغب انداخته اعلام می کنند که “ازدواج سفید” عواقب سیاهی برای زنان در پی خواهد داشت. ژورنالیست های بادمجان دور قابچین هم برای عقب نماندن از معرکه می گویند: “ازدواج سیاه نه سفید”.
ازدواج سفید چیست؟
زندگی مشترک زن و مرد بدون ازدواج، بدون عقد شرعی یا رسمی که به آن “هم باشی”** هم میگویند. تحت یک رژیم اسلامی که سی و پنج سال است کوشیده جامعه را اسلامی کند، زنان را زیر حجاب سیاه ببرد، سنن و عرف زمان محمد را در جامعه پیاده کند، به هر کار مردم و هر گوشه زندگی خصوصی شان سر کرده و برای آن فتوا داده است (اخیرا شخص “رهبر” علیه اپیلاسیون عورت زنان فتوا صادر کرده است.) سنگسار کرده، شلاق زده، اعدام کرده، تجاوز و شکنجه روا داشته است، زن و مرد دارند بدون عقد و ازدواج با هم زیر یک سقف زندگی می کنند. بر سر آپارتاید جنسی چه آمده است؟ آیا رژیم اسلامی تعدیل شده است؟ خیر، مردم “نه” خود به این نظام را اجرایی کرده اند. برای ارزشها، قوانین و سنن این نظام پشیزی ارزش قائل نیستند.
آنچه در ایران به ازدواج سفید معروف است چندین دهه است که در کشورهای غربی رواج یافته و اکنون یک پدیده متداول است. زندگی مشترک بدون ازدواج بویژه پس از انقلاب جنسی در غرب در دهه شصت و هفتاد میلادی رشد کرد. زندگی مشترک بدون ازدواج پیش از دهه هفتاد میلادی در آمریکا ممنوع بود، اما اکنون یک پدیده بسیار عادی و وسیع است. رشد جنبش حق زن، خلاصی فرهنگی و مدرنیسم در هر جامعه ای درجاتی از مذهب زدایی و حاشیه ای شدن دستگاه مذهب و مقابله با سنن و فرهنگ پیشین را در پی دارد. در غرب در دهه شصت و هفتاد میلادی ما شاهد چنین روندی بودیم، آنچه به انقلاب جنسی معروف شد و در ایران نیز همین روند در حال گسترش است. تفاوت در ایران وجود یک نظام سرکوبِ اسلامی است که با خشونت در مقابل این روند قد علم کرده است. لذا این تحولات و محصولات آن بشکل باصطلاح مخفی شکل می گیرد.
جالب اینجاست که همه از دولت و محقق و ژورنالیست از مخفی بودن آن می گویند، اما پدیده آنقدر وسیع است که همه درباره آن بحث می کنند. مخفی به این معناست که رفتن زیر یک سقف از چشم دولت پنهان است و بعضا از چشم خانواده نیز. اما بقولی مانند آن “فیل در اتاق است.” آمار دقیقی از تعداد ازدواج های سفید در دست نیست. نمی تواند باشد؛ زیرا مخفی است. اما آنچنان وسیع است که از دو سال پیش مدام درباره این پدیده توسط آخوندهای رنگ و وارنگ، مجلس، “بیت رهبری”، ژورنالیست ها و محققین صحبت می شود. هشدار داده می شود؛ تهدید می گردد؛ نصحیت می شود. علیرغم تمام این تمهیدات ازدواج سفید یک پدیده رو به رشد است. اخیرا مطلبی خواندم که از رشد ازدواج های سفید در یزد شکایت می کرد.
چرا ازدواج سفید رشد کرده است؟
محققین در ایران علل اقتصادی، یعنی بیکاری، کم درآمدی و گرانی مسکن و غیره و همچنین “مسئولیت ناپذیری” نسل جوان، بخصوص مردان را دلیل رشد ازدواج سفید می خوانند. کاربدستان حکومت سست شدن اخلاق و اسلام در جامعه را دلیل اصلی آن می دانند. (و لابد خوشحالند که زمان ظهور امام غایب شان نزدیکتر می شود.) راستش برای یکبار هم که شده آخوندها دلایلشان درست تر است! دلایل اقتصادی می تواند در اکراه در تشکیل خانواده بمعنای سنتی و عرفی آن سهیم باشد. مسائل اقتصادی و فقر و بیکاری مهمترین معضل جامعه است و قطعا بر تمام وجوه زندگی مردم تاثیر می گذارد. اما اگر تحولات مذهبی، اخلاقی، سنتی و بیک معنا رشد مدرنیسم و آزادی زن نبود، عدم تشکیل خانواده بمعنای سنتی آن اشکال دیگری بخود می گرفت. اگر مذهب سست نشده بود و مردم زیر بار مذهب و سنن نزده بودند، صیغه بسیار وسیعتر می شد. اکنون صیغه وسیع هست، اما قربانیان آن عمدتا زنان محروم و زحمتکش هستند. یا یک عقد شرعی می خواندند و با هم زندگی می کردند. خواندن یک صیغه عقد که هزینه ای ندارد که کسی برای صرفه جویی “آخرت” خویش را به خطر بیاندازد و باستقبال “جهنم” برود. در واقع ازدواج سفید یکی از نتایج جنبش آزادی زن، خلاصی فرهنگی و ضد مذهبی است.
بنابراین، تلاش باصطلاح محققان، عالمان و دانشگاهیان نه ارائه یک تحلیل واقعی از تحولات جامعه و رشد و گسترش پدیده ازدواج سفید، بلکه دادن درس اخلاق به جوانان، ترساندن آنها از عواقب و ممانعت از آنچه آنها از هم پاشیده شدن بنیان های جامعه و خانواده می خوانند، است. همه یکصدا می گویند عواقب ازدواج سفید برای زنان بسیار سیاه است، زیرا از هیچگونه حمایت حقوقی و اجتماعی برخوردار نیست.
اینها یا در دنیای خیالاتشان زندگی می کنند یا بعنوان مواجب بگیر حکومت اسلامی دارند تعزیه خوانی می کنند و نه تحلیل علمی و آکادمیک. مگر زنان در ازدواج رسمی و شرعی از حمایت حقوقی و اجتماعی برخوردارند که در ازدواج سفید آنرا از دست بدهند. اگر در مورد کشورهای غربی که زنان از حقوق حمایتی و برابر در بسیاری عرصه ها برخوردارند این موضوع طرح می شد، خوب انسان را به فکر وامی داشت؛ اما در ایران؟ تنها حمایتی که می تواند مد نظر آنها باشد، مهریه است. اینکه زنی پس از طلاق بتواند مهریه قراردادی را طلب کند. همین و بس. که اینهم در مورد بخش وسیعی از مردم محروم و زیر خط فقر بی معناست. ازدواج سفید برای زنان یک حسنی که دارد اینست که جدایی در آن بسیار آسانتر است. ضمنا زنی که خطر عواقب تنبیهات حکومتی را به تن می خرد و وارد چنین رابطه ای می شود، قاعدتا از آنچنان استقلال رای و اراده ای برخوردار هست تا در مقابل زورگویی های مرد، اگر موضوعیت داشته باشد، بهتر مقاومت کند و خود را از شر آن خلاص کند.
درباره حقوق کودکان محصول چنین روابطی صحبت می شود. روشن است که در جامعه تحت قوانین اسلامی این یک مساله بسیار جدی است. لذا سقط جنین هم همراه با ازدواج سفید در حال رشد خواهد بود. از سقط جنین آماری در دست نیست، چون سقط جنین نیز غیرقانونی و مستوجب تنبیهات وحشتناکی است. تنها می توان تخمین زد که در نتیجه گسترش رابطه جنسی، حاملگی نیز رشد می کند. حتی در جوامعی که وسایل جلوگیری از بارداری وسیعا موجود و حتی رایگان است و آموزش جنسی نیز در مدارس وجود دارد مانند انگلستان، نرخ حاملگی های ناخواسته بالا است. چه رسد به ایران که دسترسی به وسایل جلوگیری مشکل است، بویژه اگر زن ازدواج رسمی نکرده باشد. بعلاوه، ایمنی وسایل جلوگیری از بارداری صد در صد نیست. و ضمنا عجیب نخواهد بود اگر محصولات تاریخ مصرف گذشته را به زنان بیاندازند و یا از نظر مالی تهیه آن برای بسیاری زوج ها سخت و غیرممکن است. پس رشد حاملگی های ناخواسته در چنین شرایطی یک امر قطعی است. و تنها راه برای زنان مبادرت به سقط جنین است. سقط جنین غیرقانونی خطرات جسمی و روانی بسیاری برای زنان بدنبال دارد. اما سقط جنین فقط زنان در ازدواج های سفید را تهدید نمی کند. یک معضل بسیار مهم کل جامعه است.
تاریخ گواه خوبی بر این مدعا است که ترس از حاملگی ناخواسته مانع چندانی برای امتناع از برقراری رابطه جنسی نیست. برای انسان هایی که زیر فشار زور و اختناق، سرکوب و دخالت و کنترل دائم زندگی می کنند و علیه آن عصیان کرده اند و پیه زندان، سنگسار و شلاق را به تن مالیده اند؛ حاملگی ناخواسته مانع غیرقابل پرشی نیست.
ازدواج سفید محصول تحولات پایه ای و بنیادی در جامعه ایران است. تغییر موقعیت زنان در جامعه یک مولفه اصلی آنست. بار دیگر باید تاکید کنیم که موقعیت واقعی و دوفاکتوی زنان در جامعه با موقعیت رسمی و حقوقی شان از زمین تا آسمان فاصله دارد. زنان قویتر و مستقل تر شده اند. از اعتماد به نفس و استقلال رای و اراده بسیار بالاتری برخوردارند. استقلال اقتصادی که برخی از زنان از آن برخوردار شده اند نیز یک فاکتور بسیار مهم است. تحولات اخلاقی، ارزشی و فکری در جامعه یک مولفه بسیار مهم دیگر است. زدن زیر چهارچوب های مذهبی و سنتی، سست شدن اخلاقیات و ارزشهای سنتی و مذهبی و رشد مدرنیسم فاکتورهای مهمی در ایجاد و رشد این پدیده و پدیدهای مشابه در مناسبات جنسیتی در جامعه است.
رشد این پدیده را باید بفال نیک گرفت. بجای ترساندن زنان از عواقب منفی آن باید هر چه سختر کوشید تا این نظام را به زیر کشید. رژیم اسلامی با تمام موجودیت جامعه و شهروندان آن در ضدیت و ناسازگاری است. این رژیم واقعا که وصله ناجوری بر پیکر جامعه است. باید آنرا کند و بدور انداخت. باید آنرا به زیر کشید. سرنگونی رژیم اسلامی شرط لازم هر نوع بهبود اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در زندگی مردم است.
* طبق آمارهای محققین حدود ۴-۶ میلیون “پیردختر” در جامعه وجود دارد. منظور آنها از پیردختر زنانی هستند که از آنچه سن ازدواج خوانده می شود عبور کرده و هنوز ازدواج نکرده اند.
** ترجمه ترم سوئدی Sambo است.