اسماعیل ویسی – دریاد سی وپنجمین سالگرد جنگ ومقاومت 24 روزه مردم سنندج
انقلاب سال 1357 در ایران برعلیه رژیم سطنتی پهلوی، انقلابی آزادیخواهانه و برابری طلبانه بود. انقلابی بود برای دستیابی به آزادی، برابری، رفاه و آسایش از لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود . هدف انقلابیون دستیابی و ایجاد زندگی ای بهتر بود.
طبقه کارگر درانقلاب 57 نقش اساسی در ساقط کردن استبداد سلطنتی پهلوی داشت. عدم وجود حزب کمونیستی کارگری در هدایت و رهبری مبارزات طبقه کارگر، جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه اجتماعی دخیل در جریان خیزش انقلابی و توده ای 57، وجه مشخصه ضد استبدادی و وجود تعلق خاطر سیاسی- اجتماعی جریانات به اصطلاح چپ به اسلام انقلابی! عملا تعلق به جنبش ملی – اسلامی که در مبارزات مردم دخیل بودند و با حمایت دولتهای غربی به قصد جلوگیری از بقدرت رسیدن چپ، ضد انقلاب اسلامی را، در راستای سنت توده ایستی و ملی – مذهبی و فرهنگ عقب مانده ضد غربگرائی سازمان یافت و بقدرت رسانیده شد. ضد انقلاب اسلامی که در اساس ماموریت و وظیفه اش سرکوب انقلاب آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم و بشکست کشانیدن آن بود.
در جریان خیزش توده های مردم درانقلاب 57 در جامعه کردستان نیروهای چپ و کمونیست و آزادیخواه ، نقش اساسی و رهبری کننده را داشتند. جریان ارتجاع اسلامی ” تسنن مکتب قرآن مفتی زاده و تشیع طرفدار خمینی ” در حاشیه قرار داشتند. حضور ملموس نیروهای چپ وکمونیست پس از سرنگونی استبداد سلطنتی و فقدان پایگاه اجتماعی جریان اسلامی تازه به قدرت رسیده در ایران یکی از عوامل وجود آزاد های سیاسی بی قید و شرط در کردستان بود. عیلرغم تمامی تلاشهای ارتجاع ملی- مذهبی در هیئت ” حزب دموکرات کردستان ایران و جریان مفتی زاده ، برای زد و بند کردن و به سازش رسیدن با رژیم نوپای اسلامی ” جامعه بدنبال سیاستهای چپ و آزادیخواهانه کشیده می شد. کوهی از اسناد غیر قابل انکار در رابطه با شرایط سیاسی- اجتماعی و امنیتی آن روز جامعه کردستان ثابت میکنند که بر سراسر کردستان فضای آزاد سیاسی و امنیت و آسایش حاکم بود و احزاب سیاسی در آزادی بی قید و شرط فعالیت می کردند. جامعه توسط شوراها و ارگانهای مردمی اداره می شد. مفاهیم و مطالباتی چون “آزادی- برابری و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری، درمانی و … مطرح و در سرلوحه خواسته های مردم بود.
وضعیت فوق برای رژیم سیاسی که ماموریت اساسی اش سرکوب انقلاب و مطالبات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، رفاه و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری، درمانی بود، غیر قابل قبول و تحمل بود. مرکز ثقل این وضعیت در تداوم و در دفاع از دستاوردهای انقلاب، عملا جامعه کردستان و شهر سنندج بود. به همین خاطر در جریان رقابت و درگیری مسلحانه مابین دو جریان “ارتجاعی طرفداران مفتی زاده و صفدری ” در شهر سنندج حکومت اسلامی برای سرکوب فضای آزادیخواهانه ، فرصت را غنیمت شمرده و توسط ارتش غسل تعمید اسلامی داده شده، شهر به توپ و خمپاره بسته شد و واقعه نوروز خونین 58 را با کشتار و زخمی کردن صدها نفر به مردم شهر سنندج تحمیل نمودند!
کردستان سنگر انقلاب!
در جامعه کردستان جو و فضای آزاد سیاسی- اجتماعی به معنی واقعی و انقلابی حاکم بود؛ عملا انقلابی که رژیم سلطنتی پهلوی و شاه را سرنگون کرده بود با نیروی کارگران و زحمتکشان و توده های مردم آزادیخواه و سکولار و انقلابی کردستان نه تنها همچنان ادامه داشت بلکه روز به روز بیشتر بسط و گسترش پیدا می کرد. در آنمدت کوتاه نهایتا 7 ماهه پس از سرنگون شدن استبداد شاهی، مردم مناطق دیگر ایران بخصوص تهران و شهرهای بزرگ، از آنچه در کردستان میگذشت کم و بیش مطلع بودند. فضای آزاد و انقلابی در کردستان چنان میان مردم آزادیخواه و انقلابی سراسر ایران صدا داده بود که عملا تداوم خواسته هایشان در انقلاب 57 را در جامعه کردستان میدیدند، و کردستان ” سنگر انقلاب ” لقب گرفته بود. عملا و بحق هم چنین بود!
چنین وضعیتی برای کل ارتجاع اسلامی حاکم به سرکردگی خمینی قابل تحمل نبود و از سرایت این فضای آزاد سیاسی- اجتماعی و مقاومت انقلابی و توده ای به سراسر ایران وحشت داشتند. برای به شکست کشانیدن و سرکوب این فضای انقلابی از هیچگونه تلاشی خودداری نکردند. راه انداختن جنگ و درگیری و لشگر کشی و مسلح کردن مرتجعین فئودال در مناطق مختلف، جریانات مذهبی و لمپن های اسلامی پاسدار و عوامل مفتی زاده در سراسر کردستان بویژه در شهرهای پاوه و اورامانات، منطقه دیواندره، شمال کردستان، نقده، و مریوان و ..از نتایج ترفند سرکوب ضد انقلاب اسلامی در کردستان بود. فضای ملتهب جامعه کردستان آماده انفجار بود، در روز 23 تیر ماه 58 در شهرمریوان مزدوران محلی با حمایت پادگان شهر مریوان، راهپیمائی مسالمت آمیز مردم را که خواهان تعطیلی مقر سپاه پاسداران بودند، به گلوله میبندند وبا تیراندازی فضای شهررا متشنج میکنند. در نهایت معترضین به مقرسپاه حمله کرده و در ادامه درگیری چندین نفر از مزدوران کشته و مقر به تصرف آزادیخواهان در میاید، متعاقب آن ارتش مستقر در پادگان تلاش می کند به شهر حمله کرده و آنرا تصرف کنند که با مقاومت مسلحانه نیروهای انقلابی و توده ای مردم روبرو میگردند. اما شورای شهر برای جلوگیری از کشتار مردم و حمله ارتش به شهر، تصمیم میگیرد بعنوان اعتراض شهر را تخلیه و بطرف مرز ایران- عراق کوچ کنند، شهر تخلیه میشود و واقعه تاریخی کوچ مردم مریوان بوقوع میپیوندد.
واقعه ای تاریخی که بلافاصله مورد حمایت مردم شهرهای کردستان قرار گرفت و هزاران هزار نفر از مردم شهرهای سنندج، سقز و بانه در حمایت ازاین اعتراض یکپارچه و تاریخی مردم بطرف شهر مریوان و به هدف پیوستن به آنان دست به راهپیمائی زدند. این عمل تاریخی شکل دیگری از مقاومت توده ای را در برابر سرکوبگران اسلامی و در دفاع از حقوق سیاسی- انسانی و اجتماعی شان با موفقیت به نمایش گذاشت. تداوم روند چنین اوضاع سیاسی- مبارزاتی در ابعاد اجتماعی ، ارتجاع اسلامی حاکم را هراسان نموده بود و نهایتا آنان را واداشت که در روز 28 مرداد 1358 با فرمان حمله خمینی و اعلام جنگ علیه مردم آزادیخواه و بپاخاسته کردستان یک عرصه مهم تداوم انقلاب 57 را به خاک و خون بکشند. این جنگ و حمله وحشیانه عملا جنگ سرکوبگران انقلاب 57 علیه مدافعان دستاوردهای همان انقلاب بود تا بتوانند آخرین سنگرهای بازمانده از انقلاب 57 را سرکوب و تسخیر کنند . نهایتا این حمله نقطه عطف و آغازی در جهت تحقق استراتژی سیاسی و اهداف سیاسی- اجتماعی که هموار کننده تثبیت حاکمیت سیاسی اش بود.
اعلان جنگ و یورشی که با مقاومت مسلحانه در ابعاد اجتماعی و توده ای روبرو گردید و بعد از 3 ماه نیروهای سرکوبگر اسلامی با شکست مفتضحانه ای روبرو گردیدند و خمینی ناچارا در 26 آبان ماه 1358 با صدور پیام عاجزانه پر از ” تقیه ” و سراپا ریاکارانه خطاب به ” برادران کرد ” عملا شکست موقت را برای خریدن وقت و باز سازی نیروهای سرکوبگرش بپذیرد و به آن اذعان کند.
جنگ 24 روزه سنندج، 35 سال گذشت!
رژیم اسلامی برای تثبیت سیاسی و بسرانجام رسانیدن ماموریت ضد انقلابی اش جنگ ناخواسته ایی را به مردم کردستان تحمیل نمود. در جامعه کردستان هزاران نفر از فعالین کمونیست، رهبران جنبشهای کارگری- اجتماعی ، نیروهای برابری طلب و آزادیخواه و سکولار را بشیوه های متفاوت همچون سراسر ایران در زندانها و جبهه های جنگ توده ای و انقلابی و حین تلاش برای تصرف شهرهای کردستان و همچنین هزاران نفر از مردم غیر نظامی و بیدفاع را با اسلحه های سنگین از زمین و هوا و به شیوه های وحشیانه به قتل رسانیدند.
یورش نیروهای مسلح اسلامی با فرمان خمینی در 28 مرداد ماه 1358 بعد از 3 ماه بشکست کشانیده شد. سراسر کردستان به تصرف نیروهای مسلح ” پیشمرگ ” در آمد. نیروهای اسلامی عموما اماکن استقرار خود را تخلیه و به پادگانها خزیدند. شوراهای مردمی و بنکه های محلات برا ی اداره امور روزمره و برقراری امنیت و آسایش مردم تشکیل گردید. عملا هیچگونه اثری از حاکمیت سیاسی حکومت اسلامی مشاهده نمی گردید. جو و فضای جامعه سرشار از آزادی های سیاسی- اجتماعی بود. این وضعیت در سراسر ایران انعکاس پیدا کرده بود. مردم از شهرهای متفاوت ایران به کردستان مسافرت میکردند وضعیت را از نزدیک می دیدند.
رژیم اسلامی مترصد فرصت بود که مجددا به کردستان حمله کند و با تصرف شهرهای اصلی بویژه شهر سنندج که در آن مقطع نقطه ثقل تحولات آزادیخواهانه درکردستان بود و احزاب چپ و کمونیست دست بالا را داشتند بتواند مقاومت مسلحانه را در هم بشکند، دستاوردهای سیاسی- اجتماعی را باز پس گیرد و اختناق و استبداد را تحمیل و تثبیت کند.
طی ماههای آخر سال 1358دولت وقت از طریق هوائی شروع به تقویت تسلیحاتی، تدارکاتی و لجستیکی نیروهایش درپادگانها و دیگرمراکز استقرار نیروهای مسلح نمود.در تماس مداوم با مرتجعین محلی و لمپن های وابسته به احمد مفتی زاده ، طرفداران و همکاران رژیم اسلامی که ازکردستان فرار کرده و در شهرهای کرمانشاه، همدان و بیجار اقامت داشتند بود. همزمان شروع به تسلیح وسازماندهی نیروی مزدور ” پیشمرگان مسلمان کرد ” نمود. مرتجعینی که در پیشاپیش نیروهای مسلح حکومت اسلامی حرکت می کردند و در تصرف مناطق پایگاهی و کشتار مبارزین و تلاش برای تثبیت سیاسی رژیم اسلامی در کردستان نقش مهمی را ایفاء نمودند.
از اوایل دی ماه 58 از محور کرمانشاه- کامیاران با پیشقراولی پیشمرگان مسلمان کرد برای تصرف شهر سنندج یورش آوردند که در شهر و منطقه کامیاران با مقاومت مسلحانه پیشمرگان روبرو شده و مانع پیشروی شان شدند. در اوایل بهار سال 1359 نیروهای سرکوبگر خود را به فرودگاه که در چند کیلومتری سنندج واقع بود رسانیده و آنجا راتصرف کردند. همزمان از محورهای همدان – سنندج و بیجار- سنندج. یورش گسترده تری شروع شد. در هر 3 محور با مقاومت مسلحانه پیشمرگان روبرو شده و مانع پیشروی شان شدند.
شهر سنندج سنگر بندی شده و در تمامی زمینه ها سازماندهی های لازم انجام شد. اعتراضات خیابانی شروع شد و درسطح شهردر خیابان های ورودی شهر موانع تردد، ایجاد گردید. محل های نزدیک به پادگان سنگری بندی و تحت محاصره قرار گرفت و هرگونه تحرک نیروهای مستقر در آنجا، زیر نظارت کامل بود. در محورهای مربوطه درگیری و مقاومت ادامه داشت و نیروهای مسلح مردمی مانع هرگونه پیشروی ستونهای اعزامی بطرف شهر بودند.
در نصف شب 29 فروردین ماه 1359 فانتومهای جنگی برفراز شهر به پرواز در آمدند و شهر همزمان با توپ باران از طرف پادگان به راکت بسته شد تا با ایجاد فضای رعب و وحشت برای مردم، بتوانند از اطراف و پادگان شهر به داخل شهر نفوذ کرده و غافلگیرانه شهر را متصرف شوند. اما مدافعین مسلح در برابر آنان ایستادگی کرده و تلاش شان را بشکست کشانیدند. عملا جنگ تحمیلی مرتجعین اسلامی به مردم شهر تحمیل گردید مقاومت توده ای که 24 روز طول کشید. مقاومتی که نقطه عطف مهم تاریخی- اجتماعی در یک تاریخ مبارزاتی 35 ساله به حساب میاید. مقاومت توده ای 24 روزه ای که مانع گردید نیروهای فاشیسم اسلامی عیلرغم تمامی تلاشهایشان و بمباران و توپ باران کردن شهر از زمین و هوا، که باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد به داخل شهر پیشروی کرده و شهررا متصرف شوند.
بعد از 24 روز مقاومت توده ای، برای جلوگیری از کشتار و تلفات بیشتر سازمانهای سیاسی با تصمیم آگاهانه و بطور برنامه ریزی شده شهر را بدون تلفات تخلیه کردند.
فاشیستهای اسلامی با پیشقراولی مزدوران محلی، پیشمرگان مسلمان کرد وابستگان مکتب قرآن مفتی زاده وارد شهر شدند و برای ایجاد فضای رعب و وحشت و در هم شکستن روحیه مبارزاتی و مقاومت مردم، بطور عام شروع به بگیر و ببند، خانه گردی و دستگیری و بازداشت و اعدام ساکنین شهر نمودند. خانواده بسیاری از کسانی را که در صفوف پیشمرگان بودند، دستگیر و به مناطق دوردست از جمله بافق و یزد و…تبعید نمودند. بامید اینکه، حرکت به لحاظ اجتماعی و عاطفی بر پیشمرگان فشار آورد و آنان را وادار به تسلیم شدن کند. و … اما خوشبختانه خانواده های تبعید شده با استقبال گرم مردم آن شهرها روبرو شدند وعملا ترفند ضد انسانی رژیم اسلامی، شکست خورد.
مقاومتی که 35 سال از آن گذشته است. اماسرآغازی که حاوی تجارب بسیاری برای جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و علیه ارتجاع اسلامی در ایران بوده است. تجاربی که در مقاومت مردم کوبانی در تقابل با ارتجاع اسلامی داعش تداعی شد. تجارب ارزنده و گرانبهائی که در تحرکات حمایتی مردم شهر سنندج ، از مقاومت مردم کوبانی با سر دادن شعار کوبانی، کوبانی تو سنه ی قاره مانی- کوبانی تو تنها نیستی- کوبانی حمایتت می کنیم- مرگ بر ارتجاع … همسویی و شباهت رژیم اسلامی با داعش را هدف قرار میدهد، مرگ بر ارتجاع مستقیما سینه رژیم اسلامی را نشان میگیرد. سنندج شهری که 34 سال قبل یکپارچه در تقابل بایک یورش وحشیانه با هدف تصرف شهر و در هم شکستن یک مقاومت حماسی و توده ایی ، همچون مردم کوبانی مقاومت کرده یادآور تجارب تلخی برای رژیم اسلامی از لحاظ سیاسی- اجتماعی بود. از آنجاست که به صف حمایت کنندگان وحشیانه یورش می برد و با بکار گیری گاز اشک آور و فلفل در تلاش برای متفرق کردن و مصدوم و بازداشت کردن دهها نفر از آنان میباشد. این پشتیبانی آشکارا از کوبانی و مقاومت آنان در مقابل داعش یادآور مقاومت 24 روزه و یکپارچه یک شهر سرخ بود!
حکومت اسلامی بعد از وارد شدن به شهر سنندج، در شهرهای سقز، بانه، سردشت با مقاومتهای یکپارچه مردم و پیشمرگان مواجه شد و در نهایت با دادن تلفات بسیار وارد آن شهر ها هم شد. نیروهای رژیم در بدو ورود به این شهرها همچون شهر سنندج از هیچگونه جنایتی کوتاهی ننمودند. در مقابل این وحشیگریهای و اعمال جنایتکارانه مقاومتی مردمی و جنبشی انقلابی و مسلحانه در سراسر کردستان شکل گرفت که برای سالها عرصه را بر سرکوبگران رژیم اسلامی تنگ نمود.
جمهوری اسلامی طی حاکمیت ضد انسانی اش، با گسیل 200 هزار نفر نیروی نظامی به کردستان و میلیتاریزه و امنیتی کردن فضای آن منطقه دست زد.، اما هنوز و بعد از 35 سال سرکوب شکست مبارزات اجتماعی مردم در همه عرصه ها برایش ممکن نشده است. رژیم جنایتکار اسلامی هنوز نتوانسته از لحاظ سیاسی- اجتماعی جامعه را تصرف کند و حاکمیتش را با اطمینان خاطر مستقر کند. تناقضی اساسی که خود رژیم کاملا بر آن واقف است!
زنده باد همبستگی مبارزاتی- اجتماعی توده های مردم!
5 اردیبهشت ماه 1394- 25 آوریل 2015
esmail.waisi@gmail.com
منتشر شده در نشریه کمینه کردستان حزب حکمتیست. اکتبر شماره 165
****