اول مه نماد برابری

اول مه نماد برابری

یاشار سهندی
“نشست مجمع جهانی اقتصاد در شرق آسیا،١٩ تا ٢١ آوریل (٣٠ فروردین تا یکم اردیبهشت ماه) در جاکارتا پایتخت اندونزی برگزار می‌شود”. یک خبر ساده و کوتاه و بی ضرر(!) در میان انبوه خبرها. به گزارش یک سایت حکومتی که او هم از یک منبع دیگر نقل کرده “این نشست ٣ روزه، فرصت ایده‌الی برای تصمیم‌گیران ارشد به منظور بحث در مورد وسایل لازم برای بهبود همکاری منطقه‌ای خواهد بود.” واژه ها همین جوری بی جهت ساخته و مصرف نمی شوند.”تصمیم‌گیران ارشد” به اندازه کافی عنوان دهان پر کنی است که خواننده را مجاب کند که تصمیماتی که گرفته میشود درست خواهد بود! ایشان چه کسانی هستند؟ “نمایندگان بانک‌ها و سازمان‌های بزرگ به همراه ١٢ وزیر و دیگر مقامات ارشد از سراسر جهان” که قرار است عقل هایشان را روی هم بریزند تا به ” یافتن راه‌حل‌هایی برای فشار بر چالش‌ها، کشف فرصت‌ها و موانع رشد اقتصادی…” برسند و همچنین “این گفتگوها…به همراه بررسی پیشرفت کنونی و تنش‌های ژئوپلتیکی که می‌تواند به این پیشرفت آسیب زند را شامل خواهد شد”.
در طول سال کم از این نشستهای “تصمیم گیران ارشد” در سراسر جهان برگزار نمی شود. گروه هفت، گروه بیست، کنفرانس اَپک، اجلاس اُپک، کنفرانس شانگهای ، غیر متعهدها، نشستهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، کنفرانس داووس، مونیخ و الی ماشاالله کنفرانسهای بزرگ و کوچک دیگر. همه اینها دستور کارشان بسیار شبیه هم است و “آن یافتن راه‌حل‌هایی برای فشار بر چالش‌ها، کشف فرصت‌ها و موانع رشد اقتصادی به همراه بررسی پیشرفت کنونی و تنش‌های ژئوپلتیکی … “. همیشه خدا هم دود تصمیمات، این تصمیم گیران ارشد، که گاه عنوان شغلی شان را یک تریلی هم نمی کشد، به چشم توده مردم ٩٩ درصدی رفته و میرود. نمونه بارزش، که زندگی ما را به شدت تحت تاثیر قرار داد، تصمیم بسیار تلخ ٣٦ سال پیش سران گروه ٧ در گوادلوپ بود که نتیجه اش تجربه خونباری شد که هنوز که هنوز است ادامه دارد، و آخرین ثمرات آن سلاخی شدن مردم در هر گوشه از جهان، بخصوص در منطقه خاورمیانه است. این امتیازی که بورژوازی به خودش داده البته نه بخاطر رضای ٩٩ درصدیها، بلکه به یمن یک دیکتاتوری جهانی، که میتواند همه چیز را ظرف چند روز مهیا کند تا دورهم بنشینند و لباسهای بومی بپوشند و عکسهای یادگاری برای ثبت در تاریخ بگیرند، که نهایتا هم نتیجه این کنفرانس ها معمولا فلاکت بیشتر مردم و حتی تهدید حیات کنونی در روی زمین است. در هیچ کجای جهان این امکان را فراهم نمی آورند که نمایندگان واقعی کارگران برای دو روز هم شده دور هم جمع شوند. آنجا هم که کارگر سعی کند یک متینگی داشته باشد گویی دنیا روی سر بورژوازی خراب شده است. اولین تصمیم، آخرین تصمیم آنها خواهد بود، سرکوب.
اول مه نزدیک است. تنها روزی که کارگران توانسته اند به قیمت گزاف به روز بین المللی خود تبدیل کنند. شرکت در همین روز( از ابتدا تا کنون) در بسیاری از کشورها میتواند به قیمت زندانی شدن یا از دست جان برگزارکنندگان تمام شود. برای کنفرانسهای بورژوازی، همه توان نیروهای امنیتی و پلیسی دولتها بسیج میشوند تا امنیت آن تضمین شود و برای اول مه نیز همه توان نیروهای امنیتی و پلیس دولتها بسیج میشوند تا نگذارند تجمع کارگران به سلامت برگزار شود. چرا که تصمیم گیران ارشد میدانند یکی از موانع رشد اقتصادی مورد نظرشان اتحاد کارگران است. چرا که کارگران به حق مدعی هستند باید سهم آنها از زندگی داده شود. رشد اقتصادی بورژوازی مساوی است با فلاکت تمام عیار کارگر و برای تضمین این رشد و این فلاکت، کارگر باید ارزان و خاموش باشد. اول مه بیانگر اعتراض کارگر به رشدی است، که موجب فلاکتش میشود.
موضوعی که این روز را برجسته کرده جسارتی است که کارگر انجام میدهد و به هر شکلی شده مراسم خودش را میگیرد. اما هستند کسانی که خواهش میکنند که دولت محترم اجازه دهد که کارگر به خیابان آید چون میخواهد “مطالبه صنفی” خودش را “علنی” بیان کند و هیچ قصد و غرضی، بخصوص سیاسی در کار نیست. اما وقتی به توجیه این طرح “مطالبه صنفی علنی” میپردازند سیاسی ترین رهنمودها را میدهند: “اگر دولت‌ها حق برپایی مراسم روز جهانی کارگر را به رسمیت بشناسند حداقل در بدنه کارگری از اینکه در برابر افزایش ناچیز مزد، کاهش امنیت شغلی و یا رقیق شدن حمایت‌های اجتماعی به آن‌ها اجازه برپایی تجمع داده شده است یک نوع حس خوشبینی و اعتماد به دولت ایجاد می‌شود.”
مسلم است که “دولتها” آنقدر عقل دارند که بفهمند حس خوشبینی و اعتماد چیز مفیدی است! و عقل شان هم پاره سنگ برنداشته که از این موقعیت استفاده نکنند. اما چرا حتی به تشکیلات دست ساز خودشان هم، که قول میدهند چون امسال روز کارگر به جمعه افتاده جمعیت را به مراسم “عبادی و سیاسی نماز جمعه” هدایت میکنند، اجازه مراسم خیابانی نمی دهند؟ ترس. ترس از نیرویی که امام مرحوم شان را به هذیان گویی واداشت و خود خدا را هم کارگر دانست و هشدار داد مبادا “در میان کارگران انفجاری واقع بشد”. آخرین باری که تشکیلات مزدور جمهوری اسلامی مراسمی ترتیب دادند، کارگران آنرا به خیابان کشیدند و پارچه نوشته ای به دست گرفتند که روی آن به زبانی بسیار ساده و قابل فهم سوسیالیسم را فریاد زدند.” ما کار میکنیم که زندگی کنیم، زندگی نمی کنیم که کار کنیم” و در گوشه ای دیگر کسی پلاکاردی را به دست گرفت که شعار مانیفست را بر آن حک شده بود “کارگران جهان متحد شوید!” بورژوازی میداند خواسته صنفی میتواند سیاسی ترین خواسته ممکن باشد. افزایش دستمزد خواسته ای است که سرمایه داری را به چالش میکشد.
با وجود همه هم فکریها و تصمیم سازیها در کنفرانسهای مختلف، بورژوازی (بخصوص در کشوری مانند ایران که یک جنبش فعال کارگری وجود دارد و روزی نیست که گروهی از کارگران اعتراض نکنند) از اول ماه مه چون طاعون میگریزد. اگر کارگران نمی توانند در یک گوشه از این کره خاکی با امنیت کامل دور هم جمع شوند و بورژوازی حاضر نیست حتی یک سر سوزن بابت در این مورد کوتاه بیاید و در کنفرانسی هم که به نام کار و کارگر، خودش تشکیل میدهد، از کشوری مانند ایران قاتلان و شکنجه گران حکومت را به عنوان کارگر میپذیرد، همه بخاطر این است که درسش را خوب فرا گرفته. کنفرانسها و تصمیم سازیهای گوناگون برای بورژوازی حکم از این ستون به آن ستون فرج را دارد، چون نمی تواند از شر، به قول مارکس، گورکن خود یعنی طبقه کارگر خلاصی یابد. بخصوص در این ایام که “باز از برابری سخن در میان آمده است”، و اول مه نماد واقعی برابری است.