سایت پروسه
www.processgroup.org
رایدهندهگان امریكائی دستِ رد بهسینهی راستِ افراطی میزنند،
اما هنوز تحت ِدولتِ اوباما با سرمایهداری ریاضتی روبهرو هستند
كوین اندرسون
برگردانِ:آبتین درفش
رایدهندهگان امریكائی دستِ رد بهسینهی راستِ افراطی میزنند،
اما هنوز تحت ِدولتِ اوباما با سرمایهداری ریاضتی روبهرو هستند
كوین اندرسون
برگردانِ:آبتین درفش
16نوامبر، 2012
لوسآنجلس، كالیفرنیا ــ در انتخاباتِ نوامبرِ ایالاتِ متحده، یك حوزهی انتخاباتی چندقومیتی – چندفرهنگی ،دهنكجی ِجانانهای به برنامهی راستِ افراطیِ جمهوریخواهان كرد.
باراك اوباما بهیك پیروزیِ قاطع دست یافت،که این پیروزی حتا از پیشبینی نظرسنجیهای هواخواهِ او هم پیشی گرفت. رایدهندهگان، سیاستهای جناحِ راست را نهتنها در زمینهی اقتصادی، بلكه برحسبِ جنس، جنسیت، نژاد، مهاجرت، بیمهی درمانی، “جنگ با مواد مخدر”، و نظامیگری، رد کردند.
در عین حال، گردش به چپِ مختصرِ اوباما در خلالِ كارزارِ انتخاباتی، بههیچ وجه حاكی از جایی نیست كه او در دور دومِ ریاستجمهوریاش سعی دارد آن را اشغال کند. بیگمان، حملههای اوباما به ارتباطِ میت رامنی با سرمایهی مالیِ لاشخور، به نگاهِ متكبرانهی رامنی به مردمِ كارگر(که در ابرازِ نظرِ “47 درصدیِ” رسوا کنندهی او بُروز یافت)، و همچنین به برنامهی فوقِ نئولیبرالیِ رامنی در كم كردنِ مالیاتِ ثروتمندان( بهمثابهی شكلی از “آفرینشِ شغل”)، بازتابی از جنبشِ اشغال –ولو بسیار ضعیف- بود. اما بدونِ تعمیق و گسترشِ چنین جنبشی، نمیتوان بیش از همین كه وجود دارد از دولتِ دومِ اوباما انتظار داشت، چرا كه این دولت بر ادامهی سیاستِ ریاضتیاش یقین دارد، گیرم تا اندازهای آرامتر از آنچه رامنی ممكن بود در پیش گیرد. در حالیكه برنامهیِ بسیار حداقلیِ بیمهی درمانیِ اوباما بهبقای خود ادامه خواهد داد، او اكنون با جمهوریخواهان بر سرِ كاهشِشدیدِ برنامههای اجتماعی، حقوقِ بازنشستهگی و آموزش و پرورش، در ازای افزایشِ اندکِ مالیات بر ثروتمندان در حالِ چانهزنی ست.
گردش بهچپی كه اساساش بر تغییراتِ جمعیتی است
همچنان كه تقریبن همهی مفسرین خاطرنشان كردهاند، تغییرِ تركیبِ قومی در ایالاتِ متحده، نقشِ تعیینكنندهای در نتیجهی انتخابات ایفا كرده است. این موضوع بهشدیدترین شكل در جمعیتِ سریعن روبهافزایشِ رایدهندهگانِ آمریكایِلاتینتبار ایالاتِ متحد، كه در كل 10% رایدهندهگان سال 2012 را تشكیل میدادند مشاهده شد. آنها تقریبن دو برابر نسبت به سالِ 2000 كه 6% بود، مشارکت کردند. کسانی که از حملههای جمهوریخواهانِ نژادپرست به مهاجران، نیش خوردهاند،( تلاشهای گستردهای برای ممانعت یا ترساندن بسیاری از شهروندان ایالات متحد از رایدادن شد، آمریكایلاتینیتبارها) در مقیاسِ بزرگی بسیج شده و 71% رایشان را به اوباما دادند.
سهمِ آفریقاییتبارهایِ امریكائی نیز به 13% كلِ رایدهندهگان افزایش یافت. بهرغمِ این واقعیت، كه بهمنظورِ كاهشِ شركتكنندهگان، رایدهندهگانِ سیاه نیز هدفِ محدودیتهای رایدادن قرار گرفته بودند، 93% آنها بهنفعِ اوباما رای دادند. 73% از رایدهندهگانِ آسیائی ـ آمریكائی نیز، كه از 2% به 3% افزایش یافتهاند، به اوباما رای دادند.
این صفآراییِ قومی بهاین معنا بود كه امسال برای نخستین بار، فقط 73% از انتخابكنندهگان سفید بودند. از این روی، در حالی كه رامنی یك افزایشِ 9 درصدی را بین رایدهندهگانِ سفید كسب كرد (اگر چه 41% از سفیدها، كه بسیاری از آنان از طبقاتِ كارگر بودند، به اوباما رای دادند) و با اینحال كه این افزایش، او را بالا كشید، اما بهنسبتِ كلِ انتخابكنندهگان، بهطور چشمگیری كمآورده بود. مضافن، سیاستِ انتقادِ تند از مهاجران نه تنها با شكست مواجه شد، بلكه كاملن نتیجهی معکوس داد، و اكنون یك گشایشِ واقعی برایِ شمارِ قابلِ ملاحظهای از مهاجرانِ غیرقانونی ایجاد گردید. کسانی كه تخمین زده میشود 12 ـ 10 میلیون نفر باشند.
وقتی كه 55% زنان به اوباما رای دادند(كه كمی بالاتر از حاشیهی كلی تقریبن 2.8 درصدی است كه در رای محبوبیت popular vote كسب كرده بود)، فاصلهی جنسیِ عظیمی نیز در خلالِ این انتخابات پدیدار شد،. با این حال، از آنجایی كه مردانِ اندکی بیشتر به رامنی رای دادهاند، این موضوع منتج به یك فاصلهی جنسی 12 درصدی شد. تاثیرِ جنسی بهشدیدترین شكل در مبارزاتِ انتخابی برای مجلسِ سنا دیده شد، جاییكه اظهارنظرهایِ سكسیستیِ آشکار دربارهی تجاوزِ جنسی، به شكستهای نامنتظرهی جمهوریخواهانِ راستِ افراطی، مثل تاد اكین در ایالتِ میزوری انجامید. او گفته بود ” تجاوزِ مشروع” به حاملهگی منتهی نمیشود. شكستِ مشابهی نصیبِ ریچارد مورداك در ایالتِ ایندییانا شد كه اظهار کرد تجاوز ” خواستِ خدا” ست. بهاین خاطر، در یك سال، آن هم وقتی كه نقشهی انتخاباتی، بهنفعِ جمهوریخواهان بود، دموكراتها توانستند اكثریتشان را در سنا افزایش دهند.
و همچنان كه در پائین بحث خواهیم كرد، طوفانِ سندی واقعیتِ عینیِ تغییرِ اوضاع جوی را، در آخرین روزهای كارزار انتخاباتی، بهرغمِ كوششهای هم رامنی و هم اوباما در كم اهمیت دادن مساله، بهنمایش گذاشت. در سطح ِایالتی، چهار پیروزیِ قاطع در زمینهی حقوقِ زنان و مردانِ همجنسخواه، دوجنسیتی و تغییرجنسیتدادگان (LGBT) ، در گسترهی ملی بازتاب یافت. در مین، مریلند و ایالتِ واشنگتن، طیِ یك رفراندم، رایدهندهگان از ازدواجِ همجنسخواهان، با حاشیهی قابلِ اعتنای حدودن 5%، حمایت كردند. این نخستین بار بود كه ازدواجِ همجنسخواهان در یك انتخاباتِ مستقیم توسطِ رایدهندهگان تائید شد، كه برگشتی از عقبنشینیهای قبلی، مثل مورد کالیفرنیا در 2008 بود.مضافن، در ایالتِ میناسوتا، رایدهندگان یك طرحِ بهرفراندم گذاشته شده را با شکست مواجه کردند. طرحی كه ازدواجِ همجنسخواهان را در قانونِ اساسی ایالتی ممنوع میكرد.
همچنین در سطح ایالتی، رایدهندهگان در كلرادو و ایالتِ واشگتن، لایحههای بهرفراندم گذاشته شدهای كه داشتن و فروشِ مقادیر كم ماریجوانا را قانونی میكرد، هر یك با حاشیههای تقریبن 10%، تایید كردند. برای چندین روز، دادستانهای چندین ناحیه از ایالت وشنگتن، پیگردهای قانونی را برای ماریجوانا بهتعلیق درآوردند. اگر این اقدامات فراگیرتر شوند به كاهشِ جمعیتِ بیش از حدِ زندانهایِ ایالاتِ متحده، كه یك شرمساریِ واقعیِ ملی است، كمك خواهد شد. در یك سطحِ انترناسیونالیستی، چندین رهبر از امریكای لاتین اعلام كردند برای بررسیِ پیآمدهایِ قانونیكردنِ ماریجوانا در این دو ایالتِ ایالاتِ متحده، بهمنظورِ بازاندیشی در بارهی شكستِ “جنگ با مواد مخدر” (كه در سالهای اخیر تنها در مكزیك به دهها هزار مرگ انجامیده)، نشستی خواهند داشت.
همچنین در كالیفرنیا، جایی كه همهپرسی بیش از هر ایالت دیگری معمول است، رایدهندهگان یك جهتگیری بهچپ را در موضوعاتِ اجتماعی و اقتصادی بهنمایش گذاشتند. لایحهای ضد كارگری، كه در صورتِ پیروزی، از مشاركتِ سیاسیِ اتحادیهها جلوگیری میشد، بهرغمِ كمپینِ چندمیلیون دلاریِ اهداكنندهگانِ مرموز،( آن نوع از اهداكنندهگان كه از طریقِ تصمیمِ اخیرِ دیوانِ عالیِ مرتجعِ ایالاتِ متحده مجازشناخته شدند)،با شکستِ فاحشی مواجه شد. بههمین منوال، رایدهندهگان، افزایشِ مالیاتی را(كه بخشن ثروتمندان را نشانه رفته بود)، بهمنظورِ تامینِ مالیِ تحصیلاتِ دبیرستانی و دانشگاهی، تایید كردند. باز هم این موفقیت در رویارویی با دهها میلیون دلار پول، بهنفعِ طرف دیگر بهدست آمد. این پول، در تقابل با دانشجویانی قرار داشت كه بهحمایت از این مالیات بسیج شده بودند. مضافن رایدهندهگانِ كالیفرنیا ـ با حاشیهی دوسوم ـ رای به تخفیفِ لایحهی شرمآورِ دولت، معروف به قانون “سه ضربه” دادند،این لایحه حكم به حبسِ ابد برای سومین محكومیتِ جنایی، صرفنظر از شدت و ضعف آن میكرد.
محدویتهای انتخاباتهای سال 2012
كالیفرنیا برخی از محدودیتهای انتخاباتهای سال 2012 را نیز بهنمایش گذاشت. یك لایحهی بهرایگذاشته شده جهتِ لغوِ مجازاتِ اعدام با شكست روبهرو شد، اگر چه فقط با حاشیهی 5%، كه كمتر از گذشته بود. در میشیگان، سوالِ بهرفراندوم گذاشته شده كه حق چانهزنیِ دستهجمعیِ كارگران، بخشی از قانونِ ایالتی گردد، بهطورِ فاحش، با حاشیهی 13%، شكست خورد، البته بعد از یك كمپینِ پر قیلوقال توسطِ صاحبانِ منافعِ ضدكارگری.
در مجلس گَلوگشادِ نمایندهگانِ ایالاتِ متحد، یكدسته جمهوریخواهِ بسیار دستراستی، زیرِ نفوذِ تیپارتی[دارودستهای فاشیست مسلك] توانستند اكثریت را برای خود نگهدارند، و این موضوع بهرغم این واقعیت بود كه اكثرِ رایدهندهگان در مسابقاتِ انتخاباتی در سطحِ كشور از دموكراتها حمایت كردند. این نیروهای واپسگرا، قدرتِ بودجهبندیِ فدرال را در دستانِ خود نگه خواهند داشت. جمهوریخواهانِ بسیار محافظهكار، به كنترلِ حكومتهای ایالتی در سطحِ كشور همچنان ادامه خواهند داد، در حالیكه مصمم به از بین بردنِ تاثیراتِ بهجای مانده از طرفِ رایدهندهگانِ درحالِ تغییر هستند. بیشترِ تلاششان برای سركوبِ رایدهندهگان، كه رایدهندهگانِ اقلیت، مهاجر و جوانان را نشانه رفته بود، در آخرین دقایق توسط دادگاهها لغو شد.همانطور كه در پنسیلوانیا و تگزاس دیده شد. با این وجود، بسیاری از قوانینِ ضدِ دموكراتیكِ دیگر همچنان پابرجای هستند و بسیاری هم میتوانند در آینده موردِ انتظار باشند، بهویژه در “ایالتهای درحال ِنوسان” مثل اوهایو و فلوریدا كه هر دو تحتِ حكومتهای ایالتیِ جمهوریخواه هستند.
مضافن، در كمپین، بهسختی اشارهیی به میلیتاریسم یا امپریالیسمِ ایالاتِ متحده شد. با بیشاز یك دهه كه از “جنگ با ترور” میگذرد، بهنظر میرسید هم رامنی و هم اوباما این مساله را بهمحاقِ فراموشی میسپارند. همچنین، در حالی كه زبانِ اوباما در بارهی رویارویی با ایران، و حمایتِ بیچون و چرایش از اسرائیل، كمی كمتر از رامنی گوشخراش بود، هر کدام از آنها در طرحِ تصویری از ” جدیتِ” امپراتوری بر دیگری سبقت میگرفت. حتا اوبامای كمی كمتر میلیتاریست، اشارهیی به قولِ سال 2008 خود برایِ تعطیلكردن زندانِ بدنامِ گوانتانامو نكرد و هر نشانهای حاكی از آن بود که او دادگاههایِ نظامیِ سبكِ بوش را در موردِ افرادِ متهم بهتروریسم ادامه می دهد.
در بارهی گرمایشِ كرهی زمین و تغییر آب و هوا حتا بحثِ كمتری صورت گرفت. در خلالِ گردهمآیی جمهوریخواهان، رامنی آشكارا ایدهی بهتاخیر انداختن گرمایشِ اقیانوسها را بهسخره گرفت. و فقط یكبار در این مناظرات اوباما به تغییرِ آب و هوا اشاره كرد، در این معنا كه او در آخرین مناظره، ارجاع مختصری به تغییرِ آب و هوا به بیانیهی پایانیِ خود وصلهپینه كرد. در عوض اما، هر دوی آنها بر گسترشِ استخراجِ ذغال سنگ و برشِ هیدرولیكی فركینگ hydraulic fracking [تكنیكِ سوراخ كردنِ لایههای سنگی با متههای هیدرولیكی و استفاده از نوعی مایع كه میتواند از خود رسوباتِ بسیار خطرناك برای محیطِ زیست بهجای گذارد] برای استخراجِ نفت و گاز طبیعی تاكید كردند. اما واقعیت در عصرِ همان روزِ انتخابات، گواهِ نقض بههر دو كاندیدا تقدیم كرد، همچنان كه طوفانِ سندی، با گرمایشِ شدیدِ اقیانوسِ اطلس بهطغیان در آمد، و “فرانكاستورم” به وقوع پیوست. [طوفان خونآشام ـ نامی كه به طوفانِ سندی داده شد كه از نامِ فرانك اشتاین ضدِ قهرمان كتابی بههمین نام از مری شلی اقتباس شده است] و مستقیمن به مركزِ جهانی سرمایهی مالی، منهتنِ پایین، اصابت كرد. پیآمدِ آن، بسیاری از غولهایِ اقتصادیِ والاستریت، كه راستِ افراطی را حمایتِ مالی كرده بودند، گویا همینكه آب به پاشنهی در خانههاشان رسید، دچارِ تردید شدند. در این كشاكش، در چندین محلهی كارگرنشین، از منطقهی بروكلین و كوئینز، فعالینِ جوانِ جنبشِ اشغال، تقریبن تنها امدادگرانی بودند كه بهچشم میآمدند.
سرمایهداریِ ریاضتی و دورِ دومِ ریاستجمهوریِ اوباما
اگر رامنی میتوانست برنامههای اجتماعی را با دلبستهگی و حتا با شادی و شعف قطع كند، اوباما یقینن همینكار را ادامه خواهد داد، گیرم با قیافهی مغموم و سرعتِ تا اندازهای ملایم تر. اما گرایشِ عمومیِ سیستمِ اقتصادی و اجتماعی ایالاتِ متحد، واضح است. چشماندازی نهایی، برای این بحرانِ اقتصادیِ عمیق و ادامهدار دیده نمیشود. این وضعیت، بهمثابهِ یك كل، برایِ طبقاتِ مسلط، ـ هم لیبرال و هم كنسرواتیو ـ یک فرصت است. مستمسكیست برای “مهارِ” خدماتِ رفاهیِ حداقلی شده. خدماتی كه مردم ِایالاتِ متحده، بر مبنایِ دستآوردهای دهههای 1930 و 1960 مثل بیمهی اجتماعی، بیمهی بیكاری، و بیمهی درمانی، از آن برخوردارند.
سنِ بازنشستهگی باید افزایش و حقوقهای بازنشستهگی كاهش یابند. جوانان اگر قرار باشد به كالج یا دانشگاه بروند، بهرویارویی با وامهایِ نجومی ادامه خواهند داد. هیچ یك از كاندیداها حتا تظاهر به راهحلی برای بحرانِ افزایشیابنده مسكن، كه هر روز مردمِ بیشتر و بیشتری را آواره میكند، نكردند. خصوصیسازیِ مدارسِ ابتدایی و متوسطه تحتِ عنوان” مدارس با نظامنامهی ویژه” charter school ادامه خواهد یافت. و در مورد ِمهاجرت، باید متوجه بود كه بهرغمِ سخنپردازیِ انتخاباتیاش، و با وجود بهتعویق انداختنِ بسیار محدودِ حكمِ اخراجِ جوانانِ غیرقانونی كه از تحصیلاتِ دانشگاهی برخوردارند، دستگاهِ اجراییِ اوباما، سالیانه مهاجرانِ بیشتری را نسبت به دستگاهِ اجراییِ بوش اخراج كرده است. و هیچ یك از كاندیداها از فقرِ فزایندهای كه در حالِ چنگ انداختن به جمعیتهای بیشتر و بیشتری است، حرفی بهمیان نكشیدند.
این سیاستها نه تنها بر ناخنخشکیِ سیاستِ نئولیبرالی استوارند، بلكه بر واقعیتهای عینی مبتنی هستند. سیستمِ سرمایهداری ایالاتِ متحد بهرغم شكوفاییهایِ سوداگرانه در خانهسازی و امورِ مالی، اساسن از اواسطِ دههی 1970 راكد بوده است، و این موضوع بههمراهِ سطحِ بیسابقهای از بدهیهای شخصی و عمومی، روكشی از كامیابیِ اقتصادی را در خلالِ دورانهای معیینی از دو دههی گذشته سبب شده است. اما این کامیابی ها اكنون فرو ریخته و بازسازی شدنی هم نیست.
در سطحِ جهانی، كه ایالاتِ متحده هم از آن مستثنا نیست، مردمِ كارگر و حتا طبقاتِ متوسط سالها و شاید دههها ست كه با بیكاریِ شدید و اقتصاد ریاضتی روبهرو هستند. همچنان كه ماركس صدو پنجاه سالِ پیش اشاره كرد، “تنها بخشی از بهاصطلاح ثروتِ ملی كه بهطور واقعی مالكیتِ جمعی یك ملتِ مدرن محسوب میشود، بدهیِ ملی است” (جلد اول سرمایه، ترجمهی فوكز، ص 919). و سرمایه بر آن است كه این حقِ” مالكیت” را تا بهانتها اجرا کند.
البته یونان چشمگیرترین مثال از این موردِ دوم است. مردمِ كارگری كه بهمنظور تضمینِ وامهای بانكهای اروپائی به دولتِ یونان، مجبور به تحملِ كاهشهای شدید در شرایطِ زندهگی و كارشان شدهاند. اما همهی كشورهای سیستمِ سرمایهداری جهانی باید از بحرانِ مشابهی گذر كنند، گیرم بهشكلی خفیفتر، دست كم تا این لحظه.
معكوسكردن چنین روندی مستلزمِ یك شورشِ واقعن مهیبِ اجتماعی از زیر است، با روحیهی انقلابیترین بخشهای جنبشِ اشغال، جنبشِ خشمگینانِ اسپانیا، اعتراضاتِ یونان و انقلابهای عربی. اما حتا سازشناپذیریِ انقلابی، اگر به جهتِ درست، به سمتِ کلیتِ سیستمِ سرمایه داری و الغایِ مناسباتِ آن نشانه نرفته باشد، بسنده نخواهد بود.
و همچنین این نفی نباید بهطور مطلق در نظر گرفته شود، چون رویكردِ”همه چیز یا هیچ چیز” كه منجر به دست كم گرفتنِ اهمیتِ رفرمهای واقعی گردند ، دست كم میتوانند بهطور موقت، رنجِ مردمِ زحمتكش را تخفیف دهند، همچنان كه حتا در قانونِ بیمهی درمانیِ حداقلی، ولی با اهمیتِ اوباما، دیده شد.
همچنین مبارزه علیهِ سرمایه، نمیتواند از پوششِ جنبشهایِ رهاییبخش، علیه تمامیِ اشكالِ سركوب جدا گردد، صرفنظر از این كه این جنبشها مبتنی بر طبقه، نژاد/ قومیت، وضعیتِ مهاجرت، یا جنس و جنسیت باشند. كمی از عطر و بویِ این جنبشهایِ معاصر در انتخاباتِ ایالات متحده موجودیت یافت، چیزی كه باید تشویق شود.
و این نیز باید موردِ توجه قرار گیرد، در حالی كه 27% رایدهندهگان، اقلیت هستند، طبقهی كارگر حضوری بسیار بزرگتر از افریقائی ـ امریكائیها، امریكائیهای آسیائیتبار، و امریكای لاتینیهای ایالات متحده دارد . بهویژه وقتی كه بخشهایِ غیرقانونی، طبقهی كارگر بهحساب میآیند. و به این معناست كه مبارزهی طبقهی كارگرِ امروز، اغلب مشمولِ مولفههایی خواهد بود كه نه تنها به طبقه و استثمارِ اقتصادی و ازخودبیگانهگی پاسخ میگوید، بلكه به اشكالِ سركوبِ منبعث از نژاد، قومیت، یا وضعیت شهروندی نیز پاسخگو است. این موضوع قبلن در روزِ اولِ ماه می 2006، در تظاهراتِ عظیمِ میلیونی برای حقِ مهاجرت، كه كلِ بخشهای اقتصادیِ کشور، بهویژه در ایالتهایی مثل كالیفرنیا یا تگزاس را به تعطیلی کشاند، دیده شد.
اما در عینِ حال، اگر قرار است این نوع مبارزات ـ خواه توسطِ كارگران، خواه توسطِ گروههای سركوب شده ـ موفق شوند، باید به مبارزهی كلی علیه سرمایه پیوند خورند. در غیر این صورت، چنین مبارزاتی، اكثرِ مواقع، صرفن به قوی شدنِ حاكمیتِ سرمایه، با ظریفتر، انعطافپذیرتر، و پذیرفتنیتر ساختنِ آن برای جمعیتهای فرودست، چه در داخل چه در خارج منجر شده است.
در این معنا، انتخابِ دوبارهی اوباما ، بهرغمِ آنکه سرمایهدارانی كه با او بهشیوهی ارتجاعی رویارویی كردند، میتواند در عالمِ واقع، حاكمیتِ سرمایه را قوی كند. این موضوع به این علت است كه اوباما، بسیار بیشتر از رامنیِ توانگرسالار، میتواند چهرهای انسانیتر و چندفرهنگیتر به یك سیستمِ غیرانسانی، جنگافروز، و استثمارگر بدهد. اگر در ایالات متحده، ناآرامیِ اجتماعی در یك مقیاسِ وسیع دوباره سر بركشد، آیا اوباما در موقعیتی خواهد بود كه از مردم درخواست “شكیبایی” بیشتر، و این كه لطفن بروید خانه و كار را به سیستم محول كنید نماید؟
البته در اینجا، مثلِ همیشه، دیالكتیك، دو سویه دارد. برای سویهی دیگرِ آنچه در بالا آمد نكته این است كه انتخابِ دوبارهی اوباما ـ در قالبِ كوششِ عظیمی که بهمنظورِ استقرارِ شماری از اشكال بسیار واپسگرایانهی سیاست كاملن تامین مالی شده ـ به مردم ِكارگرِ ایالاتِ متحد اجازه داد كه كمی به تواناییهایشان پیبرند و بتوانند از كمیتِ عددی خود، از عزمشان در بیانِ نظراتِ خود، و قدرتشان و پتانسیلِ وحدتشان دركی داشته باشند. تا حدی كه ، به بیشترِ كسانی كه توسطِ سیستم سركوب شدهاند، اجازه دهد در ذهنیتشان به مفهومی از امید و اعتمادبهنفس نسبت به تواناییِ خود در تغییرِ چیزها دست یابند و میتواند برخی جنبشهایِ اجتماعیِ جدید را در جهتی انقلابیتر، بهویژه بین جوانان، دامن زند.