“بر عکس نهند نام زنگی کافور”
نوشتاری از ارژنگ داودی در باب ادبیات زندان و فساد مسوولان زندان
ارژنگ داودی زندانی سـیاسی محبوس در زندان رجایی شهر، در سلسه نامههای خود از زندان، این بار به سراغ چند عبارت مصطلح در ادبیات زندان و همچنین موضوع قاچاق و فساد “مسوولان ارشد زندانها” رفته است.
این معلم و نویسنده زندانی در بخشی از این نامه نوشته: «درآمد حاصل از انواع قاچاق در زندان رجایی شهر به طور متوسط ماهیانه به دو میلیارد تومان بالغ میشود…»
ارژنگ داودی به خاطر نامهنگاری از زندان و انتشار و ارسال نوشتهها و یادداشتهایش بارها از سوی مسوولین زندان مورد تهدید، فشار و شکنجه قرار گرفته است. وی با اتهامات تازهای در زندان روبرو و احکام جدید حبس نیز محکوم شده است.
اتهام «عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان» صدور حکم اعدام را برای این زندانی سیاسی ۶۱ ساله به دنبال داشت.
ارژنگ داودی محکومیت ۱۰ ساله نخست خود را به پایان رسانده، اما پیش از صدور حکم تازه اعدام، با پروندهسازیهای مختلف طی دوران حبس، دوباره به ۲۰ سال و ۸ ماه زندان محکوم شده است.
این زندانی سیاسی آبانماه ١٣٨٢ بازداشت شد و زیر شدیدترین شکنجهها در سلولهای انفرادی زندان “٣٢٨” سپاه پاسداران، بند دو الف قرار گرفت. وی از سوی شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب، قاضی حسن زارع دهنوی (حداد)، به 15 سال زندان تعزیری، 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی، انفصال دایم از مدیریت مجتمع آموزشی- فرهنگی پرتو حکمت، ٧٤ ضربه شلاق و تبعید به زندانهای جنوب کشور محکوم شد.
اتهامهای اصلی ارژنگ داودی، راهاندازی و تاسیس «جنبش آزادی ايرانيان» و «کنفدراسيون دانشجويان ايرانی» است، هرچند اتهامات ديگری همچون نوشتن «مانيفست ضد نظام جمهوری اسلامی»، توهين به رهبری و بنيانگذار جمهوری اسلامی و مسوولين نظام و روحانيون، توهين به مقدسات، و همکاری با خبرنگار کانادايی «جين کوکان» برای ساخت فيلم مستند «ايران ممنوع» نيز در پرونده ارژنگ داودی وجود داشت.
داودی در سالهای اخیر به زندانهای مختلفی تبعيد شده است؛ از زندان اوين به زندانی در اهواز، از آنجا به بندرعباس و سپس به زندان رجایی شهر (گوهردشت) کرج تبعيد شد. وی در مدتی که در زندانهای مختلف دوره محکوميت خود را میگذراند، بارها در اعتراض به وضعيت زندان، رفتار زندانبانان و اوضاع سياسی- اجتماعی ايران اعتصاب غذا کرده است.
این معلم زندانی در دوران سالهای زندان، بارها مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفته است و بخشی از بینایی و شنوایی خود را در اثر این شکنجهها از دست داده است.
این زندانی سیاسی هماکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بهسر میبرد.
متن کامل نامهی ارژنگ داودی در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته است که در پی میآید.
ایرانیان جهان؛
برای به پیروزی رساندن انقلاب سوم، متشکل شویم
در نسیمی که به تردیدی سرد
از پیچاپیچ سیم خاردار سرافکنده میگذرد
چشم به راه روزی میمانم که در آفتاب تازه آن فردا
رقص فرشتهوار گلهای رها شده پایداری
برکات آزادی را برابرانه به عرصه برآرد
برعکس نهند نام زنگی کافور
1- روسپی:
در قدیمالایام به زنان بدکاره، “روسیاه” میگفتند ولی رفته رفته از سر طعنه و مزاح آنها را “روسپید!؟” نامیدند. این اصطلاح در اثر کثرت استعمال و به مرور زمان به “روسپی” تبدیل شد؛ به طوری که هماکنون کلمه روسپی به عنوان معادلی محترمانه! برای فاحشهگان به کار برده میشود.
۲- سگ:
به آن دسته از پرسنل زندان که کالاهای قاچاق یا ممنوع؛ اعم از مواد مخدر، گوشی موبایل، کفش کتانی، رادیو، وسایل برقی، قاشق چنگال فلزی، لیوان شیشهای، لباس گرم و… را وارد زندان میکنند، اصطلاحا “سگ” گفته میشود. این سگها معمولا از مسوولان ارشد زندانها هستند، یعنی کسانی که در هنگام ورود یا خروج بازرسی نمیشوند، به ویژه افراد معدودی که با خودرو شخصی ورود و خروج میکنند از جمله رییس زندان!؟
بسیاری از این سگها به نوعی دمشان به سپاه، بسیج یا اطلاعات وصل است و لذا به هیچکس حتی به سگهای مافوق خود هم جوابگو نبوده، خودسرانه هر غلطی بخواهند، میکنند! به اینگونه سگها که به مفتخوری، مفتچری و مفتبری عادت دیرینه و آشکار پیدا کرده یا به عبارت دقیقتر معتاد! شدهاند و به هر بهانه ممکن، زندانیان را میچاپند، “سگان هار” گفته میشود.
با این وصف در سلسله مراتب سرگردنهداری خامنهای و شرکا در حق واقع اصطلاح “رییس زندان” تنها میتواند به عنوان معادلی محترمانه! برای “سگان ارشد” به کار رود! با این حساب سگ ارشد زندان رجایی شهر به نام “مردانی” که به انواع فسق و فجور آلوده بوده و کلمات روسپیدی چون مردی و مردانگی! را روسیاه کرده، همان قدر و اندازهها مرد است که فاحشهگان، روسپید! هستند. آری برعکس نهند نام زنگی کافور!؟
خاطرنشان میسازد که درآمد حاصل از انواع قاچاق در زندان رجایی شهر به طور متوسط ماهیانه به دو میلیارد تومان بالغ میشود!؟
یک تحقیق و تفحص جزیی در مال و منال این سگسانان و خانوادههایشان به راحتی اثبات میکند که هرچند هزینه ماهانهشان چند برابر درآمد رسمیشان بوده است، اما از همین راههای نامشروع، دهها و گاها صدها برابر حقوق و مزایای خود مال و اموال به هم زدهاند ولی با وقاحت تمام مدعی میشوند که خدا! به آنها داده یا معامله کرده و سود بردهاند!؟
– قابل توجه وزیر کشور سرگردنهداری خامنهای و شرکا
در ارتباط با موضوع به اصطلاح “پولهای کثیف” کذایی هرچند که در سرگردنهداری خامنهای و شرکا، اینگونه پولها را راحتتر از آب گوارا سر میکشند و ککشان هم اصلا و اصولا! نمیگزد؛ زیرا که آب از سرچشمه آلوده است، چندان که “گر حکم شود که دزد گیرند!” هرکس بیشتر از ۶ ماه در کسوت عمال این حکومت بوده یا از آن حمایت کرده را باید دستگیر کنند!؟
پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان
دیر زیوی و شاد زیوی همگان را آرزومندم؛
زنده باد ایرانی؛
پاینـده باد ایران؛
در اهـتزاز باد پرچم سه رنگ اهورایی؛
ارژنگ داودی
معلم، شاعر، نویسنده
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
خالد حردانی و سعید عابدینی دست به اعتصاب غذا زدند
خالد حردانی و سعید عابدینی دو زندانی محبوس در زندان رجایی شهر در اعتراض به انتقالشان به سلولهای انفرادی دست به اعتصاب غذا زدند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، سعید عابدینی تبعه آمریکا، خالد حردانی که در ساعت 12 ظهر دیروز دوشنبه 17 فروردینماه 1393، به همراه مصطفی اسکندری دیگر زندانی سیاسی محبوس در سالن 12 زندان رجایی شهر کرج، به سلولهای انفرادی این زندان منتقل شده بودند، در زمان انتقال، در اعتراض به این اقدام و اعمال برخوردهای غیرانسانی مسوولان زندان دست به اعتصاب غذا زدند.
گفته شده خالد حردانی مبتلا به زخم شدید معده است و تاکنون چندین بار دچار خونریزی معده شده است و در وضعیت خطرناک جسمی قرار دارد.
یک منبع مطلع از وضعیت این زندانیان به «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» گفت: «زندانیان سالن 12 آمادگی خود را برای اعتصاب غذا به نشانه اعتراض به این حقکشی علنی و شکنجه همبندیان خود و انتقال آنها به سلولهای انفرادی و تشدید پارازیتها و دیگر خواستههای قانونی اعلام میکنند.»
همزمان زندانیان سیاسی با انتشار بیانیهای ضمن محکوم کردن این حرکت در آستانه روز جهانی کارگر و روز معلم، اعلام کردهاند: «همبستگی زندانیان سیاسی با مردم مبارز و ترس حکومت از تاثیر متقابل پیوند پویا و زنده زندانیان سیاسی با اعتراضات و اعتصابات مردم دانستند.»