جنگ در خاورمیانه و صفبندی دولتهای منطقه
پیامدهای محلی و منطقه ای جنگ یمن
فاتح شیخ
از هشت روز پیش (۲۶ مارس ۲۰۱۵) با ورود عربستان سعودی و متحدانش به جنگ داخلی یمن، هم جنگ یمن و هم شرایط جنگی در خاورمیانه شتاب و دامنه جدیدی گرفته و زندگی مردم منطقه را با مخاطرات جدیتر و ناامنیها، کشتارها و ویرانیهای بیشتر روبرو کرده است.
حول این جنگ صفبندی کاملتری میان دولتهای منطقه شکل گرفته که تاثیرات استراتژیک آن به مراتب جدی تر از گذشته و پیامدهای سیاسی تاکتیکی آن به مراتب وسیعتر از ابعاد نظامی جنگ جاری است. یک طرف صفبندی رژیمهای ایران و سوریه، حزب الله لبنان و دارودسته های وابسته به سپاه قدس جمهوری اسلامی، حوثیهای یمن و “حشد شعبی” در عراق است. طرف مقابل صفبندی دولتهای عربستان، امارات، قطر، بحرین، کویت، اردن، مصر، سودان و مراکش است. دو دولت بزرگ ترکیه و پاکستان هم از ائتلاف زیر رهبری عربستان حمایت کرده اند و دولت افغانستان هم در پوشش “دفاع از امنیت عربستان” در کنار عربستان ایستاده است. با این صفبندی جدید، رژیم اسلامی ایران در منطقه با انزوای بیشتری روبرو است.
جنگ میان دولتهای منطقه که از چهار سال پیش در شکل عمدتا نیابتی در سوریه جریان دارد، در این هشت روز با بمباران مواضع میلیشیای حوثی وابسته به ایران و ارتشیان وفادار به علی عبدالله صالح رئیس جمهور پیشین یمن توسط هواپیماهای عربستان و چندین دولت عرب، جنگ در خاورمیانه شکل مستقیم تری پیدا کرده و بویژه از غروب پنجشنبه دوم آوریل با ورود نیروهای زمینی عربستان و متحدانش به عدن شدت و گسترش یافته است.
همزمان گروه ۵+۱ و جمهوری اسلامی پس از هشت روز مذاکره در لوزان سویس غروب پنجشنبه دو آوریل به چارچوب مقدماتی توافقی رسیده اند که قرار است ظرف سه ماه جزئیات سیاسی و فنی آن تدوین و تکمیل گردد. این تحول دیپلماتیک مهمی است اما جدال قدرت در منطقه و جنگ جاری را تخفیف نخواهد داد بلکه به تسریع و گسترش بیشتر آن کمک خواهد کرد. سه ماه آینده همزمان با تلاش متقابل جمهوری اسلامی و ۵+۱ برای تحمیل عقب نشینیها و امتیاز گیریها، در روی زمین هم جنگ و جدال قدرت بین جمهوری اسلامی و رقیبان جهانی و منطقه ایش هم شدت بیشتر خواهد گرفت. دیپلماسی و جنگ در استراتژی دولتها ادامه هم هستند. به این ترتیب در کوتاه مدت چشم انداز فروکش جنگ در خاورمیانه دیده نمیشود.
این جنگ بر سر چیست؟
دور جدید جنگ در یمن ادامه مستقیم تر و گسترده تر جنگ نیابتی در سوریه و بخشی از شرایط جنگی گسترده تری در خاورمیانه است. مانند چهار سال گذشته دولتهای منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی برسر تجدید تقسیم مناطق نفوذ خود در این منطقه استراتژیک جدال پایان ناپذیرشان را پیش میبرند. آنها این بار علاوه بر دارودسته های مسلح وابسته، با نیروهای نظامی رسمی خود درگیر جنگند و چندین کشور منطقه را به آتش و خون و ویرانی کشیده اند. اگر تنها در سوریه دویست هزار کشته، صدها هزار زخمی و شش میلیون آواره بر مردم آن تحمیل کرده اند، ابعاد جنگ جاری در خاورمیانه میتواند به مراتب جنایتبارتر، وحشیانه تر و کابوس آفرین تر باشد.
استراتژی جمهوری اسلامی در این جدال قدرت این است که با شکست استراتژی میلیتاریستی آمریکا در عراق، آن کشور یا دستکم بخش اعظم جغرافیای وسط و جنوب و هژمونی دولت مرکزی اش را زیر سیطره دارودسته های وابسته به خود در آورد. سپس با وصل کردن آن به سوریه زیر حاکمیت رژیم بشار اسد و جنوب لبنان زیر سیطره حزب الله یک امتداد منطقه ای تا ساحل مدیترانه برای خود تامین کند تا با کشیدن لوله های استراتژیک نفت و گاز به آبهای مدیترانه، پروژه “نابوکو” (لوله های انتقال نفت و گاز آذربایجان سابق شوروی به اروپا از مسیر ترکیه) را به مصاف طلبد. از طرف دیگر با کسب جای پایی در یمن امکان یابد بر باب المندب مدخل استراتژیک دریای سرخ دست اندازی کند و از دو مسیر بری و بحری، موقعیت خود را به عنوان یکی از چند قدرت درجه اول منطقه در ردیف ترکیه و عربستان و در رقابت با آنها تثبیت کند. این استراتژی رژیم اسلامی ادامه استراتژی معروف رژیم شاه و ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی برای تبدیل ایران به “ژاندارم منطقه” است. اما اگر استراتژی رژیم شاه از حمایت آمریکا و غرب در سطح جهان و اتحاد کم و بیش استوار با دولتهای اسرائیل و ترکیه و عربستان برخوردار بود، استراتژی امروز جمهوری اسلامی تنها به طور محدود و نسبی با استراتژی خاورمیانه ای روسیه همسوئی دارد و در عوض با استراتژی دولتهای اسرائیل و ترکیه و عربستان در تقابل کامل است.
استراتژی محور ترکیه – عربستان در سالهای اخیر بر تلاش برای جدا کردن سوریه از محور امتداد منطقه ای مورد نظر جمهوری اسلامی تمرکز داشته و شکست استراتژی رژیم ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای و کسب سیطره بر عراق و لبنان و فلسطین و یمن را هدف گرفته است. هدف نزدیکتر استراتژی مشترک ترکیه – عربستان تامین امکان انتقال ذخایر نفت و گاز عربستان و امارات و قطر و کویت از مسیر اردن و سوریه و ترکیه به مدیترانه است. هدفی که از حمایت آمریکا و غرب برخوردار است و بخشی از جدال قدرت غرب با روسیه در یکی از کانونهای بحران یعنی خاورمیانه است. دولت مصر هم یک پای مهم حمایت از استراتژی مشترک عربستان و ترکیه است. در دوره اخیر منافع مشترک دولتهای عربستان و ترکیه آنها را بیشتر به هم نزدیک کرده و دولت عربستان با میانجیگری میان دولتهای ترکیه و مصر موجبات نزدیکی آنها را هم فراهم کرده است.
به این ترتیب اکنون منطقه خاورمیانه شاهد صفبندی قدرتمندی از دولتهای عربستان و ترکیه و مصر و تعداد دیگری از دولتهای عرب است که در برابر تلاش جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای دست اول متحد شده اند. با توجه به این حد از تضاد منافع و جدال قدرت دولتهای منطقه بر متن جدال قدرتهای جهانی، قابل تصور است که جنگ در خاورمیانه گسترش بیشتر پیدا کند و پیامدهای به مراتب پرمخاطره تری برای مردم منطقه ببار آورد.
این جنگ شیعه و سنی نیست
با توجه به مجموعه واقعیاتی که درباره منافع زمینی استراتژیک دولتهای منطقه پشت جنگ جاری خاورمیانه اشاره شد، باید روشن باشد که این جدالها مبنای مذهبی ندارد. رویاروئی نظامی امروز در یمن واقعیت مشخصی است که میتواند مساله را باز هم روشنتر کند. نیروی اصلی و تعیین کننده در جنگ داخلی یمن، نیروهای ارتشی وفادار به رئیس جمهور سابق یمن است که با نیروی میلیشیای حوثی وابسته به جمهوری اسلامی همسوئی و اتحاد مقطعی پیدا کرده است. این نیروی اصلی منتسب به مذهب سنی است و تا چندی پیش متحد عربستان بود و اکنون برای حفظ جایگاه خود در قدرت سیاسی یمن با رقبای عربستان که هم مذهب آن نیستند همسو گشته است. نیروی میلیشیای حوثی منتسب به فرقه خاص شیعه زیدی است که با فرقه مذهبی جمهوری اسلامی نزدیکی ندارد بلکه از زاویه نظامی و سیاسی در این مقطع به رژیم ایران وابسته است. واضح است که جمهوری اسلامی در یک طرف این جنگ و ترکیه و عربستان و غیره در طرف دیگر جنگ، دائما با کشیدن پوشش ایدئولوژی فرقه ای بر جنگ خود، تلاش کرده اند که تا هر جا ممکن است از اهالی منتسب به فرقه های شیعه و سنی در خدمت سیاستها و جنگهای خود نیرو بگیرند. جنگ جاری در خاورمیانه جنگ مذهبی شیعه- سنی نیست اما تلاش رژیمهای مذهبی برای جذب نیرو تنوعات انتساب مذهبی در این منطقه را به سوی ایجاد تفرقه بیشتر تا حد خصومت فرقه ای و مذهبی سوق خواهد داد.
این جنگ از هر دو سو تماما ارتجاعی است
هر انسان آزادیخواهی در منطقه و جهان که دیدگاهی واقع بینانه دارد کمترین تردیدی ندارد که این جنگ از هر دو سو ارتجاعی و جنایتبار است. این جنگ تماما در ضدیت با منافع فوری و درازمدت مردم منطقه است. در این میان آنچه به جامعه ایران و چه باید کرد مردم ایران مربوط است، این است که صورت مساله جامعه ایران سرنگونی فوری جمهوری اسلامی و پایان دادن به دوره تیره پر از جنایت و کشتار و جنگ در تاریخ این جامعه است. جنگهای ویرانگر و ضدمردمی نیابتی و غیرنیابتی در خاورمیانه و نقش مستقیم جمهوری اسلامی در همه جبهه های آن، شاهد دیگری است بر حقانیت مردم ایران و وظیفه انسانی و جهانی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران که با اتکا به نیروی مبارزه و اتحاد خود این رژیم را به زیر کشند و با این اقدام تاریخی و بزرگ، یک پای جنگ و کشتار و ویرانی منطقه را قطع کنند.
مردم ایران با مردم منطقه و جهان منافع مشترک انسانی و آزادیخواهانه دارند، در یک سنگر واحد علیه قدرتهای جهانی سرمایه و دولتهای سرکوبگر منطقه هستند و هیچ نفعی در جنگهای جاری ندارند. اکثریت عظیم مردم ایران کوچکترین همسویی و اشتراکی با تجاوزگری و سلطه جوئی ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی ندارند، نه با نسخه ایران پرستانه رژیم شاه و نه با نسخه ناسیونالیستی اسلامی جمهوری اسلامی. مردم آزادیخواه ایران با درهم شکستن جمهوری اسلامی، میتوانند دور باطل این جنگهای ارتجاعی را بشکنند و از جانب خود دروازه صلحی عادلانه و پایدار را به روی مردم منطقه و جهان باز کنند.
سوم آوریل ۲۰۱۵