بُحران یمنُ، حقیقت چیست؟
شباهنگ راد
هفته ایست که دُور تازهای از تضاد منافعی سرمایه در یمن از سر گرفته شده است. عملیات هوائیِ با توافق امریکا و بهسرکردهگی عربستان و دیگر دولتهای عربی به یمنُ، و آنهم تحت عنوان “طوفان قاطعیت” آغاز گردیده است. دهههاست که منطقهی خاورمیانه و بعد از “بهارُ و انقلابات عربی“، دستخوش تغییر و تحولات خانمانسوز میباشد. روند خرابیها، نابسامانیها و همچنین ناامنی و نداری میلیونها انسان دردمند، شکلِ ناایستایی بهخود گرفته است و دارد، گام بهگامُ فضای یکایک کشورهای منطقهی خاورمیانه را در بر میگیرد. دارند به بهانهی شیعه و سُنی و دفاع از “حکومتهای مشروع و نامشروع“، و همچنین به بهانهی برقراری امنیت و پایداری دمکراسی، امنیت را ناامنتر و حلقهی دمکراسی تعریف شدهی سرمایه را، تنگتر و تنگتر میکنند. این همان “تغییر” ادعایی اوباما، از زمان قدرتگیریاش و در ادامه و در پیگیری سیاستِ “خاورمیانۀ بزرگُ” و “برقراری نظم نوین جهانی” به سرکردهگی امپریالیسم امریکاست.
به دیگر سخن و از منظر معماران کنونی، جهان سرمایهداری، نیاز به حیات بیش از این، نیاز به رفع بُحران و نیاز به کنترل بهتر مواد باارزشِ سوختی منطقهی خاورمیانه، و نیاز به چپاول و غارت دسترنج میلیاردها انسان محروم دارد. با این اصاف باید و میبایست، مطابق با اوضاع و شرایط کنونی، منفعت سرمایه را پی گرفت و مانعی کُندی روند آن گردید؛ میبایست بر شتابِ کارخانهجات سوددهی سرمایه افزود و مانعی هرگونه تجمعات و مخالفتهای رادیکال و انقلابات احتمالی آتی شد. بیدلیل هم نیست که اینروزها تولید و باز تولیدِ تنشج، لشکرکشی و راهاندازی جنگهای متفاوت در جوامعی غنی، به سیاستِ روزانه و روتین قدرتمداران بزرگ جهانی تبدیل گردیده است؛ بی دلیل هم نیست که کارخانهجات تسلیحاتی، بهیکی از پُر رونقترین کارخانهجات امپریالیستی تبدیل گریدهاند؛ تولید و فروش سلاحها و به تبعی آنها راهاندازی تنش و جنگهایی که پاسخگوی این دُوره، از جهان تعریف شدهی طبقات حاکم میباشد. تنش و جنگهایی که نه تنها، سخنگو و نمایندهی دو طبقهی متخاصم و متضاد از هم نیست. بلکه تنش و جنگِ خودیها، بر سر تصاحبِ هر چه بیشتر منابعی طبیعی، و همچنین تخریبِ هر چه وسیعتر زندهگانی میلیونها انسان ندار است.
دهه هاست که نقشهها و برنامهها را اینگونه چیدهاند و نیروهای هوائی و زمینی را آمادهی تعرض به بیقولههای محرومان نمودهاند؛ دهههاست که دارند، جامعه و مملکتی را در خاورمیانه و آنهم یکی پس از دیگری، زیر و رو میکنند تا لطمهای جدی، به مناسبات سرمایهداری وارد نهگردد. همهی تلاششان بر آن است، حقیقتِ ایننوع جنگُ و جدلها را، در پس پرده نگه دارند، تا سیاستهایشان روانتر به پیش رود. فروش سلاحهای مُدرن و پیشرفته به بهانهی مقابله با “افراط گرایان“، “داعشی“ها، “حوثی“ها و غیره، در پاسخ به بُحران نظامهای سرمایهداری، و در پاسخ به زیر و رو نمودن شالودهی زندگی سازندهگان اصلی جوامعی بشریست. چرا که نه “حزبالله” و “جُندالله“، “اخوانالمسلمین” و “داعشی“ها و “حوثی“ها، مخالف نظامهای طبقاتی و سرمایهداریاند، و نه حکومتهایی همچون عربستان، امارات، قطر، بحرین و ایران، حامی دمکراسی و برسمیت شناختن حقوقِ پایهای انسانیاند. همه در یک خط و همسوی سیاستهای سرمایههای بینالمللیاند و کمترین فاصلهی طبقاتی مابین آنان نیست. از مردُم نیستند و سیاست و اعمالشان بر گرفته از سیاستهای امپریالیستیست. این جنگُ و جهان آنان است و ربطی به جنگُ و جهانِ بشری نهدارد. این سلاح حاکمان و زورگویان و دار و دستههای رنگارنگشان است که دارد بر فضای جوامعی متفاوت و بر شانههای میلیونها انسان دردمند و تهیدست سنگینی میکند. سلاحهایی که دارد مسیر دنیای کنونی را در جهتِ تأمین منافعی طبقات حاکمُ و به سمت نابودی هر چه فزونتر زیر ساختهای جوامعی غنی رهنمون میسازد.
مگر از یادها رفته است که عربستان یکی از اصلیترین خریدار اسلحه از دولتهای امپریالیستی و بویژه از امپریالیزم امریکاست؟ قرارداد 20 سالهی امریکا با عربستان در سال 2010 و آنهم بهمیزان 60 میلیارد دلار و خرید هواپیماهای “اسپری وی – 22″ و جنگندههای “فالکن اف – 16″ و همچنین مُدرن و نوسازی دیگر جنگدههای عربستان و خرید 60 الی 80 تانک “لئوپارد 2″ از آلمان و دهها جنگندهی پیشرفتهی “تایفوت یورو فاتیر” از دولت انگلیس، و علاوه بر اینها، خرید بیش از 150 میلیارد دلاری عربستان در 3 سالهی اخیر از قدرتمداران بینالمللی و گردانندهگان اصلی جنگهای بهراه افتاده، نمایانگر این حقیقت استکه، نیاز و سوددهی کارخانهجات سرمایهداران بینالمللی، در فروش تسلیحات کُشنده و مُدرن، و همچنین در استفاده و در جایگزین آنها از جانب دولتهای وابستهای همچون عربستان، عراق، افغانستان، سوریه و غیره در جنگ با دشمنان فرضی و در جنگهای قومی – مذهبیست.
مسلم استکه ایندست انعقاد، و فعالیتهای نظامیِ امپریالیستها و بویژه امپریالیرم امریکا، صرفاً و صرفاً مربوط به کشور عربستان نیست، و قرارداد تسلیحاتی 3 میلیارد و 45 میلیون دلاری امریکا با امارات متحده عربی و فروش 6 میلیارد و 600 میلیون دلاری 340 هلیکوپترِ تهاجمی آپاچی، بالگردهای “بلک هاوک” و 22 بالگرد “لی هاوک” و قرارداد 2 میلیون یورویی با دولت آلمان از جانب قطر و همچنین فروش میلیاردها دلار سلاح به عمان و بحرین از جانب دولت امریکا نشانگر ماهیتِ سیاستهای سرکوبگرایانهی سرمایهداران بینالمللی و آنهم به سرکردهگی دولت امریکاست. بی دلیل هم نیست که روزانه و دائماً در مناطق و در جوامعی متفاوت، طبقات حاکم، در فکرُ و در تولیدِ، دستههای مرتجع و مسلح بهمنظور اجرایی بهتر نقشههای خودیاند. پیداست که چنین سیاستِ مخرب، نصیب میلیاردها انسان محروم و دردمند خواهد شد و پُر واضح استکه بلبشوها و جنگهای بهراه افتادهی تاکنونی، خواستِ کارگران و زحمتکشان و خواست قربانیان نظامهای امپریالیستی نیست. چرا که ایننوع جنگها، جنگِ محرومان نیست و پیآمد بس مخرب و هرینهپردازی برای تودههای ستمدیدهی یمن و دیگرجوامعی جنگزده خواهد داشت. چرا که جنگ سرمایهداران بر سر کنترل بهتر شریانهای اقتصادی، به نفع جناحها و دار و دستههای خودیست. هدف امپریالیستها و بویژه امپریالیزم امریکا، تخلیه و کنترل ذخایر مالی و طبیعی عظیم کشورهایی همچون عربستان، و در یمن، بر سر کنترل کامل تنگۀ بابالمندل، آبراهی باریک بین دریای سرخ و خلیج و آنهم بهعنوان تنگۀ استراتژیکی که سالانه، پذیرای 20 هزار کشتیست، میباشد. با این اوصاف و در بستر چنین منفعتیست که دارند به بهانههای واهیای همچون “امنیت جامعه و شهروندی” و “مخالفت و دفاع از حکومتهای مشروع و نامشروع“، جامعه و مردم را تخریبُ، و بهکام مرگ میکشانند. به راستی که کمتر کسی ناآشنا به ماهیتِ حقیقی دولتمردان عربستانُ و همچنین انگشت شمارند، که نهدانند این نظام، یکی از جنایتکارترین نظامها در منطقهی خاورمیانه میباشد و چگونه، زنان در اینکشور، در اسارت قوانین ارتجاعی و عقبماندهاند و چگونه دولتمردان کنونی، دستُ و گردنِ قربانیان نظام امپریالیستی را قطع میکنند و مخالفین را به بند میکشند تا آزادی و منفعت طبقهی سرمایهداری محفوظ بهماند؟
بر مبنای چنین کارکرد و اعمال ددمنشانهایست که دارد تاکید میگردد، حملهی عربستان و آنهم بههمراهی دیگر متحدیناش به یمن، در پاسخگوئی به پایداری دمکراسی و در حمایت از مردُمِ محروم این جامعه نیست، بلکه پیگیری سیاستهای امپریالیستی در منطقهُ و ایجاد بلبشو تازهتر، بهمنظور جلوگیری از تنشهای رادیکال و انقلابات احتمالی آتیست. چرا که از منظر قدرتمداران بینالمللی، همهی جوامعی منطقهی خاورمیانه، جدا از ناامنیهای اقتصادی – سیاسی، نیازمندِ، تنشهای قومی – مذهبیُ و نیازمندِ ناامنیهای جانی برای کارگران و زحمتکشان است؛ سیاستی که بعد از به سر رسیدن دُوران جنگ سرد و آنهم بهمنظور “برقراری نظم نوین جهانی” و “خاورمیانۀ بزرگ” در دستور کار امپریالیستها و بویژه امپریالیسم امریکا قرار گرفت. در چنین چهارچوبهایست که دارند شعلههای جنگهای ارتجاعی و خانمانسوز را یکی پس از دیگری، گستردهتر مینمایند و تودههای محروم را بهگام مرگ میکشانند.
حقیقتاً که اینروزها و بهدلیل ناتوانی کارگران و زحمتکشان در تهیهی نیازهای اولیهی زندگی، تولید و فروش سلاح به جوامعای همچون عربستان و از ایندست نظامهای منطقه، تنها راه حل, پاسخگوئی به بُحران کنونی از جانب قدرتمداران بینالمللی و بویژه امپریالیزم امریکاست. سلاحی که بهمراتب، بیش از جمعیتِ کشورها و جوامعی تحت سلطهی نظامهای امپریالیستیست. بهطور مثال، بیش از جمعیت یمن، در اینکشور، سلاح وجود دارد و صد البته که چنین اوضاع دهشتناکی، به یمن خلاصه نمیگردد و دیگر کشورهای منطقهی خاورمیانه و افریقا هم از چنین قاعدهی کلیای مستثنی نیستند. حضور و حیات بیش از صدها دسته و نیروی مسلحِ ارتجاعی در لیبی و سازماندادن دستههای ارتجاعی وابسته به سرمایه و قدرتهای بینالمللی در ممالک متفاوت، حکایت از چنین واقعیات تلخ و دردناکی دارد.
بنابر این، پاسخُ صحیح و دُورانساز، در درجهی نخست، در درک حقیقی و در فهمِ سیاستِ پس پردهی سرمایهداران بینالمللی و آنهم بهعنوان گردانندهگان اصلی تنش، در منطقهی خاورمیانه، و در ثانی در سمتوسو دادن مخالفتها، نارضایتیها و اعتراضات مردمی و آنهم در تقابل با تمامی نیروها و دستهجات مسلح و مرتجعی رنگارنگِ نظامهای امپریالیستی و دولتهای وابستهی منطقهی خاورمیانه میباشد. در حایشهُ و به خطا خواهیم رفت، چنانچه بهخواهیم، جنگ و حمله عربستان به یمن را، به جنگِ دو دولت ایران و عربستان و آنهم بهعنوان، جنگِ مابین “دو قدرت” منطقهای توضیح دهیم. سیاستی که اینروزها ژورنالیستهای وابسته به سرمایه، مبلغ و مروج آنند. به عبارتی دیگر و روشنتر، عربستان، ترکیه، سوریه، بحرین، قطر، امارات، اردن، لیبی و عراق و ایران و دیگر کشورهای از ایندست، بهعنوان بازیگران سناریوی نوشته شدهی امپریالیستی در منطقهاند، و طبعاً، بدون کارگردانی، طرحُ و برنامهریزی بزرگان بینالمللی، بازیگری و چنین نقشآفرینیهایی از جانب دولتهای وابسته، ناممکن – بوده و – میباشد.
3 آوریل 2015
14 فروردین 1394