دموکراسی بورژوازی در واقع برای آزادی در جنایت است!
جناب لوکاس لوندین(Lukas Lundin) یکی از 147 میلیاردر سوئد است. شرکت نفت لوندین (Lundin Petroleum) متعلق به او و خانوادهاش میباشد. شرکت نفت متعلق به لوندین، در دهه 90(میلادی) در منطقه جنوبی سودان( در آفریقا) نفت پیدا میکند ولی از آنجا که آن محل، یک منطقه مسکونی بود لوندین، پائولینو ماتیپ(Paulino Matip) را که یک نظامی کارگشته با ارتشی از کودکان بوده و از اشخاص “معروف” و “محبوب” در نزد سرمایهداران اروپایی بود برای پاکسازی منطقه استخدام میکند، و پائولینو ماتیپ طبق قراردادی که بسته بود در مقابل دریافت سلاح، مهمات و ماشین آلات جنگی و پولی که شرکتهای نفتی قول آنرا داده بودند آن منطقه را از وجود انسانها پاکسازی کرد. شرکتهایی که وعده پول به این جنایتکار داده بودند یکی شرکت نفت کانادایی تالیسمن (Talisman) بود و دو شرکت هم متعلق به جناب لوندین بودند.
گرچه جناب لوندین بعنوان دخیل بودن در نسل کشی در این منطقه بدادگاه فرا خوانده شد ولی طبق گفته دادستان جناب ماگنوس الوینگ(Magnus Elving) تحقیق در مورد این جرم سالها طول خواهد کشید.
یکی دیگر از میلیاردرهای سوئد استفان پرسون(Stefan Persson) میباشد. حقوق ماهانه او 300 میلیون کرون در ماه می باشد. نامبرده دارای 3500 فروشگاه زنجیرهای لباس در 55 کشور جهان بوده که حدود 116هزار نفر در استخدام او می باشند. استفان پرسون سرمایهای که در سال 2012 در جریان گذاشته بود 141 میلیارد کرون (سوئدی) بود. کارکنان دوزنده لباس برای فروشگاههای او در کشورهای فقیری مانند کامبوج و بنگلادش کار میکنند که حقوق آنها 2 کرون در ساعت میباشد (حداقل حقوق در سوئد 120 کرون در ساعت است). کارکنان که اکثر آنها زن هستند در محلههای زاغه نشین زندگی کرده و از ساعت 7 صبح تا نزدیکی شب کار میکنند، چندین بار برای حقوق بهتر تظاهرات کردهاند ولی هر بار توسط پلیس سرکوب شدهاند. استفان پرسون نیز از سایر غارتگران آموخته است که مستقیماً در رابطه با کارگران قرار نداشته باشد و باصطلاح “شرکتهای” دیگری که با کارخانههای لباس دوزی و نساجی در رابطه مستقیم هستند با شرکت او قرارداد داشته باشند تا خود او در برابر فجایعی که دامنگیر زحمتکشان میشود از هر گناهی بری باشد.
چند فاجعه که در بنگلادش اتفاق افتاد از جمله آتش سوزی که به مرگ چندین کارگر انجامیده و یا ساختمان کارخانههای لباسدوزی که بر سر کارگران ویران گشته و دهها خانواده را مصیب زده کرد همه آنها برای استفان پرسون کار میکردند و این در زمانی بود که استفان پرسون بعنوان هشتمین میلیادر دنیا در مجله فوربس(Forbes) نام برده میشد.
اینکه لوکاس لوندین یا استفان پرسون بخاطر جنایاتشان در دادگاه محاکمه شده و مجازات میشوند فقط آنهایی میتوانند باور کنند که به دموکراسی ادعائی بورژوایی توهم داشته باشند.
در دموکراسی بورژوایی است که آنها، امپریالیستها و سرمایهداران به غارت و چپاول زحمتکشان مشغولند، همان دموکراسیای که برای حفظ آن، کشورها را ویران کرده و انسانها را میکشند. این دموکراسی باید بهر قیمتی حفظ شود زیرا این دموکراسی است که این شرایط غارتگری و چپاول را برای آنها فراهم کرده است.
اينکه دولت برای جلوگیری از تصادم بین طبقات شکل گرفته واقعيتی تاريخی است و بر هيچ انسان آگاهی هم پوشيده نيست که دولت ابزار سلطه يک طبقه بر طبقه ديگر است و طبقات حاکمه و در اينجا سرمايه داران با آن تنيده شده اند همچون ایران مصیبت زده که قشری از گدایان شب جمعه(آخوند های مفتخور) به ثروتهای افسانهای دست یافته و امکان يافتهاند که خود سیاستهای دولت را تعیین کنند. اين وضع در همه جه ديده میشود شاهان و امیران و رؤسای جمهور و یا هر نام دیگری که رهبران خوانده شوند همه در غارت زحمتکشان شریک بوده و در تصویب قوانین هرچه ننگینتر و ظالمانهتر، خلوص سالوسانه خود را به سیستم بورژوازی نشان میدهند. صدها میلیونها انسان فقیر و مظلوم که باید گرسنه و در کارتنها بخوابند تا لوندینها و پرسونها، کلینتونها و بوشها، خامنهایها و رفسنجانیها در کاخها و قصرها به زندگی ننگین خود ادامه دهند و اين وضعیت کنونی جهان را همه آنها بيشرمانه “دموکراسی” بورژوایی قلمداد می کنند. اینها همه جنایتکارند زیرا که در حفظ سیستمی تلاش میکنند که به مرحله گندیدگی رسیده و تنها با جنایت است که آنها میتوانند آنرا بر سرپا نگهدارند.
البته آنها فقط با دستگاه سرکوبشان سخن نمیگویند بلکه همه نیرویشان را بکار گرفتهاند تا جائی که میتوانند وسائل فريب را نيز شکل دهند. دستگاه تبليغاتی آنها از دموکراسی سخن گفته و شبانه روز در صدد تلقین این هستند که طبقه کارگر فقط در این سیستم است که آزاد بوده و “حقوق بشر” در این سیستم است که حفظ و مواظبت میشود، فریبی که بورژوازی برای نشر آن از هيج ترفندی دريغ نمی ورزد.
ولی این بورژوازی جنایتکار، سالهاست که ضد خود را خلق کرده است، میلیاردها دلار اسلحه با بالاترین تکنولوژی، صدها هزار ارتش و نیروهای ضد خلقی هرگز نمیتوانند عمر جاویدان به این غارتگران بدهند. بورژواها پرولتاریائی را آفریدهاند که دیگر قدرت مادی و اقتصادی امکان بسیار اندکی به آنها میدهد تا راه حلی صرفاً اقتصادی برای حل بحرانها براساس الگوهای پیشین به پرولتاریا تحمیل کنند، راه حلهایی که در آن پرولتاریا فقط در موضوع اقتصاد خلاصه میشد. آنچه که قدرت پرولتاریا را هر روز بیشتر میکند پی آمدهای همان شرایط غارتگرانه عینی است. این قدرت ممکن، دير يا زود به واقعیت تبدیل خواهد شد زیرا همانطور که کارل مارکس این معلم کبیر پرولتاریا گفته است : ” هنگامی که پرولتاریا انحلال نظم جهان موجود را اعلام میدارد، کاری جز بیان راز وجود خویش نمیکند، زیرا خود او در حکم انحلال واقعی این نظم جهان است”( نقد فلسفه حق هگل).
مارچ 2015
عبداله باوی