سیاوش دانشور – جرس و “قدر شناسان” ملی اسلامی

جرس و “قدر شناسان” ملی اسلامی

سیاوش دانشور

براستی که سیاست برای عده ای زیادی بیمقدار شده است. بحث برسر خط و دیدگاه و مشی متفاوت نیست، اینها باید فرض باشد. چرا که دیدگاهها و خط مشی های سیاسی و ایضا جریانات سیاسی خود انعکاسی از گرایشات وسیع تر اجتماعی و بسترهای سیاسی اصلی تر در جامعه اند. مسئله برسر تملق متقابل، نان به همدیگر قرض دادن، سرمایه گذاری بر عقبماندگی فکری و فرهنگی و تلاش برای پائین آوردن توقعات مردم است.

همه فعالین سیاسی و حتی کسانی که با معیارهای امروز “سیاسی” محسوب نمیشوند، از “جنبش سبز” و رویدادهای بعد از مضحکه انتخابات در سال ۸۸ خبر دارند. اینجا بحث برسر تحلیل این “جنبش” نیست، بحث برسر “اتاق فکر” و سایتی است که عده ای نانخور رژیم اسلامی به دستور میر حسین موسوی در خارج کشور راه انداختند تا صدای رئیس جمهور مغضوب باشند و نیروهای طرفدارشان در اپوزیسیون را به چپ چپ و به راست راست کنند. زور اینها البته به “حضرت آقایشان” خامنه ای نچربید و آنچه شد که دیدیم. حکومتی ها و اپوزیسیون پرو رژیم از جمهوریخواه و لائیک و ناسیونالیست های ایرانی و شبه سکولارها، در پاریس و کشورهای اروپا علم سبز محمدی میگرداندند و سر از هر کنسرت و مزن مد و جشنواره فیلم و انواع نهادهای غربی طرفدار تعدیل در جمهوری اسلامی درآوردند. جایزه پشت جایزه و منابع مالی آشکار و پنهان بیحد و حساب نیز پشتوانه کارشان شد و رسانه ها نیز در قرق شان. سایت “جنبش راه سبز، جرس” نیز منبع اخبار و تحلیل و به خط کردن این نیروها شد. حتی کلمه “کارگری” را نیز منتشر کردند. اما به حکم تناقضات جمهوری اسلامی کارشان نگرفت و بسرعت هزیمت کردند. جرس در روزمرگی اش درجا زد و شعار “یا حسین میرحسین” و “الله و اکبر” در داخل نتوانست با “گرین” نامیدن این تلاش اسلامی در خارج منطبق شود. امیدها به یاس تبدیل شد.

و بعد از احمدی نژاد مترسک، حسن روحانی آمد و خط حاج آقا رفسنجانی بار دیگر میداندار شد. اینبار رنگ بنفش معرفه حضرات شد و وقتی خود جناب میرحسین روی خوش به روحانی نشان داد، سبزهای اپورتونیست و نان به نرخ روز خور در چشم بهم زدنی بنفش شدند. روحانی وعده آزادی موسوی و کروبی از حصر خانگی داد و این شد اخبار درجه اول و مشغله موسمی بی بی سی و موضوع کمپین رسانه ها و بحث نیروهای ملی اسلامی در یکسال و نیم گذشته. حال باید تناقض صوری و تحمیلی سبز و بنفش حل میشد. باید از ریزش بیش از پیش نیروهای جنبش سبز و “سکولار” شدن جلوگیری بعمل می آمد. بالاخره نمیشود عده ای در خارج پایشان را در یک کفش کنند و طرف میر حسین را بگیرند و دولت اعدام و اسید روحانی که علم عاشورای مذاکرات هسته ای و تلاش برای “توافق ملی” را بر دوش میکشد تنها بماند. نمیشود روی دو صندلی نشست و نیروها را پراکنده کرد.

آنطور که معلوم است و از فحوای بحث اطلاعیه پایان کار گردانندگان سایت جرس بر می آید، از داخل و توسط نهادهای حکومتی دستور آمده که این بساط را جمع کنند. اطلاعیه ای صادر میشود و سایت جرس به کارش خاتمه میدهد. نفس راه انداختن یک سایت و شبکه خبری و بسته شدنش امر عجیبی نیست و اتفاقی تقریبا روزمره است. اما برای نیروهای ملی اسلامی که وجودشان محصول اختناق سیاسی است و از قبل حاکمیت خفقان اسلامی نان میخورند، این واقعه ای مهم است و باید طوری وانمود شود که گردانندگان مجهول الهویه و رژیمی آن بر قله اخلاقیات و اصول ژورنالیستی قرار گیرند. این مسخره بازی البته فقط در سیاست ایران معنا دارد. در کشوری که عده ای از شخصیتها و نیروهای اپوزیسیون زورکی اش طرفدار وزارت اطلاعات و این و آن آخوند و باند حکومتی هستند که حتی اجازه دایر کردن روزنامه در ایران را ندارند و ناچارند در خارج در هر دوره مضحکه انتخابات در سفارتخانه های رژیم به نظام اسلامی “رای” بدهند.

همکاران دیرینه رژیم اسلامی، طرفداران بدنام جناحی از حکومت و طیفی از ناسیونالیستها و اکثریتی – توده ای های قدیمی، طی اطلاعیه ای با عنوان: “در قدرشناسی از جرس” اعلام میکنند که؛ “بعنوان محققان، نویسندگان، روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و سیاسی از دیدگاه ها و گرایش های گوناگون، مراتب سپاس و قدرشناسی خود را نسبت به سایت جرس و مسئولان کارآمد و آزادمنش آن که در آخرین روز سال گذشته، توقف فعالیت خود را اعلام کردند، بیان می‌کنیم”.

اسامی، سابقه و سیاستهای این “محققان، نویسندگان، روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و سیاسی” البته بخشا آشنا هستند: محمد ارسی – حسن یوسفی اشکوری – گودرز اقتداری – بابک امیر خسروی – محمد برقعی – بیژن پیرزاده – رضا جوشنی – محسن حیدریان – اسماعیل ختائی – حمید دباشی – سروش دباغ – شیریندخت دقیقیان – تقی‌ رحمانی – آزیتا رضوان – فرهاد روحی‌ – اسماعیل زرگریان – میرحمید سالک – عیسی سحر خیز – عبدالکریم سروش – علی‌ شاکری – حمید شیرازی – اسفندیار طبری – ضیا عابدی – بهرام عباسی – رضا علیجانی – مهدی فتاپور – شهرام فداکار – فرهاد فرجاد – حسن فرشتیان – مرتضی‌ کاظمیان – عزیز کرملو – حسن کلانتری – ملیحه محمدی – رجبعلی مزروعی – فهیمه ملتی – امیر ممبینی – علی‌ اکبر موسوی – عطاالله مهاجرانی – اکبر مهدی- غفور میرزایی- سید ابراهیم نبوی – فرخ نگهدار – اصغر نصرتی – مهدی نوربخش.

با مرور این اسامی باید معنای “آزاد منشی” و “آزادی راستین” و “رعایت اخلاق روزنامه نگاری” برای این “قدرشناسان” آنهم برای سایتی که خود را اسلامی میخواند برای خواننده روشن باشد. واقعا در دنیای تکنولوژی اطلاعات، بقول این اطلاعیه، سایت جرس “برگ درخشانی در تاریخ روزنامه نگاری ایران خواهد بود”؟ آیا سیاست زیادی بیمقدار نشده است؟ ابراهیم نبوی و فرخ نگهدار و امیر خسروی و مهاجرانی و سروش اصولا در این موضع هستند که از “آزادمنشی و آزادی مطبوعات و برگهای درخشان تاریخ روزنامه نگاری” سخن بگویند؟ این چه دنیائی است که شکنجه گر و سرکوبگر و عامل بخون کشیدن دانشگاهها و همکار سرویس های امنیتی و آخوند و نماینده مجلس رژیم اسلامی و اعضای فلان فرقه اسلامی در باره “آزاد منشی” سخن میگویند؟

اما نه، بیراهه نرویم، مسئله این نیست. موضوع اصلی نمیتواند آمدن و رفتن سایتی اسلامی باشد. این ظاهر قضیه است. اصل مطلب یک تشییع جنازه سیاسی است. این اعلام پایان “جنبش سبز” توسط سخنگویان خارج کشوری و فعالین سینه چاک آنست. “جنبش سبز” تا به معادلات درون حکومتی برمیگردد خیلی سال است که تمام شده است. “رهبران” آنهم فعلا دل در گرو دولت بنفش دارند. نیروهایش هزار پاره شدند. جریانات طرفدار رژیم هم در خارج که برایشان فرقی نمیکند طرفدار کدام آخوند باشند، اصل بر تقابل با سرنگونی طلبی و انقلابیگری است. این آخوند نشد، آن یکی، دیروز خاتمی و موسوی امروز رفسنجانی و روحانی. فردا یکی دیگر. بله، مسئله اساسی پشت این “قدر شناسی” اعلام بله قربان از آن “بفرموده” حکومتی است که بساط “اتاق فکر” و سایت و علم و کتل های سبز محمدی را جمع میکند و بنفش اسیدی را جای آن میگذارد. سیاست همان است، شخصیتها و پرسوناژها همانند، وظایف همان است، امروز وقت آنست که نیروها را پشت دولت روحانی برد. لحظات حساسی است. توافقات اتمی در راه است و باید برای مضحکه انتخابات مجلس و دور دیگری از عنتر بازی اسلامی آماده شد. اینها مسائل اساسی اند. سایت و تی وی که کم ندارند. خدا پدر بی بی سی و صدای آمریکا و دیگران را بیامرزد که بیست و چهار ساعته در اختیار آقایان است. تازه خود آمریکا هم دارد با جمهوری اسلامی مذاکره میکند، اینها که عددی نیستند و باید جایشان را بشناسند. پشت این اطلاعیه “قدر شناسی” این مشغله های واقعی نهفته است.

و البته دامنه “آزادمنشی” این حضرات داستان همان “گربه مرتضی علی” است که همواره چهار دست و پا در دفاع از رژیم اسلامی پائین می آید. باید این اطلاعیه را کنار تمجید مسعود بهنودها از “سردار عارف”، قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه سپاه پاسداران بگذارید تا کمی نور روی حرکت و سیاست روز این طیف بیافتد. بعد از توافق هسته ای تازه کار این جماعت و سینه زنی ناسیونالیستی و اسلامی در دفاع از نظام اسلامی و “حق مشروع ملت اسلامی ایران” شروع خواهد شد.*

۲۶ مارس ۲۰۱۵