بهاریه رنج و امید
یاشار سهندی
نوروز فرا می رسد! اسفند در اوج جنبش و جوشی که به جان مردم می اندازد در آستانه تمام شدن است. سال ٩٣ هم به آخر خود رسیده. سالی مانند همه سالهای جمهوری اسلامی. سال دلهره شبهای اعدام، این سو و آن سوی دیوار زندان به انتظار مرگ و خبر مرگ؛ سال اعدام ریحانه. سال ادامه شکنجه زندانیان، “لت و کوب” کردن زندانیان؛ سال بهنام ابراهیم زاده یکسال تمام زیر شکنجه و هنوز چشمان منتظر نیما به در است. سال قدم زدن وزیر حکومت امام زمان با وزیر شیطان بزرگ، سال رسانه های بی طرف، فریب بزرگ. سال سرهای بریده ، کشتن از پاریس تا رقه و شنگال ، آتش زدن آدمها، سوختن انسانیت در لهیب نفرت از انسانیت. سال شکمهای گرسنه، کارگران بی دستمزد، ارزان و مقتول برای سود، معلمان فقیر، پرستاران دردمند. سال آدمهای فراموش شده، با صورتی کدر شده از رنج و غم، کارتن خواب زیر پل در شبهای یخ زمستان. سال زنان کتک خورده، تحقیرشده؛ اسید، تجاوز وقتل. سال کودکان خیابان و کار؛ سر در میان زباله ها، سر چهارراه فال فروشی، گوشه کارگاه فرسودن، محروم از بچه گی و شادی. سال فقر و فرق.
این همه اما به آسانی فراهم نگردیده ! همت اندیشه های برجسته اقتصادی و پژوهشگران دینی و جامعه مدنی، فعالین کسب و کار ، و دولتی که قسم خورده پاسدار اسلامی سرمایه باشد ثمره اش جز رنج و محنت برای توده مردم نیست. سالی که در لحظه تحویلش از گور برخواسته ای، جلادی یا مقلب القلوب بخواند، آخر آن باید به این ختم شود که در یک سوی آن در مجلس فسیلهای اسلامی، که صدای کلنگ گورشان می آید، گرد هم آیند و در یک سورچرانی مفصل جلادی را از میان جلادان به ریاست خود برگزینند، و دکه داری که اموالش را نابود کردند و دستش از همه جا کوتاه است خود را آتش بزند، تا شاید از شر این همه مصیبت، به دردناکترین شکلی خلاص شود.
نوروز اما فرا میرسد! و زندگی یک سال دیگر کلید میخورد. جنبش و جوش اسفند فرو می نشیند اما یک سال دیگر در انتظار است که مایه امید است. به امید همین امید بوده که انسانیت هر جا که توانسته در سالی که گذشت مقابل همه بربریت ایستاده است. سال حضور میلیونی در پاریس، یونان به هوای آزادی بیان و عزت انسان، سال مقاومت. زنان در کوبانی زن بودن را مفهومی دیگر ساختند. سال اعتراض به اسید و اسلام. سال اعتصاب، این کارخانه و آن کارگاه و یک شهر در اعتصاب به حمایت از معدنچیان. سال ابراز وجود دوباره معلمان و پرستاران؛ اعتراض به ریاضت. سخن از برابری دوباره در میان آمده است. کارگران در خیابان، پلاکاردهای به رنگ سرخ، رنگ امید. سال مقاومت زندانی سیاسی، پژواک صدایشان در جهان. سال اعتراض به اعدام. زنانی در مترو و روی پل با پلاکاردی در گرامیداشت روز جهانی زن سال زنان علیه حجاب که عرش خدا-حوزه های علمیه- را به لرزه درآوردند.
این همه نیز به آسانی فراهم نگردیده. پشت همه اینها جنبشی عظیم زنده است. جنبش نه به بربریت و آری به انسانیت، جنبش آزادی و برابری؛ جنب و جوشی در عمق جامعه برای زدودن فقر و فرق، سوسیالیسم. سالی که در آستانه پایان یافتن است، ما مردم نگون بخت با همین امید به پایانش رساندیم. به امید اینکه سال آینده به فرجام رسد؛ امید به تغییر.”انسان به امید زنده است.”