یاشار سهندی بمبی که طبقه کارگر میتواند بترکاند

بمبی که طبقه کارگر میتواند بترکاند
یاشار سهندی
در دو هفته گذشته دو طومار دیگر به طومارهای اعتراضی کارگران اضافه گردید. یکی از جانب کارگران شرکت واحد تهران بود که به امضای دو هزار کارگر این شرکت رسیده که به اصلاحیه قانون کار معترض بودند و خواستار این شدند که قانون فعلی باید در جهت منافع کارگران تغییر کند نه اینکه از آن که هست بدتر شود، و دیگری تحصن نمایندگان کارگران در مقابل مجلس شورای اسلامی بود که با طوماری با ده هزار امضا به همین لایحه اعتراض داشتند. این تحصن نهایتا به آنجا رسید که یکی از اعضای هئیت رئیسه مجلس حاضر به دیدار با ایشان شد و در ادامه وزیر کار هم را به جلسه کشاندند و به ایشان معترض شدند و نمایندگان کارگران تاکید کردند که باید لایحه اصلاحی پس گرفته شود و به دو طومار قبلی هم اشاره شد (که جمعا بیست هزار امضا داشته) و وزیر کار باید ترتیب اثر بدهد. نکته مهم در این اتفاق این است که هئیت رئیسه مجلس کوتاه آمد و حتی وزیر کار به جلسه کشانده شد. سوال این است که چرا؟ بارها شاهد بودیم که کارگران در مقابل مجلس متحصن شدند و تظاهرات داشتند اما مجلسیان توجهی نکردند و در یک مورد شاهد بودیم حتی کارگری خودسوزی کرد. در مورد تحصن وتظاهرات معلمان در جلو مجلس پلیس با باتوم و گاز اشک آور به کارگران حمله ور شد و ایشان را متفرق نمود. چه شده است که اکنون حداقل در این سطح کوتاه آمدند و حضورا حاضر شدند که حرف کارگران را بشنونند؟
بی شک مبصران و آنهایی که نیت کردند هر جور که شده از مبارزات کارگران خطا بگیرند و اعلام “فول” کنند، پوزخند خواهند زد و هزار یک دلیل(!) می آورند که “فایده این اعتراضات چیست؟” و یا “کجا نوشته شده که طومار نویسی شکلی از اعتراض کارگران است؟” ظاهر ایشان یکی دو تا پیراهن بیشتر از بقیه پاره کردند و افاضات میفرمایند که “کارگر باید در محیط کارش و در تشکلاتش متشکل شود بعد دست به مبارزه بزند نه اینکه طومار را جمع کند و بعد تسلیم وزیر کند!” خاطره ای یادم آمد که خالی از لطف نیست، اشاره کنم تا این جماعت را بهتر بشناسیم . خاطرم هست که در سال ٦٨ که حکومت مجبور شد در قانون کار، ١١ اردیبهشت را به رسمیت بشناسد یکی از همین مبصران و خطا گیران مبارزه کارگر به طعنه گفت: “خب حالا که تعطیل شد دیگر برای چه میخواهید مبارزه کنید!!” و در این مورد اخیر هم بی شک وقتی دهان باز کنند که حرف بزنند، خواهند گفت:” گیرم که وزیر هم بوده مگر کوتاه آمدند، میخواهند کارگران را دست به سر کنند حالا دو ساعت پای حرف کارگران نشستند، که چی!؟”
خوشبختانه فعالین کارگری به حرف ایشان توجه نمی کنند. با وجود همه تذکرات بی معنی ایشان، کار خودشان را میکنند. اگر هئیت رئیسه مجلس ضد کارگری کوتاه آمده و حداقل به دیدار با نمایندگان کارگران راضی شده، خبر از یک اتفاق میدهد و آن این است که سمبه جنبش کارگری دارد پر زورتر میشود، و گرنه نیروهای رسمی سرکوبگر رژیم را به سراغ نمایندگان کارگران میفرستادند. اما با مقاومت رضا شهابی و دیگر فعالین کارگری زندانی و نیز اعتراضات و اعتصابات بازنشستگان ذوب آهن و کارگران پتروشیمی و بسیاری دیگر از مراکز کارگری، زنگ خطر برای ایشان به صدا در آمده است. هشدار مزدوران حکومت در شوراهای اسلامی و خانه کارگر که دارید با دم شیر بازی میکنید، نشان از قدرت گیری جنبش معینی است.
همانگونه که قبلا اشاره گردید اعتراض به “اصلاحیه قانون کار” ظرفیت این را دارد که کارگران در سطح وسیعی پا به میدان بگذارند. کارگران شرکت واحد که چند سال بود ظاهرا ساکت بودند و چنین به نظر میرسید که با توجه به سرکوب سالهای گذشته و دستگیری نمایندگان رسمی ایشان در سندیکای شرکت واحد، در شرایط کنونی دست به حرکتی نحواهند زد، با این اصلاحیه مجددا پا به میدان گذاشتند. احمدی نژاد در آخرین مصاحبه(!) با سیمای جمهوری اسلامی گفت: “ما سعی میکنیم که کارهای باقی مانده را رتق و فتق کنیم تا دولت بعدی به زحمت نیفتد و دولت را شسته و رفته تحویل بدهیم”( نقل به معنی) ظاهرا اصلاحیه اخیر هم که به مجلس ارائه شد در همین راستا است و احمدی نژاد مانند همیشه روی وحشی گری حکومت متبوعش حساب باز کرده است. اما همین اتفاق اخیر نشان داد که حکومت چندان در مقابل کارگران مستحکم نیست، با یک فشار شدید کوتاه خواهد آمد. باز هم تاکید میکنیم اعتراض علیه “اصلاحیه قانون کار” از آنجا که به سرنوشت همه کارگران مربوط میشود، یک امر موقت نیست؛ میتواند و باید توده کارگران را به میدان بکشاند. همانگونه که اشاره گردیده در دهه ٦٠ در گرماگرم کشتارهای زندانیان سیاسی و فعالین کارگری، کارگران توانستند حکومت را تا آنجا به عقب برانند که اول ماه مه( ١١ اردیبهشت) را، برای کارگران به رسمیت بشناسد. پر واضح است که امروز نیز میتوان به نیروی طبقه کارگر اعتماد کرد. فقط باید آمادگی داشت که آنرا سازماندهی کرد و پیش برد. بی شک قصد این نیست که قانون کار فعلی را حلوا حلوا کنیم، صحبت غنیمت بودن لنگه کفش در بیابان نیست، بلکه میتوان بر بطن این مبارزه صحبت از قانون کاری کرد که مبنای آن “معیشت و منزلت” و با به قول هم زنجیرانمان در مصر، بر سر “نان و کرامت” باشد. با این مبارزه میتوان عقب نشینی زیادی به این حکومت هار تحمیل کرد. خود حکومت در این دیدار اخیر دارد به ترس خود اعتراف میکند. میخواهد زودتر این طومارها را جمع و جور کند که کسی نفهمد تا حالا سی هزار امضا جمع گردیده است.
شاید به نظر رسد بسیار خوشبینانه به قضیه نگاه میکنیم. بحث سر این است اگر مبنای مبارزه بر “نمیشود و نخواهد شد” گذاشته شود، آن مبارزه به هیچ جا نخواهد رسید. نگاه کنید که بورژوازی چگونه یک خبر ساده را چنان بزرگ میکند و بر سر توده بی چیز مردم میکوبد تا ثابت کند دنیا محل شانس است، نه رفاه تضمین شده. نمونه اخیرش در بی بی سی فارسی شاهد بودیم که آهنگ یک دستفروش ( ماهی فروش) جهت فروش ماهی هایش، ویدئو کلیپ شده با شرکت خود دست فروش، و به قول مجری بی بی سی شاید در این کریسمس به پرفروشترین آهنگ تبدیل شده و یک شبه یک پابرهنه، میلیاردر شود! بقیه مردم هم زرنگ باشند و بجنبند که شانس یکبار درخانه آدم را میزند! اما ما در جنبش کارگری با وجود این همه پتانسیل بالقوه که در نزد طبقه کارگر است، متوجه نیستیم که چه فرصت مهمی را داریم از دست میدهیم. ده هزار امضا یعنی ده هزار نفر معترض که بالقوه وجود دارند و ساکت هم نیستند، بلکه اعتراض دارند. اما ما هنر خوبی داریم که مبارزات خود را ناچیز بشماریم. این هنر اما تحمیلی بورژوازی به جنبش ماست. یک نگاه سریع به برخورد مارکس به طبقه کارگر در اروپای قرن نوزدهم و نگاه ما به طبقه کارگر قرن بیست و یکم، نشان از این دارد که بورژوازی یاس و ناامیدی را بر صفوف ما تحمیل کرده است و کسانی هم هستند که بی عملی خودشان با توصیه کردن به این که “هیچ کاری نکنید چون هیچ کار نمیشود کرد” و خواسته و ناخواسته اسباب دست بورژوازی شدند. مبارزه بر علیه اصلاحیه قانون کار و نهایتا خود قانون کار جمهوری اسلامی میتواند بمبی باشد که طبقه کارگر در سطح جامعه بترکاند.