سيف خدايارى – ترور ضد مذهبى!

ترور ضد مذهبى!

سيف خدايارى

ترور سه تن از اعضاى يك خانواده در كاروليناى شمالى (ايالات متحده آمريكا) با توجيه ضديت با مذهب در روز دهم فوريه ٢٠١٥، برگى ديگر از جنايات عصر جديد را ورق زد. در اين فاجعه تروريستى سه شهروند آمريكايى “مسلمان” از سوى فردى كه خود را ضد دين و آتئيست معرفى كرده، بدون ارتكاب هيچ جرمى و صرفاً به بهانه انتساب آنها به مذهب اسلام با ضرب گلوله به قتل رسيدند. قربانيان از شهروندان عادى جامعه بوده و در محل زندگى خود داراى حسن شهرت و بدون هيچ تعلق گروهى به جریانات تروریستی اسلامى بودند و همين جنبه “بى گناهى” موجى از اعتراض و خشم شهروندان جامعه عليه اين حادثه كور تروريستى را برانگيخت.

اين حادثه ادامه نفرت و جنگ مذهبى است كه در چند سال اخير و با عروج جنبش اسلام سیاسی در خاورميانه و تكثير آن در كشورهاى غربى شدت بيشترى يافته است. اين حادثه روى ديگر سكه تروریسم اسلامى است كه ترور شهروندان را به جرم داشتن عقايد دیگر و يا به خاطر انتساب به يك مذهب را به ابزار سلطه و سركوب جامعه تبديل كرده است. بعد از ترور کارکنان مجله طنز شارلى ابدو در پاريس پيش بينى مى شد كه نفرت مذهبى- قومى عليه بخشى از شهروندان جوامع غربى كه “مسلمان” ناميده مى شوند شدت بيشترى پيدا كند. ميليونها تن از شهروندان جوامع غربى از سوى فاشيسم و نيروهاى دست راستى كه سنخيتى با آزادى، برابرى و حقوق جهانشمول انسان ندارند برچسب مذهبى خورده و مورد آزار و تحقير سيستماتيك قرار مى گيرند. برخورد رياكارانه طبقه حاكمه در كشورهاى غربی نسبت به مذهب، دنباله سياست نسبيت فرهنگى براى اشاعه خرافات و حفظ مذهب به عنوان يكى از ابزارهاى سلطه نظام سرمايه دارى است. مذهب و دستگاه تحمیق و توجیه وضع موجود، یک نیاز سرمایه داری برای تقابل با جنبش سوسياليستى است كه برچيدن نظام استثمار مبتنى بر سود و انباشت سرمایه و مالکیت خصوصی و تغيير بنيادين مناسبات اجتماعى جامعه را در دستور دارد. از تقسيم اديان بطور كلى تحت نام “دين خوب” و “دين بد” گرفته تا طبقه بندى اسلام تحت نام “تندرو”، “ميانه رو” (جائيكه جبهه النصره ميانه رو لقب مى گيرد!) تا تلاش براى پنهان كردن دستهاى آلوده به تروريسم دولتى در جنگهاى جارى (جاييكه نتانياهو قصاب بيش از دو هزار فلسطينى در تابستان گذشته حامى صلح مى شود!) ترديدى نيست كه نفرت قومى – مذهبى و گسترش فاشيسم و ترور كور مذهبى بر بستر سياستهاى رياكارانه طبقه حاكمه آسانتر پيش مى رود.

يكى ديگر از جنبه هاى تأسف بار حادثه تروريستى كارولينا، عامليت اين جنايت است. تروريست فردى است كه خود را ضد دين و آتئيست ناميده است و در پست هاى صفحه فيس بوكش به همه اديان حمله برده است. آتئيسم و بى خدايى يكى از پرنسيپ هاى مدرن و مترقى در جوامع امروزى است. ميليونها نفر در سرتاسر دنيا خود را بى دين مى خوانند كه اكثريت آنها – صرفنظر از تعلقشان به يك جنبش سياسى- شهروندان شريف، انساندوست و داراى عواطف عميق انسانى هستند. از نظر آنها دين ريشه بسيارى از جنايات است و جامعه بى دين خوشبخت تر از جامعه اى خرافى خواهد بود. مشاهده جنايات انبوه تروريسم اسلامى در خاورميانه و آفريقا كافى است تا هر انسان آگاهى از اديان منزجر باشد. انسانها حق دارند از اديان و خرافات منزجر باشند. اديان و خرافات مذهبى علاوه بر اقيانوسى از جنايت در اعصار پى در پى، ابزار بى حرمتى و تحقير روزمره انسانها بويژه زنان و كودكان، ابزار اجراى جنايتهاى شنيع دولتها نظير اعدام و مثله كردن قربانيان و عامل تسری خشونت در جامعه است. اگر بى خدايى و مبارزه با اديان و خرافات در پيوند با جنبش رهايى بخش کارگری كمونيستى قرار نگيرد، جنبشی كه پايان استثمار انسان از انسان و رهايى کامل بشریت را هدف خود قرار داده است، مىتواند به ابزار طبقات حاكم در باز توليد نفرت مذهبى قرار گيرد.

جنبه ديگرى از ترور در كارولينا، انعكاس خشونت نهادينه شده در جوامع سرمايه دارى و در رأس آن در ايالات متحده آمریکا است. خشونت و ترور در كنار ساير ناهنجاريهاى اجتماعى نظير فحشا، اعتياد، خودكشى، قتل، نژادپرستى (صرفنظر از نابرابرى اجتماعى ناشى از مناسبات توليدى) از مشخصات جامعه اى است كه در قعر بيگانگى بشر از خود و انزواى اجتماعى قرار گرفته است. اين ناهنجاريها به كمك صنعت هاليوود و حق نگهدارى و حمل اسلحه، بشر از خود بيگانه را در موقعيتى قرار داده است كه عارى از هر عاطفه انسانى، كوتاهترين راه مواجهه با مشكلات را در چكاندن ماشه و نهايتاً در تباهى نوع خویش مى بيند.

ترور و ايجاد رعب و وحشت در ميان شهروندان يك جامعه به بهانه تعلق آنها به يك كيش خاص محكوم است. در دنياى امروز ميليونها نفر از شهروندان جامعه بدون اينكه هويتى مذهبى يا قومى براى خود قائل باشند، از طرف مقابل “دشمن” فرض میشوند. صرف داشتن يك باور نمى تواند بهانه اى براى آزار و ترور واقع شود. صرف داشتن يك باور “فرضى” جرم نيست. مى توان شهروندان يك جامعه را به صورت فردى و مستقل از عقایدشان بدلیل زیر سوال بردن حق و آزادی فرد یا افرادی دیگر و بدلیل ارتاکاب جرم مورد بازخواست و محاكمه قرار داد، اما نمیتوان حق حیات هیچ کسی را بدلیل تعلق به هر عقیده ای زیر سوال برد. ترور كور مذهبى به بازتوليد نفرت در جامعه منجر میشود و این چرخه معیوب در خدمت تداوم نظام بردگى مزدى قرار مى گيرد.

كمونيستها و آزاديخواهان بايد با علم به نقش اديان و خرافات در بازتوليد مناسبات سرمايه دارى و ایجاد شکاف در درون صفوف طبقه کارگر، آگاهانه در مقابل آن صفبندى كنند. در عصر كنونى كه الصاق مذهب به بخشى از شهروندان جامعه كه متعلق به “تبار ديگرى” هستند، در پيوندى بسيار نزديك با نژادپرستى و فاشيسم قرار گرفته است كه مبارزه آگاهانه كمونيستها را مى طلبد.*