ریشه های فساد در جمهوری اسلامی !
پدرام نواندیش
صدور رای قضایی برای محمد رضا رحیمی که در کابینه دوم احمدی نژاد سمت معاونت وی را برعهده داشته است، مباحث زیادی را به دنبال خود آورده است. کاربدستان حکومت تلاش میکنند که نگاه و نظرات سران رژیم اسلامی را نسبت به رویدادهای درون حکومت و از جمله مسئله فساد مالی و اداری را به عنوان نگاه جامعه به حکومت جا بزنند. اما آشکار است که هر کسی که منفعتی در درون این حکومت ندارد، محمد رضا رحیمی و دیگر عناصر رژیم را که یا به دلیل اختلافات درونی و یا به دلایل دیگرآنها را قربانی میکنند، جدای از کلیت حکومت نمی دانند. صدور حکم زندان و جریمه برای محمد رضا رحیمی، موجد طرح سئوالاتی در خصوص ریشه های فساد در جمهوری اسلامی شده است. آیا افشا و محاکمه کسانی که اموال عمومی را غارت و چپاول می کنند جز ماهیت رژیم اسلامی است؟ آیا اطلاق فساد فقط به تعدادی از عناصر رژیم مناسب است؟ علت برخورد دستگاه قضایی با تعدادی از عناصر دست چندم رژیم چیست؟ دورنمای آنچه که تحت نام “مبارزه با فساد” در جمهوری اسلامی وجود دارد چیست؟
ماهیت جمهوری اسلامی!
جمهوری اسلامی توسط دولتهای غربی و آگاهانه برای سرکوب انقلاب ۱۳۵۷ که جنبشی برای آزادی و رفاه و حرمت انسانی بود به صحنه سیاسی آورده شد. بنابراین ضرورت قدرتگیری جمهوری اسلامی از سوی دولتهای بورژوازی غرب، سرکوب انقلاب عظیم توده های مردم به نام انقلاب بود. مطابق این ضرورت، رژیم اسلامی می بایست هر گونه تحول سیاسی را خفه کرده و نیروهای سیاسی را از میان بردارد و به این ترتیب در شرایط قطب بندی آن دوره، مانع شکل گیری یک قدرت چپ در ایران شود. به این اعتبار حکومت اسلامی نه یک حکومت متعارف سرمایه داری بلکه حکومتی است که ضرورت پیدایش و قدرت گرفتن آن به نیازهای سرمایه داری به یک قدرت ضد انقلابی در دوره انقلابی بود. به این ترتیب جمهوری اسلامی با سرکوب وحشیانه نیروهای سیاسی و کمونیست در دهه خونین شصت، آن رسالتی که برعهده اش گذارده بودند به انجام رساند. خاوران، لعنت آبادها و تف آبادها، نمایانگر گوشه کوچکی از نسل کشی و شنیع ترین جنایت برعلیه بشریت است که توسط حکومت اسلامی در آن دوره معین خلق شده است.
با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، تمام نیروهای ارتجاعی مذهبی، بسیاری از جانیانی که یا در حکومت شاه آموزش دیده بودند و یا فضا و ظرفیتی برای اعلام حضور پیدا کرده بودند، سازمان دهی شدند تا سرکوب انقلاب ۵۷ را با عنوان ضد انقلاب اسلامی به سرانجام برسانند. تاریخ این رژیم با قتل و جنایت افرادی چون خمینی، خامنه ای، رفسنجانی، خلخالی، گیلانی، ری شهری، مهدوی کنی، چمران، لاجوردی، حسن روحانی، احمدی نژاد٬ سعید مرتضوی و … قابل تعريف است. هنوز آن آدمکشان و آمرین کشتار دهه شصت از خامنه ای تا رفسنجانی و حسن روحانی و صدها نفر آمر و عامل پیدا و ناپیدای آن قتل و کشتار٬ سکاندار ماشین آدمکشی حکومت خدا بر روی زمین هستند.
تاریخچه فساد و غارتگری در جمهوری اسلامی !
همچنان که گفته شد، حکومت جمهوری اسلامی نه پاسخی به غارتگری و چپاول حکومت سلطنتی شاه، بلکه پاسخی سرکوبگرانه از سوی بورژوازی ایران و دولتهای بورژوازی غرب به انقلاب مردم در سال ۵۷ بود. جمهوری اسلامی یک انقلاب مردمی را سرکوب، صد ها هزار نفر را اعدام و شکنجه کرده است. زنان را به عنوان نیمی از مردم جامعه سرکوب و ارتجاع مذهبی را بر جامعه ای که تشنه آزادی و برابری بود مسلط کرد. اقصاد را به حیوانات نسبت داد و هر گونه تشکل کارگران را ممنوع و با آنها برخورد خشنی را معمول کرد. جمهوری اسلامی یا باید سرکوب می کرد و یا اینکه باید سرنگون می شد. بحران جمهوری اسلامی درست با خود جمهوری اسلامی بوجود آمد. چنین شرایطی ریسک سرمایه گذاری را برای بورژوازی جهانی بالا برده و به این ترتیب بحران اقتصادی رژیم اسلامی که از حوزه سرمایه گذاری بین المللی بیرون افتاده، در بستر چنین وضعیتی است که میل به کاهش نداشته و همچنان گلوی رژیم اسلامی را می فشارد.
حیات بورژوازی خود از راه استثمار و بهره کشی طبقه کارگر است. تمام ثروتی که بورژواهای نامحترم کسب کرده و می کنند از زندگی انگلی است که نتیجه آن فقر و گرسنگی چند میلیاردی مردم در جهان است. رژیم اسلامی به عنوان یکی از هارترین حکومتهای سرمایه داری، حیات و ادامه کاری حاکمیت ارتجاعی اش را بر غارت و چپاولگری آشکار توده های وسیع کارگر و کارکن جامعه قرار داده است. آشکارترین تعرض حکومت اسلامی به طبقه کارگر که هر سال تشدید میشود، تحمیل دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر است. در کنار فقر و گرانی شدید، هر گوشه اقتصاد به فساد و دلالی و قاچاق آلوده است و علاوه بر سران رژیم اسلامی، سرمایه داران نوکیسه ای هم بوجود آمده اند که فرمانده سپاه و بسیج کمترین سمت های آنها میباشد. اگرچه تک تک سران و عناصر رژیم اسلامی شریک در چپاول و غارتگری هستند اما پرداختن و محاکمه و زندانی کردن یک یا چند نفر، در واقع تقلیل و به حاشیه بردن یک واقعیتی است که رژیم اسلامی بر مبنای آن عمر جنایتکارانه اش را تدوام می دهد و قطعا در کوتاه مدت برای رژیم عمر خواهد خرید.
نگاهی به سوابق افرادی که از سوی دستگاه قضایی تحت عنوان فساد مورد محاکمه قرار گرفته اند گویای این واقعیت است که اکثر این افراد دارای سوابقی در ارگان های سرکوب بوده اند و مطرح کردن اینکه مثلا رحیمی دارای سوابقی در معاملات ارزی غیر قانونی و یا اختلاس در بیمه ایران بوده و یا اینکه بابک زنجانی چند میلیارد دلار پول نفت را به جیب زده و یا سعید مرتضوی فلان مقدار پول را به جیب زده است، به نوعی ساختن حاشیه امن برای کلیت جمهوری اسلامی است. به این تعبیر گویا در جمهوری اسلامی این “افراد ناباب” هستند که دست به غارت می زنند و جمهوری اسلامی خودش آنها را محاکمه و به سزای عملشان هم می رساند! حتی برخی از آنها مانند منصور آریا را هم اعدام می کند. پس بنابراین “جمهوری اسلامی خوب” هم وجود دارد و نمونه آن اصلاح طلبها هستند. از آن طرف هم گفته می شود نمونه خوب آن توکلی و مطهری و زاکانی و خامنه ای است.
آنچه تحت نام مبارزه با مفاسد اقتصادی صورت می گیرد!
اول اینکه، جمهوری اسلامی در بحران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همچنان دست به گریبان بوده و علیرغم مذاکرات با کشورهای ۵+۱ و حتی با فرض توافقات آتی، تاثیری درموقعیت بحرانی رژیم نداشته است. این وضعیت جدال های درون خانوادگی رژیم اسلامی را تشدید و به آن دامن زده است. عدم توانایی حکومت در پاسخ به مطالبات اقتصادی مردم، وضعیت رژیم را در میان جامعه شکننده تر از قبل ساخته است. اعتراضات و اعتصابات در کارخانجات و مراکز کار دامنه وسیعتری به خود گرفته است. پرستاران، معلمان نیز خود را برای اعتراضات بیشتر آماده می کنند. در این شرایط است که جمهوری اسلامی ریاکارانه با برگزاری مضحکه دادگاه رسیدگی به فساد مالی برخی از عناصر خود، از یک طرف تمام مسئولیت را متوجه آن شخص کرده و از طرف دیگر شرایطی را برای جابجا کردن عناصر خودش را فراهم می آورد.
عمر۳۶ ساله رژیم اسلامی بیانگر واقعیت دیگری هم هست. در هر دوره اوج گیری اعتراضات اجتماعی، رژیم اسلامی دسته اى از عاملین اش را در راس ماشین صدور رای اعدام و آدمکشی قرار داده است. نامهای خلخالی، رازینی، پورمحمدی، لاجوردی، صانعی و … علاوه بر آن که با خوی ددمنشی عجین شده است، در عین حال بیانگر آن است که رژیم طی این سالها همواره آماج اعتراضات وسیع اجتماعی بوده است و این افراد مجرى پاسخهای سرکوبگرانه رژیم اسلامی بوده اند. اما موقعی که کوس رسوایی آنها بیش از پیش به صدا درآمده، جایشان را به جنایتکاری دیگر داده اند تا چرخ ماشین آدمکشی اسلامی بچرخد. اما هیچگاه محاکمه عناصر جنایت کار رژیم اسلامی به دلیل نقششان در جنایت و آدم کشی اسلامی صورت نگرفته است. واقعیت اینست که بحث بر سر این که کدام جنایتکارتر هستند نبوده و نیست. اما موقعیت رحیمی، سعید مرتضوی در حال حاضر به نوعی بیانگر موقعیت وخيم رژیم اسلامی است. مردم کارگر و زحمتکش و اکثريت عظيمى اين حکومت فساد و جنايت را نميخواهند و همين واقعيت منشا تعمیق بحرانهای رژیم اسلامی و تشديد صفبنديهاى درون حکومتى براى بقاء است. رژيم اسلامى در داخل با کابوس شورش گرسنگان روبروست که ظرفيت آنرا دارد که کل جامعه ایران را درنوردد. جنگ بقاء در رژیم بدون قربانی نبوده و نیست. اينبار محمد رضا رحیمی و سعید مرتضوی نقش این قربانیان را برای رژیم ایفا کرده اند. صدور حکم زندان برای رحیمی که در پیوند با محاکمات قبلی نیز هست علاوه بر بیان تشدید جدال های درون حکومتی، ناظر بر تلاش باند خامنه ای و طیفهای دیگر موسوم به اصولگرا و تتمه افرادی است که نام اصلاح طلب بر خود دارند تا نشان دهند که رژیم از جنایتهایی که صورت گرفته مبرا است و آنچه که روی داده است نه مربوط به باند خامنه ای و آخوندهای جنایتکار و رفسنجانی و شرکا٬ بلکه مقصر کسانی همچون محمد رضا رحیمی، سعید مرتضوی و حتی اگر لازم شد محمود احمدی نژاد است.
رژیم در آستانه سقوط عناصربیشتری را هم قربانی خواهد کرد. سناریوهای بعدی هر چه که باشد، ذره ای اعتبار برای رژیم اسلامی و باندهای درون آن بوجود نخواهد آورد. مبارزه با فساد مالی و اقتصادی از سوی خود رژیم اسلامی کمدی خنده داری است که سران و پادوها و کارچاق کن های رژیم در میدیای غربی همچون بی بی سی و وی او ای را هم به خنده انداخته است. طبقه کارگر و توده کارکن جامعه، زنان و جوانان برای کسب آزادی و برابری و یک زندگی انسانی و مرفه، راهی به غیر از سرنگونی انقلابی رژیم فاسد اسلامی را ندارند. *