….نادر بکتاش مانیا اکبریحال ….دیگر ستارم نیست ….با سلام

حال دیگر ستارم نیست
چطور می توانم بدون ستار زندگی کنم. من و ستار با هم زندگی می
کردیم و حال دیگر ستارم نیست.
مادران پارک لله به دیدار مادر ستار رفته اند. زمان هایی هستند که
زبان را بند می آورند. این مادران با این زبان رسایشان که جهان را می
لرزانند … .
آدم دل رحم و احساساتی ای نیستم. حالم بد است. ‘ من اصل
/http://khawaran.wordpress.com/2012/12/21/k-315
نادر بکتاش
حالم بد است.

مانیا اکبری
نادر بکتاش
21/12/12
آن چیزی که در ایران امروز اهمیت دارد, این جوشش زندگیست. جوششی که بیش از هر جا در میان جوانان غلغله
دارد.
کردم. ترک عادتی ده ساعته در روز سخت است. بعد از برگشت به « ترک » 8 در این پلنوم حزب در آلمان اینترنت را کامل
پاریس برنامه به عبارت دیگر عنایت فانی را دیدم. علق های به این فرد ندارم, فکر م یکند مرکز دنیاست, اما در این برنامه
در مقابل یک سنگین وزن, به جای واقع یاش تبعید شد: هیچ جا.
شاید علت واقعی نوشتن این مطلب اشاره مانیا اکبری به سال بلو باشد, یکی از بهترین رمان نویسان امریکایی. بار
دوم حر فهایش را با دفت بیشتری گوش کردم.
این جنبش کمونیسم کارگری کار خوبی م یکند که روی آتش خلصی فرهنگی فوت می کند.
خلصه اینکه آدم فقط یک بار زندگی می کند. بهتر است خلص باشد و رها. هیچ هم بد نیست که این مسلمانان
آشغال را بیخ دیوار بگذاریم. توده اشفال را باید به اشغالدانی فرستاد.

با سلام

عفت ماهباز, نوشته شما از ته دل بود.

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=49827

به ته دل می‌زند و نفوذ می کند.

 

دیگر نمی‌دانم چه کسی در این کشور هنوز اشکی دارد یا نه.

 

اما اطمینان دارم که امید می رقصد و می خواند.

 

نادر بکتاش