سیاوش دانشور – علیه پیگیدا، علیه اسلام سیاسی، برای برابری و رفع تبعیض!

علیه پیگیدا، علیه اسلام سیاسی،
برای برابری و رفع تبعیض!

سیاوش دانشور

“پیگیدا”، مخفف نام جریان و جنبش فاشیستی و نژاد پرست “اروپایی های میهن پرست علیه اسلامی کردن غرب” است. این جریان از سال گذشته در برخی شهرهای آلمان تظاهراتهای موضعی علیه مردم منتسب به مسلمان راه می انداخت اما برای اولین بار و در مقیاس درخور توجه، در ۵ ژانویه در شهر درسدن آلمان با تظاهرات ۱۸۰۰۰ نفری ابراز وجود کرد. بلافاصله شاخه های پیگیدا در سوئد و دانمارک و نروژ همزمان اعلام موجودیت کردند.

راسیسم و فاشیسم در جامعه سرمایه داری پدیده جدیدی نیست. مبنای بازتولید اجتماعی جریانات نژادپرست و نگرش راسیستی، از یکسو تبعیض نهادینه شده ای است که در سیستم سرمایه داری وجود دارد و از سوی دیگر، ایدئولوژی ناسیونالیسم است که یک پایه و بنیاد فاشیسم است. ناسیونالیسم را کمی غلیط کنید به فاشیسم میرسید. در شرایط بحران اقتصادی و گسترش بیکاری و ناامنی اقتصادی، نژاد پرستی و “خارجی” ستیزی اوج میگیرد. طبقات حاکم عموما برای توجیه مصائب جامعه سرمایه داری در دوره بحران، تلاش میکنند از جمله “خارجیان” را بانی معضل بیکاری و اوضاع وخیم اقتصادی و یا تشدید جرم و جنایت در جامعه معرفی کنند. راسیسم نهادی در نظام سیاسی – اداری سرمایه داری منشا قوانین تبعیض آمیز از جمله در قبال مهاجرین و زنان و بخش های محروم تر جامعه است. اروپا-محوری یا یورو-سنتریسم رسمی و قانونی مبنائی برای رشد اجتماعی راست افراطی و گروهها و دستجات نژادپرست است. بویژه در دوره بحران که راه حلهای خاکستری و میانی طبقه حاکم رنگ میبازند، راست افراطی بدرجات مختلف عصای دست بورژوازی میشود. ورود جریانات نژادپرست به پارلمان اروپا و گرفتن بخشی از قدرت سیاسی در کشورهای مختلف محصول این شرایط است.

“پیگیدا” یک محصول جدید این اوضاع است. تفاوت صوری پیگیدا با جریانات فاشیست کلاسیک که بطور کلی “خارجی” ستیز هستند، شاید در این است که “علیه اسلامیزه کردن اروپا” شکل گرفته است یا بعبارت دقیقتر، سیاست فاشیستی و ضد “خارجی” خویش را روی شهروندان منتسب به مسلمان در کشورهای اروپائی متمرکز کرده است. دیدگاههای پیگیدا با دیدگاههای دول غربی و روشنفکران دمکرات و چپ طبقه حاکم تقریبا یکسان است. کمتر سیاستمدار و حزب غربی پیدا میشود که رسما از فاشیسم دفاع کند و یا علنا جانب تروریسم اسلامی را بگیرد. اما همین سیاستمداران مرتبا علیه “اسلام هراسی” یا اسلاموفوبیا بعنوان “شکلی از راسیسم” روضه میخوانند. نتیجه اینست که با تز راسیستی اسلاموفوبی اسلام و جنبش اسلامی را از زیر نقد رادیکال مصون میکنند. پیگیدا نیز همین دیدگاه را دارد. اعضای اصلی پیگیدا در آلمان اظهار داشته اند که “ما علیه اسلام هم نیستیم، بلکه از اسلام‌گرایان افراطی می‌ترسیم”! این عین اظهارات مقامات دول غربی راجع به اسلام و تروریسم در پاریس است. همین دیدگاه دولتی و رسمی میان بخشهای مختلف جامعه و روشنفکران رایج است. اگر پیگیدا برخلاف گروههای دیگر فاشیستی نیرو جذب کرده و توده ای ابراز وجود میکند، تنها میتواند نیرویش را از پایه اجتماعی احزاب راست و حاکم گرفته باشد. بسیاری از طرفداران پیگیدا شهروندانی هستند که در آلمان و کشورهای دیگر سنتا به احزاب راست و ناسیونالیست که سیاستهای ضد خارجی آنها برجسته تر است رای داده اند. پیگیدا دیگر به گروه های کله تراشیده و لمپن موسوم به “اسکین هد” خلاصه نمیشود بلکه نیروئی است که از راست بطور کلی و راست فاشیست الهام میگیرد و راه بقدرت رسیدن این نیرو را هموار میکند. پیگیدا در اساس نژادپرست است اما از آنجا که با پرچم مخالفت با “اسلامیزه کردن غرب” بمیدان آمده مدعی است چون “اسلام‌گرایان افراطی نژادی را تشکیل نمی‌دهند، برای همین کسی نمی‌تواند ما را نژادپرست بنامد”.

در واقعیت اما فعالیت این جریان علیه گروههای تروریست اسلامی نیست بلکه علیه شهروندان منتسب به مسلمان در این جوامع است. شاخه سوئدی این جریان از جمله مدعی شده است که “ما هیچ فعالی از گروه های داعش، القاعده و پ ک ک در اروپا را تحمل نمی کنیم”. دم خروس ضدیت با “اسلام گرایان افراطی” اینجا بیرون میزند. فعال القاعده و داعش را سازمانهای امنیتی می شناسند و لابد تلاش میکنند که کنترل شان کنند. اما مهاجرین مقیم اروپا که نسل های بعدی شان در اروپا متولد شدند و از جمله فعالین پ ک ک که مورد اشاره بیانیه پیگیدا است، چه ربطی به گروههای اسلامی دارند؟ این نژادپرستی در قالب جدیدی است که میتواند با سیاست احزاب راست پارلمانی فی الحال موجود به هم منطبق شوند. پیگیدا از راستگرائی نیرو میگیرد و به احزاب راست نیرو میدهد.

آیا پیگیدا علیه “اسلامیزه کردن” اروپاست؟

پیگیدا با پرچم مخالفت با اسلامیزه کردن اروپا بمیدان آمده است. عمده شعارها و بندهای مانیفست پیگیدا علیه مهاجرین و تغییر سیاست پناهندگی و محدود شدن آنست. اینها البته ویترین بیرونی است. در تظاهراتها همان شعار فاشیستی “آلمان به آلمانها تعلق دارد” و “سوئد به سوئدیها تعلق دارد” و امثالهم موج میزند. پیگیدا اگر مخالف اسلامیزه کردن جامعه است باید بدوا علیه نسبیت فرهنگی و قوانین و سیاستهای جاری دولتهای اروپائی در دفاع از اسلام و نهادهای اسلامی بمیدان می آمد و نه شهروندان منتسب به مسلمان و یا مهاجرینی که بنا به تصادف تولدشان در یک کشور اسلام زده دستجمعی داغ لعنت “اسلام” بر پیشانی آنها کوبیده شده است. پگیدا حتی سکولار راست هم نیست چون “خواستار حمایت از میراث های مسیحی و یهودی جهان غرب است”. آیا میراث ارتجاعی و ضد انسانی مسیحی و یهودی با میراث ارتجاعی اسلامی تفاوتی دارد؟ پیگیدا نژادپرست است، نژادپرستی که در متن بحران سرمایه داری و توحش تروریسم اسلامی با پرچم “علیه اسلامیزه کردن اروپا”، مردم منتسب به مسلمان را هدف گرفته و قطب اجتماعی راست و گرایش ناسیونالیست و فاشیست و نژادپرست در جوامع اروپائی را تقویت میکند. اسلامیسم و فاشیسم از محصولات و نیازهای سرمایه داری معاصرند و در جدال قدرت قطبهای بورژوائی دوران ما ریشه دارند. پیگیدا یک ارتجاع ضد کارگری و ضد سوسیالیستی است.

سیاست کمونیستی کارگری
دعوای راست افراطی و فاشیست با “اسلام افراطی” و “فاندمنتالیست” صورت مسئله ای جعلی و در بهترین حالت مسئله ای فرعی و گمراه کننده است. این ادعا را صبح تا شب مقامات دول غربی و رسانه ها و روشنفکران پست مدرنیست جار میزنند. مسئله برسر سیاست دولتهای حاکم برای منزوی کردن و گتویزه کردن زندگی اجتماعی مهاجرین در جوامع اروپا، معرفی آنها بعنوان “جامعه مسلمان”، برسمیت شناسی امامان و آخوندهای مفتخور بعنوان “نماینده” و سخنگوی این جمعیت “مسلمان” است. این سیاست از نظر اقتصادی برای بورژوازی هزینه بسیار بسیار کمتری از سیاست انتگره کردن مهاجرین به جوامع اروپا دارد. پلاتفرم راست افراطی فاشیست همین را هم نمیخواهد و خواهان انقباض بیشتر این سیاست است. در واقع سیاست فاشیستها چیزی جز اعمال فشار به سیاست رسمی دولتی بویژه در قبال مهاجرین برای صرفه جوئی بیشتر نیست. از طرف دیگر سیاست انزوای مهاجرین در گتوها و حاشیه شهرها و ایجاد جوامع و کامیونیتی های اسلامی، بلافاصله نیاز به مسجد و آخوند و قوانین شریعه و مدارس مذهبی و حجاب و مجازاتهای اسلامی را الزامی میکند. اسلامیون در این مدارس و مساجد نفرت میپراکنند و برای جنبش اسلامی سربازگیری میکنند. این سیاست دولتی و عملکرد اسلامیون به نیروهای دست راستی پلاتفرم میدهد و “خارجی” ستیزی را تشدید میکند. برخلاف ابن جدال ظاهری، اسلامیسم و فاشیسم به هم نیرو میدهند و سیاست تبعیض آمیز و نابرابری موجود را عمیق تر میکنند.

یک پلاتفرم آزادیخواهانه و سوسیالیستی از اصل برابری انسانها، رفع تبعیض در قوانین و جامعه، دفاع از حقوق و ارزشهای یونیورسال و جهانشمول شروع میکند. مخالفت سوسیالیستها با اسلامیزه کردن جامعه از دفاع قاطع و قدیمی شان از حق برابر شهروندان برای دسترسی به آموزش و پرورش سکولار، حقوق فردی و اجتماعی برابر، برابری زن و مرد، دفاع از حقوق کودک، دفاع از آزادی بیان و انتقاد، حق برابر شهروندی، مخالفت با هرگونه تبعیض و راسیسم و بسته بندی بخشهای مختلف مردم بر اساس هویتهای جعلی “اقلیت” و “اکثریت” ریشه دارد. ما پیشگامان مخالفت با سیاست مماشات با جنبش اسلامی در اروپا، مدافعین قدیمی دفاع از حقوق زنان و کودکان در جوامع اسلامی، برچیدن مدارس مذهبی، ممنوعیت حجاب کودک و حمل سمبلهای مذهبی در مراکز اداری و آموزشی هستیم. ما نه برای هویت “اقلیت” مسلمان و هر “اقلیت” و “اکثریت” دیگری ارزشی قائلیم و نه از نقد اسلام و جنبش اسلامی به بهانه تز راسیستی “اسلاموفوبی” کوتاه می آئیم. ما میگوئیم شهروندان را نباید براساس عقاید سیاسی و یا تعلق ملی و مذهبی و قومی و محل تولد دسته بندی کرد و برایشان چهارچوبهای متفاوت تعریف کرد. ما این آپارتاید اجتماعی و سیاسی را قبول نداریم. ما میگوئیم منزوی کردن راست افراطی و تروریسم اسلامی در گرو تامین حقوق برابر شهروندان و رفع تبعیض در تمام سطوح است. شهروندی که خود را بیرون سوخت و ساز اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نمی بیند، هیچ توجیه واقع بینانه و اجتماعی برای گرویدن به گروههای تروریست اسلامی و یا نژادپرستان فاشیست ندارد.

کشمکش کنونی افت و خیزهای مختلفی دارد و تاهم اکنون صفبندیها معلوم و روشن است. کمونیسم کارگری از موضع برابری طلبی سوسیالیستی و مخالفت با هر نوع تبعیض، علیه اسلامیزه کردن جامعه، علیه قوانین و سیاستهای نژادپرستانه و علیه مماشات با جنبش اسلام سیاسی است. ما به یک اندازه علیه پیگدا و جریانات نژادپرست و جریانات اسلامی هستیم. ما سیاست دولتها را زمینه رشد این نیروهای دست راستی و جدال فاشیستها و جریانات اسلامی را بنفع براست چرخیدن بیشتر دولتها و رسانه ها و توجیه بیحقوقی بیشتر شهروندان میدانیم. راه حل ما یک راه حل انسانی و پیشرو و آزادیخواهانه است که با تمایلات اکثریت مردم کارگر و پیشرو این جوامع خوانائی دارد. سیاست ما تنها راسیستها، فاشیستها، جریانات اسلامی و مدافعین دولتی و غیر دولتی آنها را که خواهان وضع موجودند میرنجاند. کل این سیاست دست راستی و ضد سوسیالیستی است و به همین دلیل در تقابل با اصول و چهارچوب سیاست کمونیستی کارگری قرار دارند. *

8 ژانویه 2015