نبردهای پیش رو!
سیاوش دانشور
سال ۲۰۱۴ برای مردم آزادیخواه و پیشرو جهان سال عقبگردهای وسیع بود. بحران اقتصادی جهان سرمایه داری که هنوز خطر سکته های جدید و شدیدتر را پشت سر نگذاشته است، اگرچه بخشی از سرمایه ها را ورشکست و از دور رقابت خارج کرد و تعداد بسیار قلیل تری را به ثروتهای نجومی تری رساند، اما برای مردم کارگر و بخش محروم جامعه بجز کاهش سطح زندگی، ایجاد تنگناهای اقتصادی و برای بسیاری نابودی زندگی شان ارمغانی دیگر نداشت. وضعیت دنیا و راه حلهای دولتها برای بیرون آمدن از باتلاق بحران بحدی زشت و غیر قابل تحمل و وقیح شده است که خود سخنگویان بورژوازی برای کنترل خشم و نفرت مردم از وضع موجود جلو صحنه افتادند و راجع به گسترش شکاف بین فقر و ثروت و مولفه هائی که بعنوان “تهدید” علیه نظم کنونی عمل میکنند، سخن میگویند و هشدار میدهند. رقابت میان قدرتهای بورژوازی در متن بحران بناچار تشدید شد و جنگ برسر حوزه نفوذ و دسترسی به بازار کار و کالا و انرژی و صدور سرمایه خود را در جنگهای وسیع و توسعه طلبی و میلیتاریسم و تروریسم لجام گسیخته معنی کرد.
همراه با مشقات بحران اقتصادی، در قلمرو سیاست نیز عقبگردهای وسیع فکری و فرهنگی را به کارگران و مردم دنیا تحمیل کردند. تروریسم و کشتار جمعی بیش از پیش به جزئی لاینفک از زندگی بخش اعظم مردم جهان تبدیل شد. در متن بن بست و بی آلترناتیوی بورژوازی، فاشیست ها و نژادپرستان تقریبا در همه جا اعم از پارلمانهای اروپا تا اوکراین و یونان و خود آمریکای دمکرات رشد کردند و بخشا میداندار شدند. کل بورژوازی به راست تر چرخید و ناسیونالیسم و قوم پرستی و فاشیسم و مذهب و میلیتاریسم به عصای دست فراکسیونهای بورژوائی تبدیل شد. در کنار رشد راست افراطی و فاشیست، در سال گذشته اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی زندگی صدها میلیون مردم در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را سیاه تر کرد. جمهوری اسلامی و داعش و طالبان و القاعده و بوکوحرام و الشباب و انواع دستجات تروریست اسلامی، بدرجات مختلف سنگرهای جدیدی برای گسترش رقابت و سهم خواهی از سلطه سیاسی و اقتصادی فتح کردند. جنبش اسلام سیاسی که زمانی در معادلات جنگ سرد علیه کمونیسم و چپگرائی و سکولاریسم بمیدان آورده شد، امروز در جدالهای ناتمام دنیای بعد از جنگ سرد بعنوان متحد و رقیب نیروها و قدرتهای مختلف بورژوائی، زندگی کارگران و مردم در جوامع اسلام زده را گرو گرفته است.
در سال ۲۰۱۴ بورژوازی به ارزشهای عتیق و قرون وسطائی و سوپر ارتجاعی بیشتر رجعت کرد. اگر فاشیستها در اودسای اکراین با زنده زنده سوزاندان ۳۰ فعال اتحادیه ای و مخالف دولت کودتاچی کیف، قبح آشویتس و کوره های آدمسوزی نازیسم را شکستند و آنرا همراه با تهاجم به مجسمه های لنین دو قبضه کردند، در عراق و سوریه داعش با قتل عام سبعانه، تجاوز جمعی به زنان، سر بریدن جلوی دوربین ها و ایجاد بازار برده داری زنان، تصویر اسلامی این عقبگرد را جلوی چشم مردم جهان گذاشت. فاشیسم و اسلامیسم ورژن خشن این عقبگرد هستند، نوع “لطیف” تر آنرا باید در عملکرد پلیس نژاد پرست در فرگوسن و ایالت میسوری آمریکا و کشورهای اروپائی و عطش فراکسیونهای متفرقه بورژوائی برای توجیه سیاستهای ضد خارجی و ضد کارگری دید. قلاده فاشیسم و اسلامیسم و فرقه های مذهبی را آزاد کرد تا یکبار دیگر تاریخ جوامع را براساس نیاز و منفعت طبقه حاکم از دریچه جنگ و کشمکش جریانات و نیروهای ناسیونالیستی و مذهبی و نژادپرست، پیش برند و طبقه کارگر را مرغ عزا و عروسی بورژوازی کند.
در سال ۲۰۱۴ مردم محروم جهان از برزیل و مکزیک تا اروپا و کشورهای خاورمیانه علیه وضع موجود، علیه سیاستهای ریاضت اقتصادی، علیه تحمیل فقر و گرسنگی و بیحرمتی، علیه پارلمانهای پر زرق و برق و کابینه های مرتجع و نوکر بورژوازی به خیابانها آمدند، کشته دادند و جنگیدند. اما در فقدان ابزارهای سیاسی موثر مانند حزب کمونیستی کارگری و سیاست انقلابی و آلترناتیو برای تغییر وضع موجود، نهایتا دور بازی تاکنون به نفع بورژوازی تمام شده است. اوضاع کنونی و درهم ریخته جهان در فقدان یک نیروی بازدارنده، یک قدرتی که بورژوازی را علیرغم تمایل ذاتی اش لگام میزند، در فقدان یک اردو و قطب کمونیستی کارگری که آلترناتیو سوسیالیسم را در مقابل بشریت میگذارد، به بورژوازی در جهان امکان اعمال توحش و بربریت به میلیاردها انسان در قرن بیست و یکم داده است.
روزنه های امید
وضعیت کنونی دنیا و خیل روزافزون انسانهای بی خانمان از پیر و جوان و کودک تا اسارت صدها میلیون که رسما تحت بردگی نفس میکشند، از گرسنگی میلیاردی در جهانی که در ثروت و امکانات غوطه ور است تا تحمیل اختناق و آوارگی و بیحقوقی شدید به اکثریت مردم جهان، بشدت آزار دهنده است. این وضعیت با هیچ منطقی نمیتواند “طبیعی” باشد. دنیا دچار یک فاجعه طبیعی و خارج از توان بشر نشده است. مشقات امروز حاصل عملکرد بورژوازی و ترجیح و منفعت دوره ای این نظام است. این دنیا برای هر کسی که باری و سهمی از مشقت و محرومیت و بیحرمتی کنونی را تحمل میکند، نیازمند تغییر فوری است. فاشیسم و راست افراطی در فقدان حضور قدرتمند کمونیسم و چپ افراطی خواهان تغییر بنیادی امکان رشد پیدا کرده است. دوران بحران برخلاف دوره های متعارف و ثبات در جامعه سرمایه داری، بندرت به راه حلهای خاکستری و تاملی و رفرمیستی شانس میدهد. اما قدرقدرتی راست کل تصویر نیست. چپگرائی و نقد وضع کنونی با عمل و نخواستن و اعتراض کارگران و توده مردم زحمتکش عجین و با چشم غیر مسلح هم قابل روئیت است. این نقد و رادیکالیسم اجتماعی تاکنون محصولات سیاسی و حزبی متناسب با نیاز زمانه را ببار نیاورده است اما به سلطه بورژوازی و راست افراطی هم تسلیم نشده است. بورژوازی بحران را پشت سر نگذاشته است، رقابتهای جهانی قدرتهای سرمایه داری که در قلمروها و میدان های نبرد مختلفی در جریان است، آبستن فجایع و تراژدیها و بی خانمانی های وسیع تر است. همزمان کشمکش برسر سهم و سرنوشت مردم کارگر و زحمتکش قطبی تر و متعین تر میشود. فرصتی که میتواند به راه حل انقلابی و سیاست انقلابی در تلاقی های مهم سیاسی در متن بحران شانس بدهد.
در اینجا بحث بطور بلافصل راجع به انقلاب کارگری و سوسیالیستی علیه سلطه سیاسی و اقتصادی سرمایه نیست. بحث برسر امکاناتی است که وجود دارد و محصولاتی که ببار آورده است و توقع هائی که طرح شده است و پاسخ هائی که میتوانند سرنوشت ساز باشند و مسیر پیشروی را هموار کنند. بحث برسر عمل مستقیم و متمایز توده کارگر و زحمتکش و مردم عاصی جهان علیه فعال مایشائی و قلدری و توحش بورژوازی است. درخشان ترین مورد سال ۲۰۱۴ مقاومت توده ای کوبانی است که به نیازها و روشهای تلاش بشر امروز تلنگر زد و سرها را به طرف این الگو در جدال با تروریسم و توحش اسلامی برگرداند. کوبانی هم بعنوان یک تجربه و در متن بحران و جنگ در سوریه قابل بحث و بررسی دقیق است و هم در متن معادلات سیاسی منطقه و رقابتهای جهانی و روندهای سیاسی پایه ای تر در خاورمیانه. کوبانی روزنه امیدی بود که در مقابل سیاهی پیامدهای بحران اقتصادی و فاشیسم و اسلامیسم، زندگی و مقاومت و گردن نگذاشتن و قهرمانی و تلاش برای تغییر را در دنیای بحران زده امروز برجسته کرد.
یکمورد دیگر در یونان به فقر کشیده شده و زیر بار قرض له و تاراج شده، عروج حزب چپ رادیکال سیریزا است. سیریزای امروز تنها امکان و ابزار فعلا دم دست جنبش ضد کاپیتالیستی در یونان است که بقدرت رسیدنش میتواند یونان و اتحادیه اروپا را با تکان های شدید مواجه کند. وضعیت در ایتالیا و اسپانیا بصورت کنونی قابل دوام نیست و انتظار عروج نیروهائی دست راستی و فاشیست و همینطور نیروهائی که چهارچوبهای رادیکال و فراپارلمانی در آنها برجسته تر است واقعی است. گسترش روزافزون روآوری به انتقاد مارکسی و محبوبیت روشهای انقلابی و حتی تحت فشار بودن اتحادیه های کارگری زیر تمایلات رادیکال کارگری و فراقانونی، تداوم جنبش ضد کاپیتالیستی را با اشکال جدید و میلیتانت تری تصویر میکند که نقد اجتماعی ناتوانی اعتراضات موسوم به شبکه ای اقشار میانی از جمله جنبش اشغال و ۹۹٪ را در خود مستتر دارد. بورژوازی در متن بحران و رکود شدید و نامتعین بودن وضعیت جهانی توان رفرم ندارد و به راه حلهای ارتجاعی تر و سیاست میلیتاریستی و تحمیل فقر و محرومیت و بیحقوقی بیشتر گرایش دارد. جامعه و مردمی که باید تاوان آرزوهای ارتجاعی طبقه حاکم را بدهند بناگزیز و بطور قطع بدون جنگ میدان را واگذار نمی کنند. این وضعیت فرصتهای مختلف و متناقضی ایجاد میکند که برای پراتیسین کمونیست و نیروی انقلابی و خواهان تغییر امکان عمل رادیکال را فراهم میکند.
بورژوازی و سخنگویانش با مانیپولاسیون و بمباران وسیع تبلیغاتی و تهاجم ایدئولوژیکی به آرمانها و اهداف زمینی و انسانی طبقه کارگر و کمونیسم تلاش دارد نهایتا افراد را در انزوای خود منکوب و بی تاثیر کند. یک هدف اساسی تبلیغات ضد کمونیستی و بازار پیدا کردن نقدهای درون خانوادگی و اصلاح طلبانه و شبه مذهبی روشنفکران متفرقه طبقه حاکم و یا در اپوزیسیون، اتفاقا برحذر داشتن کارگران و مردم زحمتکش از متکی شدن به ابزارهای واقعی قدرت از سازمانهای مستقل و قدرتمند توده ای کارگری تا تحزب کمونیستی کارگری است. جنگ برسر افق کمونیستی و کارگری برای آزادی جامعه، بمیدان کشیدن طبقه کارگر بعنوان یک نیروی اجتماعی و آلترناتیو و تامین ملزومات واقعی و مادی این جنبش برای پیشروی، از اساسی ترین نبردهای پیش روی کارگر و کمونیسم و هر نیرو و جریانی است که برای همنوع خویش زندگی و آینده بهتری میخواهد.
خاورمیانه
در خاورمیانه و شمال آفریقا اگرچه فعلا جنبش اسلام سیاسی به اعتراض و توقعات مردم خون پاشیده است اما نهایتا تعیین تکلیف با اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی نه توسط “ائتلاف ضد تروریستی” آمریکا و متحدینش بلکه توسط کارگران و نیروهای آزادیخواه و برابری طلب رقم خواهد خورد. جنبش اسلامی و نسخه “میانه رو” آن در مصر و تونس با عزم انقلابی زنان و مردان زمین خورد اما در عراق و سوریه در قالب داعش به صحنه آورده شد. طالبان دیروز “تروریست” امروز دوست آمریکا و چین است و بزودی در قدرت سیاسی در افغانستان و پاکستان شریک میشود. شاخه های القاعده بخشا متحد تاکتیکی اهداف آمریکا و غرب هستند و بخش رام نشده آن نیز میتواند در یکی دو حلقه سیاسی و اشکال جدیدی به همین صف برگردد. نیروهای ناسیونالیستی و قومی در کنار اسلام سیاسی به پیاده نظام طرحهای میلیتاریستی آمریکا و ناتو تبدیل شدند و فاقد استراتژی و پلاتفرم سیاسی مستقلی هستند. مضافا اینکه آمریکا و غرب دستور کار سکولاریستی در منطقه ندارد. تعیین تکلیف با حکومتهای اسلامی و موزائیکی عصر حجری کار جنبش ها و مردمی است که علیه تبعیض و نابرابری بستوه آمدند و میخواهند دست مذهب و هویت جعلی ملی را از سر مردم کوتاه کنند.
ایران
در ایران روحانی تاکنون موفق شده است یکسال و نیم دیگر برای جمهوری اسلامی وقت بخرد. اگر از نیروهای طرفدار آخوند اصلاح طلب و کمتر وحشی در جمهوری اسلامی بگذریم، نیروهائی که در وجود جمهوری اسلامی منافع واقعی و مادی دارند، هر کسی هر توهمی تاکنون به این امام زاده قاتل داشته است، دیگر این توهمات با برخورد به واقعیات سخت و ماهیت جمهوری اسلامی دود شده است و هوا رفته است. ارمغان روحانی برای مردم تولید انبوه دار اعدام، اسید پاشی به زنان، بیکاری گسترده تر، فقر و تنگدستی و گرانی بیشتر بوده است. روحانی به یک وعده پوچ انتخاباتی اش عمل نکرد و قرار نبود بکند. روحانی نان را هم از سفره کارگران ربود و تلاش دارد جامعه را با ارائه آمارهای من درآوردی و جعلی راجع به “رشد اقتصادی” و کاهش تورم و بستن پرونده هسته ای و پایان تحریمها، در صبر و انتظار بیشتر نگاه دارد. این خاکریز نیز نهایتا چند ماه دیگر کاربرد دارد. زنان و جنبش آزادی زن جوابشان را از روحانی با اسید و چاقو و حمله روزافزون اوباش و بند کردن به حجاب گرفتند، اگرچه معاون و سخنگو کردن چند حاج خانم توسط روحانی برای پیشبرد سیاستهای ارتجاعی و ضد زن اسلامی، تعدادی از خانمهای جنبش ملی اسلامی و همیشه مجیزگوی “اسلام رحمانی” را به آرزویشان رساند. در ایران پروژه روحانی عملا تمام شده است. به نتیجه رسیدن در پرونده هسته ای هم چیزی عاید مردم کارگر و زحمتکش نمیکند. این هم برای بالائی ها و هم برای مردم کارگری که گرسنگی و سو تغذیه به بخش لاینفک زندگی شان تبدیل شده روشن است.
جدالهای آتی در ایران بیش از پیش در قالب تقابل با فقر و بیکاری و گرانی و برای نان و معیشت و برابری شکل خواهد گرفت و تقابل با جمهوری اسلامی بیش از پیش ماهیتی رادیکال و ضد تبعیض بخود میگیرد. در ایران این امکان وجود دارد که تشدید کشمکش های درون حکومتی که خود انعکاسی از فشار در پائین و تعمیق بحران لاعلاج جمهوری اسلامی است، به دور جدید و حادتری از تصفیه درونی و کودتا و ضد کودتای باندهای اسلامی منجر شود. در شرایط فعلی جامعه با امکاناتش و از دریچه تقابل با بنیادهای فکری و فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی در تناسب قوای بشدت نامناسبی اعتراض میکند و در بسیاری موارد چهره اعتراضش مخدوش است. اما این مخدوش بودن چیزی جز انعکاس فشار اختناق و عدم بروز تمایلات واقعی مردم و فقدان حضور علنی نیروهای سیاسی واقعی و ریشه دار در آن جامعه نیست. با هر تغییر تناسب قوا که خود حاصب اعتراض و مبارزه از پائین است، واقعیت آن جامعه عریان و ناظران را دچار شگفتی خواهد کرد. ما شاهد عروج نیروها و شخصیت ها و روشها و تمایلاتی خواهیم بود که در شرایط مختنق امروز بدرستی دیده نمیشوند اما در روندهای بنیادی تر جامعه و کشمکش سیاسی و طبقاتی نشات گرفته اند. در ایران مهمترین صورت مسئله امروز بسیج نیرو و تامین ابزار و امکانات برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است. پیروزی ای که معادلات کنونی خاورمیانه را زیر و رو میکند و به اسلام سیاسی در مرکز قدرتش بعنوان روبنای سرمایه داری ورشکسته ضربه سهمگینی میزند. جمهوری اسلامی آینده ندارد و تلاشهای تاکنونی اگرچه برایش وقت خریده است اما پاسخگوی بحران عمیق و همه جانبه اش نیست. با تعمیق بحران، سرنگونی حکومت بسرعت در دستور نیروهای ذینفع در نفی جمهوری اسلامی قرار میگیرد.
در این جدال، حزب حکمتیست و جنبش کمونیسم کارگری برای سرنگونی انقلابی کلیت جمهوری اسلامی و بسیج نیروی سوسیالیسم و انقلاب کارگری در ایران تلاش میکند و توجه کارگران پیشرو و انقلابیون و رهبران عملی مبارزات اجتماعی را به آماده شدن و سازمانیابی برای این نبردهای اساسی و سرنوشت ساز و به صفوف حزب نفی تمامی وضع موجود فرامیخواند.*
۲ ژانویه ۲۰۱۴