وقتی تابناک هم عاشق لنین میشود
سال 2007 من نه عضو حزب کمونیست کارگری ایران بودم و نه لازم بود که در نامه الکترونیکی ام به رئیس جمهور وقت فرانسه اعلام کنم من مارکسیست و کمونیست هستم. نوشتم و ملیت فرانسوی را بعد از ده سال انسداد گرفتم. در آرشیو مقالاتم در روزنه هست. بامزه ترین اتفاق در این رابطه خنده های دخترم بود که سریعاً متوجه شد که به ریش فرانسه میخندم و خلاف جریان تمام کلیشه ها می نویسم.
انگار حزب کمونیست کارگری باید چیزی را حل کند. چطور میشود که من بعد از سالها برمیگردم و اعتماد به نفسم و اعتقادم به این حزب از دیوار چین هم قطورتر است, تابناکی ها و لنین را هم قوی می بینم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ولو تابناک در چاه بلاهت ایران دوستی و نه انسان دوستی افتاده است, اما غیرت و تعصب کمونیستی را کمرنگ میبینم : میدانم که رسم و مد زمانه این است که غیرت و تعصب حقیر قلمداد شود اما راستش این اداهای تمدن و مدرنیسم را به ت ..م هم حساب نمی کنم.
http://www.tabnak.ir/fa/print/292749
…………………………………..
با سلام
عفت ماهباز, نوشته شما از ته دل بود.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=49827
به ته دل میزند و نفوذ می کند.
دیگر نمیدانم چه کسی در این کشور هنوز اشکی دارد یا نه.
اما اطمینان دارم که امید می رقصد و می خواند.
نادر بکتاش
……………………………………
ببخشید