کمونیست ماهانه – میزگرد طبقه کارگر ایران، ضرورت و ملزومات تشکل یابی با ناصر مرادی، اسماعیل ویسی، احمد بابائی و سلام زیجی

طبقه کارگر ایران، ضرورت و ملزومات تشکل یابی
میزگرد کمونیست ماهانه با ناصر مرادی، اسماعیل ویسی، احمد بابائی و سلام زیجی

کمونیست ماهانه: طبقه کارگر و رهبران آن علی رغم تلاش و مبارزه طولانی خود، به حکم حاکمیت یک نظام تماما ضد کارگری، نه تنها هنوز فاقد تشکل واقعی خود، در بعد محلی و سراسری هستند، بلکه تحت شرایط بسیار سخت معیشتی و فشار و سرکوب و بی حقوقی کامل نیز قرار دارند. از اینرو مشغله تشکل یابی کارگران به حق، امر اول هر کمونیست و فعال کارگری جدی در جنبش کارگری ایران بوده و هست. در ادامه این تلاش و بر بستر این شرایط و تناسب قوای نابرابر، اخیرا تعدادی از فعالین و “دوستداران” کارگری بحث ایجاد “تشکل سراسری کارگران ایران” را طرح و حول آن بحث های در جریان است. شما چه ارزیابی و برخوردی به بیانیه و تلاش اعلام شده این فعالین دارید؟
ناصر مرادی: قبل از هر چیز، لازم است هر تلاش فعالین کارگری برای پیدا کردن راه حلی برای متحد کردن و متشکل کردن طبقه کارگر را ارج نهاد و فعالیت هایشان را ستود. ما دست هر کارگر و فعال کارگری را که گامی در جهت همبستگی و اتحاد طبقه کارگر بر می دارد می فشاریم. اما در رابطه با تلاش تعدادی از فعالین کارگری و بحث ایجاد ” تشکل سراسری کارگران ایران” با استناد به اطلاعیه و بیانیه های که روبه بیرون منتشر شده و مصاحبه هایی که انجام گرفته، این دوستان اعلام کرده اند که چندین جلسه مشورتی را برگزار و در این جلسات ایده تشکل سراسری کارگران را مطرح و مورد بحث و گفتگو قرار داده اند. بنابراین این جلسات و یا بحث و تبادل نظرات هنوز به نتیجه مشخصی نرسیده، لذا باید دید نتایج نهایی این گرد همایی ها به کجا ختم خواهد شد و بر اساس نتایج و مصوبات این نشست ها قضاوت کرد ونظر داد. اما در عین حال روشن است در شرایط ویژه ایران و در دوره ای که هر شکلی از فعالیت متشکل و مستقل کارگران ممنوع است، در شرایطی که خود این دوستان هم ادعای ندارند که تلاش آنها و تشکل مورد نظر آنها بر خواسته یا متکی به تشکلهای مستقل کارگری در محل کار و زیست نیست به نظر میرسد اعلام چنینن تشکل”سراسری” ای بدون چنین پیش زمینه ها و حمایت و رابطه ای نمیتواند مسیر موفقی را طی کند یا تاثیری روی مبارزه و کشمکش طبقه کارگر با دولت و کارفرما یان داشته باشد.
اما ما چه می گوییم؟ بحث ما از روز اول بر سر شکل دادن به تشکل توسط یک طبقه اجتماعی بوده است. تمام تلاش ما، “ما بعنوان جنبش کمونیسم کارگری” چه به لحاظ فکری و چه به لحاظ عملی این بوده که ابزار و ظرف سیاسی و تشکیلاتی مناسب ابراز و جود خود طبقه کارگر بعنوان نیروی انقلاب اجتماعی را روشن کنیم. تلاش کردیم مطرح کنیم برخلاف تصور و تفکر چپ خرده بورژوا طبقه کارگر آحاد مجرد و منفر نیستند و یا محدود به زحمتکشان فقیربا دست های پینه بسته نمی شوند. طبقه کارگر در تصویر و تفکر ما یک طبقه اجتماعی محصول تولید بزرگ با خصوصیات و مناسبات درونی خاص خود از جمله رفاقت کارگری در محل کارو زیست، شبکه های محافل کارگری، رهبران عملی ، آژیتاتورها و غیره هستند. سیاست سازماندهی و سازمانیابی کارگریی، که به این مکانیسمها متکی نباشد، سازمان کارگریی، که نتواند دخالت وسیع تودهای کارگران را تامین کند و بر دمکراسی و اعمال اراده مستقیم کارگران مبتنی نباشد، به ارگانی جدا از توده های کارگران تبدیل و نهایتا به شکل گرفتن بروکراسی منجر خواهد شد. بویژه جنبش کارگری ایران، تحت شرایط پلیسی و اختناق حاکم و رویاروئی ناگزیر هر نوع خواست و مبارزه صنفی به مبارزه سیاسی تبدیل خواهد شد. به این خاطر است که ما اسرار داریم و می گوئیم بسیج توده ای و دخالت عمومی کارگران ضامن ادامه کاری و پیشبرد هر نوع اعتصاب و مبارزه کارگری در مقابل دولت و سرمایه داران خواهد بود. بنابراین هر نوع تشکل کارگری چه سراسری و چه محلی اگر از قابلیت بسیج و حمایت توده ای کارگران محروم باشد، قابل تعقیب، قابل منزوی کردن و در نهایت حکم به انحلال و تحت پیگرد قرار دادن فعالین این تشکلها از طرف رژیم و مزدوران اجیر شده سرمایداران منجر خواهد شد. حتی برای کارگاههای کوچک و رشته هایی که بخاطر موقعیت اقتصادیشان تمرکز کارگران در محل کار و واحد تولیدی محدود است و به این دلیل ما کارگران را به ایجاد اتحادیه و سندیکا تشویق می کنیم در عین حال فعالین و رهبران کارگری در این رشته ها را به این امر مهم توجه می دهیم که، کلید موفقیت دراین عرصه ها هم درگرو ارتباط، پیوستگی و همبستگی با جنبش منطقه ای و سراسری مستقل شورایی طبقه کارگر است. بنابراین از نظر من نخستین قدم و تلاش فعالین کارگری برای ایجاد تشکل مستقل کارگری باید تلاش برای ایجاد شوراهای کارگری و بسط جنبش مجمع عمومی باشد و از این طریق نمایندگان محلی و منطقه ای شورا ها را به نمایندگان تشکل های سراسری وصل کرد.

اسماعیل ویسی:  لازم است اول چند نکته را تاکید کنم . اینکه طبقه کارگر در ایران چون طبقه اصلی اجتماعی فاقد تشکل های توده ای خود در محیط زیست و کار می باشد. واقعیتی غیر قابل انکار است! عدم سازمانیافتگی طبقه کارگر در تشکل های توده ای کارگری اش، بطور قطع تاثیرات بسیار مخرب و غیر قابل جبرانی را در تمامی زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نه تنها برای طبقه کارگر بلکه، برای کل جامعه ایران تاکنون داشته است و اگر این روند همچنانکه هست، پیش برود. در آینده نیز خواهد، داشت.
طبقه کارگری که در ایران تمامی تولید سود و سود آوری سرمایه داران از قبل کار آنان تامین می شود. اگر متشکل بشود و برای دستیابی به خواست و مطالبات اقتصادی- اجتماعی خود و جامعه و تاثیرگذاری در روند های مبارزاتی آن، نه تنها تاثیرات مثبت خواهد، داشت، بلکه با ابراز وجود طبقاتی- اجتماعی اش، نگاه اجتماعی، جامعه، بخود را نیز تغییر خواهد، داد!  مشکلی که نظام سیاسی سرمایه داری تاکنون برای طبقه کارگر ایجاد کرده است وآگاهانه تلاش کرده است که نگاه بنوعی تحقیر آمیز جامعه به طبقه کارگر را نهادینه کند. مانع هر نوع ابراز وجود سازمان یافته و متشکل اش در ایران شده است. زیرا طبقه ای که متشکل و سازمان یافته نباشد، نه تنها نمی تواند نقش و جایگاه سیاسی- اجتماعی و آلترناتیوش را دربزنگاهها و تلاطمات سیاسی- اجتماعی  تعیین کننده ایفاء و قرار بدهد. طبقه کارگری که برای اداره جامعه آلترناتیو خود را دارد. و رژیم اسلامی سیاسی حاکم بر ایران بر این امر و جایگاه واقف است. به همین دلیل است که، با تمامی توان و امکانات در جهت سرکوب طبقه کارگر در طول حاکمیت ضد انسانی اش، در خصوص تامین و تضمین کار ارزان و کارگر خاموش، شدت بخشیدن به استثمارشدید، برای سود و سودآوری هر چه بیشتر سرمایه داران، از متشکل شدن در ابعا سراسری و محلی، دریغ نکرده است.
متشکل شدن طبقه کارگر در ایران در تشکل های توده ای در محیط زیست و کار، بدون شک و تردید، امری بسیار فوری و ضرورتی سیاسی- طبقاتی و اجتماعی دارد. مبارزات و اعتراضات کارگری بشیوه ای متفاوت و روزمره درسراسر ایران وجود دارد. محروم کردن طبقه کارگر از تشکل های توده ای اش، عوارض بسیار منفی ای را داشته است. از تحمیل فقر و فلاکت تعرض به سطح معیشت شان، نهادهای امنیتی- انتظامی رژیم اسلامی توانسته اند به آسانی اعتراضات را سرکوب کرده و مانع از دستیابی به مطالبات اقتصادی شان شده اند.
تلاش این دوستان که جمع شده اند و بیانیه داده اند، کلا مثبت است در واقع دلسوزی برای طبقه کارگر است. ولی راهی که انتحاب کرده اند، به بیراهه رفتن است. چنین تلاش های منجر به ایجاد تشکل های توده ای سراسری کارگری در ابعاد محلی هم نمی انجامد. چرا؟ چون پایه اش بر زمینه اجتماعی محکمی در مراکز تولیدی- کاری ” به محیط کار طبقه کارگر” قرار نگرفته است و وصل نیست. صرفا همچون اعلان و ایجاد تشکل هایی می شود که اکنون نیز تحت عناوین متفاوت، وجود دارند و بی ربط به هرگونه فعل و انفعال ” سوخت و ساز ”  درون محیط های تولیدی و کاری و کلا جنبش کارگری بوده اند و به خاطر بی ربط بودنشان نتوانسته اند، هیچگونه فشاری را به کارفرمایان و سرمایه داران بیاورند و تاثیری بطور مثبت در مبارزات کارگران برای دستیابی به خواسته هایشان، بگذارند.
به مثال مشخصی اشاره می کنم که بهتر منظورم را برسانم. طبقه کارگر، طبقه ای است اجتماعی، نقش و جایگاه خاصی که در تولید اجتماعی دارد، محل کار، میزان معیشت، نرم و محل زندگی اش با اسم ورسم  و آدرس مشخص در واقع چون طبقه و چون فرد هم دارای شخصیتی است حقیقی و حقوقی از لحاظ اجتماعی و اگر تشکل توده ای خود را در محیط زیست و کار داشته باشد، هویتش مشخص است. اوهام نیست. کاملا در جریان تمامی سوخت و ساز محیط کار خود و کل جنبش کارگری قرار دارد. در تعیین حداقل دستمزد تا  هر گونه عملکرد مبارزاتی و حمایتی اش ازمبارزات اجتماعی و دیگربخشهای کارگری از لحاط اجتماعی جنبه مادی دارد. قطعا عملکرد و حمایت باید  جنبه مادی اجتماعی در دستیابی به خواسته های طرح شده را داشته باشد. در جریان اعتصاب کارگران سنگ معدن آهن بافق،   چند اطلاعیه به عنوان چندین جمع متفاوت کارگری در حمایت از اعتصاب کارگران سنگ معدن بافق صادر شده یود.  اینها در کل و از لحاظ اخلاقی کار خوبی بود، ولی چون هویت مشخص اجتماعی نداشتند و پایشان به جائی بند نبودند. تا عملا سرمایه داران و کارفرمایان و دولت حامی اش را مورد تهدید قرار بدهند که اگر خواسته های کارگران راکه، در حال اعتصاب هستنند، برآورده نکنید، دست از کار خواهیم کشید. چرخ های تولیدی را از کار خواهیم انداخت و… تحت فشار قرار بگذارند که تن بدهند، کک کسی را نگزید و بجائی نرسید.
این مثال بسیار بارزی بود که در دنیای مجازی چند اطلاعیه ” جمع های کارگری بدون هویت و شخصیت حقیقی و حقوقی  تحت عنوان اعلام حمایتشان از مبارزات کارگری که در جریان اعتصاب کارگران بافق صادر گردید، راه بجائی نبرد. این شیوه وسبک کار و راهکاری که این دوستان برای ایجاد تشکل های توده ای کارگری در دستور گذاشته اند،  در دنیای واقعی کمک نمی کند. فاقد پایه اجتماعی کارگری در محیط کار می باشد!.
در ایجاد و تحمیل این شرایط ” عدم متشکل بودن طبقه کارگر و عدم تشکل های تودهای کارگری در محیط کار و زیست ” مقصر اصلی رژیم اسلامی سرمایه داری در ایران می باشد که طول حاکمیت بیشتر از 3 دهه اش برای تامین هر چه بیشترسود و ثروت سرمایه داران با تمامی امکانات سرکوبگرانه اش از متشکل شدن کارگران جلوگیری کرده است. در این رابطه راه برون رفت و موانع سر راه را باید شناخت و تلاش برای متشکل شدن و ایجاد تشکل های توده ای کارگری در محیط کار و زیست که یکی از اولویت های طبقه کارگر بویژه رهبران  محافل و عملی کارگری و کارگران کمونیست و رادیکال می باشد را،  بر اساس بهم بافته شدن محافل کارگری در محیط های کاری و ایجاد شبکه ای از محافل کارگری که باید مبنا و بر شانه های این شبکه بهم بافته شده قرار داده شود را، در دستور قرار بگیرد. در این راستا باید گام برداشت تا بتوان طبقه کارگر را متشکل و تشکل توده ای سراسری کارگری را تشکیل داد.  از مبارزات پراکنده نجات پیدا کرد و تمامی حق و حقوق و خواسته های اقتصادی- طبقاتی خود را به سرمایه داران و رژیم سیاسی حامی آن، تحمیل نمود!
احمد بابائی: ویژگی مناسبات اقتصادی ایران و نظام سرمایه داری ایران و دیکتاتوری خشن و عریان آن،هر مطالبه و خواست روزمره کارگران را به یک امر سیاسی تبدیل می کند.تشکیلات و تشکل یابی در ایران از یک طرف جزئی از ملزومات اصلی طبقه کارگر و ابزار دستیابی به حقوقش و از طرف دیگر به یک تقابل همه جانبه از طرف رژیم تبدیل می شود.از مقطع انقلاب ٥٧ کارگران کمونیست و مبارز تلاش خستگی ناپذیر و بی وقفه ای را برای ایجاد تشکل های کارگری انجام داده اند. چندین تشکل و محافل کارگری حاصل این تلاشها بود.از ویژگیهای این تشکلها همواره حلقه اتصال کارگران کمونیست و پیشرو به دور خود برای تحقق آرمانهای طبقه کارگر، تجمع توده های کارگر اعم از کارگران شاغل در کارخانجات و کارگران بیکار بوده است.از مقطع بعد از انقلاب بحث ایجاد تشکلهای کارگری در بین فعالین ورهبران کارگری وکمونیست از مبرمترین مسائلی بود که وجود داشته. از طرف دیگر جمهوری اسلامی برای نهادینه کردن و تحمیل سیاستهای ضد کارگری خود به طبقه کارگر در بین کارگران دست به ایجاد انجمنهای اسلامی وشوراهای اسلامی زد. در ان زمان توانست از راه سرکوب و هموار کردن امکانات برای تشکلهای دولتی دست ساز خط امامی ها و اکثریتی و توده ای ها بخش از کارگران را به تمکین به خود وادار کند. از طرفی فعالین کمونیست ورادیکال نیز در مقابله با ترفندهای جمهوری اسلامی بعد از مدتها تلاش ومبارزه توانستند چندین تشکل کارگری را ایجادکنند.
با وجود کارنامه تشکلهای کارگری موجود، تشکلهای که سیاست و مبارزه شان متفاوت و متضاد با خانه کارگریها و شوارای اسلامی ها است، وکارنامه درخشانشان در عرصه مبارزه برای دستیابی به حقوق حقه طبقه کارگر ایران، اما این تشکلها همچنان از حمایت و حضور وسیع کارگران در تشکل شان رنج میبرند. از اینرو حضور و شرکت کارگران در تشکلهای کارگری یک ضرورت حیاتی است. از اینرو در رابطه با بحث “تشکل سراسری کارگران ایران” که از جانب جمعی از فعالین طرح شده استضمن اینکه با دید مثبت با آن باید برخورد کرد همزمان آن تجربه که گفتیم تشکلهای کنونی از حضور و شرکت کارگران در نهاد خود رنج می بردند باید مورد توجه این جمع نیز باشد و این تجارب را جدی بگیرند. بدون شک طبقه کارگر ایران نیاز مبرم به یک تشکل سراسری جهت پیشیرد اهداف خود وهماهنگ و سازمان دادن اعتراضات خود در مقیاس سراسری دارد و این امری است که هم اکنون فعالین کارگری و تشکلهای موجود به درستی به اهمیت ان پی برده اند. ولی هنوز روشن نیست که آیا این مسیر و شکل تشکل یابی سراسری می تواند پاسخگوئی این مبارزه باشد یا نه زیرا همچنانکه گفتم چنین تشکلی نباید از عدم نفوذ و حضور کارگران در محل و کار و زیست در چنین نهادی رنج ببرد.به نظر من بنیاد وشالوده تشکلهای کارگری موجود براساس سازماندهی کارگران در مراکز کار و کارخانجات تولیدی وصنعتی نبوده بلکه به آن بخش از فعالین کارگری و کمونیستی متکی است که آرمانشان سوسیالیسم وحکومت کارگری بوده و هست. ایجاد تشکل سراسری کارگران ایران علیرغم نیت خیرشان،علی رغم تلاش قابل تحسین شان قبل از اینکه در زمین واقعی در برگیرنده کارگران باشد صرفا می تواند تلاشی باشد به عنوان تشکل هماهنگ کننده زیر یک تشکل واحد وسراسری.
سلام زیجی: تا جائی که به مضمون و محتوا ی حاصل شده نشستهای تاکنونی این جمع بر میگردد هنوز فاکتها و سیاستهای روشن و جدی که قابل بحث باشد از جانب آنها انتشار بیرونی پیدا نکرده است. در نتیجه قضاوت ما میتواند حول پاره ای اظهار نظر منتشر شده برخی از آنها و به ویژه حول نفس چگونگی ایجاد تشکل کارگری و سنتی که گویا می خواهد با این روش و مباحت سر بسته و بدور از دخالت و حضور و نفوذ درمراکز کار می توان “تشکل سراسری کارگران ایران” را تشکیل داد، باشد. نفس اینکه تعدادی اعلام می کنند “تشکل سراسری کارگران ایران” را ایجاد می کنند به خودی خود ایرادی ندارد، همانطوری که در سالیان اخیر نیز شاهد اعلام تشکیل کمیته ها و نهادهای مشابه با اسامی مختلف بوده ایم و هنوز هم فعالیت دارند، هر چند قالب کردن چنین نهادها و کمیته ها وتشکلهای به عنوان “تشکل کارگری” را نادرست میدانم. اما علاوه بر نفس مثبت هر تلاشی برای امر تشکل یابی کارگری آنهم در شرایط حاکم ضد کارگری در ایران، ما دقیقا به دلیل اهمیت و ضرورت چنین امری و با توجه به آگاهی به سنتهای جاری در رابطه با تشکل یابی کارگری نمی توانیم صرفا با اعلام چنین پروژه ای تنها به “مثبت” بودن آن اکتفا کنیم. از چگونگی ایجاد چنین تشکل های نمی توانیم چشم پوشی کنیم. نمی توان پیرامون عواقب آن برای طبقه کارگر ایران و مبارزه طولانی رهبران پیشرو و سوسیالیست کارگری برای سازماندهی و ایجاد تشکل کارگری بی تفاوت بود. هر چند مطمئن هستم که هدف و نیت اکثر افراد عضو در آن کمیته و نهادها دلسوزانه برای کارگران بوده و هست، اما جدال و تلاش جدی رهبران و فعالین و دلسوزان کارگری را اگر صرفا از سر جنبه اخلاقی و نیت وانگیزه فردی افراد مورد توجه قرار دهیم، و به اهداف ناظربر ان، به سیاستی که حول آن تعقییب می شود و به سنتهای مبارزه طبقاتی کارگری در رابطه با امر تشکل یابی بی تفاوت باشیم، دچار اشتباه بزرگی خواهیم شد.
مستقل از حسن نیت برگزار کنندگان چنین سمینارهای بنا به دلایلی که به ان اشاره خواهم کرد چنین تصوری از تشکل یابی کارگری یا اقدام عملی در جهت ایجاد آن، با توجه به تاریخ سنت مبازراتی کارگران در دست بردن به تشکلیابی خود، با توجه به شرایط ویژه مبارزه و تناسب قوا طبقاتی حاکم در ایران، هرگز نمی تواند و تا کنون هم نتوانسته خلا تشکل یابی واقعی طبقه کارگر ایران را هم در بعد محلی و هم سراسری برطرف و رفع کند. اگر صورت مسئله، شکل فعالیت و سازمان مورد نظر جمع اعلام کننده “تشکل سراسری…” نیز تکرار سناریوهای پیشین است، یعنی جمع شدن تعدادی انسان مبارز و فعال کارگری در یک سالن که تصمیم می گیرند کمیته یا تشکل و نهاد کارگری را تشکیل دهند، معلوم نیست چرا باید روندهای مشابه تجربه شده و بی حاصل را دوباره تکرار کرد. چرا از ان تجربه درس مفید تر و راهکار واقعی تر در جهت ایجاد تشکل یابی کارگران در دستور خود نباید گذاشت؟ آیا اسم گذاری “سراسری” روی یک نهاد جدید، از جانب بخشی از خود کسانی که در آن نهادها نیزعضو و فعال بوده اند، می تواند تغییری در اصل موضوع و سوالات واقعی پیش رو ایجاد کند؟ در بخش آخر این گفتگو حول تشکل یابی توده ای کارگری نظرم را خواهم گفت ،همینجا به این اکتفا می کنم که شخصا فکر میکنم روشی که این دوستان در پیش گرفته اند نمی تواند به ایجاد یک تشکل جدی و درخور و مرتبط به کارگران منجر گردد. واقعی تر آن است همانطوری که محمود صالحی اظهارکرده “زنان و افراد بیکار بیشتر از شاغلین هستند” خوب این دوستان مناسبتر است به جای این طرح بزرگ “تشکل سراسری کارگران ایران” که بی ربط به کارگر شاغل و مراکز کار نیز هست، بروند تشکل کارگران بیکار یا زنان درست کنند. این ممکن تر و واقعی تر از چیزی است که به اسم کل کارگران ایران در صدد ایجاد آن هستند و آنطوری که خودشان هم گفته اند این روند به مراکز کارگری هم متکی نیست.
هر چند پاره ای انتقادهای تند وبعضا نادرست در برخورد به تلاش این جمع را در سایتها ی مختلف مطالعه کرده ام ودرمواردی به افرادی از آنها به نادرست حمله شخصی هم شده است،اما بنظر من اگر همه اعضا ی تشکیل دهنده این نشستها ها نیز از صادقترین فعالین کارگری و رهبران سوسیالیست طبقه هم باشند ملاحضات و سوالات جدی که حول این شکل از اقدام برای “تشکل یابی” مطرح هست، همچنان به قوت خود باقی است. مهمترین سوال این است که آیا طبقه کارگر ایران صاحب سنت و تجربه تشکل یابی توده ای خود نبوده که امروز تعدادی شکل و روش دیگری را در دستور خود گذاشته اند؟ آیا طبقه کارگر ایران تجربه تشکلیابی دوره قیام ٥٧ را ندارد؟اگر به قول محمود صالحی در آخرین گفت گوی که با “گزارشگران”داشته و به درست ادعا می کند که در ایران اجازه نمی دهند تشکلهای کارگری “خود ساخته” در “مراکز کار شکل بگیرد”، چگونه است همین حکومت و سیستم اجازه می دهد تعدادی” تشکل سراسری” آن هم بدون نفوذ و بدون مرتبط به همان مراکز کارگری را تشکیل دهند و کارگران را علیه دولت و سرمایه دار و کارفرما نیز نمایندگی کند؟! آیا جمهوری اسلامی برای این شکل از تشکل یابی منعطف تر است؟!
گفته میشود آیا نمی شود تعدادی از بالا و مستقل از میزان رابطه و نفوذ اجتماعی آنها در مراکز کارگری و بدون متکی شدن به تشکلهای واقعی کارگری درمحل کار اعلام یک تشکل سراسری کنند؟ چرا می شود! اما این دیگر تشکل سراسری کارگران ایران” نمی تواند باشد! این چگونه تشکل کارگری و توده ای است بدون حضور و یا توافق بخش قابل توجه ای از کارگران، بدون انتخاب آنها، بدون درگیر شدن با سوخت و ساز و مبارزی کارگری در مراکز کار، بدون چگونگی عزل و نسب نمایندگان و غیره ایجاد می شود که گویا هم مستقل از دولت هست هم قرار است “کارگران سراسر ایران ” را از پتروشیمی تا نفت، از راه و ترابری تا ساختمانی، از آب و برق و شهرداری تا همه بخشهای دیگری که بدون دخالت و حضور آنها شکل گرفته است، هم نمایندگی و هم رهبری کند! این چه تشکلی سراسری است که معلوم نیست بطور مادی و عملی پایش به جای در محل کار بند باشد و حتی معلوم نیست تشکل “سراسری” کدام یک از بخشهای مختلف کارگران و خانوادهای کارگری ٤٠-٥٠ میلیونی ایران است. ما حتی از سنت اتحادیه ای در غرب نیز کپی گرفته باشیم باید به این بدیهیات توجه داشت که طبقه کارگر بخشهای مختلف بدوا باید اتحادیه بخش یا رشته کاری متفاوت خود را ایجاد کنند و سپس خواهند توانست با اتکا به کل این اتحادیه ها سراسری در سطح کشور را ایجاد کنند.
در ضمن باید توجه داشت ما در ایران تحت حاکمیت یک نظامی زندگی می کنیم که ٣٥ سال تمام است آگاهانه و نقشه مند مانع شکل گیری هر نوعی از تشکل کارگری غیر دولتی شده است. از اینرو کسانی که “تشکل سراسری کارگران ایران ” را اعلام می کنند یا قصد ایجاد آنرا دارند، این مهم را باید روشن کنند که چگونه و بر اساس کدام پایه مادی ، کدام تناسب قوا و چگونگی رابطه چنین “تشکل سراسری” با دولت و قوانین جمهوری اسلامی و شرط و شروط های که برای امر تشکل یابی کارگری که در قوانین مدون جمهوری اسلامی تعین شده است چیست؟ آیا با تائید دولت و قبول آن قوانین ضد کارگری تشکل سراسری را ایجاد می کنیم؟ اگر چنین است فرقش مثلا با دیگر نهادهای ضد کارگری موجود مانند خانه کارگر، شوراهای اسلامی و انجمنهای صنفی چیست؟ اگر نه مکانیزم و روش و قدرتی که میتواند خود را به دولت تحمیل کند چگونه است؟ اگر بر خواسته و منتخب و متکی به دیگر تشکلهای کارگری و غیر دولتی است این تشکلها کدامها هستند؟
علیرضا ثقفی، یکی از سخنگویان این جمع “تشکل سراسری…”، در این رابطه لیستی از تشکلها در نوشته اخیر خود ردیف کرده که بخشی از آنها یا فعالیت چندانی ندارند و بخشی دیگر هنوز کسی از وجود آنها خبری ندارد. بنظر میرسد وقتی از” پتروشیمی‌های ماهشهر، لوله سازی اهواز، پتروشیمی تبریز، کارگران معدن بافق، کارگران مخابرات روستائی، کارگران ساختمانی دماوند و…” نام می برد منظورش انجمنهای صنفی باشد. لابد تشکل سراسری مورد نظر ایشان فردا بر آمده از بخشی از انجمنهای صنفی خواهد بود. در چنین حالتی، که البته امیدوارم چنین نباشد، طبقه کارگر ایران با تولد یک نهاد دیگری به اسم خود روبرو می شوند که تماما کنترل شده، بی ربط به مبارزه روزمره و مستقل سیاسی و اقتصادی آن طبقه خواهد بود. از نظر من علاوه بر ناروشنیهای بسیار زیاد در بیانیه و مباحث تا کنونی دست اندرکاران و علاوه بر ناروشن بودن افق و برنامه و سیاست ناظر بر ایجاد چنین تشکلی و… با فرض بر حسن نیت و دلسوزی همه دست اندرکاران این پروژه ، باید گفت در جمهوری اسلامی ایران و در تناسب قوای نامساعد کنونی، به ویژه در خلا نبود تشکل های مستقل و توده ای کارگری در مراکز کار، ایجاد و اعلام “تشکل سراسری کارگران ایران”، اگر براستی هدف ایجاد تشکل واقعی کارگران باشد، توهمی بیش نیست، قبل از اینکه طبقه کارگر، یا بخشی از آنرا نمایندگی و متحد کند آشفتگی بیشتری را ایجاد میکند. قبل از اینکه توجه کارگر را به امر حیاطی تشکلیابی و مبرمیت آن در مراکز مختلف جلب کند این توهم و اشتباه تلخ را می تواند دوباره تقویت کند که کارگران ایران بدون اتحاد و قدرت و توسل به مجامع عمومی وسنت تشکل هایی توده ای خود در مراکز کار و بدون نمایندگان منتخب و بر آمده از مجامع عمومی کارگری در مراکز کار خود می توانند “|تشکل سراسری…” را نیز در سایه حاکمیت بورژوا اسلامی ایران ایجاد کنند. توهمی که به نوعی وقتی داستان انجمن صنفی ها در جمهوری اسلامی و با همراهی و استقبال “قانون گراها” توده ای و راستها و بخشا چپها طرح و شکل گرفت دامن تعداد زیادی را گرفت و دیدیم با اضافه شدن این نهاد زرد دولتی به لیست تشکلهای دولتی دیگر مانند خانه کارگر و شواراهای اسلامی تیر دیگری به پای طبقه کارگر ایران و مبارزه بی وقفه آنها برای امر تشکلیابی توده ای زده شد.
به نظر من امر تشکل یابی طبقه کارگر ایران در بعد محلی و سراسری تنها و تنها از مسیر مبارزه انقلابى ، برخورداری از نمایندگان پیشرو و سوسیالیست، ضدیت با سرمایه داری و دولت و قوانین اعمال شده و در بطن مبارزه روزمره اقتصادی و سیاسی کارگران ممکن خواهد شد. بايد قدرت مستقل کارگران را در مقابل دولت و سرمايه‌داران علم کرد. حتی تلاش برای تحمیل اصلاحات و یا وادار کردن دولت و کارفرما به مذاکره و به رسمیت شناختن تشکلهای کارگری مستقل از دولت نیز از طریق مبارزه متحدانه و انقلابی کارگران، رهبران عملی و محافل سوسیالیست کارگری عبور خواهد کرد. این خصوصیات مبارزه کارگری و طبقاتی در جامعه ایران است. آنهای که فکر می کنند می توانند با فرهنگ ای ال او و سنت اتحادیه ی و سندیکالیستی وارداتی یا با توهم پراکنی حول ماده ی بی خاصیتی در این و آن بند در قوانین کار ضد کارگری جمهوری اسلامی، یا با اتکا به کشمکشهای جناهای درونی رژیم و تمایل به جناحی از این صف جنایتکاران تاریخ، می توانند کارگر را متشکل کنند اولا از ٣٥ سال اخیر مبارزه طبقاتی در ایران درس نگرفته اند دوما باید بدانند اگر هر تشکلی به ویژه تشکلی که اسم سراسری را روی خود گذاشته است چنانچه محصول مستقیم کارگران در مراکز کار نباشد، یک تشکل رادیکال، انقلابی توده ای نباشد، با قدرت خود را به دولت و کارفرما تحمیل نکند، به قوانین کار رژیم متکی باشد، اجازه دخالت دولت و کارفرما را در ایجاد تشکل کارگری داده شود، منزجر از دولت و سرمایه داری نباشد نمی تواند هیچ خاصیتی برای طبقه کارگر ایران داشته باشد، خود را به لقمه ای ساده و کوچک برای بلعیدن از جانب دولت و نیروهای امنیتی تبدیل کرده است، چنین ابزاری بنظر من حتی برای کاهش حداقلی از درد و رنج و استثمار و سرکوب بی وقفه و وحشیانه دولت جمهوری اسلامی و طبقه سرمایه دار علیه کارگران و تهی دستان جامعه ایران نقش مثبتی نمی تواند داشته باشد.

کمونیست ماهانه: در ایران “تشکلهای کارگری” شوراهای اسلامی، خانه کارگر و انجمن های صنفی رسما و قانونا فعالیت دارند، که از نظر کارگران به عنوان تشکلهای ضد کارگری ودولتی شناخته می شوند. در بطن تلاش و مبارزه طبقه کارگر و فعالین کارگری برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، تکلیف چنین نهادهای دولتی چه خواهد شد، چگونه باید به آنها برخورد کرد؟ آیا سرمایه داران و دولت اجازه ایجاد تشکل مستقل کارگری خواهند داد؟
ناصر مرادی: آیا سرمایه داران و دولت اجازه ایجاد تشکل مستقل کارگری خواهند داد؟ کاملا بستگی به تناسب قوا، پیگیری و مبارزه کارگران، فعالین و رهبران کارگری برای ایجاد و گسترش این تشکل ها دارد. خواست ایجاد تشکل مستقل کارگری از جمله، شورا و مجمع عمومی یک گرایش عمومی در میان کارگران است . تجربه جنبش کارگری در دوره های مختلف بویژه در دوره انقلاب 57 در ایران این خواست و تمایل را به بهترین شکل عرضه کرد. در خیلی از واحد های تولیدی شورا های کارخانه و در بعضی مناطق، شوراهای منطقه ای تشکیل شد و بعد ها بشکل مجمع عمومی مستقل از دولت و کارفرما ادامه یافت. مجمع عمومی مکانی است که همه کارگران یک واحد تولیدی را در بر می گیرد. دولت و کارفرما که نمی تواند حکم بازداشت و یا اخراج کل مجمع عمومی را بدهند. مجمع عمومی ارگان سخنگوی کارگران است و برعکس هر تشکل و ارگان دیگری، بارامنیتی و قدرت حمایت و حفظ فعالیتش بیشتر است.
در چنین فضایی تکلیف نهاد ها و تشکل های غیر خودی و دست ساز رژیم معلوم است. مجمع عمومی کارگران می تواند این تشکلها را به عنوان تشکلهای ضد کارگری حامیان منافع دولت و کارفرما به همه کارگران معرفی و رای به انحلال و عدم رسمیتشان از طرف مجمع عمومی صادرکنند. البته هم دولت و هم کارفرماها نهایت تلاششان را برای حقنه کردن این تشکل ها به کارگران انجام می دهند. سئوال اینجاست که طبقه کارگر برای دفاع از منافع خود و درمقابل استثمارگران ، دولت، پلیس و دستگاه سرکوبگرش می خواهد متحد و متشکل به میدان بیاید؟ طبقه کارگر و رهبران پیشرو کارگری می دانند هر پیشرویی نتيجه جنبى مبارزه انقلابى است وبدست آوردن هر سنگری را نيز بايد به نيروى همبستگى و رزمندگى طبقه کارگر به طبقه سرمايه‌دار و دولت او تحميل کرد. مجمع عمومی ، شورا و سنديکا ابزارى براى مبارزه کارگران در جهت کسب حقوق آنهاست. حقوقى که سرمايه‌داران آن را غصب کرده‌اند.
همچنانکه در سوال طرح شده است طبقه کارگر این تشکلهای دولتی را ضد کارگری می دانند، از اینرو تکلیف این نهادهای ضد کارگری را تنها با گسترش مبارزه طبقاتی کارگران حول تشکلهای توده ای خود، مجمع عمومی و شوراهای کارگری میتوان روشن کرد، آنها را در صفوف طبقه ترد نمود، کارگران متشکل در آن را به خروج از آنها ترغیب کرد، فعالیت گسترده ای را حول نقش مخرب و ستون پنجمی آنها و جاسوسی و نقشه هایشان که همواره در خدمت دولت و سرمایه داران بوده در دستور گذاشته شود و بیش از پیش آنها را رسوا کرد. یک رکن مهم مبارزه برای تشکلیابی طبقه کارگر چه در بعد محلی و چه سراسری مبارزه رودرو و علنی رهبران عملی و سوسیالیست و كل طبقه کارگر علیه نهادهای دولتی خانه کارگر و شوراهای اسلامی و انجمن های صنفی است. رسواکردن و از میدان بدر کردن این نهادهای ضد کارگری بخشی از مبازره طبقاتی طبقه کارگر است.
اسماعیل ویسی: کاملا روشن و غیر قابل انکار هست که اینها دست ساز و عوامل و بنوعی ارگانهای امنیتی و سرکوب رژیم اسلامی در مراکز تولیدی- کاری هستند. به هیچ وجهی به طبقه کار و منافع آن، ربطی ندارند. فاقد کوچکترین پایگاهی کارگری- اجتماعی در میان کارگران هستند. علیرغم بیشتر از3 دهه محروم کردن کارگران از تشکل های توده ای خود،  سرکوبگری نیروهای امنیتی- انتظامی دستگیری کردن، بازداشت و زندانی کردن، کارگررادیکال سوسیالیست، کمونیست و رهبران عملی کارگری، طبقه کارگر آنان را به عنوان تشکل های خود برسمیت نشناخته و گردن ننهاده است! موجودیت آنان تا بحال محصول سرکوبگری رژیم اسلامی و محروم کردن کارگران ار تشکل های توده ای مستقل خود می باشد.
قطعا، اگردرتوازن قوائی مناسب به حکومت اسلامی سرمایه و سرمایه داران در ایران تحمیل بشود و کارگران کمونیست، رادیکال سوسیالیست و رهبران عملی بر اساس شبکه محافل کارگران در مراکز کاری- تولیدی، تشکل های توده ای مستقل از دولت را از طریق برگزاری مجامع عمومی کارگری، در ابعاد محلی – سراسری، بوجود بیاورند. ایجاد تشکل های توده ای مستقل کارگری که روند شکل گیری اش را توضیح دادم. سر نوشت این تشکل های دست ساز حکومتی را روشن می کنند، در کل دود خواهند، شد. تتمه های باقی مانده از آنان حتما جذب راست ترین گرایش در جنبش کارگری خواهند، شد. نه بشکل و اسم ”  تشکل های کنونی ” .
احمد بابائی: من در مقدمه سوال اول گفتم هدف از تشکیل شوراهای اسلامی وخانه کارگر مهار کردن اعتراضات کارگران بود که در یک دوره انقلابی فضا سیاسی ایران را متوجه خود کرده بودند و به ویژه کارگران نفت به “رهبر سر سخت” تبدیل شده و این جنبش در سرنگونی رژیم شاه نقش محوری ایفا کرد. به نظر من در ابتدا به واسطه توهم پراکنی و همزمان ایجاد جو رعب و سرکوب بخشی از کارگران کارخانجات به این تشکلهای دست ساز دولت جذب شدند و جمهوری اسلامی توانست با اتکا به آن بیشترین سرکوبها را در همان مدت به طبقه کارگر ایران تحمیل کند. اما در مدت خیلی کم و با تلاش کارگران ومحافل کمونیستی شوراهای اسلامی وخانه کارگر به محلی برای مشتی مزدور رژیم و آن بخش از کارگران مرعوب و متوهم شده که عضو بسیج وسپاه شده بودند تبدیل شد. چند سال بعد از تشکیل شوراهای اسلامی وخانه کارگر و موج وسیعی از بسیجیان وماموران سپاه به درون ان رخنه کرده واین تشکلها عملا کارخانه را به پادگان تبدیل کردند.جنبش ایجاد تشکلهای کارگری سرکوب شدند وتلاش خود را به صورت طومار نویسی وگاها تقاضای قانونی ایجاد تشکلهای کارگری را تشدید کردند. جمهوری اسلامی بنا به ماهیت سرمایه داری و دیکتاتوری عریان خود قطعا اجازه تشکیل هر نوع تشکل کارگری خارج از حوزه وابستگی به خود را نخواهد داد. تمام تلاش و عظم ما کمونیستها وفعالین کارگری معطوف به تحمیل کردن تشکل های کارگری که تشکل راستین کارگری هستند به جمهوری اسلامی است. خواست ازادی بدون قید وشرط هر گونه تشکل کارگری مطالبه ما کارگران است. تاکنون تلاشهای وسیعی در این زمینه انجام شده وموفقیتهای کسب شده اما قطعا به اقدامات وسیعتری نیازمندیم.باید علاوه بر مبارزه علیه جمهوری اسلامی با نظرات ودیدگاهای که به تمکین کردن ورضایت دادن به کم و با روشهای سندیکالیستها که همه توان خود را به محدود کردن مبارزه کارگران معطوف میکنند مقابله کرد.
اما نکته ای را در این قسمت اشاره کنم. تبلیغات بخشی از محافل وتشکلهای کارگری با عباراتی مثل “مستقل “بودن ویا “واقعی “بودن یک نوع تشکیلات استفاده می کنند .به نظر من این نوع تفکر اگر روشن نگوید منظورش از “مستقل” چیست باعث اشفتگی وسر در گمی در بین کارگران خواهد شد. ما روشن باید بگویم مستقل از دولت و نهادهای کارفرمای.طبیعی است که گرایشات ودیدگاهای متفاوتی در بین کارگران وجود دارد و هر کدام به زعم خود تشکلی در همان حیطه نظری تبلیغ می کنند وتلاش برای ایجاد ان را دارند.ما باید همواره و در همه موارد تلاش کرده تا مدافع ازادی یدون قید وشرط هر نوع تشکل کارگری باشیم.
سلام زیجی: به این نقل قول توجه کنید که با مبنا و به اهداف پشت ایجاد چنین نهادهای ضد کارگری از جانب جمهوری اسلامی دقیقتر پی میببریم. حسن صادقی گفته “چندین سال قبل مجلسیان خانه کارگر را مسخره می کردند، فراموش کرده اند که خانه کارگر نگذاشته است،اعتصابات پراکنده کارگری سراسری شده و از کارخانجات بیرون بیاید که اگر خانه کارگر نبود تا کنون جمهوری اسلامی تحقیقا” توسط کارگران ۹ بار سرنگون می شد.”
آقائی صادقی خانه کارگر رژیم حقیقت را گفته است. اگر خانه کارگر و شوراهای اسلامی و انجمنهای صنفی، که بعدا به آنها اضافه شد، نمی بودند براستی جمهوری اسلامی ٩ بار بود سرنگون شده بود. بقای جمهوری اسلامی قبل از هر چیز مدیون تحمیل این نهادهای ضد کارگری و سرکوب فعالین کارگری و ممانعت از تشکل یابی توده ای و مستقل از دولت طبقه کارگر ایران بوده است. جمهوری اسلامی این دریچه ضد کارگری را باز گذاشته است تا به تشکلهای واقعی کارگران اجازه عرض اندام ندهد. از نظر من یکی از راههای رسیدن به ایجاد تشکلهای توده ای کارگری، عبوراز روی جنازه این نهادهای دولتی و ضد کارگری و منزوی تر کردن آنها است. با نقد و افشا مداوم آنها، ترغیب ترک صفوف آنها و درایت و استواری کارگران کمونیست و رهبران عملی و پیشرو در اتکا کردنشان به سازماندهی سازمان و تشکلهای توده ای و مستقل از دولت در همه مراکز مانند مجامع عمومی، شوراهای کارگری، کمیته های کارخانه و همچنین سندیکا و اتحادیه های که به سنت مجمع عمومی و شورائی متکی و وابسته هستند، طبقه ما بیش از پیش در مسیر دربستر و متعلق به خود در امر تشکلیابی کارگری و طبقاتی قرار خواهد گرفت. اینکه آیا جمهوری اسلامی اجازه میدهد باید گفت بسیار روشن است چنین اجازه ای نخواهد داد. مگر آنطوری که “صادقی” گفته جمهوری اسلامی دنبال دردسر و سرنگونی است که چنین اجازه ای به طبقه کارگر بدهد. اما اساس مسئله همینجا است که باید خود را با زور و قدرت توده ای تحمیل کرد. این مسیر و افقی است هر فعال کارگری به آن متکی و واقف نباشد هم خود و هم طبقه اش را قربانی همان “اجازه ندادنهای” جمهوری اسلامی کرده است.
بند به بند قوانین و مقرراتی که این تشکلهای دولتی بر مبنای آنها درست شده و به کارگران ایران تحمیل کرده اند کاملا ضد کارگری است. کارگر را از سیاست دور می کند، در حالی که کارگران هرگز نمیتوانند و نباید از سیاست دوری کنند. آنها کارگررا به قانون ضد کارگری موجود جمهوری اسلامی متعهد می کنند، در حالی که کارگران اولین اقدامشان مقابله با این زنجیرهای اسارت است که به اسم “قانون” به گردنشان آویزان کرده اند. اینها از هرکسی که عضوآنها می شوند فرم تعهد می گیرند، یعنی تعهد دادن به اینکه براستی به عنوان یک کارگر و یک طبقه اجتماعی خاصیتت را از دست بدهی و همچون برده برای اوباش اسلامی و سرمایه داران كثیف ایرانی نسل در نسل استثمار شوند. هر کسی،هر فعالی،هر بخشی از طبقه ما که عضو آنها شده یا می شود خاصیت طبقاتی و مبارزه رادیکال خودش را به مثابه یک طبقه اجتماعی وهم سرنوشت از دست داده است. در نتیجه اولین کار و اولین قدمی که ما باید برداریم این است که به کارگران ایران بگوییم: رفقا! اینها تشکل شما نیستند؛ تشکل دفاع از دولت و سرمایه داران در مقابل خواست های سیاسی،اقتصادی و اجتماعی طبقه کارگر ایران هستند،هر جمعی و محفلی که می خواهد کارگران را به منافع و تشکل طبقاتی خود آگاه و متحد و متشکل کند یک بخش مهم کارش افشاگری و ترد و مبارزه با همین نهادهای دولتی و ضد کارگری هست. عمر این نهادهای ضد کارگری وابسته به رژیم با پایان عمر جمهوری اسلامی به سر خواهد رسید!

کارگران به تشکلهای نیاز دارند که بدون دخالت کامل دولت و کارفرما آن را ایجاد کنند، مقررات و آیین نامه  و چگونگی ایجاد آن را راسا و مطلقا بدون کسب اجازه از دولت دنبال کنند. تنها از زاویه منفعت اقتصادی و سیاسی و اتحاد همه بخشهای طبقه کارگرشکل گرفته باشد. این تلاش روشن است با اتکا به یک افق و استراتژی رادیکال و سوسیالیستی و خود آگاهی بالای  کارگران از جمله رهبران و محافل سوسیالیستی کارگران ممکن می گردد. چنین خود آگاهی است به کارگران امکان می دهد در درجه اول ترفندهای بورژوازی و دولت را پس بزنند. راه حلهایی که به اسم “کارگر” از سوی جریانات قانونگرا و سندیکالیست به کارگران تحمیل میشود را خنثی کنند، صفبندی در مقابل کل این پدیده از دولت و قانون کار جمهوری اسلامی تا تشکلهای قلابی شان، از تحمیل فقر و سرکوب و پیگرد تا اخراجهای گسترده و از سیاست کارگر گرائی قلابی جریانات راست تا ایجاد دو دستگی و ایجاد تفرقه و پراکندگی در میان کارگران از سوی سرمایه داران و دیگرجریانات را می توان به عنوان یک طبقه با منافع و سیاست مشترک و رادیکال ممکن کرد. تنها این  تلاش گسترده و صمیمانه ضامن اتحاد و تشکل و پیروزی طبقه کارگر در مقابل دولت و سرمایه داری افسار گسیخته ایران است.
کمونیست ماهانه: طبقه کارگر ایران سنت، حداقل از اوایل انقلاب ٥٧، با نوعی از تشکل از جمله مجمع عمومی، شوراهای کارگری، یا کمیته کارخانه شناخته شده اند. این سنت تشکل یابی کارگری با وجود فراز و نشیبهای که طی کرده، و با وجود سرکوب مستقیم دولت، و میدانداری گرایشات راست از جمله سندیکالیستها، همچنان سنت زنده و قابل اتکای رهبران پیشرو و سوسیالیست طبقه کارگر است. سوال محوری این است: آیا سنتهای تشکلیابی طبیعی و توده ای کارگری را در دل سرکوب بی وقفه بیش از سه دهه حاکمیت اسلامی، در فضای که نهادهای ضد کارگری مانند شورای اسلامی و خانه کارگر و انجمن صنفی ها به طبقه کارگر تحمیل کرده اند و با در نظر گرفتن تلاشهای پراکنده و نا موفق تاکنونی فعالیت برخی از فعالین کارگری برای ایجاد “تشکل های کارگری”، چگونه میتوان مجددا به عنوان الترناتیو ومهمترین سنت و تشکل واقعی کارگری در جنبش کارگری و فضای سیاسی ایران عرض اندام کرده و طبقه کارگر ایران را نمایندگی و رهبری کند؟
ناصر مرادی: کاملا، تجربه جنبش کارگری در دوره های مختلف بویژه در دوره انقلاب 57 در ایران این خواست و تمایل کارگران را که متکی به سنت مجامع عمومی و شورا بود نشان داد و رهبران کارگری بویژ گرایش رادیکال سوسیالیست درون جنبش کارگری برای گسترش و بقاء این سنت تشکل یابی و مبارزاتی کارگران نهایت تلاششان را کردند. اما با قدرتگیری رژیم اسلامی و بویژه بعد از 30 خرداد 60 وتثبیت یک حکومت مستبد و خشن اولین تشکل هایی که ممنوع اعلام شدند و بشدت سرکوب شدند، شورا و سندیکا بودند. با این وجود کارگران می دانند و به این واقف هستند که قدرتشان فقط در اتحاد و تجمع آنها است. کارگران می دانند مبارزه انفرادی و غیر متشکل را براحتی می شود سرکوب کرد ولی توده وسیع و متحد را برای همیشه غیر ممکن است. در نتیجه تنها راه عملی و اساسی افشاء و طرد تشکل های وابسته به حکومت و اتکا به تصمیمات اجتماعات وسیع کارگری است و این کار ممکن است و تاریخ مبارزات کارگری نشان داده است که نمی توان تصمیمات و اراده اجتماعات کارگری را نادیده گرفت حتی در اوج خشونت و قدر قدرتی رژیمهای مستبد و سرکوبگر.
اسماعیل ویسی: فکر می کنم در جواب سوال های بالا بنوعی به این جواب داده ام. مجددا بطور موجز بدان اشاره می کنم. اشاره کردم که علیرغم تمامی سرکوبگریهای نهاد های امنیتی- انتظامی رژیم اسلامی سرمایه داران و کارفرمایان، طبقه کارگر به تحمیلات آنان گردن ننهاده اند، آنان تشکل های دست ساز و حکومتی را بعنوان تشکل مستقل خود، برسمیت نشناخته است. بنظرم آلترناتیو بودن تشکل های تودهای کارگری مستقل در طول این سه دهه مد نظر رهبران عملی و کارگران کمونیست بوده است و برایش تلاش کرده اند. حتی بنوعی تحرک اخیر این دوستان تحت عنوان تشکل سراسری کارگری، جدا از اینکه بیراهه دارند، میروند اشتباه می کنند و راه به جائی نخواهند، برد. بر اساس واقعیتی عینی اجتماعی نشان دهنده زنده بودن آلترناتیو سنت تشکل واقعی کارگری می باشد در جنبش کارگری.
آنچه ملموس و محسوس می باشد، کشمکشی واقعی و طبقاطی مابین رژیم اسلامی سرمایه و سرمایه داران در ابعاد و شیوه های متفاوت هر چند پراکنده، بطور آشکار و نهان و روزمره در ایران، در جریان است. پیشروان و رهبران عملی طبقه کارگرتلاش می کنند که، توازن قوائی مناسب را بوجود آورند و  مطالبات خود و از جمله ایجاد  و تشکیل تشکل های توده ای و مستقل خود را، به سرمایه داران و رژیم حامی شان تحمیل کنند!.
احمد بابائی: ما کمونیست های کارگری و حزب کمونیست کارگری حکمتیست معتقدیم که تنها جنبش شورایی و مجامع عمومی میتواند تشکل پایدار و توده ای کارگران باشد و میتوانند منافع و مبارزات کارگران را رهبری نمایند. تجربه جنبش کارگری در ایران نطفه اش با مجامع عمومی و شوراها بسته شده است.جنبش طبقه کارکر ایران پروسه و تجربه طولانی مدت جنبش اتحادیه ای و سندیکالیستی نداشته. طبقه کارگر در ایران وقتی مبارزه خود را در یک بعد علنی تر و اجتماعی تر شناخت و نطقه اش را بست با مجامع عمومی و شوراهای منتخب کارگری همراه بود. و برا اساس تجاربی که در این زمینه دارد وبر اساس سنتی که در جنبش کارگری مانده است،جنبش های مجامع عمومی و شوراها همیشه به عنوان تنها الترنانیوی بوده که در جنبش کارگری موجود بوده است. چرا میگوییم این سنت بوده؟ ببینید کارگران به راحتی در تشکلی راضی به ثبت نام کردن نخواهند شد.کارگران راضی به ثبت نام کردن در سندیکا و اتحادیه نخواهند شد. چه به لحاظ بینشی تجربه ای که در غرب و اروپا بوده و بی عمل و بی ربط بودنش را به جنبش کارگری دیده اند و چه به لحاظ امنیتی کارگر نمیتواند خود را در معرض خطر بگذارد و به خاطر اسم نویسی اش هر لحظه حس کند خطری دستگیری و اخراج تهدیدش می کند بدون اینکه نهادی که به آن امضا داده یا اسم نویسی کرده توان دفاع از اورا داشته باشد. اما مجامع عمومی برای دستیابی به خواست مشخصی برگزار میشود.تمامی کارگران در ان شرکت خواهند کرد و نمایندگان خود را انتخاب خواهند کرد. انتخاب شدگان میتوانند نمایندگان کل یک واحد صنعتی باشند، بدون اینکه زیر سوال برده شوند. از آنجا که همه کارگران آن مرکز را در بر می گیرد ضریب خطرشان نیزکمتر خواهد بود. نماینده کارگران توسط خود کارگران انتخاب می شود و توست خود آنها عزل می گردد، طبعا نمایندگان مورد حمایت شان نیز قرار خواهند گرفت. اراده مستقیم خود در تصمیمات اتخاد شده در مجمع عمومی را خواهند دید.
به نظرمن هر نوع تشکلی که از طرف کارگران و بدون دخالت دولت و کارفرما ایجاد شده باشد باید مورد حمایت و پشتیبانی قرار بگیرد.اما شورا های کارگری و مجامع عمومیش اراده مستقیم و توده ای کارگران را در بر می گیرد و الترناتیویست که ما به عنوان تشکل کارگری همواره ان را تقویت و فراخوان میدهیم.
سلام زیجی: همچنانکه شما نیز اشاره کردید، با وجود ٣٥ سال سرکوب و جنایت بی وقفه واعمال قوانین ضد کارگری ممنوعیت تشکل یابی طبقه کارگر ایران، ما همواره شاهد تلاش مداوم گرایش رادیکال و سوسیالیست درون طبقه در زنده نگاهداشتن و همچنین جاری کردن سنت های تشکلیابی کارگری، هر چند محدود، هستیم. طبقه کارگر ایران در هر جائی توانسته قدمی بردارد، مقاومتی سازمان دهد، اول مه ی را برگزار کند، مجامع عمومی و شورائی را تشکیل دهد، به عنوان یک طبقه علیه قوانین کار ضد کارگری، تحمیل فقر و بردگی ودستمزد کم و صدها معضل دیگری که دولت و کارفرما تحمیل کرده است صف آرائی کند، این مبارزه مدیون وجود و تلاش این سنت و گرایش رادیکال سوسیالیست طبقه است. مادام که این سنت، علیرغم فراز و نشیبی که داشته، همچنان جاری و واقعی است، گویائی این است که دقیقا در دل همین فضای سرکوب و اختناق و علیرغم میدانداری تشکلهای دولتی چون خانه کارگر و شورای اسلامی و انجمن صنفی ها توانسته مهر خود را به مبارزات اقتصادی و سیاسی بکوبد. ضعف و کمبودهای این سنت و گرایش بخشا به دلیل سرکوبها ی شدید جمهوری اسلامی، که را ه را برای میدان داری گرایشات راست و دولتی هموار کرده است. اما بنظر من فراتر از آن به دلیل عدم انسجام و اتحاد کافی خود رهبران سوسیالیست و کمونیست طبقه، مشکلاتی که به گرایش کمونیسم کارگری تحمیل شد و از جمله حزب ما به مثابه حزب طبقه و این گرایش آنطوری که می بایست هنوز نتوانسته به وظایف تاریخی ونقشی که در این زمینه بر عهده اش بوده جامع عمل بپوشاند.
سنت حزبی و همچنین جنبشی ما در امر سازمانیابی کارگری با گرایشات دیگر از جمله چپ سنتی تفاوتهای بنیادی دارد.عملی کردن جدی و اجتماعی تر این سنت نیازمند تقابل آشکارتر و متحدانه ترعلیه بورژوازی و قوانین کار، با گرایشات راست درون جنبش طبقه کارگراز یکسو و تلاش وخستگی ناپذیری و آگاهی به مراتب بیشتر رهبران عملی و فعالین کمونیست درون طبقه است. من فکر میکنم فعالین کمونیست و فعالین پیشرو جنبش مجمع عمومی و شورائی به این مهم توجه کافی ندارند. بعضا تحت فشار دولت وگرایشات قانونگرا و اصلاح طلبانه و سندیکالیست عقب نشینی می کنند. ما می گوئیم طبقه کارگر يک توده بى شکل نيست. در بدترين شرايط نيز از اشکال معينى از سازمانيابى “خودبخودى” و سوخت و ساز و آرايش تشکيلاتى برخوردار است. در نتیجه تشکل یابی طبقه کارگر را نه حول گردهمائی چند فعال “خوش نیت “در این و آن شهر که بر بستر همین سوخت و ساز و سازمانیابی موجود کارگری باید شروع و بنیاد نهاد. در هر بخشی از مراکز کار تا اعضا ی خانواده های کارگری و دیگر محافل مرتبط کارگری در محل کار چنین سازمانیابی پایه ای همواره وجود داشته است.سازماندهى کمونيستى طبقه کارگر از جمله در امر تشکل یابی کارگری بدون برسميت شناختن اين اشکال، بسط و گسترش دادن آنها و متکى شدن به آن امکانپذير نيست. از طرف دیگر طبقه کارگر در جریان مبارزه و فعالیت رهبران و فعالینی دارد که خود آن رهبران بخشی از پیکره و مبارزه حی و حاضر هستند یا باید باشند. کارگران تحت هر شرايطى يک مکانيسم درونى رهبرى و شبکه رهبران عملى و مستقيم خود را دارند. ما کمونیستها ی متشکل در حزب و یا کمونیستها و فعالین سوسیالیست درون طبقه بدوا باید به آن رهبران متکی شویم و در سازمانیابی و تشکل و اتحاد کارگری به انها اتکا کرد و سازمان داد. در ضمن طبقه کارگر، همواره بستر مجموعه اى از گرايشات و خطوط فکرى و سياسى است. اين خطوط و جريانات خود پايه عينى هم فعاليت احزاب سياسى در درون طبقه کارگر را تشکيل ميدهند هم مبنا ی چگونگی برخورد به سنت تشکل یابی کارگری و همچنین نوع “تامل” با دولت و کافرما و دیگر گرایشات درون طبقه وغیره را نیز منعکس و تعین می کند. از اينرو، محور و اساس سازماندهى ما چه حزبى و کمونيستى و چه تلاش و برخورد ما به نوع تشکل یابی طبقه باید به این تفاوتها و گرایشات توجه داشته باشد. هر خطی، چه کمونیستی-کارگری، چه سندیکالیست و اصلاح طلب بر این بستر واقعی و اجتماعی دنبال سازمان و تشکل و اتحاد طبقاتی مورد نظر خود خواهد رفت نه الزاما تمرکز صرف روی جذب کارگران به مثابه آحاد منفرد و یا بریده شده از سوخت و ساز مناسبات کار و سرمایه و مبارزه طبقاتی جاری در محل کار . ما کمونیستها، سوسیالیستها و رهبران پیشرو درون طبقه کارگر بدوا باید در فکر متشکل کردن و انسجام بخشيدن به آن گرايش و جريان فعالى در درون طبقه کارگر باشیم که به سنتهای کارگری و کمونیستی، مجمع عمومی و شورا، و به سیاست و افقی متکی شویم که آرمان طبقه کارگر یعنی پایان دادن به نظام ظالمانه سرمایه داری و دولت هایشان را هدف خود قرار داده ایم. با اتکا به چنین سنت و افقی است که میتوان کل طبقه را نمایندگی کرد و آنها را از چنگ دولت و گرایش راست بیرون کشید و پرچم تشکل یابی توده ای قدرتمند کارگری که بخش اعظم طبقه را در بر میگیرد بر افراشته و عملی نمود.
ما میگوئیم کارگران در مبارزه خود هر ظرف و تشکلی ایجاد کنند مادام که مستقل از دولت و کارفرماها است، مورد حمایت ما میباشد و مثبت دانسته و میدانیم. اما در عین حال تاکید می کنیم که هر تشکل کارگری که متکی به مجامع عمومی کارگران و شوراهای کارگری نباشد نمی تواند در دراز مدت استقلال طبقاتی و موجودیت خود را حفظ کند یا نماینده پیگیر منافع کارگران باشد. از این رو به منظور ایجاد تشکل یابی توده ای و قدرتمند و متحد کننده کارگران ما خواهان مجامع عمومی کارگری و بر بستر آن خواهان ایجاد شوراهای کارگری در سطوح مختلف مراکز کار هستیم. مجمع عمومی و شوراهای کارگری طبیعی ترین ، توده ای ترین و محکمترین شکل تشکل یابی طبقه کارگر است. طبعا همه تشکلهای دیگر کارگری از نوع سندیکا نیز می توانند به مجمع عمومی و شوراهای کارگری متکی باشند تا بتوانند استقلال و نمایندگی طبقاتی کارگری را تامین کنند. ما طبقه کارگر ایران و همه رهبران عملی و محافل سوسیالیست کارگری را در همه مراکز کارگری به عملی کردن و گسترده تر این ظرف اتحاد و تشکل طبیعی خود یعنی مجمع عمومی و شوراهای کارگری فرامیخوانیم. همین امروز ایجاد سنگر بندی گسترده و محکم کارگری علیه دولت و کارفرما ممکن است اگر موانعی که اشاره کردم رفع کنیم و رهبران کمونیست و سوسیالیست و دلسوز کارگر آستین هایشان را بالا بزنند و برای تحقق این امر حیاتی متحدانه تر کار کنند و نقشه های روشن و سوسیالیستی داشته باشند.
منبع: نشریه کمونیست ماهانه، شماره نهم، ٣١ دسامبر ٢٠١٤
دهم دی ٩٣
http://www.hekmatist.org/index.php