فاتح شیخ – بحران کنونی کاپیتالیسم و بیکاری انبوه

بحران کنونی کاپیتالیسم و بیکاری انبوه
فاتح شیخ
پیامدهای بحران کنونی سرمایه داری بویژه بیکاری ’انبوه‛ و تاثیر آن بر شرایط معیشت و مبارزه طبقه کارگر را چگونه ارزیابی میکنید؟

فاتح شیخ: بیکاری ’انبوه‛ اصلی ترین و ماندگارترین پیامد بحران کنونی است که در کنار کاهش ارزش واقعی دستمزد و تنزل فاحش معیشت، فشار سنگین و خسارات زیاد بر زندگی و مبارزات طبقه کارگر وارد آورده است. بیکاری رکن ساختاری انباشت و بازتولید سرمایه است. از دل پروسه انباشت سرمایه بیرون میآید. محصول طبیعی عملکرد سرمایه در جریان استثمار کار مزدی است. از مالکیت بورژوایی بر وسائل تولید و تصاحب ثروت حاصل از استثمار طبقه کارگر توسط طبقه سرمایه دار ناشی میشود. از دیدگاه نقد سوسیالیستی به سرمایه، مادام که مالکیت بورژوایی بر وسائل تولید و کار مزدی پابرجاست، معضل اجتماعی بیکاری، به تعبیر مارکس “ارتش ذخیره صنعتی”، ضروری و پابرجا خواهد ماند.
اما گسترش بیکاری در ابعاد ’انبوه‛ در اوضاع اقتصادی امروز جهان، از مختصات و پیامدهای کنکرت بحران موجود است. این واقعیت که بیکاری تلنبار شده از سال ٢٠٠۸ به شکلگیری مشخص توده عظیم بیکاران، در سطح فاجعه اجتماعی بزرگی در دل فاجعه بزرگتر و فراگیرتر کل مناسبات سرمایه داری ارتقاء پیدا کرده، محصول مشخص بحران کنونی است.

ابعاد بیکاری انبوه و نحوه توزیع آن میان حوزه های مختلف سرمایه داری امروز جهان، مولفه کنکرتی است که لازم است با دقت شناخته شود. به طور مثال نرخ بیکاری در حوزه اقتصادهای متکی به کار ارزان، اقتصادهای عقبمانده یا در حال توسعه، در قیاس با حوزه صدور سرمایه، اقتصادهای پیشرفته یا توسعه یافته، بسیار بالاتر است. از سال ٢٠٠٧ تاکنون نرخ بیکاری جوانان در کشورهای توسعه یافته به بالای ۳٠٪ رسیده است. ٢٦ میلیون جوان ١٥ تا ٢۴ سال در کشورهای توسعه یافته بیکارند. بنا به آمار ILOجمعیت بیکاران جوان دنیا ٧٥ میلیون، معادل جمعیت کشوری در سایز ایران است. بنا به آمار بانک جهانی ٢٦٢ میلیون انسان آماده به کار در بازارهای “نوظهور” یعنی کشورهای در حال توسعه بیکارند. جمعیت بیکار دنیا سر به ۳١١ میلیون، تقریبا معادل جمعیت آمریکا زده است. (Generation jobless نشریه اکونومیست، ٢٧ آوریل ٢٠١۳ ص. ١٢ و همچنین Youth unemployment صفحات ٦٠-٥۸ همانجا).

در آمریکا نرخ رسمی بیکاری “بهبودیافته” در سال ٢٠١۳ را ۹.٧٪ اعلام کردند در حالیکه بیکاری واقعی بنا به منابع غیردولتی ١۴.4٪ بوده است. در اروپا نرخ رسمی بیکاری ١٢٪ است اما این نسبت برای اسپانیا، پرتغال، ایتالیا، ایرلند و یونان به مراتب بالاتر است. مارس ٢٠١۳ در شصت شهر اسپانیا تظاهراتهای توده ای وسیع علیه بیکاری ٢٦٪ ی برپا شد. در فرانسه که اعتراضات رادیکال و مستمر کارگران در دو دهه اخیر باعث کاهش زمان کار هفتگی به ۳٥ ساعت و کاهش سن بازنشستگی در بعضی رشته ها به ٥٥ سال شده، دامنه بیکاری هم محدودتر است. در اقتصادهای متکی به کار ارزان، شامل اکثر کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، دامنه بیکاری واقعی به مراتب بالاتر است. در تونس و مصر، بیکاری گسترده همچون رکن اقتصاد بحرانزده این دو کشور، عامل اصلی بروز انقلاب سه سال پیش بوده است و حکومتهای بعد از انقلاب هم در این دو کشور تا کنون کوچکترین راه حلی حتی برای تخفیف معضل اجتماعی بیکاری ارائه نداده اند.
در سرمایه داری امروز با پیشرفتهای چند دهه انقلاب تکنولوژیک و انفورماتیک و افزایش اعجاب آور محصولات تولید شده، نیاز سرمایه به نیروی کار زنده، مدام کمتر و کمتر میشود. این تناقض ذاتی سرمایه نه تنها سرچشمه بیکاری وسیع، بلکه منشا بحرانهای ادواری سرمایه داری هست. بالا رفتن ترکیب ارگانیک سرمایه، کمتر و کمتر شدن سهم کار زنده کارگر در برابر “کار مرده” (سرمایه ثابت)، منشا گرایش نرخ سود به کاهش است. قانون گرایش نزولی نرخ سود که به گفته مارکس عملی شدن آن فاکتور پشت بروز بحرانهای ادواری سرمایه داری است، مکانیسم گسترش مدام ارتش بیکاران در نظام سرمایه داری را هم توضیح میدهد. گسترش دائم بیکاری به این ترتیب هم جزء علل بروز بحران اقتصادی است و هم در ردیف معلولها و پیامدهای آن است.

بر اثر بحران اقتصادی دیرپا در شش سال گذشته، بیکاری با ابعاد بیسابقه اش زندگی طبقه کارگر را در مقیاس جهان به تباهی کشانده است. تجربه زنده شش سال بحران اقتصادی سرمایه داری جهانی و اثرات مخرب آن بر شرایط زندگی و مبارزه طبقه کارگر و توده های محروم، زمینه مساعد اشاعه نقد کمونیستی به معضل بیکاری را در صفوف طبقه کارگر و نسل جوان فراهم کرده است. نسل جوان دانشگاه دیده که منشا طبقاتی پرولتری دارند یا از کانال پیوستن به اردوی بیکاران جامعه به صفوف پرولتاریا رانده میشوند، از آمادگی ذهنی مساعد برای فهم نقد کمونیستی به فاجعه بیکاری و پراتیک کردن آن نقد برخوردارند. در چند سال اخیر این گفته سر زبان جوانها بوده که: جمعیت عظیم نسل جوان که تحصیلات دانشگاهی دارند، مدرک دانشگاهی شان جواز ورود به بازار کار نیست بلکه بلیط عضویت در کلوب بیشمار بیکاران است! (رجوع کنید به: علیه بیکاری، چه باید کرد؟ گفتگو با فاتح شیخ- نشریه سازمانده کمونیست شماره ٢ مارس ٢٠١۳).

بیکاری عارضه نیست، رکن ساختاری و کارکردی سیستم کاپیتالیستی است. تا این سیستم برپاست بیکاری جزء جدانشدنی آن است. “اشتغال کامل” و توجیهات آرایشگرانه مدافعان بردگی مزدی که گویا بیکاری پنج درصدی همان “اشتغال کامل” است، یک “تناقض درخود” و یکی از دروغهای “موجه” و “ناگزیر” کاپیتالیستهای این دوره است. در بخش اعظم جوامع پیشرفته، اگر نروژ و چند کشور کم جمعیت دیگر را استثنا کنیم، نرخ پنج درصدی بیکاری هم دیگر به گذشته تعلق دارد. امروز بحث “اشتغال کامل” حتی در صفوف سوسیال دمکراسی غرب جزو یک برنامه “واقعبینانه” تبلیغات انتخاباتی هم نیست. با تجربه بحران جاری و شناخت آن، دیگر کار از این توجیه گریها گذشته است. به جای “اشتغال کامل” (full employment) اکنون مشخصه اوضاع سرمایه داری معاصر “بیکاری انبوه” (mass unemployment) است و چشم اندازی هم برای تخفیف آن در افق مشهود نیست.

“بیکاری انبوه” امروز به دو عنوان، موضوع بررسی نظری و پراتیک جنبشهای اجتماعی و بویژه روی میز کمونیسم طبقه کارگر است. اول به عنوان معضل معیشتی موضوع مبارزات روزمره در عرصه دفاع از معیشت و مشخصا حول خواست اشتغال و یا بیمه بیکاری مکفی. دوم به عنوان یک فاکتور اساسی وضع موجود نظام سرمایه داری و موضوع مبارزه سیاسی علیه دولت بورژوائی و نهایتا یک عرصه اصلی مبارزه طبقاتی سوسیالیستی علیه نظام بردگی مزدی. از این زاویه بیکاری انبوه، فاکتوری تحلیلی در بررسی بحران دیرپای جاری و نشانه برجسته ای در تشخیص بیماری مهلک سرمایه داری معاصر است. بیکاری انبوه هم معلول این بحران و هم به سهم خود علت ماندگاری و ادامه آن است. تئوری بحران مارکس و تجربه تاریخی نزدیک به دو قرن نشان داده که با خاتمه هر بحران، شرایط برای بروز بحران شدیدتری فراهم میگردد. “بیکاری انبوه” که با بحران موجود جا خوش کرده است حتی پس از خروج از بحران کنونی، به عنوان یک فاکتور بجامانده از آن و به عنوان جزئی از تناقض ذاتی پروسه انباشت سرمایه، بر سرعت بروز بحران آتی و شدت و ماندگاری آن و همچنین به سهم خود بر سرنوشت کل نظام سرمایه داری و مبارزه طبقاتی کارگران علیه آن تاثیر خواهد گذاشت. ازجمله در جوامعی که محل تجمع نقاط ضعف نظام سرمایه داری موجودند، بیکاری انبوه یک مولفه ساختاری برای انفجار اجتماعی و انقلاب علیه وضع موجود خواهد گردید.

در ارتباط با گسترش بیکاری بر اثر توسعه نیروهای تولیدی جامعه، جا دارد به استنتاج مارکس در جلد سوم کاپیتال توجه کنیم: “توسعه نیروهای تولیدی که شمار مطلق کارگران را کاهش دهد، و در واقع تمام کشور را قادر سازد تا کل تولیدش را در زمان کمتری به انجام برساند، موجب انقلاب میگردد، چراکه اکثریت اهالی را از بازی کنار میگذارد” (کاپیتال، جلد سوم، بخش سوم، ترجمه انگلیسی چاپ پنگوین ١۹۸١- ص. ۳٧٢).
***