مجمع عمومی، پایه تشکل توده ای کارگری
میزگردی با رفقا رضا کمانگر، سیاوش دانشور، پدرام نواندیش
سازمانده کمونیست: در یکسال گذشته موارد متعددی از اعتراضات کارگری و اعتصابات را شاهد بودیم. اینجا سئوال ما در مورد ابعاد متنوع این مبارزات نیست، از زوایه مشخص سازماندهی، در این مبارزات چه بعدی از سازماندهی کارگری قابل تاکید است. محدودیتها و کمبودها در عرصه سازمانیابی کارگری چگونه عمل کرد؟
رضا کمانگر: اجازه بدهید قبل از جواب سئوال شما با یک مسئله اصلی که از نظر من مبناست شروع کنم، ببینید مبارزه کارگر علیه سرمایه دار به شکل فردی و پراکنده به نتیجه نمیرسد. قدرت مبارزه کارگر در متحد بودنش است، به عبارت دیگر مبارزه کارگران علیه سرمایه داران زیر یک سقف معنی مبارزه طبقاتی جمعی پیدا میکند. این اصل در طول تاریخ مبارزه طبقاتی، طبقه کارگر علیه نظام سرمایه داری صدق میکند و طبقه کارگر هرگاه با اتحاد و همبستگی از طریق ایجاد تشکل و سازمان یابی مناسب خود وارد میدان شده، آسانتر قدرت طبقاتی خود را نشان داده و خواسته و مطالبات خود را به سرمایه داران تحمیل کرده است.
یکی از اشکال و رکنهای اصلی مبارزه طبقه کارگر در سالهای گذشته اتکا به مجمع عمومی محل کار بوده است. قطعا برگزاری مجمع عمومی منظم محل کار و زیست مورد تاکید ماست. برگزاری منظم مجامع عمومی در محل کار و زیست ظرف مناسب و طبیعی برای ابراز وجود کارگر چه به عنوان فرد و چه به عنوان جمع طبقه کارگر در ابعاد صنفی، سیاسی و اجتماعی است. در مجامع عمومی میتوان به موضوعات متعددی مانند قانون کار، قرارداد کار، میزان ساعت کار، پرداخت دستمزد، مزایای کار، ایاب و ذهاب، بیمه درمانی، بیکاری، بازنشستگی، سوانح کار، صندوقهای تعاونی، تعطیلات دوران بارداری، مسائل سیاسی اجتماعی مانند “نه” گفتن به احکام اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی بیان، اندیشه، حق اعتصاب، اجتماعات، تظاهرات، تشکل و سازمان یابی، مسئله حقوق برابری زن و مرد، حقوق کودک، تحصیلات رایگان، فراهم کردن امکانات ورزشی، هنری و ادبیات و غیره پرداخت. جای مناسب برای طرح همه اینها در مجامع عمومی منظم محل کار و زیست است. برگزاری منظم مجمع عمومی ظرف اراده جمعی و مستقیم اکثریت کارگران در محل کار و زیست است که هیچ نوع تشکل دیگری نمیتوانند این چنین اراده مستقیم کارگران را در امورات صنفی، سیاسی و اجتماعی و بعضا هنری و ورزشی دخالت دهند.
قطعا محدودیت و کمبودهای متعددی وجود دارد که به گوشه هایی از آن اشاره میکنم: برگزاری مجمع عمومی منظم بعنوان ابزار مبارزه طبقه کارگر هنوز به یک سنت پایدار و جا افتاده تبدیل نشده است. بخشی از این موانع وجود جمهوری اسلامی است که با ایجاد فضای امنیتی، دستگیری، شکنجه و صدور احکام سنگین برای فعالین کارگری مانع ایجاد تشکل مستقل کارگری از جمله برگزاری مجمع عمومی منظم محل کار شده است. مسئله دیگر، کارفرما و دولت با فشار معیشتی، اقتصادی بر طبقه کارگر، مبارزه این دوره طبقه کارگر را تدافعی کرده است. شما به اخبار مبارزه طبقه کارگر در یکسال گذشته نگاه کنید، علیرغم مبارزه هر روزه و فراگیر این دوره اما هنوز تدافعی است. تدافعی به این معنا که طبقه کارگر در مقابل تعرض کارفرما و دولت که با بیکارسازی گسترده، عدم پرداخت به موقع دستمزدها و ضمانت محل کار طبقه کارگر در مقابل همه این تعرضات از جمله برای دریافت دستمزدهای معوقه و جلوگیری از بیکار سازی خود مقاومت میکند که باید هم مقاومت کند. همچنین وجود شوراهای اسلامی کار و نمایندگان خانه کارگر علیرغم اینکه فاقد پایگاه اجتماعی در میان کارگران هستند اما به عنوان نهادهای ضد کارگری همیشه مشغول جاسوسی و کنترل و ایجاد مانع، مزاحمت برای ایجاد تشکلهای مستقل ازجمله برگزاری مجامع عمومی کارگری بوده اند. مسئله دیگر، در میان فعالین کارگری گرایشهای غیره کارگری وجود دارد که مضرترینشان فرقه گرائی و کارگرنماهای قلابی هستند که نمیتوانند برای تحقق منافع کارگران خشتی را روی خشت دیگری بگذارند.
به علاوه یک مسئله مهم اینست در اعتراضات و اعتصابات کارگری یکسال گذشته هنوز موردی و مقطعی برگزاری مجمع عمومی و آن هم در مقطعی که اعتراض و اعتصاب جاری بوده، در دستور قرار گرفته است. طبعا چنین اقدامی بسیار باارزش بوده است، اما کمبود کار آنجا است که ادامه کاری مجامع عمومی در پایان اعتراض و اعتصاب معین تضمین نمیشود. این کمبود باید رفع شود. فعالین و رهبران و سازماندهندگان اعتراضات کارگری و یا اعتصابات معین میدانند، که تقابل و ایستادگی در مقابل تعرضات کارفرما و سرمایه داران خصلت موقتی و مقطعی ندارد. در نتیجه منظم و پایدار کردن مجمع عمومی در هر کارخانه و مرکزی و رشته کارگری یک وظیفه اصلی فعالین ورهبران کارگری است. باید کاری کرد در هر مرکز و رشته کارگری مجامع عمومی منظم و سازمانیافته و ادامه کار ایجاد شود. مجمع عمومی نباید به دوران اعتصاب و مبارزه محدود بماند. این یک محدودیت اساسی است که باید برطرف شود.
سازمانده کمونیست: در اعتصابات کارگری اخیر مثل گذشته شاهد برپایی مجامع عمومی در دوران اعتصاب بودیم، اما به نهاد کارگری پایدار و ادامه دار تبدیل نشدند. چرا؟ نقش تناسب قوا در عدم پایداری مجامع عمومی کارگری چگونه است؟ موانع موجود را چگونه از پیش پا باید برداشت؟
سیاوش دانشور: تشکیل مجمع عمومی فقط در دوره اعتصابات اخیر نبوده است بلکه قبل از اعتصابات مجمع عمومی بکرات شکل گرفته است. این مجامع عمومی و نحوه برپائی و ترکیبی که در آن شرکت میکند البته با مجامع اخص دوره اعتصاب تفاوت داشته است. این تفاوت اما نه نگرشی است و نه ترجیح سیاسی رهبران کارگری بلکه ناشی از محدودیتهای امنیتی است. اگر به این نکته دقیق شویم، آنوقت بحث تناسب قوا و کشمکش سنتهای مبارزاتی درون طبقه جای واقعی خود را پیدا میکنند و شناخت موانع واقعی برگزاری مجمع عمومی بصورت مستمر و هر زمان که کارگران نیاز بدانند نیز همینطور.
بعنوان مثال در صنایع معینی مجمع عمومی بصورت تقریبا مستمر و بصورت پریودیک برگزار میشود. از مجمع عمومی فعالین کارگری و رهبران عملی تا مجمع عمومی فعالین یک بخش در واحدهای مختلف یک صنعت معین و یا مجموعه ای از صنایع اصلی و جانبی را داشته ایم. مجامع عمومی دوران اعتصاب هم وجود دارند که گستردگی آن تابعی از وحدت عمومی کارگران در آن مبارزه مشخص است. مثلا مجامع عمومی اعتصاب کارگران بافق در اشکال مختلف و در مکانهای مختلف برگزار شدند که همان اجتماعات کارگری در مواردی در فرصت کوتاهی بر یک تصمیم حکم تائید یا رد زدند. در جاهائی که کارگران تاکتیک تحصن را انتخاب کردند در طول اعتصاب بارها مجمع عمومی برسر مسائل مختلف تشکیل دادند. اما قبل از اعتراضات و مجامع آن، در اشکال محدودتری مجامع عمومی فعالین کارگری برگزار میشود که اساسا به رفع موانع بمیدان آوردن کارگران و دور زدن محدودیتها صورت گرفته است. ایندو را باید یک پدیده واحد دید. هر جا که اراده عمومی کارگران حکم میراند، سنت مجمع عمومی کار میکند و هرجا که کارگران از تصمیم و اعمال اراده محرومند، این سنت به عقب رانده شده است. میخواهم تاکید کنم که “شکل گیری مجمع عمومی فقط در دوره اعتصاب” عنوان دقیقی نیست و فرضی را ممکن است تداعی کند که معتقد است مجمع عمومی تشکل نیست، در دوره اعتصاب شکل میگیرد، امروز باید دنبال تشکیل مثلا اتحادیه بود و شورا و مجمع عمومی در دوره انقلابی امکان طرح و رشد دارد. من با این دیدگاه مخالفم و مجمع عمومی را همین امروز کاراترین و بهترین وسیله متحد کردن کارگران و دخالت شان در مبارزه با کارفرمایان و حکومت اسلامی میدانم.
محدودیتهای تشکیل منظم مجمع عمومی هم واقعی اند. وقتی ما از برپائی مستمر مجامع عمومی کارگران حرف میزنیم، و یا فراتر از این میگوئیم کارگر حق دارد هر وقت که تشخیص دهد حقی از او ضایع شده و یا باید در مورد موضوعی تصمیم گیری کند، مجمع عمومی تشکیل دهد و با هیچ مانع قانونی و فراقانونی و سرکوبگرانه روبرو نشود. ما امروز با چنین وضعیتی روبرو نیستیم. نه حکومت اسلامی و کارفرماها اجتماع کارگران به هر دلیلی را “امری طبیعی” میدانند و نه هنوز کارگران با مبارزه خود آنرا به حکومت و کارفرماها تحمیل کرده اند. انواع چشم و گوش امنیتی و نهاد جاسوسی دولتی و کارفرمائی تلاش دارند که کارگران کمترین فرصتی برای تجمع نداشته باشند و رسما و قانونا آنرا ممنوع کرده اند. دور زدن همه اینها و برپائی مجمع عمومی و بسیج کارگران برای شرکت در آن، خود یک کشمکش پیشا-اعتصابی است که باید بعنوان موانع رفع شوند.
محدودیتهای دیگری هم وجود دارند. اولا، کارگران در هر صنعت معین با کارفرمای واحد و شرکت واحد و قرارداد و شرایط کار واحد روبرو نیستند. هر واحد صنعتی اعم از ماشین سازیها تا نفت و گاز و پتروشیمی و غیره و همینطور صنایع جانبی آنها، توسط انواع شرکت پیمانی و پیمانکاران متفرقه و جدا از هم اداره میشود. کارگران با لشکری از شرکتها و مدیران و امنیتی ها و انواع قانون من درآوردی کارفرماها و پیمانکاران روبرو هستند. امری که کارگران را بخش بخش و قانونا بدون نیاز ارتباط با هم کرده است. این وضعیت در کنار دستمزدهای پائین و بیکاری وسیع، رقابت در صفوف نیروی کار را بیشتر میکند و بعنوان یک مانع مهم برای همبستگی و تلاش برای منافع واحد کارگری عمل میکند. امری که نیروی زیادی را از رهبران عملی کارگران میگیرد. فائق آمدن به این شکافها که بورژوازی با اتکا به تقسیم کار در سازماندهی تولید ایجاد کرده است و از آن بنفع انزوا و سرکوب و اتمیزه کرده کارگران و تشدید استثمار طبقه کارگر سود میجوید، خود قدم اول هر فعال کمونیست جنبش مجمع عمومی کارگری است که برای برپائی اجتماع همه کارگران برای دخالت در سرنوشت خود و اعمال اراده خود برای تحقق منافع جمعی و واحدشان تلاش میکند. ثانیا، در محیط کار امکانات زیادی به روی کارگران برای برگزاری مجمع عمومی باز نیست. هرچند فعالین کارگری مبتکرانه از اشکال طبیعی تجمع کارگران برای برگزاری مجمع عمومی استفاده میکنند.
در کنار محدودیتهای امنیتی و واقعی سازمان کار، سنت های مبارزاتی دیگر هم تمایلی برای تشکیل مجمع عمومی بعنوان ظرف اصلی و مرکزی اعتراض و مبارزه کارگران ندارند. بعضا علیه آن هم سخن میگویند. تمایل به کار محفلی و نخبه گرائی و بحثهای فرقه ای حول مسائلی که ارتباطی با منافع واقعی و مبارزه جاری کارگران ندارد، ترویج سیاست صبر و انتظار و توکل به قانون کار و مجاری قانونی و حکومتی، سنت امضا جمع کردن صرف بدون هیچ پشتوانه عملی و مبارزاتی توده کارگران، در کنار تبیین هائی که تشکیل مجمع عمومی و شوراهای کارگری را به زمان انقلاب حواله میدهد، اینها هم بعنوان موانعی برای راه افتادن یک جنبش مجمع عمومی کارگری بعنوان ظرف اعتراض و اعمال اراده توده ای و مستقیم و مستمر کارگران در تقابل با کارفرماها و حکومت اسلامی عمل میکنند.
بنا براین تناسب قوا و محدودیتهای واقعی اگرچه مانع اساسی در تشکیل مستمر مجامع عمومی کارگری است اما موانع دیگر هم وجود دارد که شناخت آنها هم ضروری و هم مستلزم نقد عملی گرایش رادیکال و سوسیالیستی درون طبقه کارگر است. اعتراضات کارگری بروشنی نشان میدهند که کارگران قانون جمهوری اسلامی و اصل “اعتصاب حرام است” و “تشکل کارگری ممنوع است” را نپذیرفته اند و هر زمان که زورشان میرسد قدرت خود را بمیدان آورده اند. اعتصابات طولانی و مستمر و بزرگ دوره اخیر، تنها شتاب اعتراضات کارگری را نشان نمیدهد بلکه بیانگر پس راندن جمهوری اسلامی و سازمانهای پلیسی حکومتی در میان کارگران هم هست. اگرچه هنوز در مراکز کارگری سیاستی پادگانی و امنیتی اعمال میشود و سرکوب و بگیر و ببند رواج دارد، اما کارگران نیز کوتاه نیامدند و میزان اعتصابات و کیفیت و دامنه آن و روشهای اعتراضی بیانگر تغییر در تناسب قوا هم هست. مانع اصلی همین ها هستند و اگر این مانع کنار برود آنوقت موانع دیگر در فضای آزادی عمل بیشتر کارگران رنگ میبازند.
سنت مبارزاتی مجمع عمومی و شوراهای کارگری نقد عملی و اثباتی سنتهای مبارزاتی دیگر است که مسیرهای متفاوتی را در مقابل کارگران میگذارند. برای رفع این دسته از موانع باید کارهای مختلفی کرد. اولا نقد سیاستهائی که در نتیجه آن کارگران استقلال طبقاتی و منافع شان در خطر میافتد یک کار تعطیل ناپذیر کارگران کمونیست و رهبران کارگری است. ثانیا کارگران سوسیالیست و رهبران عملی راهی ندارند جز اینکه مطلوبیت دخالت مستمر و مستقیم کارگران در امر خویش را به مبنای هر تلاش کارگری تبدیل کنند. نه فقط بصورت عملی و عینی باید در یک اعتصاب اصل وحدت اراده و متشکل ظاهر شدن نیروی اعتصابی و متشکل تر بیرون آمدن از اعتصاب را نشان داد، بلکه باید براین تاکید کرد که سیاست و تشکلی که برای کارگر است اما توده کارگر را از دخالت در آن محروم میکند، نمیتواند سیاست و تشکلی کارگری و کمونیستی و انقلابی باشد. من میدانم که در شرایط های خاصی میتواند راههای بینابینی ای بروی کارگران باز باشد و باید از آن بصورت مناسب که استقلال کارگران را زیر سئوال نبرد استفاده کرد. اما اگر این را به اصل و افق تبدیل کنیم، تنها در آن کارگران و تشکل کارگری و مبارزه کارگری بازنده هستند.
سازمانده کمونیست: کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست اساسا بر ایجاد مجامع عمومی کارگری به عنوان تشکل پایه کارگری تاکید میکند. ضرورت این تاکید از کجا است؟ مشخصه های یک مجمع عمومی کارگری کدامند؟
پدرام نواندیش: ضرورت تاکید کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست بر ایجاد مجامع عمومی کارگری از واقعیت های عینی جامعه طبقاتی و در اینجا جامعه تحت حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه داران ناشی می شود.اعتراض کارگر،توقف تولید و اعتصاب آنها اساسا از مرکز کارگری پایه، کارخانه، کارگاه، موسسه کارگری و محیط کارشروع میشود،که مستقیما بخشی ازکارگران حال در وسعت بزرگ و یا محدودترزیر یک سقف در آنجا جمعند و به کار مشغولند و با شرایط کار سرمایه داران و کار فرمایان دست و پنجه نرم کرده و در حال جدال و مبارزه اند. محل کار به طور طبیعی محل گردهمایی و تجمع طبیعی کارگران است. مجمع عمومی پایه کارگری به طور ساده و به دور از پیچیدگی به همین تجمع طبیعی کارگران در محل کار متکی است. منظورم اینست که تشکیل مجمع عمومی در مراکزکارگری ساده و بسیار عملی است. این یک علت اساسی تاکید ما بر تشکیل مجمع عمومی به عنوان تشکل پایه کارگری است.در همه این سالها و در مبارزات جاری ما بارها با تشکیل مجمع عمومی کارگری روبرو بوده ایم.در نتیجه برپایی مجامع عمومی یک واقعیت کاملا آشکار و پر توان در جامعه ایران طی چندین سال گذشته بوده است. کارگران در بسیاری از کارخانجات طی این سالها وجود مجامع عمومی را به کارفرماها و دولت اسلامی آنها تحمیل کرده اند. تحمیل مجامع عمومی کارگری به کارفرمایان و دولت اکثرا در شرایطی بوده که در همان کارخانجات و مراکز کار،تشکل های دولت ساخته همانند شوراهای اسلامی کار وغیره در صدد ممانعت از اعتراض و اعتصاب کارگران بر آمده اند . مجامع عمومی پاسخ کارگر معترض به این تشکل سازی ها از سوی کارفرمایان و دولت اسلامی آنها است. کارگران در مجامع عمومی عملا به تمام تشکل های دست ساز چه آنها که الان از سوی دولت ساخته شده اند و چه آنها که بعدا از سوی نهاد های قدرت ساخته و پرداخته می شوند نه می گویند. مجامع عمومی کارگران، امکان هرچه وسیعتر عمل توده کارگر را فراهم می کند. جنبش مجامع عمومی علاوه بر اینکه پاسخ به نیازهای جاری طبقه کارگر است،جنبشی برای شکل دادن به شوراهای پایه و ایجاد نوعی رابطه بالفعل و غیر رسمی میان آنها است . راستش قبل از آنکه طبقه کارگر خودش را در یک جنبش شورایی قدرتمند تعریف کرده باشد، میبایست در جنبش مجمع عمومی خود را سازماندهی کند. در سنت عمل مستقیم کارگری هر کارگر همواره تصمیم گیرنده است و در دفاع از منافعش حضور مستمر دارد. مجمع عمومى تشکلی است که قدرت اراده جمعى٬ تصميم جمعى٬ تاکتيک جمعى٬ انتخابهای جمعى کارگران و عزل و نصب ساده و به موقع نمایندگان خود را ممکن ميکند. مجمع عمومی کاراترین،در دسترسترین،عملی ترین و موثرترین ظرف مبارزاتی کارگران است که اتحاد و یگانگی آنها را مستمرا تضمین می کند و به میدان می آورد . در این رابطه طبقه کارگر ایران کرارا به اتکاء مجمع عمومی بمیدان آمده و توانسته بورژوازی و دولت اسلامی آنها را به عقب براند. ضروری است این الگوی مبارزاتی طبقه کارگر،و در همه کارخانجات و مراکز کار بوسعت در پیش گرفته شود.
سازمانده کمونیست: مجمع عمومی سازمانیافته و و منظم یعنی شورای کارگری در محل کار وزیست که در همین تناسب قوا میتواند سازمان یابد، بسیاری معتقدند که شورا تشکلی مربوط به دوره های انقلابی است و در اوضاع نرمال و غیر انقلابی شکل نمی گیرد، پاسخ شما چیست؟ نقش شوراهای کارگری در مبارزات اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر چگونه می بینید؟
رضا کمانگر: در جواب به سئوال قبلی توضیح دادم در مجمع عمومی منظم محل کار و زیست میتوان مسائل متعدد صنفی، اجتماعی و سیاسی طرح و در مورد آنها تصمیم گرفت و با اکثریت آرای شرکت کنندگان به مصوبه تبدیل کرد. قطعا برای اجرای مصوبات مجمع عمومی محل کار و زیست باید هیئتی را به عنوان نمایندگان مجمع عمومی برای پیگیری و اجرای مصوبات انتخاب کنند که در واقع این نمایندگان، شورای محل کار و یا زیست کارگران هستند. نمایندگان مجمع عمومی، یعنی شورای کارگران مسئول و مجری نقشه عمل و مصوباتی هستند که در فاصله دو نشست مجع عمومی تصویب شده و برای اجرأ به آن جمع سپرده شده است. نمایندگان منتخب باید گزارش کار و فعالیت خود را به مجمع عمومی بعدی بدهند که از جانب مجمع عمومی هم نقاط ضعف و قوت عملکرد شورا را ارزیابی میکنند. این فعالیت ها و اقدامات با اتکا به نیروی متحد کارگران عملا به نتیجه میرسد. این اقدامات شرایط انقلابی آن طور که کل جامعه به حرکت درآید را نمیخواهد در نتیجه مجمع عمومی و شورا تنها حاصل شرایط انقلابی و یا گذار تحولات سیاسی جامعه نیستند. این تبلیغات سرمایه داران و یا گرایشات دیگردر درون صفوف کارگران است که از عمل مستقیم توده ای خود کارگران نگرانند، نمیخواهند کارگران موثرترین تشکل خود را ایجاد کنند و تشکیل مجمع عمومی و شورا را موکول به آینده میکنند. همانطور که قبلا هم گفتم در سالهای گذشته و حتی در یکسال اخیر بخشی از مبارزه کارگران در مراکز صنعتی از طریق برگزاری مجمع عمومی انجام گرفته است. ببینید، دولت و سرمایه داران هر روزه جلو چشم جامعه مشغول استثمار طبقه کارگر و تعرض سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به اکثریت مردم هستند، ما هم به عنوان طبقه کارگر احتیاج به ابزاری برای مقابله با تعرضات دولت و سرمایه داران داریم، مگر دولت و سرمایه داران در شرایط نرمال و غیر انقلابی دست از استثمار و تعرض به منافع اکثریت مردم میکشند؟ واضح است نه!، لذا در همان دوران نرمال و غیر انقلابی ما به مجمع عمومی و شورا متکی خواهیم بود.این شکل از مبارزه که میخواهد ظرفی برای اعمال اراده اکثریت کارگران در محل کار و زیست باشد میتوان در شرایط کنونی و یا در هر دوران دیگری با اتکا به حضور و شرکت کارگران شکل بگیرد.
سازمانده کمونیست: خط مشی کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست در عرصه سازماندهی توده ای کارگری سازماندهی جنبش مجمع عمومی و شورایی است. در صورتیکه در میان کارگران اشکال دیگر سازماندهی، سندیکا و اتحادیه و دیگر نهادهای کارگری هم مطرح اند. سیاست حزب در قبال سندیکا و اتحادیه و دیگر نهادهای کارگری مثل تعاونیهای کارگری چیست؟ چه رابطه ای بین جنبش مجمع عمومی و شورایی و اشکال دیگر سازماندهی توده ای کارگری میتواند وجود داشته باشد؟
سیاوش دانشور: طبقه کارگر بطور واقعی آرایش درونی خود را دارد و به اشکال مختلفی و در لایه های متنوعی متشکل میشود. ما بعنوان کمونیست طرفدار و فعال وسیعترین میزان متشکل شدن کارگران در سطوح مختلف هستیم. کمونیسم کارگری برای تقویت و سرپا نگهداشتن هر سازمان و نهادی که توسط خود کارگران ایجاد شده است تلاش میکند. ما ممکن است با سیاستهای اتخاذ شده توسط یک انجمن یا نهاد و تشکل کارگری موافق نباشیم و آنرا بنفع کارگران آن صنعت معین و طبقه کارگر ندانیم و آنرا نقد کنیم اما با نفس تشکل مستقل کارگران، حال هرچه باشد، مخالفتی نه فقط نداریم بلکه آنرا گوشه ای از آرایش دورنی طبقه کارگر در آندوره معین میبینیم.
به همین اعتبار ما مخالفتی با تشکیل سندیکا و اتحادیه از جانب کارگران نداریم. نه فقط این بلکه در صنایع معینی که از تمرکز کارگران برخوردار نیست، شاید تشکیل اتحادیه را برای تشکل کارگران مطلوب تر بدانیم و دست بکار آن شویم. در اینصورت رئوس سیاست ما اینست که اولا سندیکا را به مجمع عمومی کارگری متکی کنیم و در هر حال مسئله کلیدی اعمال اراده مستمر کارگر در تشکل خویش را تثبیت کنیم و ثانیا با بوروکراسی ذاتی که ویژه ساختار اتحادیه ها است و معمولا لایه رهبری را از بدنه سازمان کارگری جدا میکند، به نفع آزادی عمل کارگران و تقویت تشکل کارگری مبارزه کنیم. اما بعنوان حزب و بعنوان یک جنبش معین، ما مبلغ و مشوق تشکیل سندیکا و اتحادیه در مقابل مجمع عمومی و شوراهای کارگری نیستیم. ما فعال جنبش شورائی طبقه کارگر و حزب گرایش رادیکال و کمونیست این طبقه هستیم و سیاستهای خود را برای تشکل و وحدت طبقه کارگر دنبال میکنیم. ما بین سندیکا بعنوان سازمانی که کارگران برای متشکل کردن خود ساخته اند با سندیکالیسم بعنوان یک خط مشی در درون طبقه کارگر که سازش طبقاتی را ترویج میکند فرق قائلیم. از سازمان کارگری در مقابل بورژوازی دفاع میکنیم و گرایش رفرمیستی- سندیکالیستی را نقد میکنیم.
نهادهای کارگری دیگر مانند تعاونیهای کارگری و صندوق های کارگری و غیره، گوشه هائی از تشکل و آرایش درونی طبقه کارگر است که علی القاعده باید مورد حمایت هر فعال کارگری و هر کمونیستی باشد. در اساس اینها نهادهائی هستند که برای حمایت از کارگران و با ایده برابری کارگری شکل گرفته اند. میدانم در طول تاریخ هر نوع تشکل و ابتکار کارگری از جمله تعاونیها نیز میتواند در سیستم بازار هضم شوند و به ابزاری برای سودجوئی و منافع کارفرمایان تبدیل و بعبارتی از معنی واقعی تهی شوند. تعاونی کارخانه ایکس که زیر نظر شورای اسلامی و حراست است، قطعا یک تعاونی کارگری نیست هرچند ممکن است این عنوان را در اسناد داشته باشد. در دوره های قبل که تناسب قوا بیشتر به ضرر کارگران بود و هر نوع تشکل مستقل کارگری درهم کوبیده شده بود، برخی از فعالین کارگری آنهم با تمایل کارگران کارخانه تحت فشار بودند که در انتخابات تعاونی ها شرکت کنند. کارگران به آنها رای میدادند چون میدانستند که اگر این تیپ افراد در تعاونی باشند، حیف و میل اموال کارگران و حقوق آنها ممکن است کمتر باشد. هرجا هم که یکی یا چند فعال کارگری توانسته بودند در تعاونی باشند، به همان اندازه از بچاپ بچاپ و پارتی بازی و غیره جلوگیری میشد. کارگران این سیاست را بعنوان “کندن موئی از خرس” دنبال میکردند. این مسئله اما تا جائی که من اطلاع دارم عمومیت نداشته و یک شرایط همه جا برقرار نبوده است. در هر حال این مورد معین امری عملی و در دایره تشخیص فعال کارگری و کارگران یک محل معین است. حزب هیچوقت از این موضوع، سیاست و اصل نساخته است.
برای سیاست کمونیستی کارگری و حزب ما اصل براینست که کارگران در امور مربوط به خودشان دخیل باشند و بر روال کار کنترل مستمر داشته باشند. این برای ما قاعده است و سیاست مان را از این قاعده استنتاج میکنیم و نه از استثناها بر قاعده که باید مورد بمورد بررسی شود. اگر واقعا از تعاونی کارگری و صندوق کارگری حرف میزنیم، و نه تعاونی کارفرما ساخته که از طریق آن بازهم کارگران را بچاپند، آنوقت دخالت فعال فعالین کارگری در آنها بسیار ضروری و حیاتی است. دخالت و کنترل کارگران در هر بخشی از سازمان تولید و کار و توزیع، اعم از تعاونی کارخانه و سیستم ایمنی کار و دفاتر مالی کارخانه و قوانین داخلی مرکز تولیدی و غیره، گوشه ای از اعمال اراده کارگران و کنترل بر مقدارت خویش در مقابل فعال مایشائی کارفرماها و سرمایه داران و نهادهای مزدور آنهاست.
و در پاسخ به نکته آخر که چه رابطه ای بین جنبش مجمع عمومی و شورایی و اشکال دیگر سازماندهی توده ای کارگری میتواند وجود داشته باشد، باید تاکید کرد که شوراها این قابلیت را دارند که اشکال دیگر سازمانیابی کارگری را با تصویب مجامع عمومی شان بخود متصل کنند. در سازمان شوراها هیچ مانع رسته ای، صنفی و یا صنعت معین برای متشکل شدن کارگران در ابعاد وسیع تر وجود ندارد. شوراها از مجمع عمومی پایه بعنوان مبنا و رکن اصلی شورای کارخانه شروع میکنند. اما “شوراها از يک ساختمان منطقهاى تبعيت ميکند، و نه رشتهاى يا صنفى. يعنى شوراى بالاتر، شوراى نمايندگان شوراهاى پايه در يک منطقه تعريف شده است. اين ساختمان هرمى تا تشکيل شوراى سراسرى بسط مييابد”. طبقه کارگر و تشکل اش در یک نهاد خلاصه نمیشود. از تشکل حزبی و سیاسی تا شوراها و اتحادیه ها و انواع انجمن ها و تعاونی ها و صندوق ها و کمپین ها که هر کدام گوشه ای از منفعت کارگری را دنبال میکنند، نهایتا اجزای آرایش و تشکل طبقه کارگر در یک جغرافیای معین سیاسی اند. در میان این کلیت، سنتهای مبارزاتی کارگری و تمایلات اجتماعی درون طبقه که اشکال قوام یافته و شناخته شده ای در طول مبارزه طبقاتی بخود گرفته اند، آلترناتیوها و راه حلها و الگوهای خود را دارند و به میان کارگران میبرند. سنت مجمع عمومی و شورائی نیز بعنوان یک سنت مبارزاتی ریشه دار و بالقوه قدرتمند، نیز راه حل ها و الگوها و آلترناتیوهای خود را مطرح میکند. وقتی که به گوشه های مختلف سیاست و روش این سنت مبارزاتی دقیق میشوید، در آن یک رگه واحد میبینید و آن اتکا به خود کارگران و شعور و آگاهی جمعی آنها و دخالت مستقیم و مستمرشان در امر خویش است. این دیدگاه انتقادی و سنت مبازاتی در جامعیت آن باید میان توده طبقه کارگر برده شود.
سازمانده کمونیست : تشکلهای دولتی مثل خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار واضح است نهادهای دولتی در مقابل ایجاد تشکل مستقل کارگری بوده و به اندازه کافی رسوا و بی اعتبارند، در کنار بی اعتباری آنها اکنون انجمن های صنفی مانعی در مقابل سازماندهی مستقل و توده ای کارگری هستند. مقداری بیشتر در مورد نقش انجمنهای صنفی بگویید. مشخصا این تصور در میان بعضی از فعالین کارگری و یا دوستدار کارگر وجود دارد که گویا انجمن های صنفی بعضا با خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار تفاوت هایی دارند که در فعالیت عملی برای سازماندهی کارگری باید به آنها توجه شود . نظر شما در این باره چیست؟
پدرام نواندیش: در قانون کار رژیم اسلامی حق تشکیل هر نوع تشکل مستقل کارگری به رسمیت شناخته نشده است. همین قانون ارتجاعی کار به انجمن های صنفی اشاره دارد که مبنای تشکیل آنها رعایت مقررات دولت و به رسمیت شناختن وضع موجود است. در نتیجه دولت و یا کسانی که مدافع وضع موجود هستند،خود موجد انجمن های صنفی هستند. انجمن های صنفی در ماده یکم فصل اول آئین نامه تشکیل انجمن های صنفی در قانون کار رژیم اسلامی چنین تعریف شده است: در اجرای (ماده 131 ) قانون کار مصوب 1369 انجمن های صنفی به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع و قانونی و بهبود وضع اقتصادی کارگران و کارفرمایان است که خود متضمن حفظ منافع جامعه نیز است، کارگران مشمول قانون کار و کارفرمایان هر حرفه یا صنعت می توانند با رعایت مقررات قانونی و این آئین نامه مبادرت به تشکیل انجمن صنفی نمایند. در ادامه به این خواهم پرداخت که مقررات قانونی مد نظر دولت سرمایه داران چه می باشد. البته در کنار اینها باید این را اضافه کنم که درقانون کار رژیم سرمایه داران اسلامی، آزادی اعتصاب وجود ندارد. وقتی کارگران نتوانند برای آنچه که تحت عنوان بهبود وضع اقتصادی از آن یاد می شود مبارزه کنند که قطعا اعتصاب و توقف تولید یگانه راه موثر در این راستا است،نتیجتا در غیاب آزادی اعتصاب، نه آزادی تشکل مستقل کارگری معنایی خواهد داشت و نه مبارزه برای بهبود وضعیت اقتصادی جایی دارد . بنابراین با وجود چنین وضعیتی است که تشکل اقتصادی کارگران با نام های رنگ وارنگ انجمن صنفی، بی معنی و مفهوم و گنگ است . همانطور که در تعریف انجمن صنفی آورده شده ، مبنای تشکیل این انجمن های صنفی، رعایت مقررات دولت سرمایه داری اسلامی حاکم بر ایران است که مطابق مقررات دولت ارتجاعی اسلامی،هر نوع اعتصاب کارگری تحت هر شرایطی ممنوع است و کارگرانی را نیز که از شمول قانون کار خارج هستند را هم شامل نمی شوند. در عین حال مطابق ماده 9 از فصل دوم آئین نامه انجمن های صنفی که به شرایط داوطلبان عضویت در هیئت مدیره و بازرسان تشکل های موضوع آئین نامه فوق می پردازد،داوطلبان را ملزم به التزام عملی به قانون اساسی جمهوری اسلامی و نیز عدم عضویت در هر سازمان سیاسی و حزب سیاسی غیر قانونی می کند.به واقع این یعنی شبکه سیاسی ایدئولوژیک رژیم اسلامی در کارخانجات و مراکز کارگری است که وظیفه اش ممانعت از ایجاد تشکل های مستقل کارگران است . اینها بخشهایی از مقرراتی است که بنا بر تصویب وزیران (وزیر کشور،وزیر کار ) کارگروه آئین نامه انجمن های صنفی ،چگونگی تشکیل ،حدود وظایف و اختیارات و نحوه عملکرد انجمنهای صنفی و کانون های مربوط را مشروح کرده است ( تصویب نامه شماره 72884 / ت 34452 ه مورخ 9 /11 / 1384 ) که از یک سو بیانی از عدم استقلال این تشکیلات است که به این شکل تشکیل می شود و از سوی دیگر کسانی به تشکیل چنین تشکل هایی دست می زنند که امرشان نه بهبود وضع اقتصادی کارگران، بلکه در واقع هدف آنها مقابله با تمایل کارگران به ایجاد تشکلهای مستقل خود و ایجاد تشتت در صفوف کارگرانی است که قصدشان مبارزه برای هر میزان بهبود اقتصادی در شرایطی است که سرمایه داران و دولت اسلامی شان هر روزدر حال سازماندهی تعرضی جدید علیه کارگران هستند. توجه فعال کارگری باید معطوف به این باشد که منفعت طبقه کارگر، نه رفتن زیر بیرق تشکل هایی است که توسط دولت سرمایه داران برای آن چگونگی تشکیل و حدود و اختیارات و نحوه عملکرد آن تعریف می شود، بلکه منفعت توده وسیع کارگران در این است که مستقل از نهادهای قانونی و اجرایی دولت،خود تشکل هایشان را تشکیل بدهند. هر نوع تشکل کارگری در سطح کارگاه و کارخانه،منطقه و شهر و کشور و برای تمام کارگران بایستی آزاد باشد و کارگران را باید برای تشکیل چنین تشکلهایی فرا خوان داد. در قوانین رژیم اسلامی سرمایه داران نه تنها چنین حقی برای کارگران وجود ندارد بلکه در حقیقت تمام این نوع تشکل های دست سازدولت را که شما نیز در سئوالتان از آنها یاد کردید، در واقع بحثشان بر سر ممنوعیت تشکل های مستقل کارگری است .اگر کسانی دوست دارند میان خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار با انجمن های صنفی تفاوتی قایل شوند،خوب باید حتما نشان بدهند که وزیران کشور و کار رژیم جمهوری اسلامی در کار تدوین آئین نامه مربوط به تشکیل انجمن های صنفی نبوده اند و لابد ماده 9 از فصل دوم آئین نامه اجرایی انجمن های صنفی که به آن اشاره کردم که در آن شرایط داوطلبان عضویت در هیات مدیره و بازرسان تشکل های موضوع آئین نامه را التزام عملی به قانون اساسی و نیز عدم وابستگی به احزاب و گروههای سیاسی غیر قانونی اشاره دارد، در قانون کار رژیم اسلامی مندرج نشده و مهمتر اینکه باید این افرادی که شما از آنها یاد کردید باید نشان بدهند که کارگران در این انجمن ها ،آزادند اعتصاب کنند،آزادند برای بهبود اقتصادی شان دست از کار بکشند بدون آنکه تهدید شوند، بدون آنکه به دادگاههای فرمایشی رژیم اسلامی احضار شوند و بدون آنکه دستگیر و اخراج شوند.اینکه تعدادی حتی فعال کارگری به بهانه رسوا بودن خانه کارگر و شوراهای اسلامی به انجمنهای صنفی سمپاتی نشان میدهند، خطای بزرگی را مرتکب میشوند. انجمنهای صنفی همانطور که بالاتر شرح دادم، نهادی ضد کارگری در چارچوب قانون جمهوری اسلامی است و تفاوت جدی با خانه کارگر و شوراهای اسلامی ندارند و درست مثل خانه کارگر و شوراهای اسلامی باید توسط کارگران طرد و رسوا شوند.
سازمانده کمونیست: علیرغم موانع و مشکلات ایجاد شده توسط جمهوری اسلامی، در سالهای اخیر نهادها و تشکلهایی در میان فعالین کارگری شکل گرفته و خود را به نام تشکل توده ای کارگری معرفی کرده اند. حزب حکمتیست و شخص شما هم طی مطالب انتقادی، اعلام کرده اید که این نهادها تشکل توده ای کارگر نیستند. دلایل شما چیست و نحوه برخورد شما به این نهادهای کارگری چگونه است؟
رضا کمانگر: همانطور که شما اشاره کردید، اصل موانع و مشکلات توسط جمهوری اسلامی ایجاد شده است. این تشکلهای فعالین کارگری حاصل شرایط سرکوب جمهوری اسلامی هستند که باید کمی این موانع و مشکلات را توضیح دهیم تا برای رفقا و دوستانی که در این تشکلها فعال هستند روشن شود که وجود چندین تشکل فعالین کارگری حاصل شرایطی است که جمهوری اسلامی به جامعه و از جمله طبقه کارگر و اعضای خود این تشکلها تحمیل کرده است.
بر کسی پوشیده نیست، رژیم اسلامی طی بیش از سه دهه اخیر در کنار سرکوب، دستگیری، شکنجه، زندان و اعدام رهبران و فعالین کارگری و کمونیستها حربه دیگر این رژیم توسل به اخراج فعالین کارگری از محل و مراکز کارگری و صنعتی بوده است. بخش زیادی از این فعالین زندان و شکنجه و جریمه را تجربه کرده اند و اکنون اسم تعدادی از آنها را در لیست سیاه جهت اینکه به مراکز کارگری دیگر وصل نشوند قرار داده اند. همین سیاست اخراجها، بخشهایی از این فعالین را ناچار کرده است دست روی دست نگذارند و یک جایی جمع شوند و صدای خودشان را به گوش جامعه و طبقه کارگر برسانند. چندین تشکل فعلی فعالین کارگری حاصل این شرایط هستند که جمهوری اسلامی به جامعه تحمیل کرده است.
اما مشکل بخشی از این رفقا و دوستان این است که خود را به عنوان تشکل توده ای کارگری معرفی میکنند. بحث ما هم این است تشکل کارگری در مراکز کارگری شکل میگیرد، نه از طریق فعالین پراکنده که دستشان به جایی بند نیست! این یک واقعیت است که تشکلهای موجود فعالین کارگری سر به هیچ نقطه از مراکز کارگری و صنعتی جامعه نیستند. در نتیجه تعریف خود به عنوان تشکل توده ای کارگران تصویر نادرست و توهم برانگیز و گمراه کننده ایست که در درون طبقه کارگر ایجاد میشود. توهم برانگیز است چون در میان بخشی از کارگران و فعالین کارگری در سالهای اخیر این توهم به وجود آمد که تشکل کارگری در قالب نهادها و کمیته های مختلف ایجاد شده و این توهم تشدید شد که میتوانند کار موثری در راستای احقاق حقوق کارگران به انجام برسانند که نشد. چون این تشکلهای فعالین کارگری قدرت عملی و نیروی جمعی این یا آن مرکز کارگری را پشت سرخود نداشتند، تا مثلا همان خواست شناخته شده و برحق افزایش دستمزد را به جایی برسانند.گمراه کننده است چون کارگران را به طرف ایجاد تشکل واقعی و دربرگیرنده توده کارگر در رشته ها و مراکز کارگری رهنمون نمیشوند. کارگران را به تشکل توده ای کارگری در زمین سفت محیط کار سوق نمیدهند. مثال بزنم. در نظر بگیرید در یک مرکز کارگری فرض کنند یکی از این تشکلها خود را نماینده آن مرکز کارگری بداند، آن تشکل با کدام ابزار علی و ربط منطقی میتواند با کارفرما و دولت خواسته و مطالبات آن مرکز کارگری را طرح و نمایندگی کنند؟ بحث ما این است، این نوع معرفی از طرفی موجب تصویر نادرست خود به طبقه کارگر میشود، از طرف دیگر موجب سردرگمی در پلاتفرم، نقشه عمل خود این تشکلها رو به جامعه شده است. برای نمونه توجه کنید حدود دو سال پیش اتحادیه آزاد کارگران طی مراحلی به نشانه اعتراض به سطح معیشت، 40 هزار امضا جمع آوری کردند و تحویل پارلمان دادند، ما همان موقع به آنها خسته نباشید گفتیم، اما یاددآوری کردیم که این نوع کار محدودیتهایی هم دارد که اینها است: فعالین این تشکل دوان، دوان به دنبال جمع کردن امضا هستند، با دریافت امضا، آن فعال احساس میکنند وظایفش را انجام داده است، کارگری هم که تومار را امضا کرده احساس میکند با یک امضا رسالت مبارزه طبقاتیش را انجام داده و بعد میرود خانه اش مینشیند چرا که فکر میکند با امضایش اتحادیه آزاد خواستش را بدست میاورد، غافل از اینکه تومار هم سر ازآرشیو پارلمان در میاورد و آب از آب هم تکان نمیخورد. البته چند سایت در دنیای مجازی یکی دو روزی خبر جمع آوری 40 هزار امضا را پخش میکنند و بعدا فقر و نابرابری و استثمار در جامعه همچنان ادامه دارد. نمونه دیگر مشغله آن رفقا دوباره جمع آوری امضا جهت درخواست از قوه قضائیه برای محاکمه سعید مرتضوی و بابک زنجانی به جرم فساد مالی بود. حال شما در نظر بگیرید کل پدیده جمهوری اسلامی فاسد است، قوه قضائیه فاسدترین ارگان این رژیم است، اولا واضح است چنین دستگاه فاسدی به خواست کارگران تن نمیدهد. تازه فرض کنیم سعید مرتضوی و بابک زنجانی هم محاکمه شوند، آیا واقعا عدالتی اجرأ میشود؟ اساسا در محکومیت مهره های درجه چندم سهمی به طبقه کارگر میرسد؟
در هر حال تشکلهای فعالین کارگری فعلی مثل کمیته هماهنگی ها و کمیته پیگیری و اتحادیه آزاد کارگران و … در بهترین حالت تشکل فعالین کارگری هستند، زحمات زیادی هم کشیدند و اقدامات مثبت هم داشته اند. اما تشکل کارگری نیستند. نتوانسته اند کمکی به ایجاد تشکل در برگیرنده توده کارگر بکنند. به این لحاظ محدودیت ایجاد کرده اند.
این تشکلها یک کمبود و مشکل دیگر هم دارند و آن گرایش سکتاریستی است که در موارد متعدد مانع رابطه عادی و کار و فعالیت مشترک میان هم شده اند. علیرغم کمبودها، این تشکلها میتوانند با واقعیت موجود منطبق شوند، اولویتهایشان را مطابق شرایط واقعی جامعه باز تعریف کنند. موقعیت کنونی این تشکلها فقط در سطح ان، جی، او، هایی (NGO)هستند که در عرصه های متعدد جامعه مشغول کار و فعالیت هستند، قطعا وجودشان برای بالابردن توقعات جامعه مثبت است. اما میشود مشغله های این تشکلها به طرفی دیگر بچرخد و آن توجه به مسئله پدیده بیکاری میلیونی در جامعه است. تشکلی وقتی دستش به مراکز صنعتی و کارگری بند نیست، جلو چشمش میلیونها کارگر روزانه به صف لشکر بیکاری افزایش میابد، اگر منافع طبقه کارگر مشغله اش هست، اگر در میان طبقه کارگر شاغل نفوذی ندارد، چرا در صف لشکر بیکاران به فکر راه اندازی حرکتی با شعار کار یا بیمه بیکاری به صف جنبش اتحاد علیه بیکاری نباشند؟ از این طریق فعالیت عملی و مثبت میتوانند در دستور داشته باشند و سعی کنند کارگران بیکار و شاغل را به صف واحد جنبش علیه بیکاری بکشند
سازمانده کمونیست: ایجاد سازمان توده ای کارگری چه در سطح پایه و چه در سطح سراسری نیاز عاجل طبقه کارگر است و فعالین کارگری هم این نیاز را تشخیص داده شده و تلاشهایی هم در جریان بوده است. در این راستا کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست برای سازمانیابی توده ای کارگری چه در بعد سراسری و چه در محیط کار چه خط مشی را تعقیب میکند و چه اقداماتی در دستور کار دارد؟ تصویر کلی ساختار سازماندهی توده ای کارگری از پایه تا بالاترین سطح آن در کل کشور چگونه است؟
سیاوش دانشور: ما فعال جنبش شورائی طبقه کارگر و حزب گرایش رادیکال و کمونیست این طبقه هستیم. خط مشی کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست برای سازمانیابی توده ای کارگری چه در بعد سراسری و چه در محیط کار، مسلط کردن این سنت مبارزاتی در درون طبقه کارگر، دامن زدن به جنبش مجمع عمومی، تاکید بر مجمع عمومی در شرایط حاضر بعنوان بهترین، کاراترین و مطلوب ترین ظرف برای اعتراض و تشکل کارگران است. مضافا اینکه تلاش ما اینست که کارگران کمونیست و پیشرو هرچه بیشتر فعال جنبش مجمع عمومی و سنت شورائی – کارگری شوند و این سنت را تقویت و گسترش دهند. اقدامات ریزتر حزب در این راستاست. از رفع موانع ذهنی و عملی سازماندهی مجمع عمومی و ظرائف کار تا تثبیت قدم بقدم آن بعنوان ظرف اعتراض و تشکل کارگران که بخشا امروز خود را با عنوان شورا معرفی میکنند.
باید تاکید کرد که تشکیلات کارگری در محیط کار همان دفتر و دستک و احیانا ثبت بودن آن نیست، هرچند این در قلمرو کشمکش حقوقی و قانونی مهم است. اما در دنیای واقعی تشکل به حالتی از وضعیت طبقه کارگر اطلاق میشود که در آن قدرت طبقه و یا بخشی از طبقه متحدانه بمیدان می آید و هر تک کارگر مستقل از اینکه عضو تشکل مربوطه هست یا نه، بعنوان آکتور فعاله در تعیین سهم و سرنوشت خویش دخالت میکند و بر مستقیم بودن و مستمر بودن این دخالت و مجمع عمومی بعنوان بالاترین نهاد تصمیم گیری تاکید دارد. این تصویری شماتیک از شکل و آرایش جامعه فردای مورد نظر کارگران نیز هست. این یک افق را در خود دارد که متکی شدن به نیروی اجتماعی طبقه کارگر برای آزادی جامعه را اصل اساسی خویش قرار داده است.
مجمع عمومی رکن اساسی شورا است. شورا چیزی جز مجمع عمومی سازمانیافته و منظم و دایر نیست. مجمع عمومی دایر نیز اجتماع کارگران یک شورا بعنوان بالاترین ارگان تصمیم گیری در حیطه کار خویش است. مجمع عمومى در هر سطح، از شوراى پايه تا شوراى نمايندگان، عاليترين مرجع تصميم گيرى هر شورا است. مجمع عمومى واحدها مسئولين اجرائى خود را براى انجام وظيفه در فاصله نشستهاى خود تعيين ميکند. اين مقامات نيز در هر زمان توسط مجمع عمومى قابل عزل و تغيير خواهند بود. به طریق اولی، سازمان عمومی شوراها از شورای پایه شروع میکند. مجامع عمومی محل کار بعنوان شوراهای پایه نقطه شروع سازمان شورائی است. شورای پایه مجمع عمومى کارگران يک واحد و يا قسمت هائى از يک واحد (بزرگتر) توليدى و اقتصادى است. بدون شوراهای پایه سخن گفتن از سازمان و تشکل منطقه ای و سراسری کارگران هیچ مبنای مادی و اجتماعی ندارد. در هر شورای پایه، هر کارگرى، نه به اعتبار دريافت کارت عضويت و پرداخت حق عضويت، بلکه به اعتبار کارگر بودن، عضو مستقيم و صاحب راى شوراست. یعنی در مجمع عمومی میتواند برای هر کار و مسئولیتی که آماده است کاندید و انتخاب شود. نمایندگان منتخب مجمع عمومی، هر زمان که انتخاب کنندگان بخواهند میتوانند آنها را عزل کنند.
شوراها برخلاف سیستم اتحادیه ای که به ایجاد اتحادیه های اصناف و رشته ها مبادرت میکند، از يک ساختمان منطقهاى تبعيت ميکند، و نه رشتهاى يا صنفى. یعنی از شورای پایه به شوراهای منطقه ای و از شوراهای منطقه ای به شوراهای سراسری. در سیستم شورائی، شوراى بالاتر، شوراى نمايندگان شوراهاى پايه در يک منطقه تعريف شده است. و به همین ترتیب شورای نمایندگان شوراهای منطقه ای، شورای سراسری را ایجاد میکنند. مکانیزم عزل نیز از همین قانون تبعیت میکند. نمايندگان شوراها در شوراهاى بالاتر، هر زمان که انتخاب کنندگان آنها بخواهند، عزل و فراخوانده ميشوند.
***