ایجاد تشکل سراسری کارگری! چگونه؟
(گفتگو با رحمان حسین زاده)
رادیو پرتو: بحث ایجاد تشکل سراسری کارگران مدتی است مطرح شده، مباحث مختلفی حول آن صورت گرفته، زمینه این مبحث چیست؟
رحمان حسین زاده: زمینه اصلی اینست که طبقه کارگر ایران فاقد تشکل سراسری خودش است. نه تنها فاقد تشکل مستقل کارگری در سطح سراسری است، در سطح پایه، در مراکز اصلی کارگری در رشته های اصلی کارگری و در محیطهای کارگری طبقه کارگر ایران فاقد تشکل و سازمانیابی توده ای است. برای طبقه کارگر ایران در جدال و مبارزه طبقاتی که با کارفرما ها دارد، با سرمایه داران دارد، با دولت حامی انها دارد، ایجاد تشکل از نان شب واجب تر است. در تاریخ جنبش طبقه کارگرایران و در طول حاکمیت جمهوری اسلامی این بورژوازی ایران ودولت طبقه سرمایه دار است که مانع ایجاد تشکل مستقل کارگری چه در سطح پایه وچه در سطح سراسری است. زمانی که طبقه کارگر ایران این ابزار را ندارد و در عین حال روزمره درگیر جدال و مبارزه با کار فرما وسرمایه داران است خلاء و کمبود عدم وجود تشکل مستقل کارگری حس می شود و به همین دلیل هم در تحرک مبارزاتی که وجود دارد در میان فعالین کارگری ضرورت اینکه تشکل سراسری کارگری و تشکل مستقل کارگری ایجاد بشود وجود دارد. من فکر می کنم علت اساسی طرح این مبحث در این مرحله هم به این ضرورت بر می گردد .
رادیو پرتو: در شرایطی که تشکلهای توده ای کارگری در سطح پایه و مراکز کارگری مهم وجود ندارند، طرح بحث تشکل های سراسری کارگری آیا میتواند درست باشد؟
رحمان حسین زاده: نفس طرح مبحث ایجاد تشکل سراسری کارگری به عنوان یک نیاز طبقه کارگر، ضروری است و نمی تواند ایراد داشته باشد. اما چگونه؟ بحث بر سر این است برای ایجاد تشکل سراسری کارگری چه مسیری باید طی بشود، چه اقداماتی در دستور کار قرار گیرد، چه ملزوماتی باید فراهم بشود به نظرم سر این می شود دیدگاههای مختلفی وجود داشته باشد، که وجود هم دارد. در نتیجه وقتی به ملزومات این مسئله می پردازیم، مواردی، گرایشات و دیدگاههایی بدون اینکه ملزومات واقعی ایجاد تشکل سراسری مستقل کارگری فراهم باشد، به نحو دیگری اقدام میکنند و معلوم است آنوقت غلط است. اگر مسیر درست و ملزومات فراهم شده باشد،طبعا درست است. حتی طرح ایده آن به منظور اینکه ملزوماتش را ایجاد بکنی کماکان درست است. در نتیجه من فکر می کنم مبحث ایجاد تشکل مستقل کارگری در سطح سراسری و ایجاد تشکل پایه در مراکز و محیط کار و در رشته های کارگری در سطح پایه را نه باید به عنوان آلترناتیو در مقابل هم قرار داد. به طور کنکرت ومشخص در هر دوره باید اوضاع را بررسی کرد. در حال حاضر و در لحظه ای که ما داریم این مصاحبه را انجام میدهیم،بحثی که بخشی از فعالین کارگری و دوستان برای ایجاد تشکل مستقل سراسری کارگری دنبالش هستند، پایش رو زمین نیست.بحثم این است ملزومات واقعی ایجاد تشکل سراسری کارگری ایجاد نشده است. آیا این به آن معنا است که مسئله را پیگیری نکنیم،به نظرم نه! نتیجه بحثم اینست، بیاییم به ایجاد ملزومات واقعی تشکل سراسری کارگری بپردازیم. از نظر من مهمترین ملزومات ایجاد تشکل سراسری کارگری اینست که تشکل سراسری کارگری حد اقل باید به تعدادی از تشکلهای پایه ای کار گری در چند مرکز و رشته مهم کارگری، در مراکز کلیدی صنعتی متکی باشد. اگر به چنین واقعیتی متکی نباشد،آن وقت در سطح شعار می ماند.آن وقت در سطح یک نهاد ویک نماد بدون پایه و محتوا باقی میماند. به این معنا در مورد بحث مشخصی که اخیرا راه افتاده برای ایجاد تشکل سراسری کارگری، من فکر کنم دوستانی که دنبال این پروژه هستند، راه غلطی را طی میکنند، هر چند یک نیازضروری را می بینند. مسیر درستی را برای اینکار انتخاب نکردند. برای ایجاد تشکل کارگری بر چند مرکز مهم کارگری فوکوس نیستند. زمانی که در مراکز کلیدی کار گری ایران در پتروشیمی ها، در خودروسازیها، در نفت، در ماشین سازیها ، شهرداریها خیلی جاهای دیگری یک تحرک اساسی و یک تلاش اساسی برای ایجاد تشکل کارگری پایه را نمی بینیم، زمانی که این تحرک وجود ندارد، و حتی این در چشم انداز یکساله و شش ماهه نیست که ما چهار تا تشکل قدرتمند کارگری در سطح پایه را داشته باشیم،آن وقت پروژه ای که اسمش تشکل سراسری کارگری است متکی به این ستونها نیست، زیرش خالی است. به این معنا در سطح شعار می ماند، به این معنا گوشت وپوست کافی را ندارد و به نظرم آن وقت گمراه کننده است که اسمش را بگذاری ایجاد تشکل سراسری کارگری. زمانی که آن تشکل عاجز باشد از تاثیر گذاری در مبارزات جاری در بخشهای مهم کارگری ایران، واضح است حرکتی ناکام است.
رادیو پرتو: به طور مشخص رابطه بین ایجاد تشکلهای پایه و محل کار با ایجاد تشکل سراسری کارگری را چگونه می بینید؟ مسیر درست ایجاد تشکل سراسری کارگری را چگونه تصویر میکنید؟
رحمان حسین زاده: من این دو بخش از ایجاد تشکل کارگری چه ایجاد تشکل پایه کارگری به طور مشخص یعنی در مراکز کارگری در رشته های کارگری مهم به شکل مجامع عمومی، مجمع عمومی سازمان یافته در خیلی جاها یا حتی اشکال دیگر سازمان یابی توده ای کارگری از جمله سندیکا و اتحادیه با تلاش برای ایجاد تشکل سراسری کارگری مکمل هم میدانم. طبیعی است اول در سطح پایه و مراکز و محیطهای کار باید شروع کرد. تشکل پایه کارگری مسئله واقعی و اساسی است. بگذار مثال بزنم. اگر در میان پنج تا شش مرکز کارگری مهم مثلا صنایع نفت و پتروشیمی و خودرو سازیها و در بافق و … ما شاهد این باشیم که به طور علنی وروشن و در دل مبارزات واقعی مجامع عمومی و یا اتحادیه را سازمان داده اند. به عنوان یک تشکل پایدار در مبارزه ودر تلاش برای احقاق حقوقشان به آن متکی هستند یا آنطور که تجربه شد در شرکت واحد اتوبوسرانی یا در هفت تپه سندیکا ایجاد شد و یک دوره آنها نقش مهمی داشتند اگر دوباره این تشکلها احیاء بشوند، آن وقت من فکر می کنم وظیفه و رسالت فعالین کارگری و رهبران کارگری از جمله در همین مراکز و رشته ها که تشکل پایه را ساختند،فوری به فکر ایجاد تشکل سراسری کارگری هم باشند. در نتیجه من میتوانم تصور کنم مثلا ما در پنج یا شش رشته و مراکز کارگری مهم ایران مجامع عمومی کارگری داشته باشیم، تجربه مثبت کار را نشان داده باشند و به این اعتبار جنبش کارگری ایران شاهد شش یا هفت تشکل مهم خودش در چند رشته مهم باشد،آن وقت رهبران وفعالین کارگری همان رشته ها،همان مراکز، همان تشکلها ی پایه کارگری که ایجاد شدند،حق دارند دنبال این باشند تشکل سراسری کارگری بسازند، حق دارند مثلا هیئت موئسس ایجاد تشکل سراسری کارگری در ایران ایجاد کنند. منتظر این نمانند که گویا در همه مراکز و رشته ها تشکل کارگری درست شود و بعدا به فکر ایجاد تشکل سراسری کارگری باشیم. نباید اکمل گرایی کرد.درنتیجه من اگر حرفم را خلاصه بکنم، هم زمان فعالین ورهبران کارگری موظف هستند در محیطهایی که هستند در مراکز کارگری برای ایجاد تشکل پایه کارگری و برای تحقق مطالبات اساسی کارگران بکوشند. سیاست ما اینست درقالب مجمع عمومی سازمان یافته و منظم تلاش بکنند واگر جایی هم سندیکا ،اتحادیه ضرورت پیدا بکند آن را هم ایجاد بکنند این تشکل ها نقش خودشان را در مبارزه وحق طلبی کارگر نشان بدهند، آنوقت فعالین و رهبران این چند تشکل پایه کارگری حق دارند در قدم بعدی هیئت موسس ایجاد تشکل سراسری کارگری ایران را اعلام کنند. آن وقت اگر تشکل سراسری کارگری اعلام موجودیت کند که مثلا در شش یا هفت رشته مهم کارگری متکی به تشکل کارگری اجتماعی توده ای است، که آنجا در مبارزات کارگری دخیل هستند وتاثیر گذارو قدرت دارند ونیرو دارند، وفشارشان بر کارفرما، اداره کار و دولت، خانه کارگر، جمهوری اسلامی میگذارند، آن وقت ایجاد تشکل سراسری کارگری خیلی هم واقعی است. بگذار من این طور صحبتم را تکمیل کنم، همین فعالین کارگری که الان پروژه ایجاد تشکل سراسری کارگری را دنبال میکنند، اگر خود در تشکلهای محیط کار و پایه دست اندرکار بودند و چهار یا پنج تشکل این جوری را داشتند و به آن متکی بودند،آن موقع نقد و ایراد کنونی به پروژه فعلیشان وارد نبود، می گفتیم محقند، حق دارند، تشکل سراسری کارگری اعلام کنند و سپس آن را بیشتر گسترش بدهند. در نتیحه تشکل پایه کارگری و تشکل سراسری کارگری لازم و ملزوم هم هستند در وهله اول از تشکلهای پایه کارگری باید شروع کرد.
رادیو پرتو: با توجه به نکاتی که مطرح کردید، استنباط من اینست شما حرکت کنونی را تشکل سراسری کارگری ارزیابی نمی کنید؟ چه جایگاهی برای این حرکت قائل هستید؟
رحمان حسین زاده: دقیقا و صراحتا بگویم ان پروژه ای که الان تعدادی از فعالین کارگری و دوستداران طبقه کارگر در دستور کار گذاشتند، اقدام درستی برای ایجاد تشکل سراسری کارگری نیست. به چند دلیل: اول اینکه متکی به هیچ تشکل پایه کارگری نیستند. زیر آن خالی است. یک پروژه اعلام شده ولی متکی به پایه های واقعی کارگری و مابه ازای عملی واجتماعی نیست، تاثیرگذار جدی در مبارزات کارگری نیست. نمایندگی هیچ بخش مهم کارگری ایران را ندارد. حتما این دوستان نیت خیر دارند و یک خلاء را می بینند که میخواهند تشکل سراسری کارگری را ایجاد کنند. اما این راهش نیست راهش همان بود که در ابتدا و در سئوال قبلی من اشاره کردم. در نتیجه آن چیزی که این دوستان دنبالش هستند و یا ایجادش کردند،رابطه ای برقرار شده بین تعدادی از فعالین کارگری در سطح سراسری ایران است، در نفس خود و در این شرایط این اهمیت دارد. در این تناسب قوای به شدت نا مساعد که علیه طبقه کارگر ایران وجود دارد هر درجه از رابطه، هر درجه از اتحاد، هر درجه از همبستگی بین فعالین کارگری و رهبران کارگری در شهرهای مختلف و در سطح سراسری در خود اهمیت دارد، ارزش دارد. فعالین کارگری باهم ارتباط می گیرند، با هم تبادل نظر دارند، تجارب خود به یکدیگر را منتقل می کنند، می تواند اقداماتی را در دستور بگذارند. همین فعالین کارگری می توانند برای هدفی که تعقیب میکنند، راه درست ترسیم کنند. فوکوس کنند در کدام رشته ها، در کدام مراکز کارگری که خود آنها اگر دستشان تو کار است، تشکلهای پایه ای کارگری را ایجاد کنند. در نتیجه یک شبکه همبسته بین تعدادی از فعالین کارگری به عنوان یک شبکه مبارزاتی و یا نهاد فعالین کارگری درست شده و خود این اهمیت دارد. اما بسیار اشتباه است اسمش را گذاشتند، تشکل سراسری کارگری واز آن اشتباهتر اسمش را بگذارند تشکل توده ای کارگری. تشکل توده ای کارگری، یعنی توده کارگر همراه آن باشد، در برگیرنده توده کارگر باشد، توده کارگر را در این یا آن مرکز کارگری نمایندگی بکند. واقعیتش این است این نهادی که دوستان اعلام کردند نه تشکل سراسری کارگری را نمایندگی می کند و نه بعد توده ای کارگری را نمایندگی میکند.درنتیجه علیرغم احترامی که برای تلاش آنها قائل هستم، اما حد اکثر می توان گفت، یک نهاد فعالین کارگری را ایجاد کردند و همین، در هر حال وجود رابطه بین فعالین کارگری در سطح سراسری اهمیت دارد و در همین سطح برای این حرکت باید جایگاه قائل شد.
رادیو پرتو: کمونیسم کارگری و اساسا حزب حکمتیست برای سازمانیابی توده ای کارگری چه در بعد سراسری و چه در محیط کار چه خط مشی را تعقیب میکند و چه اقداماتی در دستور کار دارد؟
رحمان حسین زاده: سیاست و خط مشی کمونیسم کارگری به درجه زیادی در جنبش کارگری ایران شناخته شده است. همان سیاست وخطی است که گرایش کمونیستی طبقه کارگر در دو یا سه دهه گذشته، وحتی در طول حاکمیت جمهوری اسلامی آن را تعقیب کرده است. ما فکر می کنیم برای ایجاد تشکل کارگری بسیار ضروری و حیاتی است، در مراکز اصلی و رشته های کارگری دست به کار شد. هر جا جدال و مبارزه هست، در دل ان جدال و مبارزه حول پس زدن تعرض معیشتی کارفرماها وسرمایه داران، حول مطالبه افزایش دستمزد و دیگر مطالبات اقتصادی کارگری، یعنی می خواهم بگویم در دل یک تلاش زنده، در دل یک مبارزه زنده، باید طبقه کارگر در مراکز کارگریش،در رشته های کارگری، و در ابعاد توده ای دستشان را در دست هم بگذارند،به نیروی خودشان متکی بشوند،اراده مستقیم خودشان به میدان بیاورند. برای پس زدن سرمایه داران از موثرترین و مناسبترین شکل گرد آوری توده کارگر باید شروع کرد و آن هم مجمع عمومی کارگری است. واقعیتش این است و اگر به تجربه دوره انقلاب 57 تا کنون نگاه کنیم در بخش عمده مراکز کارگری ایران در آن یکی دو سال اول که رژیم سلطنت جارو شده بود، یک تناسب قوایی به وجود آمد که کارگران در ابعاد توده ای مجامع عمومی و شورا را سازمان میدادند، تشکل توده ای خودشان را سازمان دادند. در خیلی جاها شوراهای کارگری سازمان دادند. یک تجربه و سنت بسیار رادیکال بود و ایجادش سهل وساده بود. به این معنا در هر کارخانه در هر فابریک، در هر رشته کارگری، کارگران گرد میامدند تجمعشان را سازمان میدادند،مطالباتشان را مطرح میکردند، نمایندگانشان را انتخاب میکردند، هیئتهای نمایندگیشان را تعیین میکردند، وارد دیالوگ و مذاکره با کارفرما و صاحب کار می شدند، خیلی جاها مطالبتشان را تحمیل میکردند. این تجربه داده ای است که جنبش کارگری ایران از مقطع سالهای 57 تا 59 وغیره به دست داد. تجربه عمل مستقیم توده کارگر، یک تجربه ساده از ایجاد مجمع عمومی.در نتیجه در محیطهای کار، در مراکز اصلی کار گری در بخش عمده رشته های کارگری دنبال این هستیم که توده کارگر صفوفشان متحد و متشکل شود و مجامع عمومیشان را سازمان بدهند که هم اراده مستقیم کارگر را نمایندگی میکند و هم در عین حال فاقد یک سیستم اداری پیچیده است، عزل ونصب نمایندگان در آن ساده است ودر عین حال هر مجمع عمومی سازمان یافته در هر فابریک وهر رشته شورای کارگری آنجا است. درقدم بعدی شوراهای کارگری از طریق نمایندگانشان در این رشته یا آن رشته دیگر در سطح یک شهر، درسطح یک استان با هم در اتباط قرار گیرند. به این معنا یک اتحاد وهمبستگی بین مجامع عمومی کارگری ، شوراهای کارگری ایجاد بشود وقدرت طبقه کارگر همبسته تر و متحد تر در مقابل سرمایه دار، کارفرما و دولتش قرار بگیرد و به همبن ترتیب می تواند در سطح سراسرایران هم نمایندگان مستقیم مجامع عمومی، نمایندگان مستقیم شوراها در ساختار سراسری تحت نام کنگره سراسری شوراهای کارگری و یا عنوان مناسب دیگر متشکل شوند. در نتیجه اگر بحث این است تشکل سراسری کارگری در سطح سراسر ایران وجود داشته باشد، آنوقت آلترناتیو ما ساختار سراسری شوراهای کارگری تحت نام کنگره سراسری شوراهای کارگری است. این از طریق متکی شدن به همان مجامع عمومی پایه ای کارگری ، متکی شدن به همان هیئتهای نمایندگی مجامع عمومی در سطح استانها در قسمت بندیهای دیگری که در سطح کشور میتواند صورت بگیرد. در نتیجه الان در حال حاضر در دل این تناسب قوا به طور مشخص تاکید مان بر این است در مراکز کارگری، در کارخانه ها در سطح پایه مجامع عمومی سازماندهی بشوند، منظم بشوند، عملا شورای کارگری آنجا باشند. این شیوه کار را باید دامن زد. در عین حال واقفیم، در بعضی از رشته های کارگری، در بعضی از صنفهای کارگری که خصلت پراکنده دارند، میشود اتحادیه و سندیکا ساخت، و متکی به مجمع عمومی کارگران دربرگیرنده خود باشند. در ساختار تشکل یابی مجمع عمومی وشورای کارگری در سطح شهر و استان و در سطح کشور کاملا این امکان وجود دارد که اتحادیه های کارگری را به ساختار سازمانی خود ملحق کنند. رابطه هماهنگ و متحدانه با ساختار مجامع عمومی و شوراها داشته باشند. در نتیجه در تناسب قوای فعلی یک همبستگی و اتحاد بین تشکلهای مبارزاتی کارگر چه مجمع عمومی و چه سندیکا در مقابل سرمایه داران و کارفرماها خیلی لازم است. برای ایجاد تشکلهای توده ای کارگری این یک تصویر کلی از خط مشی سیاسی حزب ما و کمونیسم کارگری است. در این زمینه مباحث بسیار با ارزش و پخته ای هست به اسم “تشکلهای توده ای طبقه کارگر: مجمع عمومی، شورا، سندیکا” از منصور حکمت، امیدوارم در دسترس فعالین کارگری علاقمند باشد و اگر این مباحث را مطالعه نکرده اند، به آن مراجعه کنند. طبعا به طور کنکرت و مشخص در هر شهر و در هر رشته ودر هر کارخانه باید دید ما با چه اوضاع مشخصی روبرو هستیم، تا بتوانیم به ایجاد تشکل کارگری معین و موثر در مبارزه واقعی کارگری اقدام کنیم.
رادیو پرتو: در چارچوب سیاستی که تعقیب میکنید، فعالیت کنونی فعالین کارگری و نهادها و تشکلهای فعالین کارگری چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
رحمان حسین زاده: ما برای هر تحر ک فعالین کارگری که بخواهند، صفوف طبقه کارگر را سازمان دهی بکنند،دست کارگر را در دست هم بگذارند، اتحادی را ایجاد بکنند، از یک اتحاد محدود در یک کارگاه کوچک تا مراکز کارگری مهم،در بعد محلی تا سراسری اهمیت قائل هستیم. ما در شرایطی هستیم که تناسب قوا به شدت به ضرر طبقه کارگر ایران است. سرمایه داری هار ایران و کارفرما ها دولت حامیشان به هر حال نمی گذارند که کارگر از سازمانیابی مستقل خودش برخوردار باشد. درنتیحه هر درجه تلاش فعالین کارگری، رهبران کارگری که در راستای سازمانیابی توده ای مستقل از دولت باشد، حتی احساس کنیم ایرادی در کار است، اما برایش ارزش قائل هستیم. شانه بالا نمی اندازیم. اما واقعیت اینست خیلی از نهادهایی که به خودشان می گویند تشکل کارگری، تشکل توده ای کارگری نیستند. بگذار اسم ببرم: مثلا اتحادیه آزاد کارگران، کمیته هماهنگی ، کمیته پیگیری وقتی به کل تاریخچه و وضعیت فعلیشان نگاه می کنید یک شبکه و یا پاتوق و نهاد فعالین کارگری هستند و در راستای دفاع از حقوق کارگران زحمات زیادی هم کشیدند. در عین حال همیشه این نقد را داشتیم، که نهاد فعالین کارگری را به اسم تشکل توده ای کارگرنباید معرفی کرد. به این ترتیب نباید خوشخیالی غیر واقعی ایجاد کرد که گویا در فلان رشته وبخش کارگری تشکل توده ای ایجاد شده است. که نشده است. نتیجتا چون تشکل توده ای کارگری نیستند و نیروی موثری ندارند ونمی توانند در جدال واقعی مبارزاتی تاثیر جدی بگذارند، کارگر امید بسته به آنها مایوس می شود. تلاش جدی برای ایجاد تشکل کارگری موثر در دستور نمیگذارد. در نتیجه این سیاست و پراتیک غلطی است که اثرات منفی آن را دیدیم و نقد ما اینجا است.
اما از یک جنبه دیگر، اینکه رابطه ای در میان فعالین کارگری در سطح سراسری به وجود آمده و تلاشهایی مبارزه جویانه ای مستقل از دولت به وجود آمده، اهمیت دارد، چون اتحاد ونزدیکی فعالین کارگری خود مهم است، اما به شرطی که دوستان گرد آمده در این شبکه مبارزاتی، و دراین حرکتها متوجه کمبود و نارسایی کارشان بشوند. صرفا با گردآمدن تعدادی از فعالین کارگری، تشکل کارگری و آن هم سراسری ایجاد نمیشود. اگر فعال کارگری این یا آن مرکز و رشته کارگری هستند،در محیط کارگریشان باید دنبال ایجاد تشکل پایه کارگری، دنبال ایجاد مجمع عمومی واقعی کارگری باشند. تشکلی بسازند که در زندگی واقعی و در مبارزه واقعی کارگری تاثیرگذار باشند، کسی که قطب نمای ایجاد تشکل سراسری کارگری را داشته باشد، باید تلاش کند، بدوا ستونهای محکم آن را در محیط کار ایجاد کند. آن وقت چنین تلاشهای مبارزاتی در هر سطحی که باشد، ما تلاش خواهیم کرد هم جهتی و همسویی با آن ایجاد بکنیم. طبقه کارگر ایران و فعالین کارگری احتیاج به بیشترین همکاری، بیشترین همبستگی، بیشترین اتحاد به شیوه درستش دارند. اما مادامی که این دوستان خود متوجه نارساییها و ایراد کارشان نیستند، جای نقد دارد و صمیمانه باید نقد کرد و موانع را ازجلو پا برداشت.
رادیو پرتو: سیاست حزب در قبال ایجاد سندیکا و اتحادیه کارگری چیست؟ حزب حکمتیست چه برخوردی به سندیکالیسم و گرایشات سندیکالیستی در ایران دارد؟
رحمان حسین زاده: در اوضاع مشخص جنبش کارگری ایران دو سطح ازبحث را باید از هم تفکیک کرد تا برخورد درست داشت. یکی سندیکالیسم است. دیگری مسئله سندیکا و اتحادیه های کارگری موجود یا اینکه در آینده احتمالا شکل بگیرد. این دو سطح از موضوع به هم مربوط هستند. سندیکالیسم و سندیکا همیشه به هم دیگر مربوطند. اما برخورد به آنها همیشه شبیه به هم نیست. درس وتجربه ای که از سندیکالیسم به عنوان گرایش رفرمیستی در جنبش کارگری جهانی و جنبش کارگری کشورهای غربی وجود دارد، واقعیتش این است سندیکالیسم متعلق به جناح راست جنبش کارگری، پرچمدارافق و استراتژی و سیاست و ساختار رفرمیسم درون جنبش کارگری است. حق طلبی واقعی و کامل طبقه کارگر را نمایندگی نکرده است. در بسیاری موارد مانع بوده در مقابل حرکت رادیکال توده ای کارگری، در مقابل عمل مستقیم توده ای کارگری. به ویژه ما این را در کشورهای غربی خیلی شاهدش بودیم. مسئله اینست در این ابعاد،ما سندیکالیسم جاافتاده و مانع ایجاد کننده مثل کشورهای غربی در مقابل روند پیشروی مبارزات کارگری در ایران نمی بینم. سرکوبگری، اخنتاق، تناسب قوای نامساعد بورژوازی هار جموری اسلامی اجازه نداده، حتی سندیکالیسم به اندازه کافی در جنبش کارگری ایران رشد کند. سندیکالیسم به اندازه کافی خودش را بروز بدهد. اینقدر اجازه نداده اند که کارکرد مثبت و منفی خود را بروز دهد. در نتیجه باید دقیق رفتار کرد. اما آگاه بود بر اینکه سندیکالیسم نهایتا مانع در مقابل خط رادیکال جنبش کارگری ایجاد میکند. سطح دیگر مسئله اینکه به طور واقعی در دوره هایی، سندیکاها و اتحادیه ها در جنبش کارگری ایران چه در گذشته والان هم شکل گرفته اند. باید به طور ابژکتیو و کنکرت آنها را بررسی کرد. در همین دوره ما سندیکای هفت تپه را داشتیم، سندیکا اتوبوسرانی واحد را داشتیم ، سندیکا فلزکار و مکانیک و سندیکای خباز را داشتیم و موارد دیگری . شاهد بودیم تلاش این سندیکاها در دفاع از حقوق کارگر و مطالبات آن بوده و موجب اتحاد در صفوف یک بخش کارگری بوده است. خصلت مبارزه جویانه داشتند ودر کنارشان بوده و تاییدشان کردیم. در نتیجه وقتی که سندیکاهایی به عنوان تشکل مستقل کارگری هستند و باقی میمانند و حق طلبی کارگر را به هر درجه که می توانند، نمایندگی میکنند، باید در کنار مبارزه شان بود. سیاست ما این است هر تلاش کارگری در هر بخش از طبقه کارگر ایران می تواند در راستای اتحاد طبقه کارگر و تشکل کارگری باشد و خشتی روی خشت بگذارد، بسیار با ارزش است. در جنبش کارگری ما پرچم جنبش مجمع عمومی وشورایی را در دست داریم، اما سکتاریست نیستیم. در راستای منفعت طبقه کارگر هر جا حرکت مثبتی از سندیکا و اتحادیه می بینیم، تاییدشان میکنیم و مبارزه شان را تقویت میکنیم. جایی هم اگر دیدیم کارکرد سندیکا و اتحادیه مانع ایجاد می کند، باید نقد کرد. تلاش ما اینست سندیکاها، اتحادیه ها،متکی بشوند به مجامع عمومی کارگری خود. ما به عنوان کمونیسم کارگری واقفیم براینکه بعضی از رشته های کارگری پراکنده هستند و در آنجا ها احتمالا سندیکا و اتحادیه برای متحد کردنشان مناسب تر است، خودمان مبتکر ایجاد سندیکا و اتحادیه خواهیم بود. این سطوح از برخورد در رابطه با سندیکالیسم و سندیکا و اتحادیه را باید در نظر داشت و این سیاست را ادامه میدهیم.
رادیو پرتو: شما بر سازماندهی مجامع عمومی و دامن زدن به جنبش محمع عمومی و جنبش شورایی در مراکز و محیط های کار یعنی آن بخش از کارگران که شاغلند تاکید گذاشتید، خودت میدانید که بخش زیادی از کارگران ایران بیکارند، برای سازمانیابی این عرصه چه جهت و اقداماتی در دستور دارید؟
رحمان حسین زاده: سئوال بسیار به جایی مطرح شد. متاسفانه بخش مهمی از طبقه کارگر ایران بیکار است، یا کار موقت دارد یا قرار دادسفید میبندند و مداما در معرض بیکاری هستند. با هر بحران و معضل اقتصادی، سرمایه داران اخراج و بیکار سازیها را ادامه میدهند. بخش عمده طبقه کارگر فاقد بیمه بیکاری مکفی است. در ایران به هر فرد کارگر و نان آور خانواده که بیکار است، باید خانواده کارگری را اضافه کرد. آن وقت در ابعاد بیشتر از ده میلیون و دهها میلیونی بیکار در ایران وجود دارد. در این ابعاد میلیونی کارگر در مراکز کارگری نیستند. معنیش اینست فاقد گردهمایی اولیه و فاقد کوچکترین سطح سازماندهی هستند. در نتیجه برای سازماندهی علیه بیکاری و بیکاران هم باید تلاش کرد. ما فکر می کنیم مبارزه علیه بیکاری وظیفه کارگر شاغل و بیکار با هم است. هم سرنوشت هستند منفعت مشترک دارند. کارفرما و سرمایه دار بیکاری را به عنوان شمشیر داموکلس بالای سر کارگر شاغل میگیرد. در نتیجه در مقابله با بیکاری،همبستگی و هم منفعتی وجود دارد. جهت ما این است جنبش ومبارزه علیه بیکاری با شعار کار یا بیمه بیکاری مکفی باید سازماندهی پیدا کند. این فصل مشترک بین کارگر شاغل وبیکاراست. از مقطع انقلاب 57 ما سیاست سازماندهی جنبش علیه بیکاری را تعقیب کرده ایم. جنبش علیه بیکاری را باید دامن زد و در دل جنبش علیه بیکاری طبعا باید تشکل ایجاد کرد. ایجاد اتحاد کارگری علیه بیکاری یا شورای کارگری علیه بیکاری با هر اسمی، اسم آن خیلی تعیین کننده نیست. مهم اینست خصلت پیوند زدن مبارزه کارگران شاغل وبیکار با مطالبه روشن کار یا بیمه بیکاری مکفی برای همه بیکاران و آماده بکارها در جامعه را نمایندگی کند. در نتیجه برپایی جنبش علیه بیکاری و ایجاد تشکل علیه بیکاری آن جهت وآلترناتیوی است که گرایش کمونیستی و فعالین کمونیست و رهبران کارگری رادیکال میتوانند آن را تعقیب کنند و حزب ما به سهم خود آن را تعقیب و پیگیری میکند.
***