کوبانی جنبشی که چهره امپریالیسم وناسیونالیسم را عریان تر کرد!
از دو سال پیش مردم زحمتکش(روژئاوا) درکردستان سوریه خودرا در سه کانتون سازمان دادند. کوبانی یکی از این سه کانتون است. کوبانی از شمال با ترکیه هم مرز است و بخش غربی، شرقی و جنوبی آن در محاصره ی داعش است. داعشی ها با استفاده از سلاح های سنگین آمریکایی خود را به مرزهای کوبانی نزدیک کرده اند. جان صدها هزار نفر از شهروندان در خطر یکی از بیرحمانه ترین نسل کشی ها در طول حاکمیت سرمایه قرار دارد. مردم کوبانی تلاش میکنند به وسیله اسلحه های ساده و اما با یک مبارزه جمعی و مردمی وبا اتکاء به نیروی همبستگی جهانی آزادیخواهان که صفوف خود را در اول نوامبر بنام روز جهانی کوبانی بنمایش گذاشتند، در مقابل حملات وحشیانه ارتجاع مذهبی داعش ایستادگی کنند.
سیاستهایی که دول امپریالیستی بویژه آمریکا با همکاری ترکیه برای منطقه در نظر دارند میخواهند سوریه را آنچنان تحت محاصره قرار دهند که مانع و بهانه ایی برای نقل و انتقال گاز و آب به اروپا و اسرائیل نداشته باشند، سیاست عوام فریبانه میان آمریکا و ترکیه مبنی بر شرط و شروط نیروی زمینی ترکیه برای “نجات” کوبانی از وجود داعش، سیاستی رسوا و ریاکارانه بیش نیست، آنان از مدتها پیش تصمیم گرفته اند که این شهر را اشغال کنند. ترکیه عضو حقیر و گوش به فرمان ناتو و آمریکا است و مجبور است تابع سیاستهای اربابش آمریکا باشد. در دو ماه گذشته دولت ها و رسانه هایشان دائما از تصرف شهر کوبانی توسط داعش خبر می دادند، اما با مقاومت و ایستده گی کوبانی ها معادلات آنها به هم خورد و این بار خود را با آن تعریف کردند تا بتوانند با تاکتیک هایی، مبارزه کوبانی را درمسیر استراتژی خود ، یعنی کم رنگ شدن مقاومت مردم در مقابل داعش و هدایت آن به مسیر تقویت جبهه ضد دولت اسد یا مسیر تنش های امپریالیستی درمنطقه بسود امریکا و اروپا بیاندازند. ورود ارتش آزاد سوریه از طریق ترکیه بداخل سوریه و نیز اعزام پرسر و صدای سرباز پیشمرگ دولت اقلیم کردستان عراق به کوبانی بخشی از زنجیره سیاست های امپریالیستی در این رابطه است.
در شرایط کنونی، کوبانی از سه طرف مورد تهاجم فاشیست مذهبی داعش در منطقه قرار گرفته است، و بیش ازدو ماه است که به تمام دنیا ثابت نموده است، که با اتحاد و همبستگی و برقرارنمودن مناسبات جمعی و شورایی می توان در مقابل دشمن تا دندان مسلح به پیشرفته ترین سلاحها مقاومت و مبارزه نمود. کوبانی ستاره درخشنده ایی در قلب دنیای تاریک و ظلمانی است که سرمایه با جنگ و خونریزی، فقر و بیکاری، بی خانمانی و گرسنگی و استثمار به همۀ فرودستان و ستمدیدگان جهان تحمیل نموده است. استقامت و از خود گذشتگی مردم کوبانی در دل نظام نکبت بار موجود باور به امکان رهایی را در دل ستمدیدگان ندا داده و لرزه بر اندام سرمایه داری جهانی انداخته است. مقاومت کوبانی و روژئاوا را فقط با رزمندگی، استقامت و از جان گذشتگی زنان و مردان مبارز نمی توان توصیف نمود، بلکه آنها سازمانده یک جنبش عظیم توده ای می باشند که با حداقل امکانات و تجهیزات جنگی اما با روحیه همبستگی و مبارزاتی قوی به یک جنگ نابرابر و ناخواسته توسط نیروی فوق ارتجاعی جنایتکار داعش به مصاف طلبیده شده اند.
جنبشی فراملی و سراسری بدور از هر رنگ و بوی قومی، مذهبی و ناسیونالیستی، جنبشی انترناسیونالیستی علیه هارترین ارتجاع سیاه، جنبشی برای سازماندهی و جلب یک همبستگی توده ای و جهانی در حمایت از حقانیت یک مبارزه حق طلبانه و پوینده، جنبشی در حمایت از ماندن و زیستن مردمی بپاخاسته و در دفاع از آزادی و آزاده گی!
مقاومت کوبانی و شکل گرفتن این حرکت در قامت یک جنبش، ایستادگی و تداوم اش، معادلات و سیاستهای امپریالیستها را تغییر داد و دست کل نیروها و دولتهای وابسته به این جنایتکاران را رو نمود و نقشه شوم آنها را ناکام گذاشت. به یُمن چنین جنبش توده ای که در جریان است، بیش از پیش سیمای فریبکارانه سازندگان و سازماندهندگان داعش و نقش سناریوپردازان و صحنه گردانان امپریالیستها و جنایات آنها افشاء و رسوا گردیده است.
یکه تازی امپریالیسم آمریکا در منطقه:
دولت امريکا بعد از واقعه ١١سپتامبر مدعی بوده است که اتخاذ سياست جنگى به امريکا تحميل شده است وبه همین دلیل لازم دیده برای حفظ ثبات در مناسبات بينالمللى “جنگ عليه تروريسم” را ضرورى بداند. این سیاست امريکا را ناگزير از اشغال نظامى افغانستان کرد که دولتش نه تنها به تروريستهاى “القاعده“پناه ميداد بلکه در شکل گیری و تقویت آن هم نقش تعیین کننده ای داشت، و با همین سیاست امريکا خود را محق دانست که “دولت صدام حسین” در عراق را به تولید سلاحهاى کشتار جمعى متهم نموده و به آنجا لشکرکشی نماید. زيرا معتقد بود اين قبيل دولتها قوانين بينالمللى را زير پا ميگذارند، و ممکن است حتى اين سلاحها را در اختيار تروريستهاى بينالمللى قرار دهند. اما واقعيت اينست که حتى پيش از ١١ سپتامبر نيز انعکاسی از يک سياست بينالمللى تهاجمى و جنگطلبانه امریکا به سرکردگی دولت جورج بوش قابل مشاهده بود.
اما در واقع تجديد نظر در سياست بينالمللى امريکا با پايان جنگ سرد ضرورى شد. اساس سياست امریکابر این مبنا بود که در جهان تک قطبىاى که با فروپاشى شوروى شکل گرفته بود امريکا ميتوانست مناسبات جهانى را تماما مطابق ميل و سیاستهای خود شکل دهد. هدف از این سیاستها بسط ارزشهاى جهانشمول ليبرالى، بازار آزاد، دموکراسى پارلمانى، و حقوق بشر، به سراسر جهان است.امريکا با انگيزه تأمين منافع سياسى و اقتصادى خويش در حین لشکر کشی و تجاوز به کشورهای منطقه در عين حال مدعی بود که عامل حفظ صلح جهانى و انتقال دمکراسی به این کشورها می باشد و بر این تلاش است يک نظام نوين بينالمللى متناسب با واقعيات جهان امروز را شکل بدهد. برای تحقق این سیاستها و تضمين چنين نظم جهانىاى دولت امريکا بر این باور بود چند منطقه استراتژيک مهم جهان را در کنترل داشته باشد.بعنوان مثال: خاورميانه، به دليل اهميتمنابع انرژى اش در استراتژى نظامى امريکا، يکى از اين مناطق استراتژيک مهم شمرده ميشود.
نقشه عمل امریکا در این رابطه بر اين مبنا بود که قدرتهاى بزرگ اروپائى خود واقعيات پس از جنگ سرد، و بلامنازع بودن قدرت امريکا، را ميفهمند و به یکه تازی او گردن مينهندو نقش نهادهاى بينالمللى نظير صندوق بينالمللى پول و سازمان تجارت جهانى اين بود که قدرت امريکا را به کليه دولتهاى جهان، و بخصوص دولتهاى جهان سوم، بفهمانند. آنجایی هم که از پیشبرد این ابزار خود را ناتوان میدید، امريکا از قدرت نظامی خود استفاده نموده و تلاش نموده با لشکرکشی و تهاجم، بسرعت اين دولتها را بخط کند. امریکا با اعمال این سیاست و موجه جلوه دادن مداخله نظامى در هر نقطه جهان تا مادامیکه امنيت امريکا را تامین نماید مشروعیت داد. در ادامه این سیاست قوانين و نهادهاى جهانى همچون سازمان ملل متحد و ناتو مداخله جنگى امريکا را مشروع دانسته و به آن مهر تائید زدند.
تا به امروزطبق وقایع و فجایعی که رخ داده، ما شاهد هستیم که امریکا بسیاری از کشورهای مرتجع منطقه را از قبيل اسرائیل، عربستان سعودى، قطر، کویت، مصر و ترکيه و….، را با خود دارد،هر چند این کشورها از عواقب جنگ براى ثبات رژيم خود نگران هستند اما ترجیح داده اند دنباله رو سیاستهای امریکا باشند.
تا کنون سياستهای جنگ افروزانه امريکا نه تنها نتوانسته به تروريسم بينالمللى پايان دهد بلکه سعی نموده در زیر لوای این تبلیغات اهداف ديگرى را هم تعقيب نماید.به عبارت خیلی ساده تر دولت امريکا عامل اصلى تروريسم بمعناى کشتار مردم غيرنظامى براى اهداف سياسى در جهان بوده است.
دولت امريکا بر خلاف ادعایش و به بهانه شکل دادن به نظام سياسى جهانى به هر تجاوز و جنایتی تا کنون دست زده است، که نتیجه آنتبدیل به تنشهاى سياسى و نظامی و ظهور انواع و اقسام دستجات ارتجاعی و آدمکش در منطقه شده است که می توان به عنوان نمونه مشخص داعش را نام برد.همانطور که در مورد افغانستان و عراق نشان داد، جنگ امريکا باعث ميشود که تنشهاى داخلى و منطقهاى تنها در اشکال تازهاى بروز پيدا کنند.
سياست بينالمللى امريکا هدفش درهم شکستن مقاومت سياسى بسيارى از کشورهاى جهان و فراهم آوردن ملزومات سیاستهای اقتصادى نئولیبرالی است. به اين منظور، امريکا تلاش ميکند، تحت عنوان دفاع از “حقوق بشر” و “انتقال دموکراسى“، رژيم سياسى مطلوب خود، يعنى رژيم سياسى ایکه پذيراى نئولیبرالیسم باشد را در اين کشورها شکل دهد. نهادهاى جهانى مانند سازمان تجارت جهانى و صندوق بينالمللى پول، با مشروط کردن توافقنامههاى اقتصادى به تغييرات سياسى در اين کشورها، ابزارهاى پيشبرد اين سياستها هستند. در شرايطی که شاهد هستیم چنانچه امریکا نتواند این سیاستهای نئولیبرالی را پیش ببرد آشکارا سياست جنگى را براى همين منظور در پيش ميگيرد. در پايهاى ترين سطح هدف سياست جنگى امريکا کسب مناطق نفوذ در مناطق پر اهميت جهان و تثبيت هژمونى امريکا بر رقيبان امپرياليست خودمنجمله روسیه و چین می باشد.جنگ در خاورمیانه که با افغانستان و عراق شروع شد و سپس لیبی و سوریه را هم در بر گرفت مراحلی از پيشبرد و تحکيم این هژمونى را به نمایش می گذارد.
در شرایط فعلی ما می بینیم که تنها تضادهاى ميان قدرتهاى امپرياليستى دلیلی برای این جنگ افروزیها نیست، بلکه همچنين وقوع يک بحران فراگير اقتصادى است که از چند سال پیش شدت یافته و رقابت ميان سرمايههاى مختلف را بدل به مبارزه مرگ و زندگى کرده است. و همين خود علت رقابت مرگبار کاپيتاليستى است که با افروختن آتش جنگ در خاور میانه و اوکرائین تا کنون هستى ميليونها انسان را در معرض نابودى قرار داده است و نشانی از فروکشی ندارد.
بموازات سربرآوردن جنبشهاى اجتماعی آزادیخواهانه در کشورهاى جهان سوم، ظهور اعتراضات و جنبشهاى ارتجاعى ملى، قومى، ناسیونالیستی را می توان مشاهده نمود.ادامه حيات جنبشهاى ارتجاعى تنها به یک مقطع تاريخى ختم نشد، بلکه به درجهاى که جريانات ترقيخواه سياسى و اجتماعى سرکوب ميشدند و صحنه سياست از آنها خالى ميشد، به درجهاى که تشکلهاى کارگرى برچيده ميشد، و بخصوص به درجهاى که تعميق مناسبات سرمايهدارى، بيکارى، فقر و فلاکت را بهمراه داشت، به همان درجه اين جنبشهاى ارتجاعى حيات تازهاى يافتند.
وجود جريانات ارتجاعى اسلامى در کليه کشورهاى خاورميانه، که حتى وقتى قدرت دولتى را در اختيار ندارند تاثيرات منحوسشان بر حيات سياسى و اجتماعى سنگينى ميکند.هدف سياست جنگى امريکا در جهان سوم برقرارى حکومتى است که، نه فقط از نفوذ امريکا در برابر رقباى امپرياليست محافظت کند، بلکه تلاش می کند ثبات سياسى و اجتماعى لازم را از طريق کنترل سيستماتيک اعتراضات اجتماعی توده های مردم ایجاد کند. براى شکل دادن به چنين رژيمى امريکا به جنبشهاى ارتجاعى محلی اين کشورها چشم دوخته است. به عنوان مثال: سرمايهدارى ايران، دولت آن و حاميان امپرياليستش، با انواع روش ها رشد يک جنبش انقلابى را خنثی نمودند و زمينه را براى عروج ارتجاع اسلامى آماده کردند. پس درس مهمى که سرمایه داری جهانی از تجربه ايران، افغانستان و عراق و نظاير اينها آموخته است به خدمت گرفتن ارتجاع اسلامى براى تقویت سلطه سرمايه در منطقه است.
می بینیم که نتایج این سياست جنگی امريکا و رقبایش جهان را براى يک دوره طولانى در معرض تهديد جنگ و بى ثباتى قرار داده است، و اينکه ثمره اين سياست تجاوز کارانه براى کشورهاى مورد حمله امريکا کشت و کشتار، ویرانی، آوارگى، و بيمارى به ارمغان مياورد، مهم نیست، چه بسا امروزه ما شاهد تاثیرات مخرب این جنگها در زندگی میلیونها انسان در خاور میانه و اوکرائین هستیم.
سرکوب مشتی جنایتکار ارتجاعی و قرون وسطایی داعشیبرای امریکا ظاهرا” به معضلی تبدیل شده است، که در حل آن عاجز مانده است.هدف آمریکا و شرکای دست اندر کار در خاورمیانه فعلا نابودی داعش نیست. در شرایط فعلی جنگ با داعش را باید به بهانههای مختلف و مبتذل آنقدر ادامه دهند که خاورمیانه جدید شکل گیرد.داعش در دست امریکا و کشورهای منطقه وابسته به آن وسیله ای است برای رسیدن به هدف. هر وقت که به اهداف منطقه ای خود رسیدند آنوقت بخشی از داعش را که بطور کامل تحت کنترل نیست، نابود خواهند کرد، هرگز سعی نخواهند کرد همه نیروهای داعشی را نابود کنند. این درسی است که از تجربه القاعده در افغانستان آموخته اند و هیلاری کلینتون در سخنرانی معروفش در سنای آمریکا می گوید ما بعد از رسیدن به اهدافمان و سرنگونی شوروی آنها را به حال خود رها کردیم وحالا مشکل ما شده اند.
اهمیت داعش برای آمریکا و شرکایشدر این است اگر در گذشته نیروهای مترقی و سوسیالیست بطور مستقیم از طریق جبهه ائتلاف امپریالیستی بمباران و نابود می شدند و جنایات آنها بر همگان آشکار بودو اعتراض جهانی را بهمراه داشت اما حالا بدست داعش و ارتشهای مزدور…شنیع ترین عملیات انجام می گیرد، جنبشهای اجتماعی مترقی سرکوب می شود، در اصل هدفی که امپریالیستها از شکل گیری بنیادگرایان اسلامی و جنایتکار القاعده و داعش و جبهه النصر … تا کنون دنبال نموده انداز این جریانات متوحش و ارتجاعی برای سرکوب جنبشهای توده ای و بهار عرب استفاده نموده اند.
اخیرا“جو بایدن“، معاون ریاست جمهوری آمریکا، تصدیق کرد که هم ترکیه و هم عربستان و هم کشورهای منطقه خلیج فارس در ایجاد گروههای افراط گرا مانند جبهه النصره و داعش و مسلح ساختن آنها سهیم بوده اند. “جو بایدن“به دانشجویان «مدرسه کندی»، وابسته به دانشگاه هاروارد، گفت: «تُرک ها، سعودیها و امارات مصمم بودند اسد را ساقط کنند و یک جنگ نیابتی سنی – شیعی برپاسازند، اینها صدها میلیون دلار و هزاران تن اسلحه دراختیار هر یک از این گروهها که قصد جنگ با اسد را داشتند قرارداده اند. اما افرادی که آنها مسلح ساختند، النصره و القاعده مجاهدان افراطگرایی بودند که از سراسر جهان آمده بودند».
کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپائی، در عمل به آنها کمک می کنند. قرار است عربستان، تحت نظارت آمریکا، «شورشیان میانه رو » را آموزش دهد و مسلح سازد. آنچه رسما در باره وظیفه آنها گفته می شود این است که باید با «وحشیان» داعش بجنگند، اما وظیفه واقعی آنها تضعیف دو دولت عراق و سوریه و یا ساقط کردن آنهاست. «رایموند. ت . اودیرنو»، سرفرمانده نیروهای نظامی آمریکا طول جنگ خاور میانه را بیست سال تخمین می زند.البته اوباما هم بر این عقیده است که حل مسئله داعش و شکست این جانوران وحشی در دراز مدت صورت خواهد گرفت.
ترکیهوقدرتطلبیاردوغان
اردوغان که هدفش برکناری و سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه است به نیروهای داعش و سایر نیروهای شبه نظامی اجازه انتقال سلاح و منابع مالی را از طریق ترکیه را می دهد. اردوغان با این سیاست ارتجاعی در مخالفت با کُردها برخاسته و می خواهد از اربابان امپریالیستیخود امتیازاتی در این رابطه کسب نماید. ممانعت اردوغان برای کمک به کردهای سوریه موجب خشم شدید جامعه کردهای ترکیه شد. تظاهرات اعتراض آمیز در ترکیه در مخالفت با سیاست های آنکارا در قبال کردهای سوریه منجر به مرگ دهها نفرو زخمی شدن شماری از مخالفان و معترضین شد.
مخالفت سرسختانهٔ اردوغان و یارانش برای مسدود نمودن راههای کمک رسانی به کوبانی ضمنمنزوی نمودن آنها موجی از همدردی و حمایت را به دفاع ازکوبانی را در سراسر جهان برانگیخت.
ترکیه علاوه بر اینکه علیه داعش هیچ اقدامی نمی کند، مشخص شد که بطور پنهان با داعش سر تبادل گروگانها و زندانیان شدیدا“سرگرم معامله است.از طرف دیگر ترکیه حتی برای کسانیکه از کوبانی و از ترس خُفاشان داعش فرار کرده اند و به خاک کردستان ترکیه پناهنده شده اند به هر طریق ممکن کارشکنی کرده و آنها را تحت فشار و سرکوب قرار داده است.
اردوغان به مثابه رئیس جمهور ترکیه شروط کمک به کوبانی را بیان کرد:کردهای سوریه برنامه و سیستم خود برای خودمدیریتی دمکراتیک را به کلی باید کناربگذارند، حکومتهای کانتونی خود را در هر سه کانتون موجود به کلی ملغی کنند، به طور رسمی موافقت و همراهی خود با تشکیل منطقه امن برای ترکیه درون مرزهای سوریه را اعلام کنند.
اما سران ترکیه خود را محق می دانستند به هزاران بهانه به اصطلاح موجه و ناموجه از کمک به کردهای کوبانی خودداری کنند، حتی راه جوانان چپ و انقلابی ترکیه را که می خواستند به کوبانی به پیوندند سد کردند و مرزها را برویشان بستند.
ترکیه مدتها است که پروژه تربیت تروریست های اسلامی را بعهده داشته و آنها را به سوریه روانه نمودهو در ایجاد ناامنی و جنگ افروزی در خاورمیانه در راستای تحقق سیاستهای اربابان امپریالیستی خود عمل کرده است. ترکیه توانست در طول حکومت خود با اجرای سیاست های نئولیبرالی موجب رشد اقتصادی ترکیه نیز بشود و نزدیکی اقتصادی و سیاسی خود را با آمریکا و ناتو به ثبت برساند. اکنون بنظر می رسد موضع اردوغان در مقابل پدیده داعش، بستن مرز به روی مردم سرگردان و آواره کرد، وشاخ و شانه کشیدن مجدد برای کردهای ترکیه است.بورژوازی ترکیه با موضع ارتجاع اسلامی– شووینیستی اش، در مقابل آوارگان کرد روژئاوا، یک پای تداوم فجایع جاری درکوبانی است.
ناسیونالیسم کرد
منظور از کردهای مستقل و ناسیونالیسم کرد، طرفداران بارزانی، طالبانی و نوکران مزدور و حقیر ایرانی آنهاست.دولت مستقل بارزانی در ادامه سیاست مماشات طلبانه امريکا با جنبش حق طلبانه ملی کرد عراق در طی یک دهه گذشته در عراق، تنها با اين هدف عملی شد که رهبران احزاب ملى کرد را نيز با دادن سهمى از قدرت به وظيفه مهار جنبش ملى کرد بگمارد. دولت اقلیم ملی بارزانیدر همکاری با نقشه عمل ائتلاف کشورها کوشید اقدامی جدی برای کمک به کوبانی نکنند.
اما مقاومت بی نظیر کوبانی در قامت یک جنبش توده ای تا کنون تاثیرات مهم و مثبتی برسرنوشت مساله کرد گذاشته و آن را از رنگ و بوی هر نوع ادعای ناسیونالیستی مابانه و کُردایتی زدوده و بطرف یک جنبش رادیکال با خواسته های همگانی و شورایی سوق داده است. دولت اقلیم کردستان عراق عروج و ظهور گسترده داعش را بهانه و فرصت مناسبی دانست برای اعلام استقلال کردستان و باشکال مختلف خواست غرب را درکمک تسلیحاتی به کوبانی ترغیب نماید.
هدف بارزانی از این تلاشهای مذبوحانه تقویت قوای نظامی دولت کرد بود. اینان از این فرصت استفاده نموده و دیدار با دیپلماتهای امریکایی را سرلوحه ایی برای شکل گیری دولت مستقل کرد قرار داده اند. در این رویکرد آنچه بی اهمیت تلقی میشود عواقب پدیده داعش است و تاثیرات مخرب و ویران کننده آن بر آتیه سیاسی منطقه خاورمیانه، و بر زندگی انسان های بیگناهی که محکوم به این زد و بندهای سیاسی ضد بشری هستند. مساله اینست که دولت اقلیم کردستان و بخش های بزرگی از بورژوازی کرد علی العموم آینده و بقای سیاسی خود را بیش از پیش به سیاست های جنگ افروزانه آمریکا در منطقه خاورمیانه گره زده اند. از اینروجای هیچ تعجبی نیست که اینان خود را با سیاستهای ترکیه تعریف کنند و نه مردم کردستان.
فریاد سلاح سنگین می خواهیم تا عملیات زمینی انجام دهیم از دولت تحت حاکمیت بارزانی بلند شد که پیشمرگه هایش آمادگی رزمی هم نداشتند، ولی دفاع مسلحانه و جنگ زمینی علیه تروریسم داعش را مردم کوبانی برعهده گرفتند. با گذشت هفته ها درگیری فشرده، دو چیز مایه نگرانی است: اول، تقاضای کمک تسلیحاتی از اتئلاف علیه داعش از سوی رهبران کانتون کوبانی. دوم تلاش آگاهانه ای در جریان است تا موفقیت نسبی مردم کوبانی در سد کردن پیشروی داعش را نتیجه حملات هوایی نیروهای ائتلاف قلمداد کنند. در صورتیکه شواهد بسیاری ازهمان ابتدا حاکی از این بود که این بمباران ها اغلب کاری به مواضع و پایگاه های داعش نداشته اند. هر چند حتی صحت این وقایع چیزی از ارزش مقاومت جانانه کوبانی و درس تاریخی آن کم نمی کند اما نشان مید هد که نه فقط مقاومت کوبانی بلکه نوع حمایت ها از آن در ماندگاری این تجربه و تعمیم آن موثر است. این مردم شایسته زندگی انسانی اند. رهبران ناشایست، سازشکار و مرتجعی که از قبل این مقاومت، خواب جا گرفتن در ساختارهای قدرت منطقه ای را می دیده اند در راستای همان سیاستی عمل می کنند که داعش اساسا برای تحقق آن شکل گرفته است: تامین استقرار قدرت آمریکا و هم پیمانان اروپایی اش در منطقه خاورمیانه بمنظور نفوذ هر چه بیشتر در این منطقه. باید این را هم مد نظر داشت که هر دولت مستقل کرد تحت هر نامی شکل بگیرد نه تنها آب به آسیاب بورژوازی می ریزد بلکه هیچ تغییری در زندگی میلیونی توده های مردم کرد حاصل نخواهد کرد. دولتها و جریانات سیاسی ناسیونالیستی همیشه در یک چیز با هم توافق دارند و آن سرکوب و از میان برداشتن جنبشهای توده ای مردمی است که می خواهند خود نقش مستقیم در اداره جامعه را بعهده داشته باشند. بهمین دلیل، تأمين حقوق ملى کرد، مثل هر حق دموکراتيک ديگرى، تنها در متن ساختارهاى سياسى دموکراتيک وسيعترى ميتواند متحقق شود که به نوبه خود مستلزم ايجاد تغييرات عمده اجتماعى و اقتصادى است. سياست امريکا درست ممانعت از وقوع چنين تحولاتى در عراق، و سوریه و اکنون در کوبانی و دیگر مناطقی که تحت نفوذ کردها در خاورمیانه است می باشد.
نقشه عمل ائتلاف ۴۰ کشور قدرتمند
واقعیت این است که جبهه ائتلاف ۴۰ کشورعلیه داعش نیست. این جبهه برای تغییر و معادلات سیاستهای امپریالیستی در خاورمیانه و بی ثبات سازی در این منطقه میباشد تا دخالت در امور داخلی این کشورها و غارت و تاراج منابع این کشورها را برای مدت طولانی امکان پذیر کند. خاورمیانه از نظر استراتژیکی یکی از پروژه های مهم آمریکا و شرکاء است که از چندین سال پیش با جنگ افروزی دراین منطقه آغاز نموده اند. ظهور داعش و تقویت داعش را در ادامه به تحقق رسیدن این پروژه باید دید و تحلیل نمود. در پیشبرد برنامه های این ائتلاف عربستان سعودی از جمله کشورهایی است که نقش کلیدی دارد. امروزه نقش مزدوری عربستان در منطقه و تقویت داعش بر همگان روشن است. جنایات کثیف با استفاده از نیروهایی مانند داعش و شرکتهای خصوصی تولید کننده خدمات جنگی که عربستان به خدمت گمارده در خدمت به اهدافی عمل می کنند که مقاومت نیروهای مترقی منطقه را در هم شکنند.
بیش از دو ماه است که از محاصره کوبانی می گذرد،نیروهای ائتلاف ۴۰ کشور در حالیکه از تکنولوژی و تجهیزات نظامی مجرب برخوردارند، در مقابل داعش عکس العمللی نشان نداده و تبدیل به نظاره گر منفعل و بی اراده شده اند.هراس از فراگیر شدن جنبش توده ای کوبانی در منطقه، امکان هر نوع زد و بند و دخالت سیاسی از طرف نیروهای ائتلاف را می دهد.چه بسا امکان دارد با حفظ منافع خود کوبانی را در آخرین لحظه سقوط یا بعد از سقوط نجات دهند.
ایستادگی و مقاومت مردم کوبانی و نقش رزمندگان زن و مرد
آسیه عبدالله یکی از زنان مبارز کوبانی در مصاحبه ایی اظهار داشت:” آن چه ما امروز از مقاومت زنان کرد در مقابل سیاهی و تباهی میبینیم، مبتنی بر یک نظریۀ نژادی نیست بلکه عرصۀ بروز و عملی ساختن یک فرضیه است. ما در حوزۀ عمل برای آزادی تلاش میکنیم. در جریان رویدادهای اخیر روژئاوا، زنان و دختران، پیش آهنگِ جریان مقاومت بودند. آنها در بطن مقاومت، انسجام و ایستادگی هدف انسانی را به نمایش گذاشتند. به نظر من، حضور زنان در این حرکات در روژئاوا، سویههای جدیدی از سیاست، جنبشهای مدنی و مفهوم دموکراسی را ارائه کرد. برای ما، در روژ ئاوا، آزادی زن نقطۀ ثقل تمام تعاریفِ مرتبط با مفهومِ آزادی است. ما معتقدیم که اگر “در جامعهای زن آزاد نباشد، آن جامعه آزاد نیست“.بر اساس این نگرش، عقیده داریم که زن کُرد باید امکان حضور در جریان های سیاسی و اجتماعی را داشته باشد. مشارکت ما به عنوان یک زن کُرد در بطن این جریان ها، پیام آزادی برای زنان دنیاست. مشکلات، موانع و ناهنجاریهای موجود علیه زنان در دنیا یکسان است. ما میخواهیم با حضور متفاوت خود نقش مثبتی در حل این موانع داشته باشیم.“
در حال حاضر زنان کوبانی در سه منطقه از جبهههای جنگ، فرماندهی نظامی را برعهده دارند. درجه از خودگذشتگی، مسئولیتپذیری و تعهد به منافع مردم و تواناییهای سیاسی و نظامی این زنان مبارز به حدیست که نیروهای داعش برای ایجاد جو رعب و وحشت در بین آنها، روز اول اکتبر با بریدن سر سه زن و به نمایش گذاردن آن تلاش کردند تا این نیروی مصمم را به خانهها باز گردانند.
امپریالیسم آمریکا و رقبا در منطقه، که خود از عاملین شکلگیری داعش هستند، شدیداً نگراناند که مبادا این سنگر و نحوهی مبارزه و سیستم ادارۀ جامعه که در کوبانی شکل گرفته، تبدیل به الگویی برای سایر مناطق شود. از شواهد پیداست آمریکا بنا دارد تا نظارهگر سقوط کوبانی باشد و در حالی که سقوط این شهر را به انتظار نشسته، تلاش دارد با ژستهای “آزادی خواهی” و “دمکرات منشی” خود را تنها نجات دهندۀ مردم خاورمیانه معرفی نموده و بیش از پیش کل منطقه را مطیع نقشههای تجاوزگرانه و سلطهجویانۀ خود کند و ادارۀ آن را به گونه ای سازماندهی نماید که در خدمت منافع خود قرار گیرد. آمریکا با انجام یک سری عملیات هوایی نمایشی و پرتاب چند بمب بی اثر به حومۀ شهر کوبانی، جایی که کیلومترها با نیروهای داعش فاصله دارد، فریبکارانه میخواهد چنان وانمود کند که در کنار مردم کوبانی قرار دارد. عجیب نیست که هواپیماهایی که میتوانند هدف کوچکی را ردگیری کنند چطور نمیتوانند صف تانکهای داعش و توپخانۀ سنگیناش را شناسایی کنند.
اما در معادلات منطقهای، رژیم جمهوری اسلامی ایران را نمی توان از نظر دور داشت، رژیم داعشیای که توانسته بیش از سی و پنج سال، جنبش انقلابی را سرکوب نماید و با زندان و شکنجه، اعدام و سنگسار و جنایت، با بکار بستن احکام قرون وسطایی و زنستیز اسلامی، قدرت دولتی خود را اعمال نماید، نه تنها فرقی با داعش یا دولت اسلامی امروزی در عراق و سوریه ندارد؛ بلکه از بسیاری جهات داعشهای سوریه وعراق هم از مکتبش آموخته اند. نقش جنایتکاران جمهوری اسلامی در این بازیهای سیاسی منطقه ای در خدمت به اربابان امپریالیستی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
مبارزه متحد و متشکل زنان و مردان کوبانی با تمام کم و کاستیها در زمینه نظامی اما در عرصهی رهبری و چشم انداز افق رهایی توده های زحمتکش بویژه زنان، جهان را تحت الشعاع خود قرار داده است.رهایی از ستم ملی و طبقاتی نیاز به مبارزه ایی دارد که بتوان توده های ستمدیده را سازمان داد. کوبانی در این مورد با مقاومت و استقامت و سازمانیابی خود به جهان نشان داد بدون تجهیزات نظامی بسیار پیشرفته و حمایت از دول امپریالیستی می توان در برابر دشمن وحشی تا دندان مسلح ایستاد و او را وادار به عقب نشینی نمود. ساختار ایجاد شده آزادی عمل یک جنبش توده ای اجتماعی در کوبانی است که در تضاد کامل با خواسته ها و برنامه های سرمایه جهانی قرار دارد و آنها را به وحشت انداخته است.
امروزه بسیاری از چشمها چه در سطح منطقه و چه در سطح جهان به کوبانی دوخته شده است زنان و مردان کوبانی همچنان مصممانه با دشواریهای زیادی که با آن روبرو هستند به مبارزه و مقاومت ادامه می دهند. تود ه های مردم کوبانی درسهای زیادی از این دوره از مبارزه شان آموخته اند. آنها زمانی که در مقابل یک جنگ نابرابر قرار گرفتند به اندازه کافی تجربه در کانتونها و ساختار شورایی داشتند، آنها آموخته بودند چطور با شور و مشورت و سیستم جمعی می توان اداره جامعه را در تمام سطوح مختلف بهعده گرفت و به اجراء در آورد. آنها آموخته بودند بدون صف برابر مردان و زنان آزادی بی معنی و بدون آن هیچوقت نمی توان برای آرمانهای والاتر مبارزه نمود. با اتکاء بر این تجارب گرانبها که در طول دو سال آموخته اند، توانستند طی مبارزه ایی مصمم و سازمان یافتهٔ به جنگ این توحش و بربریت بروند.
جریان ناسیونالیستی کردستان سوریه نیز ناتوان از کسب حمایت از جریانات ناسیونالیستی در سایر مناطق کردنشین در پی کسب حمایت دولتها هر تلاشی را انجام میدهند. آنچه که کانتونهای کردستان را علیرغم اینکه در محاصره ی دشمنان شان قرار دارند از سایر جریانات ناسیونالیستی متمایز می کند، این است که به نیروی توده ای خود اتکاء دارند و در همه زمینه ها از مشارکت همگانی برخوردارند. ایجاد شوراها، مسلح کردن همه افراد شهر، انتخاب همه مسئولین توسط اهالی شهر، و بخصوص مشارکت زنان در امور شهری که با توجه به شرایط زمانی و منطقه ای منحصر بفرد می باشد، از مشخصات برجسته ساختار اجتماعی کوبانی است.
توافق تمام جناح های سرمایه داری برای شکستن کانتونهای کردستان سوریه از این سر است که رشد این جنبش توده ای در مناطق دیگر تاثیر بگذارد. بتواند آغاز شکل نوینی از مبارزه و مقاومت در مقابل آمریکا و هم پیمانان مرتجع منطقه ایش باشد.روژئاوا نشان داد می توان بدون تکیه به نیرو های ما فوق استقلال خود را حفظ کرد، شوراهای مردمی به عنوان نهادهای نهایی تصمیمگیری ایجاد نمود.
مساله ای که باید به آن توجه داد گفت و گوهای سیاسی میان رهبران اتحاد دموکراتیک و آمریکا و ترکیه است. نه فقط تجربه ی تاریخی مذاکرات رهبران کرد با دولت های وقت ایران و عراق بلکه عبث بودن مذاکرات رهبران پ. ک. ک با دولت ترکیه نیز به وضوح نشان داده که سرنوشت مردم زحمتکش کرد در پشت درهای بسته با اعمال سیاستهای بورژوایی رقم نخواهد خورد بلکه در جای دیگری رقم می خورد. در نتیجه ی این مذاکرات کُرنش و خوش خدمتی حزب دموکرات بارزانی و اتحادیه ی میهنی طالبانی در مقابل آمریکا است.
در واقع سکوت و انفعال جریان اتحادیه ی میهنیِ طالبانی– معصوم– زیباری در عراق در مقابل فجایع شنگال و کوبانی بر همکاری و هم سویی آنها با امپریالیسم آمریکا بیش از هر زمان یگر صحه می گذارد. چنانچه رهبران اتحاد دموکراتیک بخواهند در کنار امپریالیسم آمریکا به توافق و یک استراتژی واحد برسند حتا اگر فرض کنیم که نیروهای داعش از طریق زد وبند نیرو های امپریالیستی و ناسیونالیستی منهدم و شکست خواهند خورد، اما نتیجه آن به باد رفتن دست آوردهای دو سال مبارزه و مقاومت در سه کانتون خواهند بودکه نتیجه ی جان فشانی های زنان و مردان آزاده ایی است که سنگر آزادی و دمکراسی را با مبارزه سر سختانه خود حفظ کردند. نهایتا” و در بهترین حالت یک دولت اقلیم دیگر در منطقه پا خواهد گرفت و دموکراسی توده یی کنونی را فدای بند و بست از بالاخواهند کرد.
مقاومت کوبانی تا همینجا یک پیروزی سیاسی است.اگرهم شکست هم بخورد، تا همینجا فصل نوینی را در تاریخ خاورمیانه گشوده است که نتیجه و دستاوردهای آن مبارزه و استقامت علیه لشکرکشی دول امپریالیستی و تسلیم نشدن در مقابل خواستهای آنان است.کوبانی نقش شوینیسم ترک و ناسیونالیسم کرد در وقایع جاری را افشاء نمود. مقاومت کوبانی دست این دو جریان ارتجاعی منطقه خاورمیانه و میزان وابستگیشان را رو کرده است. کوبانی یاد آور بسیاری از وقایع مهمی تاریخی است که ستمدیگان بر علیه زورگویان و ظالمان به پا خاسته اند. اگر راهی برای موفقیت کوبانی در مقابله با داعش امروزه موجود است، فقط از طریق حمایت همه جانبه منطقه ای و بین المللی از جمله جنبش کارگری جهانی میسر می باشد کهمثلا با فشاردولتها را وادار به ارسال اسلحه به کوبانی نموده و اقدام به عقب راندن داعش نمایند.اول نوامبر روز جهانی همبستگی با استقامت کوبانی می تواند شروعی برای تحقق عملی تحکیم امر همبستگی جهانی کارگران با اهداف آن باشد. اوضاع حساس کنونی در منطقه خاورمیانه و جنبش کوبانی وظایف عاجلی را در مقابل سوسیالیست ها در جهان قرار داده است .
نوامبر 2014کانون سوسیالیست های کارگری