زنان و جوانان، دو جنبش مخاطره آمیز برای جمهوری اسلامی
(گفتگوی کمونیست ماهانه با سوسن هجرت، فخری جواهری، هیمن خاکی، ناهید وفائی،
لیلا ارغوانی، هه ساره ابراهیمی، افسانه زیجی، شیدا ارغوانی و سیوان کریمی)
کمونیست ماهانه: جمهوری اسلامی از روزی که با سرکوب خونین قیام ٥٧ توانست خود را به جامعه ایران تحمیل کند، علیرغم روند سازمانیافته جنایت و سرکوب بی وقفه بیش از سه دهه علیه جامعه، ازجمله تعرض وحشیانه به زنان و نسل جوان،هرگز نتوانسته زنان و جوانان را به تمکین وادار کند. نتوانسته تناقض خود را با این دو بخش اجتماعی حل کند و خود را از کشمکش و مخاطرات روزمره که از جانب جنبش زنان و جوانان با ان مواجه است رها سازد. شما علل این کشمکش و ناسازگاری گسترده اجتماعی و طولانی مدت زنان و جوانان با جمهوری اسلامی را در چه می بینید؟ جمهوری اسلامی از چه شگردهای برای عقب نشینی و سرکوب و خنثی کردن روحیه و قدرت مبارزاتی زنان و جوانان استفاده میکند؟ آیا جمهوری اسلامی می تواند بر این بحران و تناقض دیرینه خود فایق آید؟
سوسن هجرت: همچنانکه در خود سوال به درستی اشاره شده ، منشا تناقض و کشمکش جمهوری اسلامی با زنان و نسل جوان به دواران انقلاب ٥٧ برمی گردد. انقلاب 57 برای آزادی و رفاه اقتصادی، آزادی بیان، تشکل و فعالیت سیاسی و علیه استبداد سیاسی بود. اینها مطالبات محوری زنان و کارگران و جوانان پیشرو و کمونیست بود و با این خواست ها و مطالبات کارگران و زنان سلسله استبدادی شاهنشاهی را به گور سپردند . اما در مقابل دول غرب، جمهوری اسلامی را سازمان داد تا انقلابیون نتوانند نظام حاکمیتی مورد نظر خود که حاوی همان خواست ها و مطالبات بود را عملی کنند. در واقع وقتی با اسم و رسم شاه، دیگر نتوانستند انقلابیون را در هم بشکنند راه دیگری را در پیش گرفتند و برای پیشبرد اهداف و سرکوب بیشتر مردم ایران آلترناتیو دیگری را برگزیدند. جریان ارتجاعی خمینی را سازمان دادند و از ابزارهای سرکوب بجا مانده استبداد سرنگون شده شاه و کمک آگاهانه در به قدرت رساندن نیروی ارتجاع اسلامی، توانستند انقلاب سال ٥٧ را به خاک و خون بکشند، کمونیستها و جریانات شرکت کننده در این انقلاب را قتل عام کردند. جریان ضد انقلاب اسلامی در دوره های متمادی به کشتارهایی مانند خرداد 60، شهرویور 67، خاوران، قتلهای زنجیره ای و سرکوب مداوم زنان و کارگران را به منظور در هم شکستن رادیکالیسم و خصلت مبارزه جوئی آزادیخواهانه دوره انقلاب و نسل انقلابیون در پیش گرفتند.
ریشه این تناقضات در این واقعیت تاریخی و اجتماعی – سیاسی نهفته است که جمهوری اسلامی محصول انقلاب سال ٥٧ نبود، بلکه مامور سرکوب آن بود. هر کسی که در انقلاب به دنبال حداقل آزادیها و رفاه و امنیت بود در لیست اعدام، زندان و سرکوب جمهوری اسلامی قرار گرفت. زنان در تهران با وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب شدند و بلاخره مردم با هیولایی روبرو شدند که هزار بار جنایت کار تر از شاه جنایت آفرید ، خفقان فرهنگی بر جامعه زنان و جوانان را اعمال کردند. جمهوری اسلامی با اعمال زور و خشونت جنون آمیز آزادی و رفاه اجتماعی زنان و جوانان و کارگران و بخش عظیمی از جامعه که با فروش نیروی کار ارزان به استثمار بورژوا اسلامی درآمده اند، مورد هجوم وحشیانه قرار داد. این حکومت مسبب تمام معضلات در جامعه ایران شد ، ولی با تمام این کشمکش ها و سرکوب خونین و تلاش برای خفه کردن صدای اعتراضات هنوز نتوانسته است این نسل و جنبش را به زانو در آورد.
مسئله زن در ایران نمونه بارز کشمکش و جدال و بحران هویتی رژیم می باشد. هر جا که سایه شوم اسلام و قوانین و دخالت حاکمیت مذهبی بر سر نوشت مردم حاکم بوده است، مترادف با بردگی جنسی، اسارت و بی حقوقی کامل زن بوده است. در هر جایی اثری از حاکمیت اسلامی بوده، حجاب اجباری، سنگسار،اسید پاشی، تیغ کشی، تجاوز شرعی قانونی دختران خرد سال، تن فروشی و فلاکت بی داد می کند. این مصیبت بیش از سه دهه است در ایران حاکم است و هر روز بساط خشونت و سرکوب را گسترده تر می کند . این سرنوشت زن در ایران و دیگر کشورهای اسلامی است، این اساس بحران و کشمکش جمهوری اسلامی است و هرگز قادر به حل آن نخواهد بود. وجود جنبش انسانی، جنبش برابری طلبی، جنبشی که اسارت و حقارت زن را به مصاف طلبیده است در مقابل این ارتجاع هار حضور مداوم داشته و دارد. این جنبش علی رغم افت و خیز هایش به صورت یک جنبش اجتماعی در آمده است و دیر یا زود به یکی از اهرمای محوری سرنگونی رژیم اسلامی تبدیل خواهد شد.
فخری جواهری: مردم ایران در سال 57 علیه فقر، اختناق، استثمار، آزادی و برابری قیام کردند جمهوری اسلامی به کمک امریکا و تبلیغات کشورهای غربی و رسانه هایی مثل بی بی سی به قصد پایان دادن به خطرپیروزی کمونیسم و رادیکالیسم در جامعه ی ایران، به عنوان آلترناتیوی در جهت منافع امریکا در برابر روسیه به حاکمیت گمارده شد. جمهوری اسلامی از همان روزهای اول برای تثبیت حاکمیتش به کشتار و جنایات سازمان یافته ای دست زد، سرکوب مبارزا ت زنان یکی ازاین اقدامات ضد انسانی رژیم بود.اگر چه که قبل از قیام مبارزات زنان بصورت فردی و جمعی در جامعه وجود داشت اما زنان با تظاهرات عظیم و وسیع و هزاران نفره در 17 اسفند 57 در تقابل با “فرمان حجاب”خمینی بعنوان یک جنبش، که با قوانیین ارتجاعی اسلامی در تضاد است اعلام موجودیت کرد.جنبش آزادی زن و جنبش جوانان یا همان خلاصی فرهنگی جز جنبشهای سیاسی و اجتماعی و قائم به ذات هستند.این جنبش ها هیچ وقت با جمهوری اسلامی سر آشتی نداشته و نمیتواند داشته باشند، علت این آشتی ناپدیری در عدم همخوانی زنان و جوانان با حاکمیت سرمایه داری و قوانین اسلامی آن نهفته است. این نوع از حاکمیت با اهداف، فرهنگ و الگوهای زندگی زنان و جوانان در تضاد کامل قرار دارد.
اعمال آپارتاید جنسی، تحمیل حجاب اجباری، قوانین ضد زن در ارتباط با حق طلاق و حضانت و….از ایدئولوژی این حکومت است. زنان و جوانان از ارتجاع هار این حکومت بیزارند و در عوض خواهان یک زندگی مرفه و آزاد هستند. می خواهند نوع پوشش ، موزیک، رشته تحصیلی، دروس دانشگاهی و ارتباط جنسی شان را خود انتخاب کنند. مسلما این خواست های زنان و جوانان با قوانین ضد زن، ضد آزادی و برابری جمهوری اسلامی مغایرت دارد. جامعه ایران هیچگاه به این قوانین عصر حجری ضد انسانی تمکین نکرده و پیوسته در نزاع بوده. رژیم در تقابل باعدم تمکین مردم آزادیخواه ایران به هر حربه ای دست زده است، اسید پاشی، تجاوز، شکنجه، اعدام و… همواره ابزارهای مقابله و سرکوب بوده است. جوانان را به جرم خواندن ترانه ی شاد بر روی پشت بام خانه هایشان جریمه نقدی و به شلاق محکوم کرده است. اما زنان و جوانان و مردم آزادیخواه ایران هر وقت فضا را مناسب دیده اند دست به اعتراض زدند و گاها هم توانستند رژیم را به عقب برانند. تظاهرات وسیع و اخیر مردم شهرهای اصفهان، شیراز، سنندج، تهران و رشت علیه اسید پاشی مزدوران “امر به معروف و نهی از منکر” رژیم، خود گواه این است که تناقض جنبش زنان و جنبش خلاصی فرهنگی با این رژیم فقط با به زیر کشیدن آن حل شدنی است.
هیمن خاکی: برای پاسخ به این سوال باید به ماهیت جمهوری اسلامی برگردیم ،نظام حاکم بر ایران هم مثل تمام دول جوامع دیگر نماینده یک طبقه مشخص هست و به همین دلیل تمام سوخت و ساز خود را برای نمایندگی کردن کل طبقه بورژوازی ایران سازماندهی میکند ، همچنان که مارکس اشاره میکند دولت جز اینکه هیئت اجرای یک طبقه مشخص باشد و نمایندگی کل طبقه بورژوازی را با تمام اختلافات موجود بین جناح های بورژوازی را بر عهد داشته باشد چیز دیگری بیش نیست، با توجه به آنکه ایران در حوزه صدور سرمایه قرار دارد و بورژوازی ایران براساس نیروی کار ارزان مکانیسم خود را به پیش میبرد استبداد جزء لاینفک این سیستم خواهد بود در این بین ماهیت اسلامی رژیم نیز خمیر مایه ای شده که ان را برای مقاصد خود در قالب های متفاوت و صورت بندی های گوناگون برای حفظ منافع کل طبقه بورژوازی استفاده می کند، پر واضح است که در ایران هم دو طبقه (پرولتاریا – بورژوازی ) در تضاد با هم قرار دارند و این تضاد نیروی محرک جامعه می باشد و سایر جنبش های موجود حول این تضاد شکل میگیرند و رشد می کنند و با تصویری که از دنیایی بهترشان ارائه میدهند خواستگاه طبقاتیشان را مشخص می سازنند.
جوانان و زنان بخشی از این جامعه می باشند که با خواستها و مطالبات مشخص خود به میدان مبارزه می آیند و جمهوری اسلامی به مثابه کل بورژوازی در برابر خواستهای آنان قد علم میکند و از اسلامیزه کردن جامعه گرفته تا سر کوب و اعدام و….. استفاده میکند تا این جنبشهارا که حاصل تضاد کار و سرمایه در نظام بورژوازیست را به بی راهه بکشاند و آن را از خواست رادیکال خود تهی سازد و آن گونه که منافع بورژوازی اقتضا میکند، تقلیل دهد. ولی چون در جامعه هر روز تضاد کار و سرمایه خود را در شکل و فرم های ’گوناگون و در قشرهای متفاوت تولید و باز تولید می کند، چون روبنا و ادیئولوژی حاکم مبتنی بر قوانین اسلامی و جهالت قرون وسطی است و هیچ همخوانی با خواست، فرهنگ و نیاز سیاسی-اجتماعی جامعه ایران، به ویژه با زنان و جوانان ندارد، تا زمانی که این تضاد حل نشود هیچگاه بورژوازی(جمهوری اسلامی) قادر به فایق آمدن بر این بحران و تناقض نخواهد بود. حل چنین معضلی در جمهوری اسلامی ایران غیر ممکن است.
ناهید وفائی:برای پاسخ دادن به این سوال لازم می دانم به نیازهای پایه ای انسان صرف نظر از جنسیت، شرایط سنی و محیطی اشاره کنم. مازلو روانشناس آمریکایی یکی از پایه گذاران روانشناسی هومانیستی نیازهای انسان را به ترتیب اهمیت به پنج دسته تقسیم کرده است و از آن هرمی ساخته که به هرم سلسله مراتب نیازهای انسان مشهور است. اولین نیاز در هرم، نیاز جسمانی که شامل تنفس، غذا، سکس، خواب، تعادل زیستی، روانی و دفع می باشد. بعد از آن امنیت که شامل امنیت جسمی، شغلی، امکانات، اخلاق، خانواده و متعلقات است، عشق و تعلق خاطر که شامل دوستی، خانواده و صمیمیت جنسی می باشد. سپس رضایت درونی و اعتماد بنفس، مورد احترام بودن، موقعیت و احترام به دیگران و خود شکوفایی که به خلاقیت و قابلیت حل مشکلات بر می گردد.
حال بیاییم بر اساس این نظریه وضعیت زنان و سپس جوانان را در نظام جمهوری اسلامی مورد ارزیابی قرار دهیم.
در مورد زنان:همچنانکه می دانیم جمهوری اسلامی از روزی که با خشونت نظامی و اعدام های گسترده روی کار آمد تا به امروز بزرگترین عرصه ای را که بر زنان تنگ کرده عرصه های زندگی خصوصی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می باشد. بر اساس قوانین مذهبی و عقب مانده ای که بر ایران حاکم است زنان حق انتخاب پوشش را ندارند، به دلیل عدم رعایت حجاب از بدو روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا کنون زنان در معرض خشونت دولتی قرار گرفته اند. به عنوان مثال می توان به اسید پاشی های اخیر که نمونه ی بارزی در مورد خشونت بر علیه زنان است اشاره کرد. زنان در ازاء کار برابر با مردان یک سوم دستمزد مردان را می گیرند. آنها به اندازه ی مردان نمی توانند از امکانات جامعه، سرگرمی ها و تفریحات عمومی استفاده کنند. برای مثال می توان از محرومیت زنان از ورود به استاد یوم های ورزشی به عنوان یک نمونه و عرصه ای از مبارزه ی زنان نام برد.
در این نظام زن حق جدا شدن از همسر را ندارد و در صورت جدایی حق نگهداری از فرزندان را ندارد. در این نظام زن نیمه ی مرد محسوب می شود. از این چند مثال مختصر به خوبی می توان دید که قوانین جمهوری اسلامی در تناقض کامل با پایه ای ترین نیازهای زنان است. وقتی به نیازهای دیگر نگاهی گذرا می اندازیم باز هم این تناقض را می توان به طور آشکار دید. بر اساس قوانین اسلامی ، زن جز دارایی های مرد خانواده محسوب می شود و این مرد ان خانواده هستند که در جزیی ترین تا کلی ترین امور زنان دخالت می کنند و زن خود بر روی بدن و زندگی خود هیچ اختیاری ندارد. چنین زنی چگونه می تواند عاشق شود وقتی که قبل از ازدواج مردان خانواده همسر آینده ی او را تعیین می کنند؟! چگونه می تواند در زندگی مشترک احساس تعلق خاطر کند وقتی که دیگران کل زندگی او را برنامه ریزی می کنند و او فقط برده ای است که باید از اوامر پیروی کند؟! چگونه می تواند با شریک زندگی اش احساس صمیمیت جنسی کند وقتی که او با آن مرد کاملا بیگانه است و در بسیاری موارد در معرض خشونت مرد خانواده قرار می گیرد؟! قوانین جمهوری اسلامی اعتماد بنفس را از زنان سلب می کند، در این نظام زنان نه تنها مورد احترام نیستند بلکه در معرض خشونت خانگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دولتی قرار دارند. باز می بینیم که قوانین جمهوری اسلامی و نیازهای زنان در تناقض آشکار با یکدیگر قرار دارند و این دلیل کشمکشی است که ما در عرض چندین سال حاکمیت جمهوری اسلامی مشاهده می کنیم. مطالبات زنان همواره آشکار بوده است، آنها همواره از حق اختیار بر بدن و زندگی خود دفاع کرده اند و این همان چیزی است که جمهوری اسلامی سدی از قوانین قرون وسطایی در مقابل اش ایجاد کرده تا به این ترتیب زنان را بی اراده و بی اختیار نگه دارد. دلیل این امر هم این است که به این ترتیب می توانند نیمی از افراد جامعه را توسط نیم دیگر سرکوب کنند. سرکوبی با کمترین هزینه و دردسر. در چنین سیستمی مردان خانواده به زندان بانانی بی جیره و مواجب تبدیل می شوند و حکومت می تواند وقت و انرژی خود را صرف سرکوب جامعه در عرصه های دیگر و ابعاد وسیعتری بکند.
در مورد جوانان: در کنار تناقض آشکار قوانین حکومتی با نیازهای جوانان که در بالا به آن اشاره شده، نکته ی دیگری در مورد جوانان صدق می کند و آن تناقضات نسلی می باشد . پدیده ی برجسته ای که همواره در جوانان جوامع مختلف مشاهده می شود. جوانان در تمام جامعه ها همیشه سنت ها، باورها، آداب و رسوم، تابوها و قوانین حاکم بر جامعه را به چالش کشیده اند و در صف نخست نقض قوانین می باشند. اگر از دیدگاهی آزاد اندیشانه و انسانی به این پدیده بنگریم این درست چیزی است که جوامع بشری به آن نیاز دارند. زیرا تناقض نسلی ، به تکاپو رشد و شکوفایی در عرصه های مختلف از جمله عرصه ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می انجامد. اما آیا این خصیصه ی برجسته به نفع نظام جمهوری اسلامی است؟! پاسخ سوال به طور قطع نه می باشد. زیرا اگر سنت و باورهای کهنه و عقب مانده ی هزاران ساله ی جمهوری اسلامی زیر سوال برود، اگر قوانین ضد انسانی زیر سوال برود، از جمهوری اسلامی چه می ماند؟ اسکلتی به نام باورهای کهنه و عقب مانده ،. پس نظام جمهوری اسلامی با تمام تلاش می کوشد که از شکوفایی و تکاپو و دگر اندیشی در جامعه جلوگیری کند تا به این ترتیب به عمر خود بیفزاید.
در باره شگردهای جمهوری اسلامی برای عقب نشینی و پس زدن روحیه مبارزه جوئی زنان و جوانان، حکومت اسلامی از طریق اعمال قوانینهای متعدد و همچنین سازماندهی ابزارهای سرکوب میکوشد که تلاش و تحرک مبارزاتی زنان و جوانان را در عرصه های مختلف محدود کند. از جمله این قوانین می توان به قانون جزایی در قبال با زنان، حجاب اجباری، قانون چند همسری، قانون حمایت از خانواده به عنوان چند نمونه نام برد. در کنار قوانین عقب مانده می توان از مجازات اعدام، حکم زندان،حکم شلاق، سنگسار، شکنجه و جریمه های سنگین نام برد. در عین حال ممنوع کردن جوانان از تشکیل گروه های نوازنده گی، مهمانی ها، گسترش مواد مخدر، تفکیک جنسیتی، ممنوع کردن رابطه ی دختر و پسر نام برد. اخیرا حتی یک امام جمعه اعلام کرده که زنان باید در کلاس سوم راهنمایی دیپلم بگیرند و آنها نیازی به یاد گیری فیزیک و ریاضی ندارند. اینها همگی نمونه های آشکاری برای تلاش در جهت محدود کردن زنان و جوانان می باشد.
اما آیا جمهوری اسلامی می تواند بر این بحران و تناقض دیرینه خود فایق آید؟ جمهوری اسلامی نمی تواند بر این بحران و تناقض دیرینه خود فایق آید، همچنانکه ٣٥ سال است نه با سرکوب و نه با فریب و تحمیق نتوانسته است. زیرا نفس برخورداری زن از حرمت انسانی و خواستهای اولیه جنبش زن و نسل جوان با موجودیت سیاسی و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی در تناقض و تضاد دارد. وضعیت جامعه به طور مدام رو به تغیر است و تغییر برای جمهوری اسلامی به مثابه زلزله می باشد که پایه هایش را به زیر می کشد. ما در عصری بسر می بریم که اطلاعات در عرض چند دقیقه از این سوی دنیا به آن سوی دنیا می رسد. به خاطر همین مسئله و کلا بالا رفتن سطح سواد زنان که خود بالا رفتن سطح توقعات آنان را در پی دارد می توان گفت که برای جمهوری اسلامی گریزی از این بحران نیست. نکته ی دیگر این است که هر نسل نسبت به نسل قبل با خواسته ها و مطالبات روشن تر و قوی تری به میدان می آید و این باعث می شود که کار جمهوری اسلامی برای کنترل موج اعتراضات و مخالفت ها دشواتر گردد. به عنوان نمونه مسئله ی اسید پاشی های اخیر دلیل ناکامی رژیم در عرصه ی حجاب اجباری می باشد. همگی می دانیم که این عمل بعد از خطبه های امام جمعه ی اصفهان که گفته بود باید از روش های قهر آمیزتری در بر خورد با بی حجابان استفاده شود صورت گرفت، . زیرا در غیر این صورت او این مشکل را لاینحل می دانست. به علاوه این رژیم، رژیم ضد شادی و فرهنگ مدرن نسل جوان و رژیم ضد آزادی و استقلال و ارزشهای انسانی زن بوده و هست چنین رژیمی هر گز نخواهد توانست خود را از گرداب چنین تناقض و بحرانی بیرون بکشد. پایان این بحران و تناقض تنها با پایان عمر حکومت اسلامی و قوانین مذهبی و مرد سالاری ممکن خواهد گردید.
لیلا ارغوانی: اگر عامل اساسی این کشمکش و ناسازگاری را یکجا خلاصه کنیم و نظر واحدی برای تمام جنبش زنان و جوانان داشته باشیم به خطا رفته ایم. درست است که ما تمام زنان معترض را در صف جنبش زنان قرار می دهیم و تمام جوانان معترض را به عنوان جنبش جوانان نگاه می کنیم اما واقعیت این است که در این دو جنبش ودر جنبشهای دیگر مطالبات مختلفی وجود دارد که گاها متفاوت هستند. به هر صورت به نظر من آنچه تمام این جنبشها را در یک صف علیه جمهوری اسلامی قرار می دهد، بی حقوقی و نابرابری آشکار است که جمهوری اسلامی هر روز برآن دامن میزند. و این بی حقوقی و نابرابری ابعاد مختلفی دارد که گروههای مختلف به تناسب افکار، ایدئولوژی و راهکارهای مبارزاتی خود با آن روبرو می شوند. جمهوری اسلامی در تقابل با این جنبش ها به ترویج عقاید مذهبی،خرافه پرستی و موهوم گرایی برای ایجاد بستر مناسب فکری و ذهنی در جامعه، پرورش گروههای اسلامی وابسته به دولت و قرار دادن آنها در برابر مردم،استفاده از قوه قهریه و ایجاد فضای رعب و وحشت، استفاده از رسانه ها برای تحمیق افکار عمومی، سرگرم کردن مردم به مسایل حاشیه ای و نامربوط دست می زند. اما مهم انست که آگاهی و حرکت در راستای عنصر تغییر توقف ناپذیر است و نه تنها جمهوری اسلامی بلکه هیچ حکومتی قادر به متوقف کردن آن نیست هچنانکه در گذشته نتوانسته اند.
هه ساره ابراهیمی: از بدو ورود رژیم جمهوری اسلامی و تحمیل اجباری خود به مردم ایران، زنان و جوانان اولین کسانی بودند که بر علیه قوانین عقب افتاده و ارتجاعی اعتراض کردند. باید بگویم از همان ابتدای سال های 57 با سرکوب وحشیانه و اجباری کردن قوانین اسلامی بخصوص برای زنان این ناسازگاری خود را نمایان کرد و با وجود هر نوع ترفندی از جمله حجاب اجباری ، تفکیک جنسیتی و به اصطلاح انقلاب فرهنگی در حیطه آموزش و پرورش و رسانه، هیچگاه به دان گونه که خواهان آن بوده نتوانسته جامعه را استحاله کند و این کشمکش بین لایه های متفاوت جامعه با رژیم ارتجاعی اسلامی هچنان پا برجاست. ریشه این نزاع در ماهیت نظام بورژوازی حاکم بر ایران و تضاد کار و سرمایه نهفته است، و همچنان که می بینیم جامعه روز به روز به سوی پرولتریزه شدن گام بر می دارد و در جای دیگر مبارزات پرولتری همگام با این شرایط، شرایطی را به وجود آورده که این ناسازگاری هروز نمایان تر شود و جمهوری اسلامی به مثابه نماینده بورژوازی قادر به فایق آمدن بر تناقضی که زاده نظام سرمایه داری است و لایه های متفاوت جامعه را در آن غوطه ور می سازد نیست.
افسانه زیجی: ناسازگاری زنان و نسل جوان به عدم همخوانی خواست و تمایلات اولیه و طبیعی سیاسی، اجتماعی ، شخصی و فرهنگی شان با سیستم حاکم اسلامی بر میگردد که همیشه باعث کشمکش و بحرانهای اجتماعی شده است. از یکطرف سرکوب مستمر و اعمال قانون عقب افتاده و ضد انسانی مذهبی که زنان و دختران را از خانواده تا مدرسه و محل کار و بازار با تبعیض و فشارهای شدید اجتماعی و روحی روبرو میکند و از طرف دیگر زنان و جوانان نسبت به آن عکس العمل نشان می دهند و این شرایط غیر انسانی را قبول ندارند. این اساسا مبنای پایه گزاری تضاد عمیق اجتماعی زنان و جوانان با حاکمیت شده است. هم در دوره هم سن و سال امثال من و هم در طول حیاط جمهوری اسلامی این واقعیت جامعه ایران بوده که از یکطرف حاکمیت سرکوب میکند، اسید میپاشد، سنت وقوانین ضدزن و ضد فرهنگ مدرن و امروزی را رواج می دهد و از طرف دیگر اکثریت زنان و جوانان آنرا قبول ندارند و با آن در اشکال مختلف مبارزه میکنند. بنظر من تا جمهوری اسلامی باشد این معضلات و سرکوبگریها و رفتار غیر انسان با زنان و جوانان ادامه پیدا خواهد کرد.
در ضمن اضافه کنم که معضلات زنان وجوانان و دغدغه های انها بسته به طبقه اجتماعی که در ان قرار دارند متفاوت است. بخشی از جامعه اعم از زن و مرد و کودک و جوان که از شرایط اقتصادی بهتری برخوردارند به طور اعم دغدغه و نوع زندگی شان با بخش دیگر جامعه که بخش فرودست جامعه و طبقه کارگر میباشد متفاوت است. در این حالت نمی توان همه زنان که در اینجا بهش اشاره شده را به این صورت در یک گروه قرار داد و مشکلاتشان را یکی دانست. البته با اگاهی به این مسئله که تاثیر جمهوری اسلامی بر همه افراد جامعه میباشد اما اندازه و چگونگی این تاثیر در طبقات مختلف متفاوت است. فشار مضاعفی که برای زن کارگر در این جامعه وجود دارد با زن یک کارمند مقام بلند پایه دولتی هم سطح نیست. زن کارگر هم به دلیل زن بودنش و هم به دلیل کارگر بودنش از زوایای مختلف تحت ستم قرار میگیرد اما زن صاحب سرمایه در این جامعه فقط به دلیل زن بودنش وموانع های که مذهب برایش درست کرده است از طرف سیستم مورد ظلم و تعرض قرار می گیرد. اما با وجود این واقعیت ها زنان و جوانان به عنوان یک پدیده اجتماعی و گسترده در ایران از طرف حاکمیت اسلامی مورد سرکوب و تبعیض و محدودیتهای زیادی قرار می گیرند و همین باعث گردیده در کلیت خود با این حاکمیت سر سازگاری نداشته باشند.
جمهوری اسلامی همیشه با اعدام و ایجاد کردن ترس و واهمه در وجود همه احاد جامعه توانسته با حاکمیت خود ادامه دهد. جمهوری اسلامی و قوانینش هیچ وقت امکان سازگاری یا همسویی با شیوه زندگی مردم و خواست های بشر امروزی در ان جامعه را ندارد. البته باید به توهم بخشی از جامعه به جمهوری اسلامی و امید واحی به تغییر و اصلاح قوانینش نیز اشاره کنم که کمکی برای سر پا ماندن این رژیم بوده است.
شیداارغوانی: علت این کشمکش گسترده در حقی است که به مردم تعلق دارد و ازآنها گرفته شده است، حق آزادی، برابری و رفاه. دولت جمهوری اسلامی در تمام دوران حکومت خود از طریق برنامه های تلویزیونی، از طریق رادیو، روزنامه و ایجاد ارگانها و سازمانهایی مانند بنیاد شهید، بنیاد جانبازان، سازمان دفاع از ارزشهای دفاع مقدس، بسیج و … به تبلیغ ارتجاعی ترین ارزشهای اسلامی و ملی گرایانه پرداخته است و از طرفی دیگر با ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه به طرق مختلف برای عقب نشینی و خنثی کردن جنبش زنان و جوانان و قدرت مبارزاتی آنها وارد عمل میشود. جمهوری اسلامی در کوتاه مدت می تواند بر این بحران غالب شود اما در طولانی مدت نمیتواند مانع اگاهی و حرکت و تغییر وضعیت شود.
سیوان کریمی: جنبش زنان و مبارزه جوانان علیه جمهوری اسلامی از همان روزهای اول بعد از تسلط و قدرت گیری ” ضد انقلاب جمهوری اسلامی ” وجود داشته است. مهمترین علل این تناقض چه در 35 سال قبل و چه امروز که می توان بر آن تاکید کرد، ناخوانی و ناسازگاری جمهوری اسلامی با بافت جامعه بوده و هست. بافتی که در ابتدای قیام مردم در سال 57 بیشترین جوانان و زنان را در صف اول مبارزه علیه رژیم سلطنت قرار داده بود و مبارزه ای را برای رسیدن به آزادی در وجود آنها به مبنای تفکر تبدیل نمود. بعد از قیام 57، این نوع مبارزه به شدت و حدت بیشتری انجام شد. رژیم اسلامی پایه های خود را بر مبانی قرار داده است که جوانان و زنان را در بدترین شرایط ممکن قرار می دهد. خواست جوانان را نادیده گرفته و مبانی اسلامی خود را در جامعه پیاده می کنند. جوانان و بویژه زنان را ملزم به پیروی از این قوانین می کنند. آزادی که مهمترین رکن هر جامعه است، هیچ جایی در جمهوری اسلامی ندارد و حتی تلاشی سخت و طولانی از طرف رژیم برای سرکوب این خواست توده ای وجود داشته و دارد. زنان نیز به عنوان بخشی از جامعه با سخت ترین موانع در جمهوری اسلامی روبرو بوده اند. حجاب اجباری و به حاشیه راندن زنان و تلاش برای حذف آنها از مناسبات کاری و حتی اجتماعی از سیاستهایی است که جمهوری اسلامی در طول بیش از سه دهه از هیچ تلاشی برای رسیدن به آنها فروگذار نبوده است. واضح است که جنبش زنان نیز علیه این سیاستها خواهد ایستاد. آنچه مسلم است این است که زنان در جامعه ایران همیشه ( و خود من به عنوان یک شاهد عینی) زندگی دوگانه ای را داشته اند. زندگی شخصی و خصوصی زنان در خارج از مناسبات مربوط به حکومت، کاملاً شکلی متفاوت با مناسبات زنان با حکومت دارد. این خود نشان از ناسازگاری کامل و همه جانبه زندگی زنان با حکومت دارد. اما تلاشی تمام وقت و جدی برای به زانو درآوردن این دو جنبش از سوی رژیم اسلامی وجود دارد. اعتیاد، افزایش بیکاری، نبود امنیت اجتماعی و کاری، تشدید سرکوبها علیه خواستهای آزادیخواهانه این دو جنبش، تغییر قوانین به ضرر زنان در جامعه و تبدیل کردن آنها به شهروندانی درجه چندم و مواردی از این دست، تمهیداتی است که از سوی رژیم اسلامی برای مقابله با جوانان و جنبش زنان در طول بیش از سه سه دهه به اجرا گذاشته است.
همه این موارد را می توان با آمار و ارقامی نشان داد که همه آنها گویای این هستند که شرایط اجتماعی و زندگی نرمال بر جوانان و زنان سخت تر شده و هر روز بدتر نیز خواهد شد. اما با پذیرش اینکه همه این موارد ذکر شده بر زندگی این دو بخش از انسانها، تاثیراتی را بر جای خواهند گذاشت، اما واقعیت چیز دیگری را به ثبت رسانده است. واقعیتی که برای رژیم اسلامی بسیار ناامید کننده بوده و خواهد بود. جنبش زنان و جوانان به تنگ آمده از قوانین اسلامی و حکومت اسلامی که قرار بود زیر این نوع تمهیدات به زانو درآید و کمر خم کند، نه تنها کمر خم نکرد، بلکه در جاهایی هم که لازم بوده، با سازماندهی و تدبیر لازم وجود خود را به رخ کشیده اند. نمونه کاملاً در دسترس آن، حمایت و پشتیبانی از مبارزات توده ای مردم کوبانی بود. در همه شهرهایی که برای حمایت از مردم کوبانی تظاهراتهایی صورت گرفته بود، صف اول و مقدم آن را، بدون اغماز، جوانان و زنان با هم و در کنار هم تشکیل دادند. و این یعنی اینکه کماکان این دو جنبش زنده هستند و در کنار هم و با قدرت عمل می کنند.
کمونیست ماهانه: از نظر شما مهمترین معضلی که زنان و جوانان هم اکنون با آن روبرو هستند کدامند؟ فکر میکنید محوری ترین مطالبه زنان و جوانان بطور کلی و از جمله در شرایط کنونی چیست؟ آیا این معضلات و مطالبات در همه شهرها و مراکز یکسان است یا نه برای مثال در کارخانه ها و محل کار یا در شهرهای بزرگ و مناطق غیر شهری دارای تفاوت و شرایطهای ویژه ای هستند.
سوسن هجرت: علیرغم تفاوتهایی که ممکن است در مراکز و مناطق مختلف وجود داشته باشد اما یک واقعیت در همه جا حکمفرماست. حاکمیت اسلامی در قدرت سیاسی، اعمال قوانین ضد زن و آپارتاید جنسی زنان را در موقعیتی قرار داده است که برای کمترین حقوق ابتدائی و انسانی خود روزمره در جدال هستند. دامنه این کشمکش و جدال علاوه بر مبارزه با حاکمیت و قوانین حاکم، مبارزه با بی حقوقی های مطلق سیاسی و اجتماعی، مبارزه با نفس فرهنگ و سنن عقب مانده و قرون وسطایی، مرد سالاری، ناموس پرستی و همچنین تحقیر و تبعیض در خانواده ها و جامعه گسترده شده است. خشونت علیه زنان و دختران در تمام سطوح یک واقعیت تلخ و ناگوار در ایران تحت حاکمیت اسلامی است. جامعه ی که ارکان آن با خشونت بنیاد نهاده شده ، بطور روزمره خشونت را در اشکال مختلف تولید و باز تولید میکند و نظام سرمایه داری که با تخریب و استثمار اکثریت جامعه و با در دست داشتن ابزار تولید از نیروی کار ارزان و از تولید ارزش اضافی تغذیه می کند و سود جوئی نقطه محرکه آن است، در جامعه ی که برای تداوم وضع موجود نابرابر و سرکوبگرانه دادگاه، زندان، پلیس، ارتش، سپاه، بسیج، اوباش و قمه کش خیابانی سازمان داده است، چنین نظامی برای توجیه این جنایت و نابرابری به ایدئولوژی و مقدسات خاصی نیز نیازمند است.
ایدئولوژی ارتجاعی در ایران امروز اسلام و مذهب است. مذهب یک عنصر مهم ایدئولوژیکی برای سرکوب و تحقیر زنان است. طبقه حاکم و قوانین ارتجاعیش زنان را نقطه عطفی برای حمله به حقوق کلیه شهروندان و اعمال فرو دستی زن قرار داده است. از اینرو مسئله زن در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی پدیده سر نوشت سازیست برای مقابله با موجودیت و بقا حاکمیت. در مراکز تولیدی نیز زنان کارگر جزو اولین قربانیان نظام سرمایه داری هستند و این نظام با تحمیل دستمزد به مراتب کمتر برای زنان، بیکار سازی و سوق دادن زنان به کنج خانه آگاهانه و عملا مسبب رواج تن فروشی، خودکشی، اعتیاد و دها مصیبت دیگر در خصوص زنان و دختران شده است. امروزه در شهرهای ایران شاهد رشد وسیع پدیده تن فروشی زنان و دخترانی هستیم که اکثر قربانیان آن از اقشار پائین جامعه اند. حجاب اجباری سمبل “آپارتاید جنسی”به ابزار سرکوب، تبعیض و جنایت مبدل گشته است.
محوری ترین مطالبه، پایان دادن به این جنایت است. پایان دادن به اسید پاشی، سرکوب، بی حقوقی و برخورداری از حق شهروندی برابر، حق ازدواج و طلاق، حق کار، حق انتخاب آزادانه پوشش، حق تشکل و گرفتن مراسمهای روز زن، حق بر خورداری از بیمه بیکاری و … در حال حاضر بیش از هر زمانی آزادی زن و تحقق برابری زن و مرد به بخش جدا نشدنی و مسجل مبارزه و رهایی طبقه کارگر تبدیل شده است. رهایی زن و حقوق برابری زن و مرد تنها از مسیر مبارزه جدی و خود آگاه بخش پیشرو زنان رادیکال ، کمونیستها و طبقه کارگر ممکن خواهد شد.
فخری جواهری: به نظر من مهمترین معضل زنان و جوانان جمهوری جهل و جنایت اسلامیست و محوری ترین مطالبه زنان رفع تبعیض جنسیتی و نه! به حجاب اجباری است. آشکار است که کلیه قوانین از قانون اساسی گرفته تا مقررات و سنت ها و راه و رسم های عقب مانده بورژوا اسلامی ایران، با منافع مستقل زنان و جایگاهش به عنوان یک انسان با حقوق برابر منافات دارد. تحمیل حجاب اجباری، جداسازی زنان از مردان در مجامع عمومی ، سالن های ورزشی، دانشگاها، دخالت در زندگی خصوصی و روابط شخصی از لحظه شکل گیری این رژیم دامنگیر زنان ایران شده است. اما با وجود این رژیم، رفع تبعیض (چه طبقاتی و چه جنسیتی) ممکن نیست. تبلیغات اصلاح طلبان حکومتی و ملی اسلامی های حافظ نظام این رژیم با زدن رنگ سبز و بنفش به چهره حکومت می خواهند آن را از سیاهی و تحجر اسلامی اش به اصطلاح بیرون بیاورند و به مردم حقنه کنند که “اسلام با تمدن منافات ندارد” در واقع می خواهند با این تبلیغات مبارزات مردم را از مسیر واقعی خود دور سازند و برای جمهوری اسلامی عمر بیشتری بخرند، و وظیفه ما کمونیست ها افشاگری و خنثی کردن حربه های آنهاست.
هر قدم عقب راندن حکومت مذهبی، قرون وسطایی اسلامی ایران با اعتراضات رادیکال مردم خود نقطه عطفی، نه تنها برای پیروزی بر این رژیم تا دندان مسلح است بلکه برای عقب راندن تروریسم اسلامی در منطقه نیزمحسوب میشود. اما نمیتوان این انتظار را داشت که یک “رفرم” اساسی در ایران صورت گیرد، حکومت اسلامی از بدو ورودش با سرکوب زنان به شیوه های مختلف استفاده کرده و هنوز بعد از سه دهه حکومت سرکوب و اختناق به جنایت های خود ادامه می دهد. حکومت جمهوری اسلامی با انواع جناح های متفاوتش اصلاح پذیر نیستند، ادعای هر فرد و نیرویی برای اصلاح پذیری جمهوری اسلامی را باید یا به عنوان مزدور جمهوری اسلامی تلقی کرد ، یا نه یک شیاد و عوامفریب تمام عیاری بیش نیستند.
شرایط و مبارزه عمومی در شهرهای بزرگ و کوچک وسعتش به یک میزان نیست. مسلما شهرهای بزرگتر و صنعتی تر با مراکز کارگری و صنعتی با سابقه مبارزاتی طولانی تر میتواند نتیجه رادیکالتر و پایدارتر را از نظرمبارزاتی داشته باشند. امکان تشکل یابی و سازماندهی با استقاده از تکنولوژی و رسانه های اجتماعی مانند اینترنت بیشتر و قابل دسترس تر برای مردم در شهرهای بزرگ هستند و در گسترده ترشدن مبارزات تاثیر گذار است. متعاقبا پتانسیل مبارزه برای خواست های پایه ای در نقاط مختلف کشور فرقی نمی کند یعنی اگر کارگران، زنان، جوانان با اعتراضات و مبارزه خود توانستند به دستاوردی دست یابند الزاما معنایش این نیست که مردم معترض شهرهای کوچکتر دوباره آن را تجربه کنند، سطح مبارزه شان را بر اساس دستاوردهای زنان دردیگر نقاط ادامه میدهند.
زنان کارگر در جنبش کارگری که در کارخانه ها و اجتماعات تولیدی دیگر مشغول به کار هستند دوشا دوش مردان کارگر علاوه بر اینکه برای افزایش دستمزد، حق تشکل و پایین اوردن ساعات کار، داشتن مهد کودک در محیط کار،ایمنی محیط کار می جنگند، همانند دیگر آزادیخواهان و برابری طلبان علیه آپارتاید جنسیتی، حجاب اجباری وعدم امنیت زنان و دیگر شهروندان در خیابان هایشان مبارزه میکنند.
هیمن خاکی: زنان و جوانان در جامعه ایران مانند زنان و جوانان در جوامع دیگر خواست آزادی و زندگی مرفه را دارند اما با توجه به آنکه در ایران خفقان فرهنگی نیز موجود میباشد، خلاصی فرهنگی یکی از عمد ترین خواست این جنبش ها را شکل می دهد. البته این خواستها در واقع خمیر مایه این جنبش ها می باشد، با توجه به آنکه زنان یا جوانان در چه طبقه ای قرار دارند و یا در کجا زندگی می کنند یا حتی در چه حرفه ای مشغول به فعالیت هستند میتوانند خواستهای متفاوتی داشته باشند و همین مسئله باعث می شود چه در ایران و چه در جهان جنبشهای زنان و جوانان با پایگاه طبقاتی متفاوتی و حتی خواستهای متفاوتی داشته باشند و این بستری می شود که جنبش زنان و جوانان صف بندی های خود را بر سر خواست های مشخص از هم جدا سازند، و هر کدام برای رسیدن به اهدافشان خود را به طبقات متفاوت گره بزنند، برای مثال خلاصی فرهنگی یکی از عمده ترین معضلات جوانان و زنان در ایران میباشد ولی راهکارهایی که جنبش زنان و جوانان طبقات متفاوت برای حل این معضل و منشاء این مسئله ارائه می دهند متفاوت می باشد .
ناهید وفائی: مهمترین معضل زنان قطعا شرایط نابرابر بازار کار، افزایش فقر، اخراج ها و بیکاری های گسترده، مشکل مواد مخدر، مشکل نابرابری جنسیتی در خانواده و جامعه و عدم حق تصمیم گیری بر بدن و زندگی خود می باشد. نکته ی دیگر قانون کار و کلا قوانینی است که جمهوری اسلامی می خواهد با توسل به آنها زنان را خانه نشین و بی اراده کند، در کنار اینها محدودیت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بی حقوقی های گسترده به عمده ترین معضل های زنان تبدیل گشته است. در رابطه با جوانان می توان فقر، بیکاری، گسترش مواد مخدر در بین آنها، بی خانمانی، عدم دسترسی به سرگرمی ها و تنوعات سالم، عدم آزادی ارتباط بین دختران و پسران را به عنوان چند نمونه ذکر کرد. هر چند جوانان بطور مدام محدودیت ها را دور می زنند، اما استرس و پیامدهای ناشی از این دور زدن ها عواقب بسیار گرانی را بر زندگی آنان دارد.
زنان در طول 35 سال حاکمیت جمهوری اسلامی از حق پوشش اختیاری، حق دستمزد برابر در ازای کار برابر، حق حقوق برابر زن و مرد، حق لغو قانون چند همسری مردان، حق لغو تفکیک جنستی دفاع کرده اند، لغو حجاب اجباری، حق سفر، برخورداری از امنیت اجتماعی، تشکل، برگزاری روز جهانی زن، و بر خورداری از حق شهروندی برابر و غیره از جمله مطالباتی هستند که در صدر مطالبات آنان قرار گرفته است. جوانان نیز مطالباتی مشابه داشته اند که در یکی از سوالات قبلی به آن پاسخ داده ام.
در مورد بخش آخر سوال شما، قطعنا در وجود معضلات و طرح مطالبات نکات مشابه فراوانی در مراکز و شهرهای مختلف به چشم می خورد. اما می توان گفت که داری تفاوت ها و شرایط ویژه ای نیز می باشد. چرا که بعضی مطالبات از معظلات محیطی سرچشمه می گیرد. مثلا زن کارگر در درجه ی اول خواهان حقوق برابر با مرد در ازای کار برابر است. اما برای دختر ان و جوانان دانشجو مسئله ی لغو تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها در اولویت قرار دارد.
لیلا ارغوانی: اشاره کردم که بی حقوقی و نابرابری در ابعاد مختلف این جنبشها را در یک صف مقابل جمهوری اسلامی قرار می دهد. معضل اقتصادی معضلی است که سرمایه داری جهانی و حکومتهای بورژوازی تابع آن در تمام کشورها ایجاد کرده اند. بنیان اقتصادی نابسامان معضلاتی چون بیکاری، فقر، اعتیاد،کار کودکان، تن فروشی را به دنبال دارد.هر معضلی ریشه ای اقتصادی دارد. اینها معضلات عمومی هستند که وجود دارند و مرتبا توسعه می یابد. معضلات متفاوت در شهرو روستا و یا در مراکز صنعتی و تجاری به نسبت شرایط خاص هر منطقه و مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنجا مممکن است به درجه ای متفاوت باشد، مطالبات مردم در شهرهای بزرگ ممکن است رنگ و بویی متفاوت با مناطق غیر شهری و همچنین در بخشهای دیگر داشته باشد اما همه آنها ریشه در بنیان اقتصادی نابرابر، وجود قوانین تبعیض آمیز، و حاکمیت دولت و زیربنای سیاسی و ایدئولوژیکی دارد که با نفس برابری و آزادیهای سیاسی در ستیز است.
هه ساره ابراهیمی: بر شمردن معضلاتی که زنان و جوانان در ایران با آن روبرو هستند بستگی به شرایط و محیطی که در آن زندگی می کنند دارد. از شهرهای بزرگ با تمام مختصات مربوط به آن تا یک روستای دورافتاده و مشکلات و معضلات خاص خودش ،با نگاهی گذرا انواع سنت ها و فرهنگهای مختلفی را می توان مشاهده کرد . صحبت بر سر معضلات زنان و جوانان و تفکیک همه این ها بحث های مختلفی را در بر میگیرد ولی اگر خلاصه وار بخواهیم به این معضلات اشاره کنیم می توانیم به فاکت های عمومی که موجود است اشاره کرد در حال حاضر معضلاتی که برای همه ما مشخص و نمایان است مشکل معیشتی در آن جامعه است و بحران های اقتصادی ومتعاقب این موضوع بیکاری جوانان، حقوق نابرابر و قوانین ارتجاعی رژیم جهموری اسلامی نسبت به زنان، اعتیاد، نبود امکانات رفاهی برای قشر زحمت کش جامعه، محدودیت های امر به معروف و نهی از منکر همه و همه این های مشکلات و موضوعاتی هستند که در جامعه ایران نه تنها زنان و جوانان را در بر می گیرد بلکه کل جامعه با آن دست به گریبان هستند.عمدترین خواست و مطالبه جوانان و زنان در جامعه ایران آزادی ، رفاه و خلاصی فرهنگی ….. میباشد واین خواست ها در بتن جامعه با توجه به شرایط موجود خود را به شیوها و صورت بندی های متفاوت نشان میدهد.
افسانه زیجی: برای زنان تبعیض جنسیتی و حجاب اجباری و برای جوانان نبودن ازادی بیان , بیکاری , اعتیاد و قوانین متحجر اسلامی بخشی از معضلاتی هستند که گریبان گیر جامعه امروز ایران است. مطالبات مردم تلاش مستمر انها در رفع معضلاتشان است . این معضلات و مطالبات در همه شهرها و مراکز یکسان نیست, بسته به جنسیت , طبقه اجتماعی و سن متغیر است. معضلات و خواست های زن کارگر یک کارخانه با یک زن مغاز دار یا زن معلم در بخشی جوانب متفاوت است.
شیدا ارغوانی: یکی از مهمترین معضلات زنان و جوانان در ایران بیکاری است و یکی از مهمترین مطالبات زنان و جوانان کار و کار در شرایط برابر است. به طور عمومی معضل بیکاری معضل اصلی زنان و جوانان است که معضلاتی دیگر مثلا اعتیاد و… را به دنبال دارد و خود اعتیاد معضلی است که جمهوری اسلامی خود عامل اصلی واردات و توزیع مواد مخدر است. اگرچه مطالبات زنان و جوانان در شرایط مختلف یکسان نباشد اما یکی از معضلات زنان و جوانان بیکاری و کار در شرایط برابر است. کار در شرایط برابر بنا به محیط کار می تواند مطالبات متفاوتی را ایجاد کند، برای مثال مطالبات کارگران کارگاههای کوچک با مطالبات کارگران معدن بافق تفاوتهایی دارد.
سیوان کریمی:اگر به صورت واقعی به ساختار جامعه ایران نگاه کنیم، اصلی ترین معضل در جامعه، وجود خود جمهوری اسلامی است. آنچه را که جامعه جوان ایران و جنبش زنان به عنوان معضل پذیرفته اند، در واقع نتیجه ی سیاستهایی است که در طول بیش از سه دهه از سوی رژیم اسلامی بر جامعه تحمیل شده است. اگر از این نگاه کلی فاصله بگیریم، بیکاری و مشکل اقتصاد اولین و مهمترین معضلی است که با آن روبرو هستند. نبود شرایط مناسب کاری و امنیت کاری در حوزه های مختلف، دستمزدهای بسیار پایین و چند برابر زیر خط فقر، گرانی های روزمره، همه و همه در اقتصاد و نبود کار خلاصه می شوند. این بزرگترین معضل جامعه جوان ایران است. این شرایط برای زنان شکل وحشتناکی به خود می گیرد. دستمزدهای بسیار پایینتر از مردان، نبود شرایط کار مناسب و حتی در بسیاری از شهرها و مرکز کاری خصوصی، استخدام یک زن به شریط انجام ” سکس ” با صاحب یا صاحبان کار می باشد. این موضوع برای شهرهای بزرگ کاملاً صدق می کند. البته این تنها دستاورد رژیم اسلامی برای جوانان و زنان نبوده است. وارد کردن و فروش مواد مخدر و تولید صنعتی ایران توسط خود رژیم و یا وابستگان به رژیم، و در دسترس قرار دادن آن برای این دو قشر خاص، جوانان را در معرض خطرات بسیاری قرار داده است. بنا به اذعان رسانه های خود رژیم سن استفاده از مواد مخدر به کمتر از دوازده سال رسیده و حتی در برخی از مدارس ابتدایی توسط دانش آموزان مصرف شده است.
رعایت نحوه پوشش جوانان و بویژه حجاب زنان معضلی جدی برای این دو بخش از جامعه است. البته در سالهای اخیر با گسترش مبارزه زنان در جامعه، نتیجه عکس این موضوع را شاهد هستیم. یعنی حجاب و پوشش جوانان به معضلی برای خود رژیم تبدیل شده است. کار به جایی رسیده است که هر روز شاهد فتواهایی از طرف آخوندها و یا تصویب قوانینی علیه این موضوع می باشیم. این معضلات به صورت کلی دامنگیر همه جوانان و بویژه زنان در جامعه می باشد. اما شدت و حدت آن در شهرهای مختلف، متفاوت می باشد. شهرهای بزرگتر از نظر اقتصادی و معضل اعتیاد شرایط وخیمتری دارند. برای نمونه طبق آمار رسمی خود رژیم بیش از دو میلیون معتاد در جامعه شناسایی شده اند که میانگین سن آنها 21 سال است. طبق گزارش خبرگزاری رسمی آلمان ( دویچه وآله) تهران یکی از بزرگترین کلانشهرهای در مصرف مواد مخدر جهان است.
حل این معضلات در اولویت مطالبات جوانان و زنان قرار دارد. البته تاریخ بیش از سه دهه و نیم جمهوری اسلامی نشان داده است که این معضلات در جامعه ایران زیر حاکمیت جمهوری اسلامی قابل حل شدن نیست. راههای مبارزه علیه جمهوری اسلامی و قوانین آن نیز در حال گسترش است. امروز هر سیاستی که از سوی رژیم برای ارعاب و سرکوب جوانان و بویژه زنان اعمال شود، جامعه سریعاً جوابی منفی به آن می دهد و در مقابل آن قرار می گیرد. مبارزه با حجاب و مبارزه علیه اعدام، که در دسترس ترین و آماده ترین ابزار جمهوری اسلامی برای ارعاب جوانان و اعمال خشونت است، دیگر همگانی شده است. همه اینها تنها و تنها به یک سمت و سو ختم می شود. جمهوری اسلامی باید به زیر کشیده شود و قوانین ضد انسانی اسلامی و حتی تصویب شده توسط نمایندگان رژیم در مجالس فرمایشی، باید تمام و کمال برچیده شود.
کمونیست ماهانه: حتما توجه دارید که حداقل پنجاه درصد جوانان، دختران جوانی هستند که هم در موقعیت اجتماعی زن و همزمان مانند نسل جوان در جامعه نقش ایفا میکنند، مطالبه و اعتراض خود را دارند، و در عین حال در هر دو موقعیت مورد سرکوب و تبعیض و خشونت نیز قرار میگیرند. از یکسو به جنبش یا جامعه زنان متعلق است و به جوانان وجنبش جوانان از سوی دیگر. با توجه به این مسئله رابطه مبارزاتی و وجه مشترک مطالبه و نفرت زنان و جوانان علیه حاکمیت چگونه خود را نشان میدهد یا در یک مسیرمیتواند قرار بگیرند؟
سوسن هجرت: اسید پاشی ها، سنگسارها، عدم برخورداری از حق قانونی برابر با مرد، دستمزدهای بسیار کمتر در صورت داشتن کار، نبود امنیت اجتماعی، تحقیر مداوم و دها مورد مشابه ویژه هر کسی است که جنسیت زن را دارد است، چه جوان چه مسن، از اینرو محور مبارزه و مطالبات زنان و جوانان بطور کلی ،از جمله دختران جوان ، تماما در یک مسیر قرار دارد. اما همزمان نسل جوان به ویژه دختران جوان با تبعیضات مضاعف و محرومیت های دیگری نیز مواجه هستند. در مدارس و دانشگاها، حراستی ها و بسیجی ها، در خیابان ها ، تحمل مطلک و تهدید و فشار از جانب مردها و نیروهای امنیتی رژیم، عدم برخورداری از امکانات تفریحی و ورزشی و سفر آزادانه، جدا سازیها و معضل دوست پسر و دوست دختر گرفتن، افزایش شدید بیماریهای روانی، مبتلا شدن به اعتیاد و به دام باندهای مافیائی افتادن از جمله مواردی هستند که دختران جوان در مقایسه با بقیه زنان مسن تربا آن دست و پنجه نرم می کنند. همه این موارد عوامل محرک و مشترک زنان برای ابراز اعتراض است و می توان آنها را به عنوان یک جنبش مشترک در مسیر مبارزه علیه شرایط اسفناک حاکم و نه! گفتن به این حکومت و قوانین و فرهنگ ضد انسانی آن سوق داد.
فخری جواهری: همانطور که میبینیم علی رغم اینکه حکومت متوحش اسلامی 36 سال سرکوب، توهین، بی حقوقی ، نا برابری جنسی و حجاب را به زنان و جوانان ایران تحمیل کرده و فشارهای بسیاری برآنان آورده ، جنبش ازادی زن در ایران برای رفع این فشارها از هیچ تلاشی فرو گذاری نکرده و در صف مقدم مبارزه علیه رژیم قرار داشته است. مبارزه زنان برای ازادی ، رفع آپارتاید جنسی، لغو حجاب اجباری، حق طلاق وحضانت ، رفتن به استادیوم های ورزشی، تحصیل در رشته های مورد دلخواه و غیره همواره در شرایط کنونی جامعه ایران به چشم می خورد. برای نمونه 60 درصد دانشجویان دانشگاه های کشور را دختران تشکیل داده اند، رژیم تمام تلاشش را برای خانه نشین کردن و به حاشیه بردن زنان جامعه به کار بسته است. تحمیل اختناق، فقر، بیکاری، اعتیاد، فحشا، آپارتاید جنسی و حجاب اجباری از سوی رژیم و فشار مضاعف خانواده ها به دلیل وجود سنت های پوسیده و عقب مانده حاکم اسلامی است. ناموس پرستی و دیگر القاب ضد زن باعث میشود که دختران بسیاری از خانه و کاشانه خود متواری گشته و به اعتیاد و تن فروشی روی آورند. این دختران و زنان بطور سیستماتیک توسط رژیم دستگیر و به دار اویخته میشوند. در شهرهای کوچک و روستاها حتی از طرف خانواده های خود مورد بی لطقی قرار گرقته و به بهانه بی ابرو کردن” ناموس “، با پدیده جنایتکارانه قتل ناموسی از طرف مردان خانواده روبرو میشوند. تعدادی هم برای فرار از جهنمی که برایشان ساخته اند از خانه متواری شده و به دامان معامله گران جنسی به عنوان بردگان جنسی به کشورهای عربی مجاور به شیوخ های کثیف اسلامی فروخته می شوند.
جنبش آزادی زن، بلاخص دختران جوان، از حکومت اسلامی و قوانین زن ستیزو ضد انسانیش و از حجابش که سمبل اسلام سیاسی و تحقیرزن به مثابه یک انسان است، منزجرند. دختران جوان به همراه دیگر زنان مبارزدر درون جنبش زنان برای دست یابی به مطالبات خود خواسته یا نا خواسته در یک مسیرند. باید برای رسیدن به مطالبات خود با اتحادی بیشتربرای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه کنند .
هیمن خاکی: در واقع جنبش زنان و جوانان داری نقاط طلاقی متفاوتی هستند و دختران جوان یکی از این نقاط تلاقی ها می باشد، جنبش زنان و جوانان در سطحی بالا تر در یک نقطه تلاقی بنیادی تر و پایه ای تر به عنوان کارگر مزد بگیر و یا حتی بخشی از زنان در کنج آشپزخانه به عنوان سرویس دهندگان رایگان سرمایه، به هم گره میخورند از این رو اگر جنبش جوانان و زنان بخواهند در یک مسیر حرکت کنند باید نقطه طلاقی خود را با جنبش طبقه کارگر گره بزنند و در این صورت با به ثمره نشستن مبارزه طبقاتی ، جنبش زنان و جوانان نیز به نتیجه خواهد رسید البته با توجه به وجود حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران زنان و جوانان می توانند برمحور مطالبات مشخص تر مانند سرنگونی جمهوری اسلامی و خلاصی فرهنگی…. هم صدا باشند ولی اگر برای نابودی نظام بورژوازی و بر پایی جامعه بدون طبقه تلاش نکنند حتی با سرنگونی جمهوری اسلامی هم باز جنبش زنان و جوانان به شکست منجر خواهد شد.
ناهید وفائی: قبلا در مورد جوانان بطور اخص صحبت کردم و نوشتم که در طول تاریخ جوانان در جوامع مختلف نظم و قوانین و آداب و رسوم جامعه را به چالش کشیده اند و همواره خواهان تغییر و دگرگونی می باشند. در رابطه با زنان، در مورد اینکه آنها خواستار دستیابی به حقوق انسانی خود هستند صحبت کردم، حقوقی که دستیابی به آنها موجودیت نظام جمهوری اسلامی را از هم می پاشد. زن جوان در ایران مورد ستم مضاعف قرار می گیرد،. همچون زنان شاغل و زنان خانه دار ایران.، قطعا زنان در جریان مبارزات چندین ساله ی خود نشان داده اند که حاضر به تمکین در مقابل قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی نیستند. اما آنچه جنبش دختران جوان را از زنان دیگر متمایز می سازد عدم تمکین کامل و سرپیچی کامل از قوانین جمهوری اسلامی می باشد. مسئله ی رعایت نکردن حجاب اجباری یکی از نمونه های بارز در این زمینه می باشد. مسئله ی دیگر سرپیچی از ازدواج اجباری و یا کلا ازدواج می باشد. بر اساس اخبار موثق از ایران، بسیاری از دختران و پسران جوان در شهرهای بزرگ ازدواج نمی کنند بلکه زندگی مشترک خارج از ازدواج تشکیل می دهند و یا دوست دختر و دوست پسر می گیرند. وجه مشترک این دو جنبش دستیابی به حقوق زنان و جوانان است که در نظام جمهوری اسلامی پایمال می شود. این دو جنبش می توانند در یک مسیر قرار بگیرند اما متاسفانه این دو جنبش جنبش های منسجمی نیستند. تا به حال از جانب زنان و جوانان حرکت های فراوانی در راستای منسجم کردن این جنبش ها صورت گرفته که باعث پیگرد قانونی از طرف رژیم گشته است. فکر می کنم حرکت های زنان و جوانان بیشتر در شکل سرپیچی مدنی خود را نشان داده تا جنبشی منسجم با طرح و مطالبات و خواسته های مستقل. البته در شرایطی که اوضاع کمی مساعد می شود و یا اتفاقی می افتد، این جنبش ها بسرعت خود را منسجم می کنند. اما مانعی بسیار جدی در مقابل این جنبش ها قرار گرفته و آن مانع جمهوری اسلامی با احکام شلاق، زندان و اعدام و دیگر قوانین ضد بشری می باشد. تظاهرات خیابانی بر علیه اسید پاشی های اخیر نمونه ی بارزی در این زمینه می باشد. مانع دیگری که می توان به آن اشاره کرد مسئله ی جنبش سبز و کلا اصلاح طلبان حکومتی و بیرون حکومت هستند که میخواهند چهره ملایمتری از خود نشان دهند، یا اسلام و دمکراسی را تلفیق کنند، حق زن را در اسلام ممکن می دانند! و غیره، که چنین تلاش و حربه های تماما در خدمت تضعیف جنبش زنان و جوانان است و این جریانات اصلاح طلب خمینی چی ها در پوشش اصلاح طلب و یا در قالب زن “معتدل” به سپر جمهوری اسلامی تبدیل شده اند که این حکومت، که براستی همه احکام قرانی و اسلامی را در باره زنان اجرا کرده است ، مورد اعتراض و خشم دها میلیون زن متنفر از مذهب و حکومت اسلامی قرار نگیرد. هر بار جنبش آزادیخواهی زنان و جوانان به میدان می آیند و دست به اقدام پیشروی می برند سر و کله شان پیدا میشود و در فکر خنثی کردن آن، یا تغییر مسیر جنبش زنان و جوانان به سوی اهداف مورد نظر خود، یعنی ممانعت از وقوع قیام زنان و جوانان و به مصاف طلبیدن کلیت حاکمیت، خواهند بود.
لیلا ارغوانی: آنچه مبارزه زنان و جوانان را در مسیر واحد قرار می دهد مبارزه ازادیخواهانه و برابری طلبانه است.و وجه مشترک جنبش زنان و جوانان بیزاری از جمهوری اسلامی و ماهیت ارتجاعی آن است. اما میتوان به پاره ای از تبعیضات مضاعف و همچنین مطالبات ویژه جوانان از جمله دختران جوان نیز اشاره نمود. مثلا فشار و تبعیض و محدودیت ها در حیطه تحصیل و دانشگاها، ورزش و تفریح و سفر و جشنهای ویژه این نسل، مجبور به سرخوردگی و اعتیاد و فرار و به دام باندهای مافیائی افتادن، و دها مورد مشابه از جمله معضلات امروز نسل جوان است. از نظر مطالباتی نیز خواسته هایی مانند آزادی عمل در مراکز کار و تحصیل، برخورداری ازحداقل امکانات رفاهی، امکان آزادی در تصمیم گیری درامور زندگی شخصی و خصوصی ،آزادی در روابط اجتماعی ، مخالفت با تفکیک جنسیتی، شرکت بدون محدودیت در ورزش و ورزشگاها،و بطور کلی آزادیهای مدنی و اجتماعی و بلاخره زندگی کردن در سطح جوانهای امارهروز اروپا و امریکا دارند.
هه ساره ابراهیمی: همانطور که مشاهده می کنیم نیمی از جامعه را زنان تشکیل می دهند قاعدتا اگر از نسل جوان صحبت به میان می آید بخشی از این جوانان را دخترانی تشکیل می دهند که نه تنها درگیر مشکلات عمده در جامعه هستند بلکه به دلیل زن بودنشان در یک شرایط متفاوت تر و بغرنج تری به سر می برند با توجه به اینکه آمار دقیقی در دسترس نیست نهادهای دولتی که زیر نظر خود رژیم جمهوری اسلامی هستند آماری که در خصوص این نوع خشونت هایی که اعمال می کند به دست نمی دهند بلکه به وضوح روشن است که جمهوری اسلامی با قوه قهریه خود بر معضلات و مشکلات جامعه دامن می زدند و خود مجری این نوع خشونت ها است. تبعیض و خشونت اعمال شده از سوی جمهوری اسلامی به نسل جوان و زنان با وجود قوانین ارتجاعی اسلامی شیوه های مختلفی را به خود می گیرد. مبارزات و مطالبات جوانان و زنان بسته به موقعیت و شرایطی که در آن قرار دارد متفاوت است و رابطه مبارزاتی زنان و جوانان خلاصی فرهنگی و یک درجه بالاتر، سرنگونی جمهوری اسلامی است و همانطور که میدانید جامعه ایران دارای طبقات مختلفی است و مبارزه آنها برای احقاق حقوق خود در جایگاهی که در آن قرار دارند مشخص می شود. زنان و جوانان و هر قشر از جامعه بدون آگاهی و اینکه مصلحتشان در کجای قضیه قرار می گیرد نمی توانند در مبارزاتشان همسو باشند تنها با اتحاد و همبستگی و آگاهی از معضلات و منجلابی که حکومت بورژوا اسلامی با ترفندهایی که سر راهشان قرار می دهد می توانند در یک مسیر و هدف مشخص حرکت کنند و این وظیفه پیشروان و مبارزین آگاه به شرایط جامعه است .
افسانه زیجی: نیل به آزادی در همه اقشار جامعه جاری است. هر چند تعریف از ازادی هم نسبی میباشد. زنان و جوانان ازادی خواه و برابری طلب در این جامعه برای تحقق ازادی و برابری از جمله آزادی از تبعضات جنسیتی، از قوانین مذهبی، از تعقیب و سرکوب و برخورداری از برابری در مقابل قانون، برابری اقتصادی،سیاسی و اجتماعی مبارزه میکنند و در این راستا از هر گونه مبارزه ای فروگذار نکرده اند. معضل اصلی نیز نبود هیچیک از این آزادیها و برابریهای است که هر زن و جوان ایرانی در فکر و آرزوی دستیابی به آن میباشند. هر دو جنبش زنان و جوانان در یک راستا، اما با خواست و شیوه های متفاوت، برای دستیابی به آن مطالبات مبارزه میکنند و به مقابله با این سیستم گام برمیدارند. برای مثال در مراکز کار بخشی از خواستها علیه نبود برابری دستمزد زن و مرد متمرکز است، در دانشگاه و محیطهای آموزشی حول پایان دادن به جدا سازیها، در مناطق عقب افتاده علیه قتل ناموسی یا فشارهای چند برابر فرهنگ مرد سالارانه و مذهبی به زنان، یا در سطح شهرهای بزرگتر مسئله خلاصی فرهنگی، موزیک، رابطه آزادانه دختر وپسر، بیکاری و اعتیاد زیاد در صفوف جوانان و…
شیدا ارغوانی: جنبش زنان و جوانان آنجا که به حق و حقوق خود اگاه می شوند و نابرابری و خفقان و سرکوب و باورهای مذهبی، کهنه پرستی و خرافه پرستی را در جامعه تجربه می کنند همانجا بهم گره می خورند. جنبش زنان و جنبش جوانان خواستها و مطالبات مشترک ازادی و برابری دارند.زنان و دختران جوانی که در جامعه هستند با باورهای مذهبی مواجه می شوند که آنها را در پست ترین جایگاه قرار می دهد که جمهوری اسلامی بانی آن است و قانون جمهوری اسلامی آنرا ایجاد و از آن حمایت می کند. این تفکر را به تمام بخشهای جامعه سرایت می دهد.این قوانین ارتجاعی زندگی را برای زنان وجوانان سخت تر و غیر ممکن می کند. نمونه بسیار زنده اعدام ریحانه جباری طبق قوانین جمهوری اسلامی و اسیدپاشی در حکومت جمهوری اسلامی است.
سیوان کریمی: این دو جنبش به لحاظ اسمی با هم متفاوت هستند و دارای دو اسم متفاوت. اما در واقع امر، هیچ گونه تفکیکی بین آنها وجود ندارد. مبارزاتی که برای آزادی، برابری، رفاه و رسیدن به یک دنیای بهتر صورت می گیرد کاملاً تایید کننده این موضوع است. این دو جنبش در کنار هم و با مطالبات مشخص و قابل درک، در کنار هم به مبارزه می پردازند، فعالیتهای خود را گسترش می دهند و رژیم اسلامی را وادار به عقب نشینی می کنند. همین جوانان دختری که امروز برای امر آزادی و رسیدن به دنیایی بهتر مبارزه می کنند، پرچم دار مبارزه زنان در سالهای آتی خواهند بود. اهمیت این موضوع در جایی است که تجربه مبارزه در صفوف جوانان، اینبار در جنبش و مبارزه زنان بکار گرفته می شود. این موضوع نشان از این دارد که جنبش زنان و مبارزه آنان برای رسیدن به دنیایی بهتر و برابری کامل بین زن و مرد، در قالب زمان نمی گنجد. نمی توان یک فرد میان سال زن را که در دوران جوانی در جنبش جوانان برای خلاصی فرهنگی، به عنوان مثال، مبارزه می کرده است، در مبارزه امروز زنان حذف کرد. واقعیت این است اگر امروز جوانان در صفوف اول مبارزاتی قرار دارند، پشتوانه ای برای نسل بعد که در این صف قرار می گیرند، خواهد بود. زنان نیز بخشی از این مبارزه جوانان را به پیش می برند. با این تفاوت که نسل بعد از آنها، به این زنان نگاهی متفاوت می کنند. از یک سو آنان را جوانان دیروز می بینند که به پیش برنده مبارزه جوانان و جنبش آنان بوده اند و از سویی دیگر، امروز در صف اول مبارزه زنان می بینند که تجربه و تاریخی را پشت سر خود دارند.
همین جوانان امروز می توانند تربیت کننده نسل فردای جوانان پرشور و مبارزی باشند که ادامه دهنده راه مبارزه آنان خواهند شد. بنابراین، جوانان امروز و زنان فردا، یعنی تضمین کننده راه مبارزه و مستحکم تر شدن صفوف مبارزاتی برای رسیدن به دنیایی بهتر.
کمونیست ماهانه: راهکار و راحل عملی به منظور تقویت مبارزه آزادیخواهانه جوانان و زنان، و کاهش فشار ومشکلات ناظر بر زنان و جوانان تحت حاکمیت حکومت بورژوا اسلامی ایران مناسب و ممکن می دانید؟ مشخصا بخش رادیکال و کمونیستهای صفوف جنبش زنان و جوانان با توجه به تناسب قوای کنونی چگونه میتوانند به اتحاد و همبستگی بیشتر زنان و جوانان و گسترش مبارزه آنها کمک کنند؟ از نظر شما زنان و جوانان ایران ،علیرغم ضرورت گسترش مبارزه کنونی خود، میتوانند در چهار چوب جمهوری اسلامی به مطالبات محوری و اساسی خود برسند؟
سوسن هجرت: بنظرم گام مهم این است که زنان در ایران صف خود را از نیروها و جنبشهای ارتجاعی دیگر بیش از پیش جدا کنند. در جریان جدال جناح های درون حکومتی جانب هیچ یک از آنها را نگیرند چون وجه مشترک همه شان ضد زن بودنشان است. برای نمونه، چرا یک زن باید دنبال امثال شیرین عبادی برود که همه موجودیتش را در راه آشتی “اسلام و دمکراسی” صرف می کند، چرا باید وقتی جریان دوم خرداد راه می افتد یا جنبش ارتجاعی سبز، که دعوای درون جناحیست و از سرکوبگران زنان و کارگران در اوایل قیام ٥٧ و دهه شصت بودند ، باید بخشی از ما به دنباله رو آنها تبدیل شویم، گویا از این طریق میتوان مقداری روسری هایمان را بالا ببریم. در نتیجه جنبش آزادی زن باید روی پای خودش و با زبان خودش روشنتر و متحد تر و محکمتر بایستد. به هر میزانی به جریانات دوم خردادی، سبزیها، اصلاح طلبان، قومپرستان، مذهبی ها و این و آن شخصیت زن “حقوق بشری” نزدیکی کنیم و یا به آنها توهمی داشته باشیم به همان میزان به ادامه سرکوب و جنایت و بی حقوقی خود کمک خواهیم کرد. علاوه بر آن برای عقب راندن رژیم و کوتا تر کردن دست آن از تعرض به زنان هیچ راهی جز مبارزه متحد نیست. اعتراضات اخیر در اصفهان و چند شهر دیگر علیه جنایت اسید پاشی اوباش جمهوری اسلامی و همچنین اعتراض به مصوبه ضد انسانی و ضد زن “امر به معروف و نهی از منکر” نشان داد که زنان و مردان آزادیخواه در ایران می توانند به میدان بیایند و حکومت را با ترس و وحشت مواجه کنند. به مناسبت هشت مارس نیز ما هر سال شاهدهستیم که با وجود مخالفت و ممانعت جمهوری اسلامی چنین مراسم هایی در خیلی از شهرها برگزار می شود. با ایجاد کانونهای متعدد زنان در شهرها و مراکز مخلتف، ایجاد انجمنهای کمک به زنان و دختران، گسترش فعالیت سیاسی و اجتماعی هر چه بیشترفعالین و بخش پیشرو زنان در جامعه و تلاش برای سازماندهی توده ای خود برای مقابله با قوانین های جاری ضد زن از جمله اقداماتی هستند که می تواند تناسب قوا را تا حدی به نفع جنبش زنان و جوانان عوض کند. اما در عین حال باید بر این حقیقت واقف بود و تاکید کرد که هیچ بخشی از مطالبات واقعی زنان، هیچ گوشه ای از ستم و نابرابری بر زن، هیچ جنبه ای از آزادی و برابری و عدالت با حاکمیت جمهوری اسلامی ، که سنگ بنای آن در ضدیت تمام با این مفاهیم و ارزشهای انسانی بنا شده است، ممکن نخواهد شد. برای عقب نشینی و تحمیل حداقل خواستهای خود باید همین امروز و هر لحظه مبارزه کرد، اما برای پایان دادن به جنایات اعدام، سنگسار، سرکوب، تحقیر، نابرابری و بی حقوقی های موجود زنان و جوانان فقط یک راه وجود دارد: سرنگونی کلیت این حکومت جنایتکار اسلامی !سرنگون باد جهل و جنایت اسلامی !
فخری جواهری: جامعه ایران، وخصوصا زنان و جوانان با حکومت و مذهب اسلام سازگاری نداشته و ندارند. این مناسبات و حاکمیت در تضاد با خواست زندگی بهترو آزاد زنان وجوانان می باشد. مردم ایران از جمله زنان و جوانان هیچگاه در مقابل حکومت و قوانین ضد انسانی، زن ستیز، ضد کارگری وضد جوان و شادی هایشان ساکت ننشسته اند، بلکه هر روز مکررا با آن به جنگ پنهان و علنی بر می خیزند. مردم ایران نه تنها مسببین فقر ، فلاکت ، نابرابری و استبداد را خوب میشناسند بلکه حکم به سرنگونی آن داده اند.
جنبش آزادی زن باید برای برابری سیاسی،اجتماعی، اقتصادی وحقوقی زنان در ایران مبارزه کنند. باید برای لغو آپارتاید جنسی و حجاب اجباری ،این سمبل بردگی و بیرق اسلام سیاسی مبارزه وسیعتری سازمان دهند. در برابر گرایشات ضد زن و منحرف کننده ملی اسلامی ها که میگویند” حجاب پوشش اسلامیست”و” حجاب در فرهنگ مردم ریشه دارد”و”یواشکی میتوان ازاد بود” مبارزه کنند و آنها را افشاء و طرد کنند.
کمونیزم کارگری پرچمدار جنبش برابری زنان و مردان، لغو حجاب و تبعیض جنسیتی است. پیشروی و رهایی زن در گروه بدست گرفتن این افق و پرچم است. کمونیزم کارگری به بیراهه کشیدن جنبش آزادی زن توسط ملی اسلامی ها، اصلاح طلبان درون و بیرون حکومتی، جنبش های ارتجاعی سبز و بنفش و.. را افشا می کند. نفی کامل قوانین اسلامی ،لغو حجاب اجباری و اپارتاید جنسی از طریق زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب لازم است بیش از پیش به پرچم کل جنبش زنان تبدیل گردد. باید متشکل شد و جلوی گله های اوباش اسلامی حکومت اسید پاش ایستاد. ضروریست همه مردان آزادیخواه به جنبش آزادی زن بپوندند. جلب حمایت و پشتیبانی جنبش های سیاسی رادیکال موجود در جامعه مانند جلب حمایت جنبش کارگری از مبارزات زنان میتواند به گسترش جنبش آزادی زن کمک کند. به هر شیوه ای زنان و مردان ازادیخواه و برابری طلب بسته به شرایط عینی شان انواع تشکل و نهاد و انجمن غیر دولتی زنان ایجاد کنند و متحدانه مبارزه شان را به پیش ببرند. حمایت همه جانبه از هر حرکت اعتراضی آزادیخواهانه زنان و جوانان، اعتراض گسترده به سرکوب و بازداشتها از جانب مردم دیگر شهرها بسیار حیاتی است. اعتراضات اخیر در اصفهان و شهرهای دیگر ایران در کنار مبارزه آزادیخواهانه زنان کوبانی روزنه دیگری برای پیشروی و رادیکالیسم مبارزه زنان و همزمان ترس و وحشت برای ارتجاع ضد زن را ملموس تر کرده است. می توان جمهوری اسلامی و جریانات تروریست ضد زن را به عقب نشینی مجبور کرد، می توان تناسب قوا را به نفع جنبش آزادی زن تغییر داد اما برای دستیابی به امر برابری زن و مرد و جامعه ای که در آن هر شکلی از ستم از جمله ستم بر مبنا ی جنسیت برای همگان شرم آور باشد در گرو سرنگونی جمهوری اسلامی، به عنوان پرچمدار اولیه دشمنی و ضدیت با زن در منطقه است. زنده باد جنبش آزادی زن!مرگ بر جمهوری اسلامی!
هیمن خاکی: راهکار و راه حل عملی برای تقویت مبارزه زنان و جوانان در محیط زیست و کار آنها نهفته است ،آنها باید در شرایط عینی که در آن قرار دارند به هرشیوه ای که می توانند برای بهبود شرایط شان و رسیدن به مطالباتشان مبارزه کنند. ولی مهمترین امری که میتواند به پیشبرد این مسئله کمک کند تشکل یابی زنان و جوانان برای مطالباتشان است. در این جاست که نقش زنان و جوانان کمونیست در جامعه ایران معنا پیدا میکند به این معنی که این پیشروان باید امر متشکل کردن زنان و جوانان را در دستور مبارزاتی خود قرار دهند و مهم تر از آن لولای اتصال این جنبش ها با جنبش طبقه کارگر باشند. در واقع این پیشروان با به وجود آوردن شبکه های گسترده کمونیستی و دخالت گری موثر در محیط زیست و کار میتوانند با توجه به ویژگی های مشخص زمانی، مکانی موقعیتشان، راهکارها و ایدهای متفاوتی را برای رسیدن به این هدف ارئه دهند و سپس دست به سازماندهی بزنند و بستر لازم برای تغییر شرایط موجود را به وجود آورند .
ناهید وفائی: همانطور که می دانیم در ایران جنبش کارگری وجود دارد که رهبران و مطالبات روشن خود را دارد. بسیار مهم است که اتحادی در بین جنبش کارگری، زنان و جوانان، بقیه ی تشکلها و اتحادیه ها و اقشار تهیدست جامعه بوجود بیاید. همواره گفته ایم که هیچ جنبشی بدون حضور زنان به ثمر نمی رسد. و اما آنچه که واقعییت دارد این است که هیچ جنبشی رادیکال و انقلابی هم بدون افق رادیکال، سوسیالیستی و آزادیخواهانه، بدون هژمونی سیاست رادیکال و رهبری کمونیستی طبقه ی کارگر به ثمر نمی رسد. ممکن است جنبشی به پیروزی برسد، حتی ما نیروی اصلی آن در خیابانها هم باشیم اما اگر سیاست و رهبری و مطالبات آن دست خودمان نباشد، ما قدرت را در دست نگیریم، به چیز دیگری تبدیل میشود و ماحصل آن هم نصیب طبقه دیگری خواهد شد. تجربه انقلاب ٥٧ و دها اتفاق تاریخی دیگر مانند “بهار عربی”، همین واقعیت را اثبات کرد. با تامین اتحاد سراسری، رهبری سیاست پیشرو انقلابی طبقه ی کارگر است که امکان سرنگونی جمهوری اسلامی و رسیدن کارگران، زنان و جوانان به مطالبات شان امکان پذیر می باشد. در شرایط حاضر با توجه به فقر شدیدی که در ایران وجود دارد و اینکه دستمزد کارگران همواره به تعویق می افتد، دستمزد کارگران نسبت به مخارج زندگی شان حداقل سه برابر پائین است و کارگران در شرایط ایمنی بسیار بدی به کار مشغولند، جنبش کارگری صرفا حول مطالباتی همچون افزایش دستمزد، پرداخت حقوق های به تعویق افتاده و ایمنی محل کار منسجم گشته است. قبلا در مورد خواسته های زنان و جوانان صحبت کردیم. بنابراین می بینیم که هر کدام از این جنبش ها خواسته ها و مطالبات خود را مطرح می کنند. این امر کاملا طبیعی می باشد. اما آنچه که مهم است این است که کارگران، زنان و جوانان باید بدانند رسیدن به مطالبات بر حق شان فقط در گرو اتحاد بین این جنبش ها به رهبری طبقه ی کارگر می باشد. پس باید در جهت بوجود آمدن این اتحاد و افشای توطئه های جمهوری اسلامی و از جمله جنبش سبز و حکومت های شیاد از نوع روحانی کوشید.
همچنانکه گفتم پیروزی جنبش های مختلف بر علیه جمهوری اسلامی در گرو اتحاد بین این جنبش ها و طرح مطالبات مشترک می باشد. در شرایط حاضر جمهوری اسلامی با تمام قوا می کوشد این جنبش ها را خنثی کند و از اتحاد بین آنها جلوگیری کند. پس وظیفه ی بخش پیشرو و کمونیست جنبش کارگری، زنان و جوانان ایجاد تشکل هایی در راستای اتحاد و یکپارچگی و طرح مطالبات مشترک می باشد.
جواب این سوال که آیا در چهار چوب این حکومت میتوان به مطالبات خود دست یافت، باید گفت اگر چنین چیزی ممکن میشد در ٣٥ سال گذشته آنرا میدیدیم. زنان چگونه می توانند در چهارچوب قوانین پوسیده ی هزاران ساله به خواسته های خود برسند؟ قوانینی که از آنها برده می سازد و به ماشینی برای تولید مثل و ارضاء غرایز جنسی مردان نزول می دهد؟ چگونه در چهار چوب قوانینی که آنها را ضعیف و ناقص العقل می داند به مطالبات خود برسند؟ جوانان که همواره نو آورند و خواهان تغییر و دگرگونی های بنیادی هستند، خواهان شاد زیستن و آزاد زیستن هستند وعاشق شدن، دوست دختر و پسر گرفتن جزیی از مقتضیات سنی آنان است، اما در چهار چوبه ی قوانین جمهوری اسلامی دوست دختر و پسر داشتن حرام محسوب می شود، چگونه می توانند با افکار باطله لای کتاب های جهل و خرافات که همواره تاکید می کند که اگر دست از پا خطا کنید جرم تان چنین است و چنان است،به مطالبات خود برسند؟!.
اتحاد و آگاهی دو واژه اند که حاکمان همواره از آن می ترسند و با تمام قوا در پی بی خبر نگه داشتن مردم و جلوگیری از اتحاد آنان هستند. پس وظیفه ی کمونیست ها بوجود آوردن گروه ها و تشکل های گوناگون با خواسته و مطالبات مشترک در ابعاد گسترده جهت متحد کردن جنبش های گوناگون می باشد. کلا لازم است که این جنبش ها از حالت حرکت های خودبخودی، دفاعی، سرپیچی های مدنی و پراکنده به جنبش هایی تعرضی، منسجم و برنامه ریزی شده با طرح مطالبات مشترک تبدیل شوند.
لیلا ارغوانی: راهکار و راه حل عملی بسته به شرایط زمان و مکان و تناسب قوا متفاوت است .عنصرآگاهی عامل حرکت و تغیر است. مساله اینجاست که جمهوری اسلامی تمام امکانات و ابزار را برای به قهقرا کشاندن جامعه و تخریب اگاهی عمومی و مسموم کردن اذهان مردم در اختیار دارد و همین وظیفه جبهه مقابل و بخصوص بخش رادیکال و چپ را به مراتب سخت تر می کند. فعالیت نیروهای چپ در داخل ایران و ارتباط نیروهای کمونیست با جنبش زنان و جوانان بسیار مهم است. فعالیت هایی که برنامه ریزی و حساب شده باشد، ادامه پیدا کند و نه اینکه مقطعی باشد یا به فعالیتهای تبلیغی صرف و یا رقابت بین نیروهای چپ تبدیل شود.در چهارچوب جمهوری اسلامی نه تنها مطالبات جنبش زنان و جوانان قابل دستیابی نیست بلکه مطالبات هیچ جنبشی که سر سازگاری با جمهوری اسلامی نداشته باشد، قابل دستیابی نیست و علت آن در ماهیت بورژوایی و ارتجاعی مذهبی جمهوری اسلامی نهفته است. تنها راه عملی آگاه سازی و وارد جریان عمل شدن است که در جریان عمل آگاهی حاصل می شود و این وظیفه نیروی چپ است اگرچه برای آن بهای سنگینی بپردازیم. راه حل عملی متشکل شدن توده های مردم برای نابودی جمهوری اسلامی است زیرا سیستم جمهوری اسلامی و قوانین آن جوابگوی مطالبات مردم نیست.
هه ساره ابراهیمی: با توجه به تاریخچه ای که در طول پروسه مبارزاتی مشاهده کردیم مبارزان پیشرو و کمونیست نقش عمده ای را در این مسیر ایفا کرده اند. اگر بخواهیم از بهترین شیوه و عملکرد مبارزاتی در جامعه ای خفقان زده مانند ایران صحبت کنیم، مسئله اصلی اینجاست ما آلترناتیو و برنامه جهان شمول خود را داریم و از نظر تئوری مارکسیستی غنی هستیم ولی مشکل عمده ای که در این جا موجود است مسئله پراتیک است که متاسفانه بدون درک واقعی از این مشخصه مهم هر کدام از مبارزین پیشرو در جامعه بدون توجه به ماهیت واقعی برای مبارزه و هدفی که پیشارو دارند عملکردهای متفاوتی را برمی گزینند. هدف کمونیست ها از مبارزه چیست؟ آن دنیای بهتری که مد نظر است.
هر کدام از این جنبش ها چه جنبش زنان و چه جنبش جوانان گرایش های طبقاتی متفاوتی دارند و با طبقه خاص خود گره خورده اند. این چند دستگی فاکتورهای متفاوتی را در مسیر مبارزاتیشان قرار می دهد و اتحاد جنبش زنان و جوانان در عرصه مبارزه مشکل می نماید. اما مبارزین رادیکال پیشرو و کمونیست که مبارزه خود را در جدال طبقاتی تداعی می کنند می توانند با سازماندهی، جنبش زنان و جوانان را که یک خواستگاه مشترک و متحد دارند در عرصه مبارزه به پیش ببرد.
ما در این سال ها شاهد جنبش های متفاوتی در ایران بوده ایم که متاسفانه حتی احزابی که خود را نماینده طبقه کارگر قلمداد می کنند این خطاها را به شیوه ای بدتر پیش برده اند هر چند صفوف مبارزاتی رادیکال و پیشرو در جامعه در شرایط خفقانی که موجود است توانسته اند با وجود مشکلات آن اتحاد و همبستگی خود را حفظ کنند و این ناکافیست ولی ما به طور عمده نمی توانیم بگوییم جوانان و زنان در این میان نسل گذشته و نسل جوان تر که کودکان می باشند قرار دارد. در واقع جامعه یک داده پیوسته است و پیوستگی آن تجربه های متفاوتی را به همراه دارد. مقوله ای که می تواند به ایجاد اتحاد و همبستگی زنان و جوانان جامعه ایران کمک کند آگاهی از چگونگی روند جامعه ای که در آن قرار دارند و جایگاه طبقاتیشان مسلزم این آگاهیست.
افسانه زیجی: وجه مشترک مبارزه زنان و جوانان و دیگر اقشار مبارز جامعه به نظر من ضدیت با جمهوری اسلامی و کلیه قوانین مذهبی و فشارهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به زنان و جوانان و کارگران است. همانطوری که در سوال قبلی اشاره کردم برای جوانان مسئله کار، تفریح، آزادی پوشش، رابطه داوطلبانه دختران و پسران، خلاصی از دست دسته های لباس شخصی و حزب الهی وغیره اهمیت نخست دارد، برای بخش دیگراز زنان علاوه بر داشتن کار و پایان دادن به فشارهای مذهبی بعضا مسئله طلاق، حضانت فرزند، تامین زندگی از نظر اقتصادی،رفع فشارهای عقب افتاده فرهنگی در محله و خانواده و مسائلی از این دست موضوعا محوری هستند. اما روشن است ریشه همه این مصائب دولت، قانون حاکم و حاکمیت طبقه سرمایه دار و اسلام در ایران است. متشکل شد زنان و جوانان حول تشکلهای مانند، مبارزه با بیکاری، اعتیاد، جدا سازیهای جنسیتی، ازادی فرهنگی ، علیه اسید پاشان و اوباش اسلامی، ایجاد انجمنهای کوهنوردی و سازماندهی تفریح مشترک زنان و مردان وغیره یکی از راهای عملی و بعضا مشترک زنان و جوانان است، که بدینوسیله میتوان حداقل گامهای برداشت و دفاعیات مشترک اولیه از خود کرد و ابزارهای مشترک مبارزه و همفکری را سازمان داد. در این رابطه بنظرم نباید به جمهوری اسلامی و مجوزهای آن برای ایجاد نهاد و تشکل متکی شد. نباید با اصلاح طلبان و آنهای که خود در تعفن فرهنگی اسلامی و غیرت ملی و فرهنگ مردسالارانه غرق هستند همراهی کرد و راهشان داد در تشکل و مبارزه ما شریک شوند.
زنان و جوانان ازادی خواه با اگاه گری خود بر روی مسائل و مشکلات زنان و جوانان و مبارزه و مقابله روزمره با این معضلات میتوانند در جهت بهبود وضعیت گام بردارند و رژیم و محیط عقب افتاده را مجبور به عقب نشینی کنند. اما همزمان ضروری است با این آگاهی و نگاه واقبینانه مبارزه را پیش برد که نباید کوچکترین شکی به اینکه حل کلی این مشکلات دراین سیستم سرمایه داری و مذهبی امکان پذیر نمیباشد و نمیتوان خواست های هر انسان ازادی خواهی با قوانین جمهوری اسلامی جمع بست، مبارزه زنان و جوانان علیه جمهوری اسلامی را گسترش داد.
شیدا ارغوانی: به نظر من راهکار مفید و راه حل اساسی و عملی اتحاد احزاب و سپس آگاه سازی وسیع در سطح جامعه توسط انهاست و اینکه بتوانند مبارزه درون اجتماع را مداوما و بدون وقفه رهبری کنند. آگاه سازی مردم در تمام ابعاد بسیار مهم است و اینکه انها ماهیت سیستم های بورژوایی و ماهیت ارتجاعی مذهب را درک کنند. آگاه سازی قدم پایه ای و اساسی در انسجام جنبش های درون اجتماع است و هدفی مشترک را پیش روی جنبش قرار می دهد و در اینصورت جنبش راه درست مبارزه را می آموزد.وبعد از آن مداخله مستمر و مستقیم در اتفاقات و جریانات جامعه است. تمام این مراحل تنها با پرورش نیروی چپ آگاه و مصمم در داخل میسر است. به نظر من در چهارچوب رژیم جمهوری اسلامی دستیابی به ازادی و برابری غیر ممکن است. و تنها راه چاره نابودی و سرنگونی جمهوری اسلامی با تمام توان است.
سیوان کریمی: به نظر من رسیدن به مطالبات خود در نظام جمهوری اسلامی در پایین ترین سطح هم ناممکن است. جمهوری اسلامی به عنوان رژیمی که قدرت را در اختیار دارد بیش از سه دهه است که کارش تصویب قوانین و سیاستهایی بوده است که علیه زنان و جوانان بوده و آنها را بیشتر در تنگنا قرار داده است. اوضاع سیاسی و شرایط کنونی خود رژیم و نتیجه این سیاستها کاملاً روشن شده است. آمار بسیار بالای بیکاری، دستمزدهای زیر خط فقر، گرانی شدید و نا امنی های اجتماعی و حتی اقتصادی، اعتیاد و فقر به اوج خود رسیده است. در تازه ترین آماری که از سوی خود رژیم منتشر شده است بیان شده که بیش از 11 درصد از زنانی که تن فروشی می کنند با اطلاع ( نه رضایت) کامل همسران خود به این عمل دست می زنند. حالا چگونه باید انتظار داشت که در درون چنین فضایی بتوان به مطالبات و خواستهای خود برسند. از نگاه من این موضوع ناممکن است. رژیم اسلامی به عنوان یک رژیم سرمایه داری، بازتولید کننده پایه و اساس این شرایط که همان اقتصاد و مشکلات اقتصادی است، می باشد. نتیجتاً نمی توان در رژیم اسلامی یا در بازی جریانات درون رژیمی به دنبال حل این معضلات گشت. اتفاقاتی که هر از چندگاهی در ایران رخ می دهد و مردم به بهانه ای که تجمع می کنند و شعاری را سر می دهند، نشان از این دارد که جامعه و پایه های آن یعنی جوانا و زنان، از وضع موجود به تنگ آمده اند. باید به جای اینکه در خود این تجمعات به دنبال راه حل گشت، به دنبال منسجم و متحد تر کردن صفوف مبارزاتی بود نه آنکه به عنوان یک شبکه خبری دست چندم خبر را با آب و تاب و دلبخواهی تحلیل و با برچسب واژگانی چون انقلاب از مسیر منحرف کرد. این سیاست نه تنها کمکی به این جنبشها نمی کند، بلکه توهمی را در مردم ایجاد می کند که در صورت پی بردن خود مردم به آن، عقب گردی شدید و شاید هم دراز مدت به آن وارد می شود.
اتحاد در مبارزه جنبش زنان و جوانان امری حیاتی است. تا زمانی که جنبش زنان و نهایتا برابری زنان پیروز و محقق نشود، نمی توان به آزادی جامعه و رهایی انسان امیدوار بود. همانطور که در بالا اشاره شد، شمار زیادی از تشکیل دهندگان جنبش جوانان امروز، بدنه و ستون فقرات جنبش زنان در آینده را تشکیل می دهند. بنابراین باید این دو جنبش در کنار هم و با هم، متحدانه، متشکل و سازمان یافته در برابر تعرضات رژیم اسلامی بایستند. قوانین اسلامی و سیاستهای رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در کنار فرهنگ عقب مانده و تحمیل شده به مردم، در تلاش بوده و هست تا زنان را هرچه بیشتر سرکوب کند و به حقوق آنها تجاوز کند. باید هرگونه مقاومت و اعتراض جنبش زنان، بلافاصله و بدون تردید، از سوی جنبش جوانان حمایت شود. عکس این قضیه هم صادق است. تنها راه حل برای حل معضلات جوانان و زنان، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است و این هدف محقق نمی شود مگر با اتحاد و یکپارچگی هرچه بیشتر جنبش زنان با جوانان.
نقش زنان و جوانان کمونیست و آزادیخواه در این شرایط بسیار حیاتی خواهد بود. همیشه و در همه جا، پرچمدار تغییر و تحولات را آزادیخواهان و کمونیستها در دست داشتند. امروز هم باید جوانان و زنان کمونیست و آزادیخواه در صف اول این مبارزه قرار گیرند و مردم و جوانان و زنان را هر چه بیشتر متحدتر کنند. زنده باد مبارزه بر حق جوانان ،زنده باد جنبش زنان، مرگ بر جمهوری اسلامی ، زنده باد آزادی و برابری!
منبع: نشریه کمونیست ماهانه، شماره ٨، نهم آذر ٩٣
http://www.hekmatist.org/