ایرج فرزاد – بگذارید تفاوت آرمانهای سیاسی مان در لابلای انبوه برچسپ ها، گم نشوند

بگذارید تفاوت آرمانهای سیاسی مان در لابلای انبوه برچسپ ها، گم نشوند

سامی روشن، پاسخایراد و انتقادات من به  مبانیدیدگاهخود را داده است. نقد اصلی من در نوشته: “از این روشن تر؟؛ حرکت بر مبنای” “منافعملت، اساسا ملت خودو در مورد سامی روشن، ملت کُرد، در ارزش گذاریها، ملاک چپبودن، اجتماعی بودن و منزوی نبودن و حتی کمونیستبودن بود. من نوشتم، که حتی آنگاه که کومه له کمونیست، در شرایط و اوضاع و احوال ۲۰ سال پیش، سیاست درستی در قبال مساله کرد اتخاذ کرده بود، برعکس کسانی بودند، که اتفاقا به بهانه صنعتی نبودنکردستان و مبارزه مسلحانه در کوه، در همان دوره، شروع به بهانه گیری کردند. از اینکه ایشان عامدا و یا سهوا، آن مورد را به عنوان اهانت به مردم “”غیر صنعتیو تحقیر مبارزه در کوهفهمیده بود، صرفنظر میکنم. او در نوشته خود با عنوان: “حقیقت مطلق یا انکار واقعیت!” نوشته است علت استعفای او، از کومه له و از حزب کمونیست ایران، در آن زمان مبنای دیگری داشته است که دلیل اساسی آن در انشعابجریان کمونیسم کارگری ریشه داشته است. من علیرغم اینکه در همان مقطع هیچ فاکت، نوشته، و مدرکی را ندیدم، و نخوانده امکه حکم به تایید موضع کنونی او بدهد، قبول میکنم که آن همزمانی، تصادفیبوده است.

اما سامی روشن در این آخرین نوشته اخیر خود نیز  مدافع یک دیگاهمعین، یعنی کماکان حامل آرمان ملی، اساسا آرمان ملی کُرد، است. و این البته از نظر من هیچ ایرادی ندارد. بگذارید  وارد همین نقطه گرهی اختلاف سیاسی و آرمانی، هر دو، با ایشان بشوم. در پایان توضیحات مختصری هم در رابطه با صف آرائی دیدگاهها در کومه له قدیم و این مساله که من مدافع متعصب دیدگاهاول ، یعنی نیمه مستعمرهنیمه فئودال بودن جامعه ایران، بوده ام و به گفته ایشان بی جهت آن را به فواد منتسب کرده ام، خواهم نوشت. تا روشن شود که ارزش مصرف این یادآوری و خّفت دادن من، نیز تلاشی جز رنگ و لعاب زدن به همان تعلق آرمان ملی کُرد، ندارد.

کانتونها در هر مسیری جز مبارزه در راه تشکیل دولت مستقل کُرد

نقد من آنجا متمرکز شده بود که سامی روشن ادعا کرده بود که آنچه در کانتونکوبانی، وجزیره وعفرین در جریان بود و هست، نشان از تلاشهای دیرین ملت کردبرای تشکیل دولت مستقل دارد. من نوشتم آن ادعا نه تنها یک توهم فقط در ذهن ایشان، بلکه چه از نظر نیروهای درگیر در همان کانتون، و چه از نظر توقعات و انتظارات تمامی مدافعان آرمان تشکیل حکومت کُردها در چهارپارچه، غیر واقعی و من درآوردی است. صحبت از تلاش برای تشکیل دولت مستفل، از جانب نیروهائی که از نظر سیاسی، همسو با اوجالاناند، گذاشتن توهمات ذهنی به جای واقعیت است. اوجالان، به عنوان تدوین کننده  تئوریهای مربوط به بسر رسیدن تشکیل دولتملتها در پایه با تشکیل دولتملت، و بطور اخص در کردستان سوریه و ترکیه مخالف است. تز و کتاب نوشته است و دستکم تاکنون نیروها و حواریوناو حکم تکفیر رهبر خود را نداده اند. سامی روشن نقد من را دلبخواه، تغییر داده است و نوشته است که ایرج فرزاد، این حواری منصور حکمت، سامی روشن را به طرفداری از اوجالان متهم کرده است. بهر حال، ایشان بهر شیوه ای چنگ زده است که تلاش برای زورچپانی توهمات خود به مبارزات کانتون مربوطه را  از چشمها پنهان کند. بعلاوه من برای او نوشتم نه تنها در کردستان سوریه، بلکه در دیگر پارچههای کردستان، در عراق، ایران و ترکیه، من هیچ حزب سیاسی دخیل و فعالملیو کُردیدر این مناطق را نمی شناسم که پرچم تشکیل دولت مستقل را برافراشته باشد. “مسعود بارزانی، در تنش بر سر سهم ۱۷ درصدی از درآمد فروش نفت عراق و لجاجت حکومت سقط شده مالکی در رابطه با تلاش حکومت هه ریمبرای فروش نفت خام در کردستان، از جمله به ترکیه، اعلام کرد که ممکن است راه دیگریدر مناسبات با حکومت فدرالعراق در پیش بگیرند. اما بلافاصله پس از اینکه متوجه شد که آمریکا، ترکیه و جمهوری اسلامی با چنان تصمیمی مساله دارند، آنرا بایگانی کرد. از این نظر نه تنها در کانتون کوبانی و جزیره و عفرین، بلکه در همه بخشهای دیگر کردستان چهار پارچه، بحثی از اکتوئل بودن تشکیل یک دولت مستقل در میان نیست.

آیا  تشکیل دولت مستقل در چهار پارچه کردستان، واقعی یا توهم است؟

بگذارید روشن و صریح بگویم که پاسخ من به بخش دوم این سوال مثبت است. یعنی رویای تشکیل یک دولت مستقل و در برگیرنده کردهای ساکن در کردستان ایران، عراق، ترکیه و سوریه موهوم است. به این دلیل ساده که لازمه تشکیل چنین دولتی یک تجدید تقسیم مجدد در قلمرو سیاسی و جغرافیائی چهار دولت است. مستقل و صرفنظر از اینکه احزاب سیاسی، چپ و راست، و بویژه احزاب ناسیونالیست در هر کدام از این بخشها، چنین طرحی را در پلاتفرم جداگانه و یا مشترک خود ندارند، و این عامل مهمی است، با اینحال حتی بفرض محال رسیدن به توافق بر سر چنین پلاتفرمی از جانب همه نیروهای سیاسی ناسیونالیسم کُرد، دست بردن به جغرافیای سیاسی منطقه و اضافه شدن یک دولت که بخشهائی از جغرافیای عراق، ترکیه و ایران و سوریه را تحت پوش سیاسی و قلمرو حاکمیت خود قرار بدهد، به معنی رضایت دادن تمام هر چهار دولت حاکم در این کشورها، و نیز پشتیبانی و حمایت اروپا، آمریکا و سازمان ملل است. و این فقط در شرایط بسیار نامحتملی امکان پذیر است که حاکمیت این چهار دولت به مانعی جدی بر سر راه مناسبات اقتصادی حاکم بر دنیای فعلی و بویژه در آن منطقه تبدیل شده باشند. از این نظر هم برآورد و تحلیلسامی روشن از جهت گیری مبارزات کانتونهای مذکور، سرشار از توهم و خوش باوری و خوش خیالی است.

آیا مساله کرد، راه حل ارتجاعی و یا از بالادارد؟

سامی روشن متاسفانه، مساله کرد را از دیگر مسائل ملی در جهان، جدا کرده است و بار فوق العاده حماسی به آن داده است. چرا این مساله، مثل مساله زمین از جمله نمیتواند، از بالاو نه به شیوه توده ای و قیام مسلحانه و جنگ و خونریزی نیز حل شود؟ آیا حلاین مساله، به درجه ای، در عراق و از بالا و با دخالت نظامی آمریکا را خود ما و سامی روشن تجربه نکرده است؟ آیا هیچ برای ایشان قابل تصور هست که یک راه حل مساله کرد، در هر بخش از کردستانچهارپارچه، ممکن است به شیوه جدائی نروژ از سوئد و یا چک و سلوواک، در شکل مسالمت آمیز و رفراندومآن، و یا از بالاو با دخالت نظامی ناتو و آمریکا، مثل کروات و مقدونی، به شیوه خونین و با رهبری جریانات علنا فاشیست و باند سیاهی حل شود؟ آیا فعال شدن حزب فاشیستی در اوکراینکه خواهان استقلال کاملاز روسیه اند، ممکن است راویت و عامل فعاله کُردیهم پیدا کند؟ چرا در میان این همه ملتهای آزادشده و یا هنوز تحت ستم، راه حل راست، ارتجاعی و تشکیل یک دولت صراحتا نژاد پرست کُرد نا ممکن است؟ مگر دولت اسرائیل و تشکیل حکومت مستقل قوم یهودکه خیلی هم مُدل و باب طبع ناسیونالیستهای کُرد است، همین الان  در برابر چشمان ما وجدان بشر و جهان مدنیت را آزار نمیدهد؟ چرا آرمان ملی کُردها برای سامی روشن پر از استثنا و ویژگی و این اندازه بر ابر خیالات موهوم در جولان است؟ چرا نمیشود حاصل دههاسال قربانی دادنهای ملت کرددر هر بخش را، نیروهای نژاد پرست کرد، درو کنند؟ مگر ندیده ایم که امثال القاعده و الشباب و طالبان و داعش دارند حاصل سالها ستمبر مردم مسلمانرا درو میکنند؟ چرا و به چه دلیلی ملت کُرد در مقابل سرایت این ویروس واکسینه است؟ چون زیاد زجر کشیده است؟ این دلیل چرا نمیتواند به معنی معکوس آن فهمیده شود: چون قربانی زیاد داده است، چون بمباران شیمیائی شده است، چون انفال شده است، چون احزاب بیگانهدخالت کرده اند، چرا نمیشود تحت حاکمیت فاشیستهای خودیبروند که هر چه باشد، بالاخره کُرداند؟

یکی دو نکته در مورد دیدگاههاو برخورد به نظرفواد

سامی روشن نوشته است که او من را دوبار ملاقات کرده است. بار دوم که من مدافع دیدگاه یکو او مدافع دیدگاه دو بوده است. اولی جامعه ایران را نیمه مستعمرهننیمه فئودال و دومی، آن را سرمایه داری وابستهمینامید. من بارها در مورد سیر تغییرات نگرشی در کومه له نوشته ام. از جمله در مورد همین دیدگاه یک و دو. اما  آویزان کردن طوق لعنت دیدگاه یک به من، علیرغم گذشت همه این سالها،  او را از تعلق فعلی( به درازای بیست سال ناقابل)به آرمان ملی و ناسیونالیسم کرد رها نمیکند. قبلا، بسیاری دیگر، که چه بسا در تعلق خاطر به دیدگاه دو، با نوشته های از کنگره اول تا کنگره دوم کومه لهشهرتی در کومه له کمونیستبهم زدند، بعدا در مقام تکفیر آن بر آمدند.موضع هر دو طی این بیست سال یکی است. غایت اینکه سامی روشن پشت کردنمن به کردایه تی و ناسیونالیسم و هویت ملی را به دلیل حواریبودن منصور حکمت و دومی من را درویش قائد اعظمنام نهاده بود.تلاقی این نفرت علیه منصور حکمت از دو منظر و در پشت دو سپر ظاهرا متفاوت، یکی در یادآوری خاطراتدور از لحظات شیرینو سرنوشت ساز در فعالیت سیاسی و تغییر و تحولات بینشی، و دیگری در اعلام برائت از؛ و حتی انکار نقش آن دیدگاه در کاراکتر سیاسی و اتوریتهشخص خویش در صفوف تشکیلات کومه له بخاطر قلم بدست گرفتن و نوشتن در راستای تبدیل کردن آن دیدگاهبه مشیکومه له، به نظر قدری اسرار آمیز می آید. اما وقتی به موضع اثباتیهر دو خوب نگاه کنید، همه پرده های راز و رموز آن نفرت، در عشقو وحدت بر سر هویت ملت خودمو قوم خودم، کنار میروند.

نوشته است که من را برحذر داشته است از اینکه فواد را به دیگاه نیمه مستعمرهنیمه فئودال وصل کنم. از آنجائی که من آشنائی شخصی زیادی با سامی روشن نداشته ام، فقط جهت اطلاع خوانندگان بگویم، که رابطه من و فواد ارباب و رعیتی نبود. ما دو رفیق سالها مبارزه مشترک بودیم که هیچکداممان برای دیگری هیچ ساحت مقدسی قائل نبودیم، براحتی با هم شوخی میکردیم، یکدیگر را دست میانداختیم و به همدیگر متلک میگفتیم و در پاره ای موارد او هم از من یاد میگرفت“. شاید مرگفواد، و تصویری که ناسیونالیسم کرد از  سرکرده شهیدبرای نفوذ دادن امر خویش در اذهان ملت ستمدیده و مظلومدارد، موجب شده باشد که سامی روشن هم یک هاله مقدس بر تصویر کاک فواد”  آویزان کند. چه، او نوشته است که ملاقات بار اول او با من در جوار ونزدیکی آرامگاه ابدی فوادانجام گرفت. برای من فواد، همان رفیق صمیمی و برابر سالها مبارزه مشترک است که هیچ پیرایه مذهبی و یا مقدسات ناسیونالیستی مانع انتقاد من از نگرشهایش، نیست. بنابراین لطف کنید از رفقایم، بویژه آنهائی که نیستند، برای مرعوب کردن و ترساندن و ساکت کردن من استفاده نکنید. این رابطه نا برابر، نه تنها بطور واقعی و در متن مبارزه  کمونیستی و زندگی مشترک با رفقای جان باخته ام، وجود نداشته است، بلکه از نظر اخلاق سیاسی، سوء استفاده از عدم حضور آنها ناشایست و مذموم است. جرات کنید سرتان را بالا بگیرید و به تعلقتان به آرمان ملت خودتانوفادار بمانید و به آن افتخارکنید. بحث من با شما همین بود: تعلق به آرمان ملی و کردایه تی را معیار انقلاببگری، تشخیص توده ای از منزویها، ملاک بازشناسی حق از باطل؛ و حقیقت از دروغ و ریا، عیار آزادیخواهی و تشخیص خدمت و صداقت از خیانتنکنید. من را و هیچکس دیگر را، بخاطر اینکه به انسان و تاریخ، به علم و دانش و قوانین تکامل، و به تلاش و مبارزه همه انسانهای کره زمین؛ و به پدیده ها و تحولات فکری و سیاسی از موضع منافع کُردها نگاه نمیکند، سنگسار ایدئولوژیک نکنید.

با آرزوی سلامت و سربلندی برای سامی روشن

۳۰ نوامبر ۲۰۱۴

iraj.farzad@gmail.com

www.iraj-farzad.com