اسماعیل ویسی- به مناسبت25 نوامبر روز جهانی مبارزه برای لغو خشونت، علیه زنان
روز 25 نوامبر-5 آذز ماه، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است. موقعیت نابرابر و فرودست زنان و خشونت علیه آنان متاسفانه پدیده ای جهانی است. تلاش و مبارزه بر علیه این موقعیت تحمیل شده و عملکرد غیر انسانی که به شیوه های متفاوت در زندگی زنان خود نمائی می کند تاریخا ریشه در نظام و سیستم طبقاتی دارد و مختص فرهنگ و سنت خاصی نیست. میراث شومی است که در مناسبات تولیدی اجتماعی کنونی سرمایه داری نیز وسیعا وجود دارد. سیستم نابرابر و تبعیض آمیز سرمایه داری به شیوه های متفاوت از طریق مذهب، میدیا و دامن زدن به فرهنگ و سنت های عقب مانده اجتماعی و بویژه فرهنگ مرد سالاری ، برای مادیت بخشیدن و نهادینه کردن فرودستی زن و خشونت بر زنان از هیچگونه تلاشی دریغ نمی ورزد.
در گزارش پژوهشی آژانس اروپایی حقوق اساسی- خشونت را تنها به خشونت در ساختار خانواده محدود نکرده است. از انواع خشونت که مورد بررسی این آژانس قرار گرفته است میتوان به “خشونت جنسی، تجاوز جنسی ، خشونت فیزیکی، خشونت روانی درون روابط در ازدواج و خانواده، بیرون از روابط زناشویی، از جانب شرکای جنسی، در محل شغل زنان و از جانب افراد غیرشناس در خیابان و فضای عمومی” اشاره کرد. در این پژوهش هر نوع آزار و اذیت از جمله آزار و اذیتهای خیابانی نیز از مصادیق خشونت به زنان شمرده شدهاند که ازجمله در ایران به وفور وجود دارد.
این عملکرد ضد انسانی علیه زنان بطور واقعی در کشورهای اسلام زده و بخصوص در جامعه ایران به یمن برکت موجودیت حکومت اسلامی که رژیمی زن ستیز و ضد زن می باشد، در طول حاکمیت ضد انسانی اش برای قانونیت بخشیدن و نهادینه کردن فرودستی و خشونت علیه زنان، و پایمال کردن حق و حقوق انسانی- اجتماعی زن و مبدل کردنش به نگاه و شعوراجتماعی، با تمام توان دردامن زدن به فرهنگ و سنت های عقب مانده اجتماعی و مرد سالاری از هیچ تلاش و ترفندی دریغ نکرده است، ویژگی خاصی بخشیده است.
نگاهی گذرا و آماری می تواند ابعاد و دامنه خشوت علیه زنان را نشان بدهد، کافیست نگاهی اماری به این فاجعه بیندازیم، از هر سه زن در جهان یک نفر قربانی خشونت شده است. درچنین وضعیتی و برای برجسته کردن این موقعیت و مقابله با خشونت علیه زنان روز 25 نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت بر علیه زنان اسم گذاری شده است. مبارزه برعلیه این عملکرد ضد انسانی بعدی جهانی دارد و درهمین راستا در جامعه ایران و کردستان نیز جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه زنان برای لغو فرودستی و خشونت علیه زنان، فعالانه و به اشکال متفاوت تلاش میکند. این جنبش مانعی جدی در تقابل با حکومت اسلامی و فرهنگ و سنت عقب مانده اجتماعی می باشد.
در بعد جهانی:
بر اساس گزارش و تحقیقاتی که فونکسیونهای متفاوت سازمان ملل متحد که سال گذشته توسط بانکی مون دبیر کل سازمان ملل متحد در روز 25 نوامبر ارائه شد، اعلام نمود. ” 70 در صد جمعیت زنان در سطح جهانی ” بشیوه های متفاوت حتی برای یکبار هم بوده، در طول زندگی شان مورد خشونت قرار گرفته اند.
در گزارش و بررسی های ” سازمان بهداشت جهانی WHO ” در این خصوص آمده است که در هر 18 ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار می گیرد. بین 100 – 140 میلیون دختر جوان و زن از ختنه رنج میبرند. برپایه این آمار 70میلیون دختر پیش از 18 سالگی ازدواج کردهاند که اغلب این ازدواجها برخلاف خواست آنها بوده است و یا 30 تا 35 درصد زنان آمریکایی و 63 درصد زنان شیلیایی مورد آزار جسمی قرار می گیرند. این خشونتها در کشور هندوستان به حدی است که طبق آمارهاي موجود 41 در صد زنان هندی بر اثر آزار جسمی همسرانشان دست به خود کشی می زنند. در بنگلادش 50 درصد کشته شدن زنان، مستقیم یا غیر مستقیم از خشونت مردان علیه زنان نشأت می گیرد. بنا به آمارهایی که توسط دولت روسیه تهیه و ارائه گردیده در سال 1999 حدود 14000زن توسط اقوام خود به قتل رسیده اند و در آفریقای جنوبی تعداد زنانی که در خانه و توسط اقوامشان به قتل می رسند بیشتر از آنهایی است که در بیرون ازخانه و توسط افراد غریبه کشته می شوند. به گفته سازمان عفو بين الملل خشونت در خانواده بيش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده ای عامل مرگ يا معلوليت جسمانی زنان اروپايی در گروه سنی ۱۶ تا ۴۴ سال است و این ها تماماً در شرایطی است که بسیاری از خشونت های خانگی اساسا گزارش نمی شوند و لذا نمی توان آمار دقیقی از آن ها به دست داد. لذا نمونه های مورد اشاره تنها گوشه هایی بسیار کوچک از خشونت گسترده و بی شماری است که همه روزه در سرتاسر دنیا و در کشور های مختلف علیه زنان صورت می گیرند.
ایران : در ایران آمار دقیقی از خشونت نسبت به زنان وجود ندارد. زیرا رژیمی زن ستیز و ضد انسانی بر آن جامعه حکمروائی می کند. اما با این وجود هر از چند گاهی آمار و نتایج تحقیقات مختلف درباره این موضوع در ایران منتشر میشود، اما این آمارها کمتر رسمی و نشاندهنده بعد واقعی خشونت علیه زنان هستند.
طبق آخرین آمارهای منتشر شده ” طبق آمارهای رسمی بانک مرکزی منتشر شده از طرف خبرگزاری میزان ، هماکنون 54 میلیون نفر ایرانی در اقتصاد نقشی ندارند. از جمعیت 77 میلیون نفر تنها 23 میلیون نفر، یعنی از هر 3 نفر ایرانی تنها یک نفر شاغل است و 54 میلیون ایرانی هیچ نقشی در اقتصاد کشور ندارند. بطور حتم زنان اکثریت این رقم 54 میلیونی را نتشکیل میدهند. در سال گذشته، روزنامه اعتماد گزارشی منتشر کرد که در آن میزان خشونت خانگی در تهران، 18/9 درصد جسمی و 52/4 درصد روانی اعلام شده بود. همچنین بر اساس برخی آمارها، در سطح کشور، در هر 9 ثانیه یک مورد خشونت اتفاق میافتد. و در گزارشی دیگر آمده است که؛ بر طبق گزارشی که سازمان بهزیستی در سال 84 ارائه داد تنها ظرف ششماه، هشت هزار مورد خشونت خانگی گزارش شده است. یعنی هر روز به طور متوسط 44 مورد. طبق همین گزارش60 در صد از زنان ایرانی حداقل یک بار در زندگی خود قربانی خشونت خانگی بوده اند البته این آمار تنها شامل مواردی است که گزارش شده اند.
آنچه که غیر قابل انکار است در ايران هرگز آمار درست و مشخصی در مورد خشونتی كه بر زنان اعمال می شود منتشر نمیشود و آنچه در این مورد وجود دارد بیشتر موضوع پژوهش بسیاری از پژوهشگران و پایان نامه های دانشگاهی بوده اند. در همین رابطه در سال80 تحقیق گسترده ای نیز به منظور بررسی خشونت علیه زنان، با نام “طرح ملی” در 28 استان کشور انجام گرفته که نتایج آن ها البته هرگز به طور رسمی انتشار نیافته است. اما نمونه ها و اشاراتی از نتایج این گزارش 28 جلدی ــ که حاصل سه سال تحقیق و بررسی 100.000پرونده می باشد و هر مجلد آن حدود 200 صفخه را شامل می شود ــ در بعضی از سخنرانی ها و محافل مطرح شده اند که از جمله ی آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– 66 درصد زنان ایرانی حداقل یک بار در طول زندگی مشترک خود خشونت را تجربه کرده اند/ در30درصد از خانوارها خشونتهای فیزیکی و در 10درصد آن ها خشونتهای منجر به صدمات موقت یا ماندگار و جدی گزارش شده است.
– نخستین سال ازدواج، وهمچنین دوران تنگنای مالی و تولد فرزندان و دوره ی میانسالی در ردیف خشونت بار ترین دوره زندگی زنان ایرانی است. – در خانواده هايی كه اعتياد به مواد مخدر و الكل، بيكاری و تنش وجود دارد خشونت نيز بيشتر به چشم می خورد.
– زنانی كه از جانب همسرانشان مورد خشونت قرار می گيرند پنج برابر بيشتر از ساير زنان در معرض آسيبهای روانی و خطر خودكشی و شش برابر بيشتر در معرض اختلالات روانی قرار دارند.
این ها تنها چند نمونه از نتایج این پژوهش می باشد البته لازم به توضیح است که این تحقیق تنها در مراکز استانها انجام گرفته و عمدتا به خشونت خانگی پرداخته است، در حالیکه می دانیم زنان هرروز در خیابان،محل کارو به خصوص در زندانها مورد خشونت و بدرفتاری قرار می گیرند.هنوز در بسیاری از نقاط ایران مسئله ناقص سازی زنان رواج دارد واگر بخواهیم خشونت را درهمه سطوح بررسی کنیم آمار زنانی که در ایران در معرض خشونت قرار گرفته اند بسیار بالاتر از آمارهای اعلام شده می باشند.
کردستان: در طی چند سال اخیر جنبش ازدیخواهانه و برابری طلبانه زنان و فعالین این عرصه، در مبارزه برای دستیابی به حق و حقوق و جایگاه انسانی- اجتماعی خود و مبارزه بر علیه سنت و فرهنگ عقب مانده مرد سالاری و خشونت علیه زنان به اقدام و ابتکارات اجتماعی متفاوتی دست زده اند که با استقبال جامعه و زنان و مردان و انسانهای ازادیخواه و برابری طلب روبروشده و مورد حمایت قرار گرفته است. اما آماری که علنی شده است و در ذیل می آید، وجود عمق و عملکرد این سنت و فرهنگ عقب مانده اجتماعی را در سایه حمایت قانون درحکومت اسلامی سرمایه که شاخص واقعی میزان خشونت و نابرابری در جامعه کردستان می باشد را، بخوبی نشان میدهد: خودکُشی از طریق خودسوزی 28 مورد، حلقآویز 18 مورد، زنان بقتل رسیده 30 مورد، 15 مورد آن زنان ناچار به خودکشی شده اند و توسط مردان خانواده 14 مورد، کشتاریک دختر 4 ساله از سوی پدر معتادش و یک زن باردار با ضربات چاقو از سوی همسرش که مشغول به خرید و فروش مواد مخدر بوده است. کشته شدن زنان خارج از منزل 6 مورد، در کل در 8 ماه نخست سال 1391 مجموعا 32 نفرزن خودکشی کرده و یا کشته شدهاند، اما این ارقام در 8 ماهه نخست سال 1392 متاسفانه همراه با رشد دیگر معضلات اجتماعی در کردستان سیر صعودی نموده و تقریبا به 80 مورد رسیده است، عمق عملکرداین فاجعه ضد انسانی را نشان میدهد.
جمهوری اسلامی مقصر اصلی وضعیت زنان است:
موقعیت فرودست زن، ریشه تاریخی- اجتماعی دارد و از نظامهای ماقبل تولید سرمایه داری به نظام کنونی سرمایه داری به ارث رسیده است. اما امروز تحمیل و موقعیت فرودست زن همچون نظام های ما قبل سرمایه داری که بسیار زمخت و خشن و ملموس و محسوس بود، نیست اما در اساس و پایه یکی است. شیوه های امروز خشونت بشیوه و سبکی دیگر و بسیار پیچیده تر و با پوشش وسیع تر ،چه در خانواده و چه در مراکز کاری و در نحوه برخورد و نگاه جامعه، در سرپرستی بچه، تقسیم کار خانگی، اداری و دستمزد و شغل و حرفه و مسئولیتهای سیاسی- اجتماعی خود را نشان میدهد. اگر در دنیای واقعی و زندگی روزمره کنونی تعمق کنیم، با رشد عظیم تکنولوژی و تسهیل شدن ابزار کاری که کمتر به نیروی جسمی برای انجام کارها احتیاج دارد، بطور غیر قابل انکاری مشاهده خواهد شد. تقسیم کار نا نوشته ای تحت عنوان کارهای مختص مردان و زنان و از جمله کارهای خانگی وپرورش بچه را به زنان تحمیل کرده اند. حال در کشورهای عقب مانده و اسلام زده بویژه در حکومت اسلامی در ایران این موقعیت فرودست تحمیل شده به زن در حمایت قانون و سنن و فرهنگ عقب مانده جای خود را دارد.
حکومت اسلامی در ایران ، حکومتی است سرمایه داری و با فرهنگ و مناسبات طبقاتی. این رژیم در طول حاکمیت سیاه و ضد انسانی اش با توسل به شیوه های بسیار ارتجاعی و بغایت ضد زن ، از هیچ تلاش و کوششی در دامن زدن به خرافه و فرهنگ و سنن عقب مانده اجتماعی علیه زنان فروگذاری نکرده.
این حکومت بر اساس سود و منافع سرمایه داران و طبقات دارا، تلاش در قانونیت بخشیدن و نهادینه کردن تبعیض و نابراری و متحقق کردن موقعیت فرودست زن و تبدیل ان به سنت و فرهنگ و تفکر و شعور اجتماعی با توسل به پوشش تبلیغی و استفاده از ارکان تبلیغی ، مساجد، تکایا و مراسم مذهبی و بگیر و ببند، زندان و شکنجه، و اخیرا در نتیجه اجرای طرح ارتجاعی “سهمیه بندی جنسیتی، محروم کردن زنان در بیش از 70 رشته دانشگاهی دارد. راه انداختن هیا هوی اخیر حول سیاست افزایش جمعیتی، فرزند بیشتر زندگی بهتر و شادتر”، مستقیما و شدیدا موقعیت متزلزل آنان دربازار کارو زندگی خصوصی را مورد تهدید قرار داده است. اجرای سیاست تفکیک جنسیتی در محیط های دانشگاهی، کنترل و جلوگیری از ورود زنان به اصطلاح بد حجاب در ادارات دولتی ، اجرای طرح آمران به معروف و ناهیان از منکر، طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب، گسیل باندهای مسلح اوباش انصار حزب الله، گشت های ارشاد و بسیج و غیره برای اجرای این طرح ها و عملیات زنجیره ای و سیتماتیک اسید پاشی علیه زنان در اصفهان و مشهد عملا گسترش فشار و شدت بخشیدن فشار بر زنان می باشد. سرمنشا و دلیل این نوع سیاستها ناشی از بن بست و عملا شکست طرح های فرهنگی و خرافی و تحمیلی حکومت اسلامی به زنان می باشد.
چکار می توان کرد؟
جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و بویژه جنبش آزادی زنان درجامعه ایران و کردستان جنبشی زنده می باشد، حتی با وجود عقب نشینیهای مقطعی و بگیر و ببندهای متعدد هنوز در بزنگاهای اصلی قدرت خودرا در اعتراض و بسیج نیرو نشان میدهد. حکومت اسلامی در کل پروسه حاکمیتش تلاش نموده است به هر شیوه ممکن قوانین ارتجاعی خود را به این صدای اعتراضی تحمیل کند. بخصوص نگاه تحقیر آمیز جامعه را به زنان نهادینه کند. خوشبختانه در این کشمکش به قدمت چند دهه، تاکنون رژیم موفق نشده است و این چالشی بسیار جدی در ابعاد اجتماعی در تقابل با رژیم اسلامی می باشد.
برای حصول موفقیت در این عرصه و ایجاد تغییر اساسی در این وضعیت تحمیل شده و برخوردار شدن زنان و مردان ازحقوق برابر، زندگی انسانی و شایسته انسان امروز، مادیت بحشیدن به برابری از هر لحاظ، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی- فرهنگی، متشکل شدن در ابعاد سراسری قدم اول و اساسی برای سرنگونی رژیم اسلامی است.
4 آذر ماه 1393- 24 نوامبر 2014
***