ضرورت ایجاد تشكل سراسری
علیرضا ثقفی
جنبش كارگری ایران كه دور جدید فعالیت خود را از ابتدای دهه هشتاد آغاز كرد تا كنون با مشكلات خاصی مواجه بوده كه البته اكنون اكثر آنها را یكی پس از دیگری پشت سر گذارده است و میرود تا فصل جدیدی را آغاز كند.
این جنبش كه بر بستر خاكستر به جای مانده از دهه شصت همانند ققنوسی خود را باز یافت، از ابتدای فعالیت با افت و خیزهای فراوان همراه بود.
از آنجا كه یك گسست نسلی میان فعالیتهای گذشتهی چپ و كارگری با نسل جدید فعالان اتفاق افتاده بود، تجربیات گذشته به صورت ناقص وگاه وارونه و پراكنده به نسل جدید منتقل شده بود و راهی نه چندان هموار لازم بود تا این جنبش با تجربه مستقیم و با مقابله با چالشهای جدید بتواند راه پیشرفت را در مقابل خود باز كند. اما در این مسیر هزینههای نسبتا زیاد و هرز رفتن بسیاری از نیروهای خود را تحمل كرد و امروز به جائی رسیده است كه میتواند مستقلانه بر روی پای خود بایستد و راه پر سنگلاخ را در پیش روی خود هموار كند.
اگر نگاهی به تشكلهای اولیه كارگری بیاندازیم و سطح خواستهها و مطالبات آنها را با آنچه كه امروزه شاهد آن هستیم، مقایسه كنیم، سطح پیشرفت جنبش كارگری را به خوبی در آن میبینیم.
در تشكلهای اولیه كارگری كه به دنبال مفاهمهنامه دولت اصلاحات با سازمان جهانی كار به وجود آمد، تمام خواستهها حول ایجاد تشكلهای مستقل كارگری دور میزد. بدین مفهوم كه فعالان كارگری تلاش خود را بر آن میگذاردند كه تشكلهای مستقل كارگری درمحیط كار حق مسلم كارگران است و بر طبق مقاولهنامههای بینالمللی هیچ كسی اعم از دولت و كارفرما حق مداخله در آن را ندارد. در آن زمان صحبت كردن یا تصویب مادهای در اساسنامه یا منشور این تشكلها در باره وحدت یا اتحاد میان تشكلهای مختلف به نوعی یا مطرح نمیشد یا اگر میشد، با مخالفت دیگران مواجه میگشت. درست به خاطر دارم كه در اولین مجمع “كانون دفاع از حقوق كارگران” هنگامی كه بندی در منشور آورده شده بود كه به مساله اتحاد سراسری تشكلهای كارگری و كانون پرداخته بود،اعضائ مجمع تقریبا به دو گروه موافق و مخالف تقسیم شده بودند. موافقین استدلال میكردند كه این بند میتواند دست كانون را در اتحاد ووحدت با دیگران باز بگذارد و امری ضروری برای تداوم فعالیتهای كارگری است ومخالفین استدلال میكردند كه این بند حساسیت مقامات را بر میانگیزد و موجب جلوگیری از فعالیتهای كانون میشود و در انتها با دو دور رایگیری ابتدا موافقین رای آوردند و سپس مخالفین موفق شدند كه با یك رای برتر این بند را از منشور حذف كنند. زیرا در آن زمان اساسا بحث تشكل سراسری و وحدت تشکلها هنوز زود بود و حتی بحثی از تشكیل فدراسیون كارگری نمیتوانست به عمل آید زیرا تنها یك یا دو تشكل مستقل كارگری بیشتر وجود نداشت و دیگران یا در مرحله هیات موسس بودند (مانند كارگران نقاش و…) یا هیاتهای بازگشائی را تشكیل میدادند (ماند كفاشان و خیاطان ). مهم آن است كه در آن زمان بحث اتحاد یا وحدت و همكاری نزدیك و تنگاتنگ تشكلها زودتر از موقع بود و حتی پیشنهاد دهندگان این مساله نیز، خودشان هم این امر را مربو ط به آینده میدانستند.
این خواسته در اولین بیانیههائی كه ازطرف گروههای تشكیل شده در آن دوره بیان میشد به خوبی آشكار است. هم در اساسنامهها و هم در بیاینههای این گروها خواست ایجاد تشكل كارگری امری اساسی است. نام این گروهها بیانگر همین امر است كه این گروهها مساله اصلیشان را چه چیزهائی میدانستند: “كمیته پیگیری برای ایجاد تشكلهای كارگری “، “كمیته هماهنگی برای ایجاد تشكلهای كارگری “.
كمك این گروهها در ایجاد تشكلهای كارگری هرچند در حد توانائیشان بود ، اما تاثیر غیرقابل انكاری در شكلگیری سندیكا و اتحادیههای آن دوره داشت. در زیر لینك اساسنامههای این تشكلها را میتوانید ملاحظه كنید كه برنامه اصلی خود را ایجاد تشكلهای كارگری قرار داده بودند.(1)
با پیشرفت مبارزه وپافشاري فعالان وگزوه هاي كارگري بر خواسته هاي خود ، به تدريج حكومتيان اين تشكل ها را به صورت نسبي قبول كردند و با ظاهر بیسرو صدای این تشكلها از جانب حكومت به گونهای پذيرفته شد كه در دادگاهها كسی را به عنوان عضویت در این گروهها كمتر به محاكمه میكشیدند و بیشتر تلاش میكردند كه فعالان این گروهها را با اتهاماتی دیگر مورد محاكمه قرار دهند، فعالان كارگری كه همواره تلاش داشتند خواستههای انباشته شده طبقه كارگر را به هرترتیب عنوان كنند، در برنامههای بعدي خود علاوه بر حق تشكل، حقوق دیگری همچون آزادیهای سیاسی و اجتماعی، حق آزادی بیان، حقوق زنان و كودكان و هم چنین آزادی هر نوع تشكل كه شامل احزاب نیز میشد را گنجاندند. فعالان كارگری به تدریج خواستههای آزادیهای سیاسی و آزادی اجتماعی را نیز در قطعنامهها و بیاینههای خود خواستار میشدند و همچنین حق اشتغال، مقابله با فسادهای اداری، حق تسلط كارگران بر سازمان تامین اجتماعی را، به خصوص در بیانیههای روز كارگر یا مناسبات دیگر، به خواستههای خود اضافه میكردند كه البته این ضروت گسترش خواستههای كارگران در مقاطع مشخص اعتلای جنبش كارگری است. اما هنوز گروهها همگی دارای منشور یا آن چیزی نبودند كه بتوان آن را اهداف جامع نامید. بلكه گروههائی كه در سالهای بعد همانند كانون تشكیل شد، علاوه بر حق تشكل برای كارگران حقوق دیگری را از جمله آزادیهای اندیشه و بیان را وارد اهداف خود نیز كردند اما بسيار محدود (2 ) گروههای دیگر هر چند در اساسنامههای اولیهشان درباره آن سكوت كرده بودند اما در عمل و با پیشرفت مبارزه این خواستهها را در بیانیهها و اطلاعیههای خود گنجاندند و نیز دفاع از آزادی روزنامهنگاران و سایر زندانیان سیاسی و اجتماعی را وجهه همت خود قرار دادند.
پيشرفت امر مبارزه و تشكيل تشكل هاي صنفي به و سيله خود كارگران در بسياري از موسسات اقتصادي و يا صنفي، مسئله خواسته هاي مبارزاتي را دستخوش تغيراتي ميكرد كه گا ه ميتوانست او لویت هارا جابجا كند. بدين مفهوم كه اگر درزماني مسئله اصلي براي جنبش كارگري مسئله دستمزد بود در مقطعي ديگر آزادي زندانيان كارگري و قرار دادهاي سفيد امضا و اخراج هاي بي رويه ميتوانست به او لو يت هاي اول و يا دوم تبديل شود. امري كه فعالان كارگري متناسب با هر دوره از مبارزه بر يك بخش و يا بخش ديگر تاكيد كرده اند.
آنچه كه امروز ضرورت ایجا یك تشكل سراسری را بیشتر نمایان میكند از دو وجه است.
ما امروز شاهد ایجاد تشكلهای كارگری زیادی در موسسات مختلف توسط خود كارگران و زحمتكشان هستیم كه از آن جمله میتوان به تلاش معلمان و روزنامه نگاران و پرستاران برای ایجاد تشكل خود اشاره کرد و همچنین تشكل كارگران در پتروشیمیهای ماهشهر، لوله سازی اهواز، پتروشیمی تبریز، كارگران معدن بافق، كارگران مخابرات روستائی، كارگران ساختمانی دماوند، كارگران خبازیهای سنندج و سقز و اتحادیه كارگران پروژه ای و… این تشكلها هرچند در مراحل اولیه رشد هستند اما نه تنها به وسیله خود كارگران ایجاد شده، بلكه از جانب فعالان كارگری تا سر حد امكان حمایت شده و گسترش آنها بستگی به تلاش خود كارگران و فعالان كارگری و همچنین شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران دارد. یعنی امری كه در ده سال پیش فعالان كارگری خود را موظف به پیگیری آن میدانستند یا وظیفه اصلی خود را كمك به ایجاد این تشكلها قرار داده بودند، امروزه با دست خود كارگران و تنها با مشاورههای فعالان كارگری و بیشتر با تلاش كارگران آگاه در خود محیط كار انجام میشود. روشنتر اگر بگوئیم امری كه در مورد تشكیل سندیكای هفت تپه به وسیله فعالان كارگری صورت گرفت و به قولی آنچه فعالان كارگری در بیش از دهها سفر به این خطه، در جهت كمك به ایجاد این تشكل آن انجام دادند، دیگر در شرایط کنونی برای كارگران ماهشهر یا پتروشیمی تبریز ضرورتی نداشت، زیرا خود كارگران آگاه این موسسات آگاهیهای لازم جهت ایجاد تشكل خودشان را داشته و با كمكهای كمتری از تشكلهای فعالان كارگری میتوانستند و میتوانند راه خودشان را باز كنند.
در چنین شرائطی ضروری است كه فعالان پیشرو كارگری به سطح بالاتری از مبارزه بپر دازند كه این سطح بالاتر چیزی جز خواستههای وسیع طبقاتی در شرائط موجود نیست. یعنی از این جنبه میتوان به روشنی گفت یكی از ضروریات ایجاد تشكل سراسری با خواستههای وسیعتر، شرائط موجود اجتماعی در این مقطع از پیشرفت مبارزه است. و اگر ما همچنان در همان خواسته هاي ده سال پيش در جا بزنيم نشانگر آن است كه خواسته هاي چنبش كارگري در هر زمان و مقطع خاص درك نكرده ايم . امروز خود كارگران به مو ضوع ضرورت ايجاد تشكل هاي كارگري در محل كارشان رشيده اند . امري كه در ده سال پيش و ظيفه فعالان كارگري بود . امروز سنديكاهاي شركت واحد و هفت تپه و انجمن هاي صنفي پترو شيمي ها و معلمان و كارگران سا عتماني و خودرو سازي ها و….از طريق مبارزات خود به ضرورت تشكل مستقل واقف شده اند ودر اين زمينه فعالا كارگري و كارگران اگاه خود اين مو سات امر تشكل را تا سر حد زيادي به پيش ميبرند .
دومین ضرورت ایجاد تشكل سراسری جلوگیری از پراكندهكاری و انجام حركتهای تكراری در این مقطع از پیشرفت مبارزات است. این امر در گذشته بارها اتفاق افتاده است كه در جریان ایجاد تشكلهای كارگری یا در مسیر پیشرفت این جنبش، گروههای مختلف و نهادهای كمك به ایجاد تشكل به دوبارهكاری و یا كارهای موازی و گاه متناقض دست زدهاند كه كارگران را از مسیر اصلی منحرف كرده و یا حداقل حركت آنها را كند كرده است. نمونه تجربه شدهی این امر را در جریان تشكیل سندیكای هفت تپه شاهد بودیم كه برخی از فعالان كارگری با تلاش برای ایجاد شورای كارگری به هفت تپه رفته بودند و برخی نیز تبلیغ انجمن صنفی را بین كارگران رواج میدادند و در انتها هنگامی تلاشها به بار نشست كه كمیته هفت تپه متشكل از فعالان گروههای مختلف با آگاهی از وضعیت موجود هفتتپه و با مشورت خود كارگران به تشكیل سندیكا در شرایط آن روز رسیدند و این هماهنگی نتیجه خود را بدست آورد كه متاسفانه همان كسانی كه امروز با ایجاد تشكل سراسری به مخالفت برخاسته اند و انواع اتهامات ناروا را به فعالان كارگری میزنند، آن روز كمر همت بر از هم پاشاندن كمیته هفت تپه بستند. هر چند كه آن تلاشها دیگر پس از تشكیل سندیكا بود و فقط توانست به تداوم كار كمیته هفت تپه كه نتیجه وحدت فعالان كارگری و تلاش فراوان آنان بود لطمه بزند و از ادامه همكاري گروه هاي كارگري جلو گيري كند و تلاش فعالان كارگري و نزديكي آنها در آن مقطع را از هم بپاشاند.(3)
اما این پراكندهكاریها در جاهای دیگر نیز خود را به فعالان كارگری نشان میداد. به عنوان مثال اگر در جریان اعتراضات كارگران ماهشهر دو تشكل فعالان كارگری در ارتباط با كارگران بودند به علت كارهای جدا از هم اولا نتیجه كارها چندان موثر نبود و ثانیا اگر یكی از تشكلها فردی را برای آموزش قانون كار به درخواست كارگران به آنجا میفرستاد، تشكل دیگری نیز همان كار را به صورت موازی انجام میداد و تجارب آنان در اختیار یكدیگر قرار نمیگرفت.
به دو مورد اصلی فوق میتوان موارد دیگری را نیز اضافه كرد كه از جنبههای طبیعی ایجاد تشكل سراسری است. از آن جمله وحدتنظر و تحلیل مشخص از شرایط مشخص است كه با همیاری و همكاری تشكلهای موجود امری دست یافتنی است. و هم اكنون پس از نشست دوم براي ايجاد تشكل هاي سراسري، فعالان اين نشست در تدارك مانيفست و يا بنيان نظري تشكل سراسري كارگران هستند كه ميتواند در آينده در دسترس عموم براي نظر خواهي نيز قرار گيرد .
مورد چهارم كه ضرورت گسترش این مرحله از ایجاد تشكل سراسری فعالان كارگری است، كمك به ایجاد هماهنگی و نزدیكی اتحادیهها و سندیكاهای تشكیل شده تا این مقطع است كه میتواند به صورت ایجاد فدراسیونها و در نهایت كنفدراسیونهای كارگران باشد. این كار به طور قطع باهمكاری و هماهنگی تشكلهای مختلف برمی آید و یك گروه به تنهائی نمیتواند این امر مهم را به سرانجام برساند. زيرا آنگاه كه ديگر بار اصلي ايجاد تشكل هاي كارگري از دوش فعالان برداشته شده و بردوش خود كارگران و كارگران آگاه گذارده شود، اين وظيفه پيشروان است كه گام هاي بعدي را مشخص كرده و زمينه را براي حركت هاي بعدي فراهم كنند.
این تشكل سراسری به خوبی میداند كه كار پر چالشی را آغاز كرده است و در این مسیر با سنگلاخهای زیادی مواجه است و همان گونه كه در اولین بیانیه خود متذكر شد دو گرایش انحرافی در جنبش كارگری مانعی در جهت رسیدن به اهداف خواهد بود. یكی گرایش رفرمیستی در جنبش كارگری است كه همواره در آن موجود بوده و از خصیصههای موجود در جنبشهای كارگری سراسر جهان است و دیگری فرقهگرائی كه با گسترش این فعالیتها خود را در انزوا خواهد دید و جلوی سوء استفاده هاي آن گرفته خواهد شد .
ما از ابتدای آغاز كار، با این مسائل آشنا بودهایم و به همین جهت در اولین اطلاعیه آن را متذكر شدهایم و در اطلاعیههای بعدی نیز به آن پرداخته ایم. در حقیقت از همهی فعالان كارگری كه با این دو گرایش مرزبندی دارند، خواسته ایم كه ما را یاری كنند. اگر نگاهی به مخالفین تا كنونی امر تشكل سراسری بیاندازیم، صف مخالفان و موافقان آن مشخصتر میشود. ما در میان فعالان داخلی جنبش كارگری تا كنون مخالفت جدی با این امر مشاهده نكردهایم، بلكه به عكس تمام فعالان باسابقه جنبش كارگری از این امر استقبال كردهاند و حسن نیت خودشان را در یاری و كمك به این مسالهی مهم نشان دادهاند و تنها انتقادشان اطلاعرسانی ناقص ما در این مساله بوده است. در عوض گروهی فرقهگرا در خارج از كشور علنا با این امر مخالفت كرده و محافل بدون هویت به تخریب چهرهی كوشندگان این امر همت گماردهاند. ما به هیچ وجه ادعا نداریم كه راه انتخابی فعالان كارگری در داخل بهترین و منزهترین مسیر است، بلكه میگوئیم ما با جمع بندی تجارب گذشته به این نتایج رسیده ایم و اگر فرد یا كسانی راه بهتری را میشناسند، بهتر است كه به صورت منطقی آن راه را ارائه دهند كه در هر صورت باز هم انتخاب مسیر با آنانی است كه در جنبش كارگری فعال هستند.
اما مخالفتهای از سر كینهورزی یك چیز است و نقد و یا نگرانی افراد صادق از جنسی دیگر. برخی از افراد سوالات دیگری دارند و به این امر میپردازند كه شرائط برای ایجاد تشكل سراسری آماده نبوده و این امر شرایطی را میخواهد كه از آن جمله وجود تشكلهای فراوان كارگری است تا از قبال آن بتوان تشكل سراسری كارگری را ایجاد كرد و…
در بالا توضیح دادم كه تشكل سراسری كارگری با فدراسیون و كنفدراسین كارگری متفاوت است و گویا بعضی عزیزانی كه در انتقاد صادقند به این امر توجه ندارند. روند تشکیل تشكل سراسری طبقه كارگر همان روند ایجاد فدراسیون و كنفدراسیون نیست هر چند گسترش این دو پدیده میتواند هم سو با یكدیگر رشد كرده و در رشد و گسترش یكدیگر تاثیری متقابل داشته باشند. امری كه ما امروز در جامعه ایران شاهد آن هستیم. این دید كه بخواهیم بگوئیم باید ابتدا شرایط ایجاد تشكلهای سراسری سندیكائی و اتحادیهای فراهم شود و سپس ما به دنبال ایجاد تشكل سراسری فعالان كارگری برویم یا از درون كادرهای فدراسیونها و یا كنفدراسیونها، كادرهای ورزیده را برای ایجاد تشكل سراسری طبقه كارگر انتخاب كنیم و غیره، بیشتر در كتابهای كلاسیك طرفدارانی داشته و اكنون نیز در دیدگاههای سنتی طبقه بندی میشود. اما اگر نگاهی پویا و غیرسنتی داشته باشیم و پدیده و تكامل آن را در روند حركت بینیم؛ در خواهیم یافت كه این دو روند رشد تشكلهای كارگری و تشكلهای سراسري “طبقه كارگر” جدائی ناپذیرند و هر یك بر دیگری تاثیری انكارناپذیر دارد.
فعالان پیگیر تشكل سراسری كارگری به خوبی میدانند كه هیچ تشكلی به خصوص تشكلی فراگیر و سراسری چه مربوط به مسائل صنفی كارگران و چه مربوط به مسائل اجتماعی و طبقاتی آنان، یك شبه، یك ماهه و در مدتی كوتاه از طرف فعالان كارگري تصمیمگیری نشده و به وجود نمیآید و یا فعالان كارگری خوابنما نشدهاند كه بخواهند چنین تشكلی را با تكیه بر اوراد و اذكار به وجود آورند، بلكه از دل شرایط به این نتیجه رسیدهاند كه زمان طرح مساله فرا رسیده است. اما آنان كه تعمق بیشتری در مسائل دارند میدانند كه از زمان طرح مساله تا اجرا و به ثمر رسیدن آن ممكن است زمانی طولانی یا كوتاه باشد یا آنكه اصلا به ثمر نرسد. فعالان كارگری در این زمینه تجربهها از سر گذراندهاند. غیر از آنان كه مغرضانه با این حركت برخورد میكنند، عموم فعالان كارگری به خوبی میداند كه راه بسی دشوار و ناهموار است و نیاز به كمك همگان دارد. پیشرفت یك حركت در فاصلهی زمانی مشخص قابل پیش بینی نیست و بستگی فراوان به شرایط اقتصادی و اجتماعی داخلی و جهانی دارد. ولی یك چیز مسلم است و آن این كه تلاش برای ایجاد یك تشكل سراسری از تلاش برای گسترش تشكلهای موجود، جدا نیست و هم چنین هیچ تناقضی با ایجاد تشكلهای جدید كارگری نداشته بلكه تاثیر متقابلی در رشد و گسترش یكدیگر دارند.
پیگیری كنندگان مسائل كارگری به خوبی به یاد دارند كه فعالان كارگری در برگزاری مراسم یازدهم اردیبهشت سال 1388 پیش بینی میكردند كه جامعه آبستن حوادثی است كه میتوان در آن دست به یك عمل پیشتازانه زد. به این عمل پیشتازانه دست زدند، بهای آن را نیز پرداختند و برای اولین بار پس از سی سال نیروهای چپ و كارگری را در سطح جامعه به صورت رو در رو وعلنی مطرح كردند. حوادث بعدی نیز صحت تحلیل آنان را نشان داد به طوری كه در اعتراضات سال 88 كه به دنبال این حركت در جامعه به وقوع پیوست، آن یخهای موجود میان جنبش چپ و كارگری با اعتراضات عمومی آب شده بود. البته این امر را فقط كسانی میتوانند درك كنند كه در بطن جامعه باشند. اكنون نیز فعالان كارگری به همین نتیجه رسیدهاند كه وضعیت فعلی در جامعه آمادگی گسترش تشكلهای كارگری از هرنوع، چه صنفی و چه طبقاتی را دارد و پیشروان باید دست به یك عمل پیشروانه بزنند و قطعا این عمل و حركت تودههای كارگری بر یكدیگر تاثیری متقابل داشته و یكدیگر را تقویت میكنند و در این راه، میدانیم كه محافل ضد كارگری تمام تلاششان را به كار خواهند برد تا جلوی ما را بگیرند. اما فعالان كارگری مصمماند.
—-
زیر نویس
(1) اساسنامه كمیته پیگیری ایجاد تشكلهای كارگری:
http://komite.150m.com/asasnameh.htm
اساسنامه كمیته هماهنگی برای کمك:
http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=16&Itemid=31
اشكال اصلی این اساسنامهها در آن است كه در هیچكدام، از هویت فكری تشكیلدهندگان این تشكلها صحبتی به میان نیامده و بیشتر مشابه با اساسنامههای شركتهای عادی و عمومی است وصحبت از منشور فكری و دستگاه تفكر تشكیلدهندگان آنها نشده است. البته كه در آن دوره نمیشد چیزی بیشتر از این گفت، زیرا مبنای اولیه این تشكلها استناد به مقاولهنامههای بینالمللی بود و مقاولهنامههای بینالمللی هم فقط در چارچوب خواستههای صنفی است .
(2) مراجعه شود به منشور و اساسنامه كانون مدافعان حقوق كارگردر همين سايت KANOONM.COM.
(3) با تمام تو طئه هاي موجود عليه جنبش كارگري و تلاش نهادهائي سو ليداريته سنتر و شاخه جديد آن ليبر استار براي نفوذ در جنبش كارگري ايران، اما جنبش كارگري ميتواند سرافرازانه اعلام كند كه بر روي پاي خود ايستاده و تسليم هيچ تو طئه اي نشده است. اين امر در جريان سمينار تر كيه خود را به طور كامل نشان داد .