امپراطوری یا جمهوری: جنگهای امپریالیستی، هراس افکنی و اپیدمی ابولا
نویسنده: پرفسور جیمز پتراس، مترجم:سیاوش ثانی
کد مطلب: 1507
امپراطوری یا جمهوری: جنگهای امپریالیستی، هراس افکنی و اپیدمی ابولا
واشنگتن دخالت نظامی خود در خارج را افزایش میدهد؛ دست به حملات همزمان هوایی و زمینی در سوریه، عراق و افغانستان میزند؛ حملات پهبادها در پاکستان، یمن و سومالی را چند برابر میکند؛ دست به آموزش، تسلیح و تأمین مالی مزدوران نیابتی در اردن، کشورهای خلیج (فارس) و عراق میزند؛ و گردانهای معتددی از گارد ملی (امریکا)را ظاهراً برای مبارزه با اپیدمی آبولا به غرب آفریقا اعزام میدارد ـ در حالی که آنها از کوچکترین مهارت در امور بهداشتی و پزشکی برخوردار نیستند. باری، امریکا کلاً مبلغ ۵/۳ ترلیون دلار برای تجاوزات نظامی خود در عرض ۶ سال گذشته هزینه کرده است.
در عین حال، کیفیت عرضه خدمات پزشکی در داخل امریکا دچار نقصان شده است. در سطوح ایالتی و ولایتی، مانند دالاس، تگزاس و در سطح ملی، مقامات مسئول و سازمانهای اصلی ناتوانی خود در تشخیص بهموقع و مهار و اداره مؤثر موارد آلودگی به ویروس آبولا در میان جمعیت مردم را به نمایش میگذارند. یک مهاجر مبتلا به ویروس آبولا از کشور لیبریا، هنگامیکه به بخش اورژانس یک بیمارستان بزرگ در دالاس مراجعه میکند، بیماری او به درستی تشخیص داده نمیشود. و بهجای تشخیص بیماری، پس از اینکه “تصویربرداری” غیرضروری از او میکنند با تجویز و دادن مقداری داروی خوردنی آنتیبیوتیک بیمار را روانه منزل میکنند. این شیوه کار بیانگر و در واقع تأیید این باور گسترده است که پزشکها و نرسهای بخش اورژانس از جانب مدیریت بیمارستان دستور دارند سیتیاسکن و امآرآی را برای بیماران تجویز کنند تا بیمارستان بتواند پول بیشتری از بیماران دریافت کند و در عین حال ناتوانی و بیبضاعتی خود در دریافت سابقه بیماری و معاینه بیمار و تشخیص بیماری را پنهان کنند. علیرغم اینکه بیمار مذکور به کارمندان بیمارستان اطلاع میدهد که به تازگی از لیبریا ـ یکی از کانونهای بروز و شیوع اپیدمی آبولا ـ آمده، پرسنل بیمارستان از پوشیدن روپوش، دستکش، کلاه و ماسک حفاظتی غفلت میکنند و همچنین اجازه میدهند، تب و استفراغ مردی که به شدت بیمار است بخش وسیعی از بخش اورژانس، اتاق انتظار و بخش امآرآی را آلوده کند. قرنطینه این بیمار حتی مورد توجه قرار نگرفت …
مدیر بیمارستان دالاس با سرزنشهای بیمورد ـ سرزنش کردن بیمار ـ مقصر دانستن سیستم کامپیوتر و نرسها … بر بیلیاقتی سازمان خود سرپوش گذارد. دستورالعملهای سازمان ملی بهداشت احیاناً ناکافی بوده، ولی بیماری آبولا به روشنی در موقعیت هشدار ملی قرار داشته و “مرکز کنترل بیماری و پیشگیری” (CDC) رهنمودها و دستورالعملها و اقدامات ضروری را ارائه داده بود. کلیه بیمارستانها دارای کمیتههای کنترل بیماریهای عفونی، کمیتههای آمادگی برای مقابله با فاجعه و دریافت هشدار ایالتی و ملی هستند.
همچنانکه بحران و وحشت عمومی تعمیق مییافت، رئیسجمهور اوباما به شدت مشغول جمعآوری کمکهای مالی برای حزب دموکرات در انتخابات میاندورهای بود. در همان حال، معاون رئیسجمهور ژوزف بایدن هم گرفتار مسئله اخراج پسر چهل و چندسالهاش از کادر ذخیره نیروی دریایی بهخاطر مصرف کوکائین بود. وزیر دفاع نیز مشغول انتخاب اهداف بمبارانها در سوریه و عراق … بود.
کابینه وزرا تشکیل جلسه داد تا به موضوعات مربوط به “امنیت ملی” بپردازد ـ موضوعاتی مانند داعش، گسترش دخالتهای نظامی در اطراف و اکناف جهان. در عین حال، پرسنل پزشکی امریکا، مسافران کشورهای مختلف و اعضاء خانواده آنها، همچنین شهروندان معمولی امریکایی در اثر ضعف و ناکارآمدی نظام سلامت عمومی، هم در سطح محلی و هم در سطح ملی، از ابتلا به این ویروس کشنده احساس خطر میکردند.
ناکافی بودن نظام سلامت عمومی و در واقع ناکارآمدی و معیوب بودن این نظام در مقابله با نخستین بیمار آبولا در امریکا و افزایش همزمان دخالت نظامی در سوریه و عراق، نشاندهنده سقوط جمهوری امریکا و در عین حال اعتلاء امپراطوری نظامی امریکاست.
بیمارستان دالاس، که ابتدا یک مهاجر لیبریایی به شدت بیمار را روانه خانه کرد، تحت مالکیت یک شرکت انتفاعی است و توسط مدیرانی تجارتپیشه اداره میشود و بسیار مشتاق دستیابی به درآمد و سود سرشار میباشند و روشهای اساسی پزشکی و حتی توصیههای اهل فن و پرسنل مجرّب پزشکی را کنار میگذارند. آنها بزرگترین سرمایهگذاریها را در تکنولوژی پیشرفته و تجهیزات چندمیلیون دلاری کردهاند که هیچ ربطی به تشخیص و معالجه بیماریهای عفونی و گرمسیری ندارند. فشاری که آنها برای استفاده از گرانترین تکنولوژی نامناسب و برگشت مجدد سرمایه خود بر پرسنل بیمارستان وارد میآورند منجر به تأخیر مهلک در تشخیص بیماری و آلوده ساختن دستکم ده دوازده پرسنل پزشکی میگردد. مدیر عامل این شرکت سهامی بیمارستانی نهایتاً برای “اشتباهی” که مرتکب شده معذرتخواهی میکند. ولی عواقب خطایی که مرتکب شده بسیار فراتر از عاقبت “تصمیم بد” میباشد. روشها و پروتکلهایی که در ساختار “مدل سودجویی” لحاظ گردیده در واقع بر ضرورت “بازگشت” درست سود و سرمایه چندمیلیون دلاری که صرف سرمایهگذاری برای خرید تکنولوژی گردیده تأکید دارد. تضادی ذخیرهکننده مابین رشد و توسعه تکنولوژی پیشرفته در فنون تصویربرداری و تحقیق در بیمارستانهای امریکا از یکسو و روند پسرونده و جهالت و عقبماندگی اجتماعی در زمینه پزشکی اجتماعی که بیماران عفونی به شدت گرفتار آن هستند وجود دارد. انگار اینگونه بیماران نباید وارد این جهان فنی / پزشکی شوند که فقط دارای روشها و پروتکلهای معالجه بسیار گرانقیمت برای کسانی هستند که قادر به پرداخت آن هزینهها میباشند.
در سطحی بسیار عمیقتر، کل نظام سلامت عمومی ملی به نحو افزایندهای به فرمولهای مقررات و جریان اطلاعات وابسته هستند که بهواسطه “تقاضای بازار” فاسد و منحرف شده و در اثر اولویتهای سیاسی به شدت به سمت بسط و گسترش حکومت پلیسی در داخل و میلیتاریسم در خارج متوجه گردیده است. این اولویتهای سیاسی نیز، به نوبه خود، تحت تأثیر جابهجایی عظیم منابع برای حمایت از سیاستهای مستمر جنگی رژیم اوباما و کنگره امریکا قرار دارند.
افزایش و گسترش دخالتهای نظامی بر برنامه واقعی دولت اوباما مسلط و حاکم است. مطابق گفته دستیار وزیر خارجه در امور اروپای شرقی ویکتوریا نولند، شش میلیارد دلار از وجوه دولتی صرف براندازی دولت منتخب اوکراین گردید ـ ۶ میلیارد دلار از بودجه بخشهای داخلی امریکا، مانند مراقبتهای پزشکی و آمادگی برای جبران بلایای واقعی برای منظور فوقالذکر برداشت شده است. در عین حال، صدها بیمارستان در اغلب شهرهای بزرگ و کلینیک در روستاها به خاطر فقدان پرسنل تعطیل و به حال خود رها شدهاند ـ کل نظام ملی سلامت در شکل جاری که به صورت شرکتهای “سودآور” اداره میشود عاری از رهبری و مدیریت مؤثر و لایق و باکفایت میباشد. از سوی دیگر، ارتش امریکا تنها کلید موثر وراهحل لازم برای مسائل جهان (و بهطور افزایندهای مسائل داخلی) دانسته میشود و این در حالی است که ریشههای اجتماعی مناقشات و بلایا با بیاعتنایی نادیده گرفته میشود. میلیتاریزه شدن اذهان رهبران سیاسی ما منجر به اتخاذ مضحکترین و شگفتآورترین تصمیمات شده است. در مواجه شدن با اپیدمی آبولا در غرب آفریقا، رژیم اوباما ۲۰۰۰ جنگاور گارد ملی را به آفریقا اعزام کرده است. اینها سربازانی هستند که فاقد هرگونه دانش، مهارت، توانایی و آموزش ابتدایی برای مقابله با پیچیدگیهای یک بحران مهم سلامت عمومی در یک منطقه ویران و منهدم شده جنگی در جهان میباشند. انسان باید به خاطر بیاورد که واشنگتن چقدر بر سازمان ملل فشار میآورد تا پس از وقوع زلزله در هائیتی سربازان “حافظ صلح” به آن کشور اعزام دارد ـ سربازانی از کشور نپال به هائیتی اعزام شدند که نهتنها برای آن کشور صلح به ارمغان نیاوردند بلکه باعث شیوع اپیدمی وبا در آن کشور شدند که دهها هزار نفر دیگر از غیرنظامیان هائیتی را به کشتن داد. سؤالی که بلافاصله درباره اعزام سربازان گارد ملی امریکا به غرب آفریقا مطرح میشود این نیست که آنها میتوانند کلینیک در روستاها بسازند و یا اینکه از اردوگاههای قرنطینه در آفریقا حفاظت کنند یا نه، بلکه نگرانی اصلی این است که آیا این سربازان به شدت مسلح “یاریگر سلامت” میتوانند از آلوده شدن خود به این ویروس و انتقال آن به کشور اجتناب کنند یا نه. این نگرانی اکنون پنتاگون را وادار نموده دست به تحمیل قرنطینه اجباری به سربازان امریکایی که از آفریقای غربی بازمیگردند بزند ـ این در واقع عکسالعمل و واکنشی است که بیشتر از ترس ناشی گردیده تا بررسیهای علمی.
در مقابل، کوبا صدها پرسنل پزشکی بسیار ماهر به این منطقه از آفریقا اعزام داشته که در واقع متشکل از تیمهای بسیار ماهر میباشند که دارای سابقهای روشن در مقابله با بحرانهای پزشکی و سلامت عمومی در مناطق گرمسیری و جاهای دیگر هستند. تیمهای کوبایی شامل پزشکان متخصص و ماهر در مقابله با شیوع اپیدمیهایی هستند که میتوانند برپایه ارزیابی واقعیتهای موجود، موقعیت زمانی و منابع در دسترس، برنامههای محلی برای مقابله با بحران تهیه و تدوین کنند. تفاوت عظیمی که مابین واکنش کوبا و امریکا نسبت به بحران آبولا وجود دارد در واقع منعکسکننده تفاوت و تضاد عمیقی است که در نظامهای اجتماعی و نظامهای سلامت آنها وجود دارد. کوبا دارای یک نظام سلامت ملی رایگان و نظام سلامت عمومی قوی و ساختار دفاع غیرنظامی پر قوّتی است که از روشهای دقیق و موشکافانه و دستورالعملهای بسیار مؤثر برای تأسیس کلینیکها و اردوگاهها مطابق شرایط عینی موجود استفاده میکند. آنها بر زمینه اجتماعی بیماری تأکید دارند و هیچ سرمایهگذاری هم در خرید دستگاهها و تجهیزات و تکنولوژی بسیار پیشرفته پزشکی و آزمایشگاهی که رابطه چندانی با چالش موجود ندارد نکردهاند: بودجه آنها در جهت تشویق و ترویج جنگهای امپریالیستی تدوین و تنظیم نشده است. در نظر کوباییها سلامت و رفاه بخشی تفکیکناپذیر از اولویتهای سیاسی است.
در مقابل، “مراقبت پزشکی” در امریکا به کسب و کاری بزرگ تبدیل شده و آراء مابعدالطبیعه (متافیزیکی) نظامی بر اذهان و خط مشیهای نخبگان سیاسی و تجاری حاکم است. تنزل کمیت و کیفیت عرضة خدمات در مراقبتهای اساسی پزشکی بهطور اعم و بهداشت عمومی به طور اخص نهتنها نتیجة ضعف و نقصان در رهبری سیاسی است، بلکه همچنین منعکس کننده وضعیت و تعمیق بحرانهای اقتصادی است. تحت عنوان “مبارزه با ترور” ، باهراسافکنی و ادعای وجودتسلیحات بیولوژیک و ادعای وجود خطر و تهدیدات ناشی از انتشار میکروب سیاهزخم، دهها میلیارد دلار از پول مالیات پرداختی مردم به “مبارزه علیه ترور” اختصاص یافت. نکته مهم اینکهاین پول از بودجه سلامت عمومی و نظام فاسد و افلیج سلامت در سطح ایالتی و عمومی کسر شد و هرگز به نظام سلامت بازگردانده نشد.
بحران اقتصادی، که یقه امریکا، (اتحادیه اروپا) و کشورهای بسیاری را گرفته، به نحو بسیار روشنی در رکود اقتصادی امریکا به نمایش درآمده است. نخبگان شرکتهای خصوصی، که طبقه حاکمه امریکا را تشکیل میدهند، نمیتوانند بدون یارانههای هنگفت خزانه امریکا (به میزان ۵/۴ ترلیون دلار به گزارش تایمز مالی مورخ ۱۴/۱۰/۲۰۱۴) رشد اقتصادی امریکا را استمرار بخشند. امریکا بیثباتی شدیدی را در بازار بورس خود تجربه کرده است. این نوسانات با فقیر شدن طبقه کارگر و تقلیل و کوچک شدن طبقه متوسط همراه بوده است. اوج گرفتن نابرابریهای اجتماعی در کلیه عرصهها وجود دارد- بهخصوص در عرضه مراقبت شایسته و مؤثر پزشکی. در اتحادیه اروپا، رشد اقتصاد آلمان از صفر به منفیگراییده. در عین حال فرانسه، ایتالیا و هلند در رکود عمیق به سر میبرند. یونان، اسپانیا و پرتغال دچار کسادی و رکود طولانی میباشند و در آتش دیون غیرقابل پرداخت میسوزند و نمیتوانند از دست نزول مارپیچگونه (نزول مستمر) اجتماعی و اقتصادی ـ به علت برنامههای ریاضت اقتصادی تحمیلی از جانب بروکسل – خلاص شوند.
سیاستهای جنگی امریکا، تمرکز منابع دولتی در جهت تأمین هزینه تجاوزات نظامی و پرداخت یارانه به بخش به شدت متورم مالی ـ اینها هستند علل وخامت مرگبار خدمات پزشکی و حفظ سلامت و رفاه در امریکا. اکثریت افزایندهای در امریکا این تألمات را احساس میکنند و عده بسیار بیشتری از مردم از نخبگان و سیاستمداران نهاد ریاست جمهوری و کنگره ـ و مقامات فاسد، نالایق و منتخب محلی ـ ابراز بیزاری و نفرت میکنند.
برای حفاظت از قدرت نخبگان نظامی / مالی، حاکمان سیاسی به نمایش یک سری “شوهای ترسناک” روی آوردهاند ـ و به تبلیغات هماهنگ و گسترده مضحکی پرداختهاند که هدف از انجام آن انتشار هراس و انزجار از “دشمنان خارجی” در میان مردم امریکاست تا به این وسیله تسلیم و فرمانبرداری آنها از سیاستهای دولت پلیسی (امریکا) را تأمین کنند.
اخیراً رسانهها شوک شدیدی به مردم وارد کردند و گردن زدن دو اسیر امریکایی توسط ترویستهای مسلمان داعش را به نمایش گذاردند. از “وحشت و هراس” مردم استفاده شده تا عملیات بزرگ نظامی و بازگشت مجدد ارتش امریکا به عراق و جنگ هوایی علیه سوریه موجه جلوه داده شود. شهروندان امریکا اساساً از این جنگها به شدت بیزارند و به همین دلیل با این سیاستها و اقدامات امریکا مخالف میباشند.
بلافاصله پس از این شرارتها و “گردن زدن” امریکاییان، مضحکه ترسناک اپیدمی “ابولا” در آفریقا به راه افتاد، که به امریکا هم گسترش یافته و جان مریکاییها را به مرگی دردناک تهدید میکند. … این مضحکه برای توجیه اعزام هزاران سرباز گارد ملی به آفریقای غربی جهت اقدام بهعنوان “پرسنل سلامت” بهکار گرفته شده است.
فروپاشی کامل نظامهای سلامت عمومی در سرتاسر آفریقا به دنبال دهها سال جنگ داخلی حادث شده است. این جنگ ها به دنبال سیاستهای نظامی امریکا و اتحادیه اروپا به راه افتادند، تا بتوانند اقتصادها و منابع طبیعی غنی آفریقا را غارت کنند ـ و در عین حال برای تسلیحات و مزدوران غربی بازاریابی کنند. نظامی کردن مسائل آفریقا و ایجاد میلیونها پناهجو طبیعتاً به شیوع بیماریهای مهلک منجر گردیده است. امروز بیماری ابولا است، دیروز بیماری مالاریا بود و فردا سایر بیماریهای عفونی و فقر و بدبختی خواهد بود.
بحران بینهایت پیچیده و فاجعهبار سلامت در آفریقای غربی در واقع شاخص و نتیجه سالها تبلیغات و تحسین رشد شدید سرمایهگذاری خارجی در بخش صنایع استخراجی آفریقا بهخصوص انرژی و معادن، توسط کشورهای غربی است. مطبوعات متعلق به شرکتهای بزرگ (تایمز،اکونومیست،وآلاستریت جورنال …) مقالاتی درباره “آفریقا: غول خوابآلوده بیدار میشود” انتشار دادند و به توضیح علل ظهور ناحیه معدنی ثروتمندی که به کمک سرمایهگذاری وسیع خارجی به وجود آمده پرداختند- ناحیهای که ثروتی عظیم برای شرکتهای خصوصی خارجی و داخلی بهبار آورده است. این مطبوعات، در عین حال، چشم خود را بر دریایی از فقر، از بین رفتن کلینیکهای سلامت و پزشکی عمومی، عدم وجود مدارس، فروپاشی شرایط زندگی، همچنین وجود جنگسالارانی بستند که به چپاول و غارت اموال پناهجویانی میپردازند که از صحنه جنگهای بر سر اراضی غنی از معادن فرار می کردند .. این وضع شرایط لازم را برای بروز یک “طوفان تمامعیار” و ظهور و گسترش اپیدمیهایی مانند ابولا فراهم کرد.
در آفریقا، تحت سیاستهای دیکته شده صندوق بینالمللی پول و شرکتهای غربی، کل بودجه و برنامه کمکهای خارجی صرف تأمین هزینه ساخت زیرساختها (جادهها، حمل و نقل، بنادر و غیره) برای استثمار امپریالیستی گردید ـ در حالی که تقریباً هیچ چیز، از دیدگاه سیاست عمومی، به مراقبت ضروری پزشکی و داروهای پیشگیریکننده اختصاص داده نشد و هنوز هم نمیشود. برنامههای “متمرکز” بنیاد (بیل گیتس) و سایر بنیادها به جای اینکه به نظام ملی سلامت اختصاص یابد در خدمت روی آوردن پرسنل پزشکی آفریقایی و منابع موجود به “سازمانهای غیردولتی” (NGO’s) قرار گرفت و به این ترتیب پزشکان و نرسهای آفریقایی تشویق شدند به غرب مهاجرت کنند.
مورد اخیر از شیوع ابولا در آمریکا در واقع بیانگر تضعیف و فرسودگی نظامهای سلامت عمومی در سطح ملی و محلی است ـ که در واقع حاصل مقرراتزدایی، خصوصیسازی و ایجاد شرکتهای تجاری در امور پزشکی و دارویی است. “سودجویی” در واقع سرتاسر بخش مراقبتهای پزشکی را در امریکا فراگرفته است. کاهش بودجه داروهای پیشگیری در واقع رابطه مراقبتهای پزشکی را با چارچوب اجتماعی بیماری قطع میکند. و عدم لزوم پاسخگویی و شفافیت در مقابل تجویز داروی اشتباه و مراقبت نامناسب و بیلیاقتی در مراقبت از بیمار، در واقع نتیجه نارسایی و کوتاهی در سیاستهای عمومی است و این عوامل همچنین علت بروز و گسترش شدید وجود باکتریهای عفونی مقاوم در مقابل داروها در بیمارستانها و در جامعه میباشد. اولویت دادن به پزشکی تکنولوژیک گرانقیمت و سودآور (که بهعنوان مراقبت پزشکی شخصی تبلیغ و برای آن بازاریابی میشود) و ترجیح آن بر “دستان” لایق و علم ـ نهاد که ریشه در فهمیدن شرایط عینی اجتماعی دارد، این بحران را تشدید کرده و گمراهی و گیجی را در توده مردم گسترش داده است.
هنگامیکه دولت به جنگهای طولانی و گسترده در خارج از کشور اشتغال دارد، هنگامیکه خزانهداری ترلیونها دلار از وجوه دولتی را در بیشتر سالهای دهه گذشته به وآلاستریت اختصاص داده، وقتیکه دولت با برگزاری سناریوهای وحشتناک فرمانبرداری (“رضایت”) مردم را از خود تأمین میکند، ترس و نفرت را بهجای مسئولیتپذیری و پاسخگویی مینشاند، ما مردم امریکا، هزینه سنگین و رشدیابندهای برای مراقتبهای پزشکی عمومی که تحت حکومت نخبگان خودکامه قرار دارد میپردازیم.
واکنش اخیر “حکومت پلیسی” به نرس امریکایی کاسی هیکاگس روشنگر فساد سیاستمداران و رهبران فکری متکبر امریکاست که سالهاست عادت کردهاند از طریق هراسافکنی و گناه جلوه دادن هرگونه مخالفت بر مردم حکومت کنند. این واقعیت که نرس “کاسی” پس از یک ماه خدمترسانی قهرمانانه در غرب آفریقا و تأسیس کلینیک و بیمارستان برای کمک به جلوگیری از گسترش ابولا در کانون آن، در سلامت کامل از طریق فرودگاه “لیبرتی” وارد امریکا شد- باری این خدمات فرماندار شرور ایالت نیوجرسی را از این کار باز نداشت که او را، همچون یک حیوان، در یک قفس پلاستیکی در محوطه پارکینگ بیمارستانی در شهر نیوآرک زندانی کند. مبارزه پیروزمندانه او برای آزادی و علیه این محبوس شدن به فرمان خودسرانه، باعث رسوایی فرماندار کریستی و دوست نزدیک او، کومو، فرماندار نیویورک شد که قصد داشتند بهعنوان اشرار جاهل و عربدهجو از این خانم نرس “درس عبرتی بسازند”. پیروزی نرس کاسی هیکاکس در واقع پیروزی علم و حقوق مدنی بر هراسافکنی بیرحمانهای است که هرچند موقتی ـ در واقع نشانگر تمایل دولت به نظامی کردن بحرانها و در نتیجه تضعیف و کاهش حقوق شهروندی است.
مردم امریکا کمکم دارند رابطه مابین سیاستهای هراسافکنی، پرداخت وجهالضمان و وثیقه های میلیاردرها و نظامیگری نامحدود از یک سو و فرسودگی و کاهش استاندارد زندگی، سلامت و امنیت و حقوق مدنی خویش در سوی دیگر را درک میکنند و برای برگرداندن این موج چیزی بیشتر از مورد نرس “کاسی” لازم است اتفاق بیافتد، ولی همین یک نرس لایق و قوی سرمشق و الگوی باشکوهی از خود باقی گذارده است.