نمایش ضد کمونیستی
در سالروز تخریب دیوار برلین
سیاوش دانشور
در سالروز تخریب دیوار برلین، از آنجلا مرکل صدراعظم آلمان تا دستگاه کلیسای مسیحیت و از گورباچف قهرمان “پروستریکا” تا جناب لخ والسا “رهبر کارگری” برای ادامه قدرت بورژوازی دعا کردند. ۲۵ سال پیش در روز نهم نوامبر سال ۱۹۸۹ دیوار برلین تخریب شد و به این مناسبت در روز یکشنبه ۲ نوامبر ۲۰۱۴ هفت هزار بالون نورانی را در مسیر سابق دیوار به پرواز درآوردند. البته کسی در باب حکمت پرواز این بالونهای نورانی حرف روشنی نزد. لابد این بالونهای نورانی علیه ظلمت و تاریکی “دیکتاتوری” و نماد عبور و مرور “آزادانه” شهروندان جهان از مرزها و دیوارها است! هنرمندان مشهوری مانند اودو لیندنبرگ، پتر گابریل و دانیل بارن بویم نیز در این مناسک ضد کمونیستی مردم را سرگرم کردند.
تا اینجای موضوع با داستان جدیدی روبرو نیستیم. تاریخا تزار و صدراعظم و شاه و سلطان با دستگاه دین ممزوج بودند. در فرانسه بورژوازی برای نجات از “خطر کمون پاریس” و به شکرانه بازگشت به قدرت و حاکمیتش، برای دفع “شر” کمونیسم کلیسائی میسازد و به خدا تقدیم میکند. آنگلا مرکل صدراعظم کنونی آلمانی که در بخون کشیدن کمون پاریس نقش داشت، نیز اول در کلیسا “نیایش” میکند و بعد در دروازه براندنبورگ بمناسبت سالروز تخریب دیوار برلین علیه کمونیسم سخنرانی میکند. اما نه مرکل، نه کلیسا، نه سربازان جبهه بازار آزاد مانند لخ والسا، نه هنرمندانی که ستاره های “لیاقت و استفاده از فرصت” قانون رقابت در جنگل بازارند، برای فرو ریختن دیوار برلین جشن نمیگیرند. آنها “جشن” میگیرند تا پیروزی بورژوازی و “پایان کمونیسم” را بار دیگر در بوق کنند تا تداوم سلطه سرمایه را به طبقه کارگر گوشزد کرده باشند. سناریو تکراری است اما از فرط تکرار بشدت ملال آور است.
فقط یک دیوار
کمونیسم یعنی جنبش واقعی طبقه کارگر علیه سرمایه داری. کمونیسم یک جنبش بین المللی کارگری است که برای وحدت جهانی طبقه کارگر و استقرار نظمی انسانی و آزاد و مرفه برای آحاد بشریت مبارزه میکند. کمونیسم هیچ قدوسیتی برای مرزها و کشورها و پاسپورت ها و هویت های جعلی ملی و مذهبی و قسمتی و صنفی و جنسی قائل نیست. کمونیسم جنبشی برای از میان برداشتن دیوارها و هویتهای جعلی ای است که توسط بورژوازی، انسانیت را بطور عام و طبقه کارگر را بطور خاص قصابی کرده است. دیوار برلین و هر دیوار مرئی و “نامرئی” دیگر دنیا که هر نوع دلبستگی و ارتباط آزاد انسانهای واقعی را محدود و یا منتفی کند، ضدیت با بنیاد آرمان و اصول و سیاست کمونیسم است.
دیوار برلین نه محصول کمونیسم بلکه یک محصول تناسب قوای کشورهای سرمایه داری درگیر جنگ بود. در جنگ دوم جهانی و در سال۱۹۴۷، آلمان به اشغال متفقین یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه و شوروی درآمد. برلین نیز بین چهار کشور تقسیم شد. برلین شرقی به شوروی رسید و برلین غربی به آمریکا و بریتانیا و فرانسه. در سال ۱۹۴۸ بخشهای تحت کنترل نیروهای آمریکا، انگلیس و فرانسه یکی شدند و جمهوری فدرال آلمان یا آلمان غربی را تشکیل دادند. حدود یکسال بعد در اکتبر ۱۹۴۹ در بخش تحت کنترل شوروی جمهوری دموکراتیک آلمان یا آلمان شرقی اعلام موجودیت کرد. دیوار برلین نه نماد “کمونیسم” بلکه نماد معادله جنگ سرد بود که نه فط آلمان بلکه کل اقتصاد و سیاست و فرهنگ در جهان را بدرجات متفاوت تحت تاثیر خود قرار داد و دنیا را به حوزه نفوذ شرق و غرب تقسیم کرده بود.
بورژوازی تاکنون از جمله کمونیستها را بخاطر “بی وطن” بودن کوبیده است. اما چه میشود کرد. همین بورژوازی با شعبده بازی سیاسی کمونیستها را به “دیکتاتوری” و “دیوار بالا بردن” و “جدا سازی مردم” متهم میکند تا بلکه دیکتاتوری سرمایه داری و دیوارهائی که این نظام در زندگی اجتماعی و خصوصی شهروندان در سراسر جهان بالا برده است را از زیر تیغ انتقاد آزادیخواهانه رها کند. اگر درست نگاه کنید و به حقایق تاریخی پایبند باشید، اتفاقا دیوار برلین بعنوان مظهر جدائی و اعمال محدودیت در ارتباط و معاشرت انسانها، نشان رقابت و جنگ و سبعیت بورژوازی است. حتی اگر شوروی سابق را “سوسیالیستی” فرض کنیم که فرض بسیار نابجا و نادرستی است، حتی اگر دیوار برلین را محصول شوروی بدانیم، آنوقت دیوار آپارتاید در اسرائیل را باید به کی منتسب کرد؟ دیوار بین آمریکا و مکزیک را به کی منتسب کنیم؟ دیوار پراگ را چطور؟ چرا مرکل و پاپ و اوباما و گورباچف زیر این دیوارها سخنرانی نمیکنند؟ چرا هنرمندان متملق بارگاه بورژوازی یکبار زیر دیوار آپارتاید اسرائیل کنسرت برگزار نمیکنند؟ دیوار، دیوار است، آیا دیوار خوب و بد داریم؟
نه، مسئله برسر دیوار نیست. قبل از تخریب دیوار برلین و وحدت دو آلمان، بلوک شرق، یعنی سیستم سرمایه داری دولتی فروپاشید. آنروزها دنیا تسلیم شده بود و حب توهم “جوی های روان شیر و عسل” دمکراسی و بازار را قورت داده بود. اما واقعیات اجتماعی خود را دیکته میکنند. طولی نکشید که مردم کشورهای بلوک شرق سابق که از رفاه و آزادی محقری برخوردار بودند، همان را هم از دست دادند و در تله مافیا و دیکتاتوری بازار اسیر شدند. امروز بعد از بیست و پنج سال به وضعیت مردم در آلمان شرقی سابق نگاه کنید. آنها سطح زندگی شان مثل آلمان غربی سابق نشده است بلکه بخش فقیر نشین و محروم و بیشتر بیکار و بیحقوق “ملت واحد آلمان” را تشکیل میدهند. آنها اردوی بیکاری در آلمان را فربه تر کردند تا بورژوازی بتواند با اتکا به آن کل طبقه کارگر در آلمان را محروم تر و بیحقوق تر نگهدارد. شعار آنروزها یعنی “ما یک ملت هستیم” بسرعت رنگ باخت و هر کسی فهمید که “ملت واحد آلمان” چرت ترین بحث است. آنچه واقعیت دارد بورژوازی آلمان است که در این ماجراها و جشن و مناسک ها، سنگرهای خود را در مقابل طبقه کارگر آلمان مستحکم میکند. امثال حزب چپ های آلمان نیز برای اینکه از غافله عقب نماند و بخاطر اینکه رای از دست ندهد، در اینروز از گذشته اش مجددا عذر خواهی میکند و به دمکراسی و قانون بورژوازی قسم میخورد.
شبح کمونیسم؟
آنچه خانم صدراعظم مرکل و دستگاه کلیسا و کلاوس ورایت شهردار برلین و ژان کلود یونکر رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا و امثال حزب چپ های آلمان را در لفاظی ضد کمونیستی در سالروز تخریب دیوار برلین همصدا میکند، نه وحشت از دیوار، نه نفرت اصولی از دیوار، نه صرفا عرق عقبمانده ملی ژرمنی و اروپائی شان، نه دلسوزی برای مردم اسیر در بند مافیا و فحشا در کشورهای سابق بلوک شرق، بلکه وحشت از محبوبیت مارکس و گشت و گذار شبح کمونیسم در خود آلمان و اروپاست. کارگران آلمان و بروکسل و ایتالیا همین روزها با قدرت بمیدان آمدند. سرمونی مضحک بورژوازی ۲۵ سال بعد از تخریب یک دیوار به اهداف دیگری خدمت میکند. سرمایه داری غرق در بحران اقتصادی و جنگ و تروریسم و فقر و شکاف گسترده طبقاتی، دردش یک دیوار در یک ربع قرن پیش نیست. همانطور که دردش دیوارهای همین امروز سرمایه داری نیست. آنها هر روز کمونیسم را میکوبند چون هر روز “خطر” آن را حس میکنند. نمایش ضد کمونیستی در سالروز تخریب دیوار برلین تنها بیانگر وحشت بورژوازی از جنبشی است که ۲۵ سال پیش “پایان” آنرا اعلام کرده بود! *
2014-11-14