سعید مدانلو- حکومتگران جهنم!

سعید مدانلو                                                                سی ام اکتبر ٢٠١٤
حکومتگران جهنم!
 حاکمیت اسلامی در ایران از قدرت بالقوه ای که در جنبش سرنگونی طلب مردم  ذخیره شده  کاملاً آگاه است. کابوس فعلیت یافتن جنبش مردم خواب شبشان را پریشان کرده است.  هیچکس بجز سران این حکومت تا این اندازه خطر بالفعل شدن جنبش بنیان برانداز ضد اسلامی در آن مملکت را حس نمیکند. ماجرای اسید پاشی و متعاقب آن کشتن ریحانه جباری تنها واقعیت مذکور را در رابطۀ فیمابین صف مردم و کل حاکمیت اسلامی  آشکار میکند. 
ارعاب جامعه و تداوم بخشیدن فضای نا مطمٸن و هراس آور برای  مردم از جانب حاکمیت اسلامی  با ابزارها و راهکارهای مختلف در داخل بخشهایی از ارگانهای سرکوب شهری نیروهای انتظامی  صورت می گیرد. برایش کلاس میگذارند و افراد خاصی برای طراحی و انجام آنها تربیت می شوند. دو بخش ویژه از مجموعه ارگانهای سرکوب حاکمیت اسلامی بمثابه  ″بخش طرح عملیات و بخش اجرای عملیات شهری″  مسٸولیت کلیه حوادث اینچنینی که مقاصد سیاسی حاکمیت را در شرایط حاضر برآورده میکنند به عهده دارند. نظیر ″عملیات اسید پاشی در اصفهان″ و حمله مسلحانه به طلا فروشیها، ربودن و غیب کردن افراد و ایجاد عمدی وحشت از بابت نا امنی در میان مردم و متعاقب هر وحشت افکنی ای همان قوای وحشت افکن حاکمیت اسلامی را مامور حفظ امنیت جامعه معرفی کردن  از امور روتین بخشهای ویژه ای از قوای سرکوب حاکمیت اسلامی است. در گذشته اتفاقاتی نظیر حمله به خوابگاه دانشجویان و انواع ″نسق گیری″های داخل شهری از مردم و حتی حمله به خانه های مردم، ربودن و غیب کردن آدمها برای مدتی نامعلوم و در بسیاری موارد سر به نیست کردن قربانی، یک به یک از قبل مستلزم دریافت تاٸیدیه از خامنه ای و دم و دستگاه مربوطه بودند و درحال حاضر نیز در برهمان پاشنه میچرخد.
کِمسیون مشترکی متشکل از تعدادی از سران مجموعه قوای سرکوب، سپاه پاسداران، قوای انتظامی و اجزاﺀ آن  با رٸیس قوۀ قضاییه، اژه ای و برخی نمایندگان خاص مجلس، وزارت اطلاعات، شورای عالی امنیت ملیِ حاکمیت اسلامی  و افرادی نظیر  پور محمدی وزیر فعلی دادگستری وجود دارد. این کمِسیون در مورد یک به یک عملیاتِ حادثه سازی طرح ریزی میکند. پس از تصویب هر ″طرح عملیاتی″ در این کمِسیون برای دریافت نظر ولایت فقیه به کانال مربوطه ″آقا″ ارسال، چک، مطالعه، و بررسی شده و در صورت موافقت، رای مثبت ″آقا″ برای عملیاتی شدن آن صادر و اجرای آن  به بخش ″اجرای عملیات″ سپرده می شود و  این بخش برای پیاه کردن نقشۀ عمل در شهرها و محله هایی که لازم میدانند و تعیین روز ″عملیات″  فی الحال تحت نظارت اژه ای اقدام  میکند. اقداماتی مثل اسید پاشیدن به صورت حد اقل ده زن در یک فقره ″عملیات″ حتماً باید از ″آقا″ جواز داشته باشد. ″کارِ نیروهای خود سر″ حرف مفت است. آنها حتی زمینه های انجام آنرا از قبل فراهم میکنند. امام جمعه اصفهان شاید اصلاً نمی دانست که قرار است بعد از اظهارات او راجع به زورکی و خطر آفرین بودنِ نهی از منکرات که از او خواسته اند در نماز جمعه بگوید، اسید پاشی در اصفهان صورت بگیرد. در مجموعه زمینه سازیهای اولیه ای که بابت ″منکرات″ به عمل آورده بودند و سر و صداهایی که در اطرافش راه انداخته بودند، امام جمعه اصفهان میتواند جزو آدمهایی باشد که شخصاً اطلاعی از موضوع ″عملیات″ نداشت منتها ندانسته نقش عامل را به او و چند امام جمعه دیگر سپرده باشند. آنها اگر لازم باشد آدمهای خودشان را بدین وسیله  بیشتر داخل خط و شریک جنایات حاکمیت میکنند.  و یا  بلکه میدانست و خودش را برای مواجهه با عواقب حرفش آماده کرده  بود. به هر صورت فرقی در نتیجۀ عمل نمیداشت. متعاقب تناقض گویی های آشکار، ″محکوم کردن اسید پاشی″ و همزمان تبرٸه کردن حاکمیت اسلامی و ممنوع کردن صحبت راجع به آن و تلاش عناصر خودشان و اصلاح طلبها برای لوث کردن قضیه و سوق دادن نتیجه دو اتفاق جنایی شوک آمیز و نابهنجارِ روزهای اخیر که همه دنیا را باخبر کرده، به یک سیر قهقرایی و به سکوت کشاندن مردم، نشان داده شد که در امر مبارزه در پیشرفت کارِ اسلام حالا حالاها داعش جماعت باید بیایند و سرکلاس اینها بنشینند. حاکمیت اسلامی در ایران به لحاظ  دخیل بودن در همین درجات ″امور جنایی″ بمراتب از داعش سابقه دارتر است. آنچه که داعش را این روزها جنایتکارتر از جمهوری اسلامی مینمایاند بدین سبب است که اولاً داعشیها اصلاح طلب ندارند  که در لباس ″اپوزیسیونِ منتقد″ فجیع ترین جنایات آنها را توجیه کنند و ثانیاً نه تنها داعش و بلکه هیچکدام از فرقه های آدمکش اسلامی مانند حاکمیت اسلامی در ایران اینچنین تحت فشار جنبش آزادیخواه و سرنگونی طلبِ محل حضورشان نیستند. جنبش مردم اگر ذره ای عقب بنشیند حاکمیت اسلامی استعداد ارتکاب  فجایعی به مراتب  بزرگتر از داعش و به راه انداختن کشتارهای وسیع از جماعات مردم را بفور درخودش ذخیره دارد. در آن صورت هم مطمٸن باشید تقصیر کشتار مردم از جانب جمهوری اسلامی را اصلاح طلبها به گردن کمونیستها و آزادیخواهان می اندازند.
حرفی را که جمهوری اسلامی تلاش میکند در مورد خودش با مبادرت به این گونه حوادث در ذهنیت مردم ایران جا بیاندازد این است که ″امنیت و نا امینتی جامعه در دست حاکمیت است و حاکمیت هر زمان که اراده کند می تواند مملکت را در یک چشم به هم زدن نا امن کند و تنها مرجع برقراری امنیت هم جز خودِ حاکمیت مرجع دیگری نیست و وجود ندارد″. پیامی که جمهوری اسلامی با دست یازیدن به این گونه ″عملیات″ و اقدامات تلاش میکند به مردم سرنگونی طلب ایران القاﺀ کند این است و بس. حاکمیت اسلامی اگر بتواند این پیامش را در ذهن مردم به نحوی جا بیاندازد که دردسرها و ضرر سیاسی  واکنش مردم نسبت به آن بیشتر از منافعش نشود کارش را در انجام این ″عملیات″ موفقیت آمیز و مطلوب نظر خود ارزیابی می کند. در حقیقت حاکمیت اسلامی مردم را به جنگ می طلبد. تعارفها و برخی پنهانکاریهای لازمِ گذشته را نیز کنار گذاشته است. آنها هرگز قصد ندارند که مردم فکر کنند که این کار کارِ جمهوری اسلامی نبوده است. اتفاقاً زمان خاصی را هم برای انجام این کار انتخاب کرده بودند. درست در آستانۀ فرا رسیدن محرم. آنها عمدتاً دو هدف را با این دو ″عملیات″ تعقیب میکردند. یکم، ″نجات محرم″ که حاکمیت اسلامی به سختی از بابت مورد مضحکه قرار گرفتن آن متضرر شد. محرم و ایام مذهبی، عزا داری و دعا و مسجد و تکیه نقطه قوتهای اجتماعی و از فراهم آورندگان ″مشروعیت″ حکومتیِ حاکمیت اسلامی محسوب می شوند. واگذارکردن و تبدیل آن به کارناوال و نمایش حسین پارتی و مضحکه اجتماعی، ضرر بزرگی است که حاکمیت اسلامی را کلافه کرده است. از جهتی محرم سنتاً و همیشه در گذشته موقعیت مناسبی برایشان فراهم میاورد که بتوانند تعرضشان را بابت حجاب و کلاً بی حقوقی زن تشدید کنند. محرم فرصتی برای  کوبیدن مهر تثبیتِ سالانۀ جمهوری اسلامی به ″شناسنامه جامعه″ بود. آنها مخصوصاً زمان ارتکاب به این دو ″عملیات″ جنایتکارانه را روزهای قبل از محرم انتخاب کردند. آنها برآورد کردند که امکان خواباندنِ سر و صدای قضیه در ده روزه اول محرم از همیشۀ اوقات سال برایشان فراهم تر است. اِعمال احکام اسلامی و حجاب در ماه محرم برایشان امکان پذیرتر است. از قبل روی  اینکه مردم در اعتراضشان به اسید پاشی و کشتن ریحانه به خیابانها نریزند و زنها نتوانند بی حجاب در خیابان ظاهر شوند حساب باز کردند.
ارزیابی حاکمیت در حال حاضر مبتنی براین خواهد بود که  تا چه میزان خواهد توانست محرم را به دلخواه و تحت کنترل اسلامی خودش درآورده باشد و دوم، و به همان اندازه مهم، تا چه درجه ارعاب حاصله  در نتیجه ″عملیات″ اخیر توانسته است حجاب را بر سر زنان محمکتر کند و مردم را ساکت نگاهدارد.
آنها پس از اجرایی کردن هر ″عملیات شهری″ بلافاصله منتظر پیامدها و عکس العمل مردم در مورد آن می نشینند و ازقبل برای آن نیز حتی الامکان تدارکات لازم را می بینند. اصلاً و ابداً قصدشان این نیست که به مردم ثابت کنند که این کار کارِ جمهوری اسلامی نبوده بلکه بر عکس همۀ هدفشان این است که این پیام  را به مردم برسانند که ″نا امنی و امنیتِ″ این مملکت دست آنهاست. آنها در اینجا به مردم حق انتخاب می دهند که انتخاب کنند. امنیت یا ناامنی؟ اگر مردم امنیت را انتخاب کنند از نظر حاکمیت اسلامی  به ازای تامین بودن امنیتشان از جانب حاکمیت، مردم مکلف هستند اجازه ندهند تا دخترانشان با حجابِ شل و تمسخر آمیز به احکام اسلام و با زیرپا گذاشتن  اتوریته سیاسی و اجتماعی حاکمیت اسلامی به خیابان بیایند.
امثال رٸیس پلیس اصفهان و ایل و تبارش در داخل حکومت تلاش دارند این مضامین را به ذهن مردم القاﺀ کنند،  آدمی که به ″عملیات اسیدی″ مبادرت ورزیده گویا یک نفر بیشتر نبوده. مامورانشان کشف کردند که این شخص از اصفهان در آمده به خوزستان رفته. البته  بعضی ها هم میگویند شخص اسید پاش را در آبادان زیر نخلها دیده اند. گویا کراوات به گردنش و یک عینک ری بن هم به چشمش بود، ولک داشته ″لب کارون″ میخونده. خلاصه مردم، اگر اینشالله بفهمیم چه کسی بوده دستگیرش میکنیم میاوریم  همینجا وسط بسترخشکیده زاینده رود جلوی چشم شما با جرتقیل اعدامش میکنیم. پس چی فکر کردید؟ قدرت نیروی های انتظامی جمهوری اسلامی را  دست کم نگیرید.
امثال این رٸیس پلیس آدمکش و امام جمعه های کف بردهان آورده مثل علم الهدی دروغ نمی گویند. آنها دارند رو راست به مردم حالی میکنند که خلایق بدانید و آگاه باشید که کار کارِ خودمان است و طرح و برنامه اش را خودمان ریخته ایم و پیاده اش کرده ایم. منتها شما حق ندارید که انجام این کار را به حکومت نسبت بدهید. الان ″وکیل مدافع تان″ هم خودمان هستیم. خودمان هم خلاف کاریم هم پلیس. حرف دیگری دارید؟ زنها حجابشان را کیپ نگیرند، میتوانیم مملکت را نا امن کنیم. هر زمان که اراده کنیم یک روزه میتوانیم صورت ده تا زن جوان را از روی کره زمین محو کنیم. مخصوصاً میاییم و دروغ آشکار میگوییم و تناقص گویی میکنیم و قضیه را هرچه تمامتر لوث میکنیم تا بدانید که کاری ازتان ساخته نیست. اژه ای و پورمحمدی هم طراح عملیات بودند و هم ناظر اجرای عملیات. حالا گذاشتیمشان  اسید پاشها را برایتان پیدا کنند. صبر کنید تا بلکه یک بخت برگشته ای پیدا کنیم و به اشد مجازات محکومش کنیم، بیارویم جلوی چشم میلیونها نفرتان حلق آویز کنیم که دیگر کسی جرٸت نکند به صورت ″ناموس مردم″ اسید بپاشد. عملیات آب پاشیدن به صورت زنان در خیابانها هم کارِ خودمان است که آنهم برای تمدید و گسترش شوک و فروکش نکردن درجه ارعاب حاصله از برنامه اسید پاشی از قبل طراحی شده است. مخصوصاً تکذیب های آبکی برایتان سرهم میکنیم تا همگی متوجه دروغ بودن آن بشوید.  مخصوصاً ریحانه را وسط اعتراضات تان و در آستانۀ محرم کشتیم که بهتان گفته باشیم، تعارف نداریم. اعتراض نکنید تا کسی کشته نشود و مملکت برایتان نا امن نشود.
عین همین مضمون را جماعت اصلاح طلب در برخوردشان به موضوع اسیدپاشیهای برنامه ریزی شدۀ حکومتی و اعدام ریحانه جباری طی اعلامیه ها و اظهار نظراتشان به خورد مردم می دهند. در مورد موضوع اسید پاشی رادیکالترین موضع گیریشان این است، که جمهوری اسلامی باید ″آدمهای خودسر″ را به نیروهای انتظامیش راه ندهد. در مورد اعدام ریحانه جباری در آمدند تا جلوی کمونیستها و آزادیخواهان و فعالین کمیته بین المللی علیه اعدام الم شنگه راه بیاندازند که چرا در مقابل خانواده سربندی ( بخوان: جمهوری اسلامی) به استغاثه و التماس نیافتادید و یا کاملاً سکوت نکردید تا بلکه او را از مرگ رهانیدید!
آنها با اصل حکم قصاص مشکلی ندارند منتها نظرشان این است که برای رهاندن جان محکوم به قصاص حتی اگر شخص جرمی هم مرتکب نشده باشد باید به تضرع و التماس و یا سکوت مطلق متوسل شد. این کار و این سیاست به عینه تلاش برای اشاعۀ فرهنگِ مذهبی و عهد عتیقی در جامعه است. فرهنگ تضرع و التماس و سکوت منشاﺀ اش بطور بلافصل از جانب منویات پایه ای مذهب سرچشمه میگیرد. شیعه گری در ایران نمونه بارز اشاعۀ فرهنگ تضرع و التماس و سکوت و تسلیم و تسکین با هق و هق است. تصورش را بکنید چه تعداد زن در طول تاریخ بشر بواسطه حکم مذهبِ بالای سرش در گوشه خانه نشست و سکوتش را تنها با هق و هق گریه اش شکست؟
مطالعۀ تاریخ عصر عتیق مصر به خوبی پروسه تکوین نظام برده داری و فروپاشی  کمون اولیه را نشان می دهد. مذهب به مثابۀ یک حربه سیاسی نگاهدارنده و تداوم بخش نظم بردگی زمانی پا به عرصه زندگی بشر گذاشت و تثبیت شد که نظام برده داری درحال تکوین و استقرار یافتن در طول رودخانۀ نیل بود.
فرعون روح تجسم یافتۀ در روی زمین از موجود موهوم و قدرتمندی بود که زیر زمین زندگی میکرد و آدمها را پس از مردن و دفن شدنشان در زیر زمین بشرط فرمانبردار بودنشان در زمان زنده بودن، برایشان زندگی خوب و راحتی در آنجا فراهم میکرد. البته موجود قدرتمند موهوم طی سالیان دراز و سلسله های متعدد رفته رفته خود نیز متعدد شد. انواع خدایان نیمه زیر زمینی و نیمه روی زمینی ظهور کردند و بالاخره سر از آسمان در آوردند. فرعون و خاندانش صاحب اصلی و مطلق انباشت غله و محصولات کشاورزی و هرگونه ابزار و ادوات تولیدی موجود زمان خود بودند. آنها تنها به بوسیلۀ  مذهب بود که توانستند مشروعیت مالکیت بر خودِ بردگان را نیز برای خود فراهم بیاورند. کاهنان اطراف فراعنه همۀ سعیشان را بکار می بردند تا برده ها را متقاعد کنند که بنا به خواست آن موجود موهوم قدرتمند و بسیار سختگیر، مطالبه گر و انتقام جوست که سرنوشت آنها به بردگی و فرمانبرداری تعیین شده و احکام تنبیهی بیرحمانه ای را برای خطا کاران در طول زندگیشان در نظر گرفته است. از نقطۀ نظر فرعون و کاهنانش راه چاره برای بردگان تنها پذیرش احکام و مطیع بودن در مقابل امیال آن موجود قدرتمند موهوم و جلوۀ مادیش فرعون در روی زمین بود. بخشیده شدن تنها و تنها با تضرع و التماس و اظهار ندامت  به درگاه  فرعون و اطاعت محض از فرامین او میتواند میسر واقع شود و لاغیر. بنا بر احکامِ موجودِ قدرتمندِ موهوم حتی اگر برده ای گناهی نیز مرتکب نشده باشد باز اظهارعجز و التماس و قبول طاعت و بویژه سکوت در مقابل حکمِ فرعون روح تجسم یافته آن موجود موهوم، برایش یک فریضه انکار ناپذیر است.  زمانی که فرعون حکم محکومیت کسی را  بابت ارتکاب گناهی صادر  کرد دیگر مهم نیست که شخص بی گناه است یا گناهکار. شخص محکوم برای رهایی خود از مجازات فرعون تنها میتواند با تضرع و استغاثه و طلب عفو به درگاه فرعون متوسل شود.  یا میتواند کاملاً سکوت کند بلکه دل فرعون به رحم آید و او را ببخشد. مذهب و احکام مذهبی بخش جداٸی ناپذیری از شیوۀ حکومتی و کار آمدترین ابزار سیاسی مداومت نظم برده داری در تاریخ دوران عتیق مصر بود.
منادیان اصلاح طلب به واقع وظیفه شان امروزه همانی است که کاهنان عصر فراعنۀ برعهده داشتند. در اینجا ″روح تجسم یافتۀ″ آن موجود موهوم در روی زمین جمهوری اسلامی است و اتفاقاً ″صاحب دم″ نیز در اینجا همان جمهوری اسلامی است. پیام ویژۀ حاکمیت اسلامی از بابت کشتن ریحانه به مردم این است که، حتی اگر مجرم نباشید و همۀ عالم و آدم بفهمند که مجرم نیستید ما میتوانیم بخصوص اگر جوان باشید هفت سال زندانتان کنیم، با تنظیم یک سناریو آشکاراً برایتان پرونده سازی کنیم و بعد مجرم اعلامتان کنیم و هم در کمال خونسردی اعدامتان کنیم.
به خاطر ریحانه و همۀ ریحانه های آن مملکت باید جمهوری اسلامی و قانون قصاصش را شکست داد.
باید تا این حاکمیت زندگیِ ابعاد هرچه گسترده تری از آحاد مردم آن جامعه انسانی را به ادبار و تباهی  نکشانده از میان برداشته شود.
هرچه که دعوای جماعات مردم با جمهوری اسلامی جدی تر و آتشی تر و موضوعات واقعی مورد اعتراض آشکارتر می شود مردم خود و مطالباتشان را به نیروهای کمونیست، چپ و آزادیخواه نزدیکتر احساس میکنند. اعلان بی تعارف و بی پرده جنگ  از جانب حاکمیت اسلامی به جنبش مردم اینبار برای حاکمیت اسلامی ضرورتش به درجات زیادی بیشتر از سی ام خرداد ٦٠ است. همزمان با وجود اعتراضات مردم  و سر و صداهای موجود نیز تعداد زیادی زندانی را مخصوصاً بطور علنی به گردنشان طناب انداختند و اعدامشان کردند.  آنها قصد دارند تا دیر نشده یکبار دیگر پیش دستی کنند منتها این بار به هیچ وجه من الوجوه در شرایط و موقعیت سیاسی سال ٦٠ نیستند. آنها به خوبی میدانند و هر روز و هر ساعت به عینه لمس میکنند که مردم در کمین حکومتشان نشسته اند و تعرض عمومی و گسترده مردم میتواند به هر دلیلی بابت هر یک از مطالبات جامعه اوضاع را بکلی دگرگون کند. اینبار تماماً با مردم طرفند و نه تنها با نیروهای سیاسی ای که هنوز نتوانسته بودند خودشان را جمع و جور کنند. همۀ این نوع برنامه ها و ″عملیات″ جنایت آمیز را برای به تعویق انداختنِ شروع تعرض گستردۀ جنبش سرنگونی طلب مردم مرتکب می شوند. مجبور به انجام این نوع ″عملیات″ هستند. اگر به هر وجوه ممکنی بتوانند سر و صدای این دوجنایت شنیع و جنایتهای دیگر همزمان با آنها را بخوابانند نتیجه ″عملیات″شان را مثبت به حال حاکمیت ارزیابی خواهند کرد و احساس میکنند که کارشان از بابت این دو ″عملیات″ گرفته و امرشان پیش رفته است. از این جهت بدون شک طرح دیگری برای انجام ″عملیات شوک آور″تری را خواهند ریخت و پیاده خواهند کرد.  به عبارت ساده تر، مردم یکقدم عقب بکشند آنها دو قدم جلو میروند یعنی آنها بلافاصله قدمِ دومِ عقب نشینی را هم به مردم تحمیل میکنند.
کمونیستها و آزادیخواهان، کلیه مدافعان جنبش برابری طلبانۀ زن، کادرها و فعالین کمونیسم کارگری که از ابتدا طی نشستها، کمپینها و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مختلف در یک به یک مطالبات آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم تمدن خواه، آزادیخواه و برابری طلب  آن مملکت بیشترین سهم را داشتند و کماکان در آن موقعیت قرار دارند و کمیته بین المللی علیه اعدام باید از همین حالا چشم به میدانهای انقلاب و آزادی داشته باشند. نباید اجازه داد حاکمیت اسلامی قادر شود در این دور دعوا، جنبش مردم که بمراتب جدی تر و رادیکالتر از گذشته پا به عرصه سیاسی در آن مملکت گذاشته است را به عقب بنشاند.
منصور حکمت از ابتدای کارِ کمونیسم کارگری در ایران  میدانست که موضوع جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه زن در آن مملکت تا چه اندازه مهم و تاریخی است و در عرصه سیاسی به مقام یکی از موثرترین عوامل تعیین کننده سرنوشت حاکمیت اسلامی و مذهب بطورعلی العموم در ایران و حتی کلیۀ ممالکی که مذهب و بویژه اسلام و عواقب سیاسی آن مبتلابه زندگی مردمشان است ارتقا خواهد یافت. انتخابِ عبارت ″انقلاب زنانه″ برای آن سنجیده صورت گرفت و خود نتیجه و بیانگر یک تٸوری بود  که هرچه بیشتر از زمانش میگذرد درستی و عینیتش نمایان تر می شود.
سرنگون باد  حکومت نکبت اسلامی
زنده باد آزادی، برابری و رفاه همگانی
برای گسترش مبارزه علیه اعدام به کمیته بین المللی علیه اعدام کمک مالی کنیم.