زنان کوبانی، زنان اصفهانی، یک جنبش دو جغرافیا
جمال کمانگر
دنیای ما در خاورمیانه روزهای پر التهابی را از سر میگذارند. صدها میلیون نفر از شهروندان این گوشه از جهان در میان جنگ و کشتار ارتجاع ملی – مذهبی و همپیمانان جهانی و منطقه ایشان گرفتارهستند. هر روز از گوشه ای بوی تعفن اسلامی بالا میزند و جان انسانها را میگیرد. در یک گوشه از این جهان پهناور عده ای زن و مرد از سال 2012 دست به اسلحه برده اند و در “کردستان سوریه” با پیاده نظام ارتجاع منطقه و “دوستان سوریه” میجنگند. کمتر گروهی از اپوزیسیون سوریه است که ضرب شست “واحدهای مدافع زنان” را نه چشیده باشد.
نزدیک 6 هفته جنگ قهرمانه در کوبانی توجه تمام آزادیخواهان جهان و منطقه را به خود جلب کرده است. دهها گزارش و مستند تصویری به حق در ستایش از این قهرمانان گمنام به رشته تحریر درآمده است. کمتر کسی تا 6 هفته پیش، قامت بلند قهرمانان کوبانی را میشناخت. کمتر کسی باور میکرد در خاورمیانه کسانی دردفاع از انسانیت و حق حیات و برابری زن و مرد دست به اسلحه برده اند و بی باکانه علیه وحوش اسلامی داعش جانفشانی میکنند. مقاومت توده ای در کوبانی بارقه امیدی در دل هزاران انسان تشنه آزادی در جهان را زده است. کوبانی و مقاومت توده ای اش نشان داد میشود با اتکاء به توده مردم مسلح و سازمان یافته پوزه هارترین تروریستهای اسلامی و حامیان آنها را به خاک مالید.
پس لرزه های این مقاومت، چهار گوشه دنیا را به نفع انسانیت به لرزه درآورده است. قهرمانی جنگجویان زن و مرد در کوبانی، در کنار اعتراضات گسترده در سراسر جهان سرنوشت این شهر کوچک را روی میز بانیان و حامیان داعش هم گذاشته است. کوبانی هر سرنوشتی پیدا کند (امیدوارم هر چه زودتر سایه جنگ از روی آن برداشته شود.) ذره ای از حقانیت و مقاومت قهرمانانه آنها نمی کاهد.
گفته میشود: “در سیاست دوستی معنا ندارد، بلکه منفعت است که حرف اول را میزند.” ما هم واقفیم که مقاومت توده ای کوبانی بسیاری از معادلات قدرتهای محلی و منطقه ای را برهم زده است. اینکه امروز ترکیه حامی سرسخت داعش راضی به کمک رسانی به کوبانی میشود نشان از موفقیت تاکنونی این مقاومت توده ای مسلحانه است که کل فابریک جامعه را به هم بافته است. عکس گرفتن با قهرمانان این مقاومت و تلاش برای کنترل و سمت و سو دادن به آن، اهداف نگفته قدرتهای منطقه است.
متاسفانه ارتجاع اسلامی فقط زندگی و کرامت انسانها در سوریه و کوبانی را تهدید نمیکنند، بلکه 35 سال است که جمهوری داعش پرور اسلامی ایران جنایت میکند. اعدام و سرکوب میکند. علیه نیمی از شهروندان جامعه یعنی زنان وحشیانه ترین شیوه سرکوب و ارعاب را در پیش گرفته است. سنگسار، پونز زدن به سر زنان، اسید پاشیدن به صورت زنان جزو کارنامه این جانیان اسلامی در ایران است. اگر امروز روحانی و رفسنجانی و خاتمی و اکبر پونز ادای مخالفت در می آورند خود از پیش قراولان این اعمال شنیع علیه زنان در ایران هستند.
موج جدید اسید پاشیدن به زنان در اصفهان و مشهد تکرار سیاست ارعاب و وحشت پراکنی در میان جامعه است. اینکه زنان در طول این 35 سال به قوانین اسلامی تمکین نکرده اند واقعیتی است که نیازی به توضیح ندارد. سران جمهوری اسلامی در مناسبتهای مختلف به شکست خود اذعان کرده اند. اینکه مجلس اسلامی تصویب میکند که “خانه مسکونی و ماشین جزو حریم خصوصی افراد نیست.” اینکه قانون در حمایت از مزاحمین شادی و نشاط مردم تحت عنوان “امر به معروف و نهی از منکر” تصویب میکنند گواه شکستشان در تحمیل قوانین پوسیده اسلامی به زنان در ایران است.
از نظر من مسئله فقط به شکستشان در تحمیل قوانین اسلامی و حجاب ختم نمیشود! مردم ایران خصوصا زنان 24 ساعته تصاویر زنان قهرمان کوبانی را که علیه ارتجاع اسلامی اسلحه بدست گرفته اند میبینند. زنان در ایران را نمیتوان قرنطینه کرد. اسید پاشیدن اخیر را باید در متن اوضاع جدید منطقه گذاشت. این اقدام نه کار “چند خودسر” و گله حزب الله، بلکه این حملات پیشگیرانه کلیت جمهوری اسلامی برای ارعاب جامعه و به کنج خانه فرستادن زنان است. شیشه ارتجاع اسلامی در دست زنان است. کوبانی این راه را به زنان و مردان در خاورمیانه نشان داده است که میشود کار دیگری کرد. زنان کوبانی، زنان اصفهانی یک جنبش در دو جغرافیای متفاوت هستند. زنان کوبانی به قوانین اسلامی تمکین نکرده اند. زنان اصفهانی با زیر پا گذاشتن قوانین و نرمهای اسلامی داعش نوع ایرانی را به مصاف طلبیده اند. فرودستی زن آتش زیر خاکستر در ایران است. این آتش زیر خاکستر در حال شعله ور شدن است. شعله هایش چنان مهیب است که کل بساط قوانین ضد زن اسلامی را میسوزاند.
اسید پاشیدن اخیر در اصفهان و مشهد را باید با اعتراض و اتحاد و همبستگی در نطفه خفه کرد. جنبش اعتراضی زنان در ایران چاره ای جز پیشروی ندارد. باید برای همیشه این جانیان اسلامی را در قفس کرد. باید تلاش کرد نه تنها سیاست دخالت در حریم خصوصی شهروندان در ایران را به شکست کشاند بلکه کل بساط جمهوری اسلامی را بر سرشان خراب کرد.
***