سیف خدایاری آشفتگی سیاسی در ایتالیا

آشفتگی سیاسی در ایتالیا

سیف خدایاری

در یک تمثیل سیاسی کشورایتالیا را آینه اروپا می نامند. کشوری که از نظر جغرافیای طبیعی ـ سیاسی دارای سه بخش نسبتاً متمایز می باشد. جنوب شامل سیسیل و منطقه کالابریا که اقتصاد مبتنی بر کشاورزی سنتی و بقایای نظام ارباب ـ رعیتی دارد و در نیم قرن گذشته قدرت مافیا همواره در آن تعیین کننده بوده است. این بخش مستعد رشد پوپولیسم و گرایشات مذهبی است که هر دو آبشخور مافیا هستند. مرکز ایتالیا منطقه صنعتگران و کشاورزی مدرنتر است. انقلاب صنعتی از فلورانس شروع شد و همراه با آن روشنگری و نیز روشنفکران چپ نقطه ثقل تحولات سیاسی مرکز بوده است. شمال ایتالیا منطقه صنعتی و مدرنتر با دو چهره شاخص صنعت ایتالیا ـ فیات و فیراری از نظر سیاسی محافظه کارتر و متمایل به گرایشات راسیستی است که حزب لگانورد در چند سال اخیر چهره نمای آن بوده است.( یادآوری می شود که در دوران جنبش مقاومت و سیطره چپ بر ایتالیا موسولینی فقط در منطقه شمال توانست دولت فاشیستی خود ـ سالو، را بنیان نهد). اگر این تمثیل سیاسی را بپذیریم، تحولات سیاسی ایتالیا در شناخت وضعیت سیاسی اروپا اهمیت بیشتری می یابد. در این نوشته سعی می شود تازه ترین تحولات و کشمکشهای سیاسی ایتالیا بررسی شود.

بحران سیاسی یکی از مشخصه های ایتالیا در چند سال اخیر بوده است، اما این بحران در دوسال گذشته وارد فاز جدیدی شده است که اداره سیاسی کشور را با بحران جدی روبرو کرده است: یکسال پیش به دنبال یک دوره رکود اقتصادی بر اثر سیاستهای برلوسکونی ایتالیا در مرز سقوط قرار گرفته و زنگهای خطر گوش هیأت حاکمه ایتالیا و اتحادیه اروپا را خارش می داد. روز دوازدهم نوامبر ٢٠١٢ ناپولیتانو رئیس دولت ایتالیا، ماریو مونتی تکنوکرات و استاد اقتصاد با سابقه چندین ساله در کمیسیون اروپا را فراخواند تا در نقش نخست وزیر و به جای برلوسکونی لاشه بیمار اقتصاد ایتالیا را اندکی بهبود بخشد. پیش تر اتحادیه اروپا یک بسته پیشنهادی به برلوسکونی ارائه داد که محتوی آن فشار برای اجرای سیاستهای ریاضت اقتصادی به معنی قطع خدمات اجتماعی ناچیز، بالا بردن مالیاتهای کمرشکن فعلی و بالا بردن سن بازنشستگی بود. برلوسکونی که نمی خواست چهره پوپولیستی خود را خدشه دار کند! از پذیرش این بسته سر باز زد و تاس بازی را در دستان ماریو مونتی انداخت. در یکسال گذشته مونتی با اصلاحاتی اداری از جمله با اصلاح ماده ١٨ قانون کار که دست کارفرما را برای اخراج بازتر می کند و اجرای بخشی از سیاستهای ریاضت توانست لاشه بیماررا مطلوب اتحادیه اروپا نگهدارد.

مونتی که توسط حکم رئیس دولت منتصب شده بود، برای ادامه حیات سیاسی خود بیش از هر چیزمتکی به پشتوانه نمایندگان حزب برلوسکونی ـ مردم آزاد ـ بود که اکثریت پارلمان را تشکیل می داد. در یکسال گذشته برلوسکونی همچون مار زخم خورده منتظر فرصتی بود تا به کانون تحولات سیاسی برگردد. ظاهراً برلوسکونی از سیاست کنار رفته بود و بنا به ادعای خود در تلاش برای اصلاحاتی در قانون بود تا دست قضات را در محکوم کردنهای پی در پی خودش محدود نماید. تازه ترین محکومیت های برلوسکونی در یکسال اخیر یک فقره فساد مالی و سوء استفاده از قدرت است که محکومیت چهار ساله به دنبال داشت ـ حکمی که به یمن قدرت مالی ـ رسانه ای هرگز به دایره اجرای احکام ارسال نمی شود و در کنار سایر پرونده های قطور فساد برلوسکونی بایگانی می شود. یک نمونه دیگر رسوایی اخلاقی در پرداخت پول برای سکس با دختری ١٧ ساله است. برلوسکونی شخصاً به رئیس پلیس میلان تلفن زده و عنوان کرده بود که روبی ١٧ ساله که به جرم برداشتن چیزی از یک سوپر مارکت دستگیر شده بود، نوه حسنی مبارک است و به این ترتیب آزاد شده و در دام بوالهوسیهای برلوسکونی افتاده بود. در چند هفته اخیر شک و تردیدهایی در رابطه با بازگشت برلوسکونی به میدان رقابتهای انتخاباتی نخست وزیری اذهان جامعه ایتالیا و نیز اتحادیه اروپا را به خود مشغول کرد و همراه با آن شک و تردیدهای جدی تری در ماریو مونتی بوجود آورد که بنا به تعریف باید برای نگهداشتن کرسی نخست وزیری رأی اعتماد از پارلمان می گرفت و توازن پارلمان ظرف چند هفته بدنبال شایعات بازگشت برلوسکونی به زیان مونتی بهم ریخته بود.

قبل از حاد شدن کشمکشهای سیاسی در فضای پارلمان و دولت حول برلوسکونی ـ مونتی دو نیروی چشمگیر سیاسی جدید وارد میدان بازی شده بودند که آب در خوابگه راستها و میانه روها ریخت و کشمکشهای جدی تر و جدیدتری می طلبید. اولین مورد رشد حزب دموکراتیک ( چپِ میانه) در انتخابات محلی و منطقه ای بود که بطور مثال در سیسیل ـ میزان الحراره سیاسی آقای برلوسکونی، با پیروزی چشمگیر خود و از جمله انتخاب یک ” همجنسباز کمونیست” در پالرمو، خوابهای راست میانه و برلوسکونی را آشفته نمود و بار دیگر”چپ” را وارد معادلات سیاسی نمود. نظر سنجیها از پشتوانه ٣٠ درصدی حزب دموکراتیک در مقابل ١٥ درصد حزب مردم آزاد خبر می دهند که افت شدید برلوسکونیسم در ایتالیا را نوید می دهد. همین مسأله به مدت دوهفته حزب برلوسکونی را در شکم درد فرو برد و احتمال الغای این حزب و تأسیس مجدد حزب فورتسا ایتالیا که در دهه نود برلوسکونی را بقدرت رسانید بالا گرفت تا جایی که پلاکاردهایی با نام فورتسا ایتالیای جدید در دست طرفداران برلوسکونی مشاهده می شود.

واقعه دیگر رشد پدیده سیاسی جدیدی به نام جنبش ٥ستاره در ایتالیا است که لیدر کاریزماتیک آن یک کمدین و شومن به نام بپه گریلواست. گریلو با قاپیدن فضای اعتراضی جامعه ایتالیا در چند سال اخیر توانسته است در ابعاد میلیونی طرفدارانی را در روزهای (وی دی) حول آجندای پوپولیستی خود جمع کند. در یک اقدام ٢ میلیون امضا برای کناره گیری اعضای پارلمان ایتالیا که محکومیت جنایی دارند جمع نمود.گریلو در یک اظهار نظراعلام کرد که منطقه سکامپیا در حوالی ناپل که بالاترین میزان جرائم در اتحادیه اروپا را دارد کمتر از پارلمان ایتالیا مجرم دارد! گریلو با حفظ چهره ای عوامفریب و ترکیب کمدی و سیاست، در کنار موفقیت چشمگیر خود بهت و سرگشتگی احزاب سیاسی سنتی را به دنبال داشته است .وی حرف اول دو کلمه ایتالیایی به معنی انتقام و برو کونتو بده است . گریلو در سال ٢٠٠٩ با اعلام جنبش ٥ ستاره وارد قلمرو” سیاست” شد. آجندای سیاسی گریلو دموکراسی مستقیم،صداقت،مبارزه با فساد اداری، دسترسی آزادانه به دنیای مجازی،طرفداری از محیط زیست، اروپاشک نگری و مهاجرستیزی است. او ادعا می کند که جنبشی مبارزه می کند اما در انتخابات منطقه ای سال ٢٠١٠ در ٥منطقه بالاترین رأی آورد و در انتخابات محلی سیسیل در ٢٨اکتبر ٢٠١٢ توانست ١٥ کرسی را به اعضای خود اختصاص دهد که بالاتر از تعداد نمایندگان حزب برلوسکونی است.( گریلو برای سنگ تمام گذاشتن در کمپین انتخاباتی سیسیل تمام مسیر تنگه کالابریا تا سیسیل را بمدت ٨٠ دقیقه با شنا طی کرد).

همزمان با این دو پدیده، از سویی بیم رشد چپ و از سوی دیگر با ربودن آجندای سیاسی جنبش ٥ ستاره خون تازه ای در رگهای برلوسکونی وارد شد و به طور ناگهانی اعلام کرد در انتخابات آینده شرکت می کند( به هنگام نوشتن این مطلب برلوسکونی اعلام نموده که در صورت ماندن مونتی در صحنه رقابت او از شرکت در انتخابات کناره گیری می کند که موجب سرگشتگی و تردید بیشتر کل هیأت حاکمه در ایتالیا شده است ـ گویی تاریخ مصرف تصمیمات سران سیاسی ایتالیا بیست و چهار ساعته است!)او مونتی را به رکود اقتصادی و سپردن زمام سیاسی کشور به “آلمانی ها” متهم نمود.او علاوه بر حمله به مونتی آلمانی ها را به ” حیله” و ” دخالت” در امور ایتالیا به هنگام سپردن زمام کشور به مونتی در اکتبر ٢٠١١ متهم نمود که واکنش و اعتراض سریع وزارت خارجه و صدراعظم آلمان را در پی داشت. به دنبال این اظهارات مونتی به طور ناگهانی اعلام کرد که در انتخابات آینده شرکت نخواهد نمود. مونتی از سه ماه پیش همواره تردیدهایی در ادامه کار خود به عنوان نخست وزیر داشته که بورژوازی ایتالیا را بیش از همه نگران کرده بود. میلیاردرهای ایتالیایی با ایجاد کمپینهای تبلیغی وسیع در تلاش بودند شکاف موجود در هیأت حاکمه را ترجیحاً با حفظ مونتی به عنوان نخست وزیر پر کنند. از سوی دیگر بخشی دیگر از بورژوازی با وارد شدن مجدد برلوسکونی به میدان سیاست و با در نظر گرفتن فضای اتحادیه اروپاستیزی طبقه متوسط ایتالیا که هنوز خواب دوران شکوه و رونق لیر را می بینند دور برلوسکونی گرد آمده اند تا دستگاه سود و استثمار خود را نجات دهند.
ناگفته پیداست که همه ی این چالش ها برای حفظ حاکمیت بورژوایی است که سود و انباشت سرمایه را با مخاطرات جدی روبرو ساخته است. سرمایه گذاری بخش خارجی در ایتالیا فقط در یکسال منتهی به ژوئن ٢٠١٢ به میزان ٢٠٠ میلیارد دلار کاهش داشته و در حال حاضر ایتالیا با بدهی معادل ١٣٤درصد درآمد ناخالص ملی روبروست. بالارفتن هر درجه از تب سیاسی،ضربه ای دیگر به اقتصاد بیمار این کشور وارد می کند که در مواردی بی سابقه است. در بودجه سال آینده بالارفتن مالیاتها به درجه ای پیش بینی شده است که قدرت خرید مردم را ١٣ درصد کاهش می دهد.
بحران و کشمکشهای جدی و غیر قابل پیش بینی در ایتالیا جاری است که یک سر آن به سیاستهای دست راستی و پوپولیستی برلوسکونی و راست ایتالیا متصل است و سر دیگر آن به رشد چپ و امید به پیشروی احزاب چپ ( لااقل چپ میانه به رهبری برسانی ) وصل است. در غیاب چند دهه ای کمونیسم در ایتالیا این کشمکش ها طبیعی به نظر می رسد. حقیقت امر این است که دوران احزاب سنتی راست و چپ میانه در ایتالیا بسر آمده است و در صورت بالارفتن درجه ای از اعتماد بنفس و آگاهی سیاسی، کمونیستهای ایتالیا می توانند نقش تعیین کننده ای در تحولات سیاسی این کشور داشته باشند. اگر تمثیل اول این نوشتار را در مورد جغرافیای سیاسی ایتالیا بپذیریم بی مایه نیست این افق و چشم انداز را برای قاره اروپا متصور شویم.

Home Page


١٣-١٢-٢٠١٢