در گراميداشت انقلاب اکتبر
انقلاب اکتبر یک انقلاب کبیر سوسیالیستی بود که سرفصل نوینی را در تاریخ بشریت گشود. انقلابی که کارگران آگاه و مبارز روسیه به رهبری حزب بلشویک و در رأس آن لنین آنرا برپا کرده و به فرجام رساندند. انقلابی که در تداوم تلاشهای کارگران برای کسب قدرت و رسيدن به رهائی، سرانجام موفق گشت شيوه توليد بورژوائی و فرادستی سرمايه داران را نابود ساخته وکارگران را به قدرت برساند. در طی اين انقلاب، کارگران و محرومان و همه استثمارشدگان علیه دنیای استثمار، ظلم و جنگ و جنایت بپاخاستند و پرچم سرخ خود را بر ويرانههای نظم کهن برافراشتند. پیروزی انقلاب سوسیالیستی کارگران روسیه نه فقط در روسیه بلکه در سراسر جهان تأثیرات عظیم و شگفت انگیزی به جای گذاشت. این انقلاب برای همه زحمتکشان و ستمدیدگان جهان در مبارزه بر علیه ستمگران و استثمارگران، منبع الهام و مکتبی آموزنده و سرشار از تجربه بود.
زمینههای مادی انقلاب اکتبر (1917) را شرایط و مناسبات حاکم بر جامعه ایجاد کرده بود. جامعهای در زير سلطه فقر و استبداد و درگير جنگی خانمانسوز و ارتجاعی، جنگی که شرایط سخت زندگی ستمديدگان که سالها در فقر و فلاکت وبیکاری دست و پا میزدند را از آنچه که بود هم وخيمتر ساخته بود. این شرايط، تودههای هر چه وسيعتری را به عرصه مبارزه کشانده و خواست پايان دادن به جنگ و پايان بخشيدن به فقر و فلاکت را به خواست تودههای ميليونی تبديل نمود تا آنجا که در ماه فوریه همان سال تودهها دست به انقلاب بر علیه سلطنت مستبد تزار زدند ولی در این انقلاب بورژوازی به قدرت رسیده و یک دولت موقت جايگزين سلطنت تزاری شد.
این دولت موقت که شامل ائتلافی از بورژواها و خرده بورژواها بود از آنجا که گوش به فرمان امپریالیستهای انگلیس و فرانسه بود نه می خواست به جنگ پايان دهد و نه در فکر حل مشکلات معيشتی دهقانان و کارگران بود . اين دولت برخاسته از انقلاب فوريه در تقابل با خواستهای تودههای گرسنه و خسته از جنگ قرار داشته و خواهان ادامه جنگ بود. تودهها در ماه ژوئن همان سال آنچنان از وضعیت حاکم و ادامه جنگ ناراضی بودند که در سراسر روسیه دست به شورش زدند ولی علیرغم شورشها، آلکساندر کرنسکی که نخست وزيردولت موقت بود همچنان جنگ با آلمان را ادامه میداد. بیکاری گسترده و فقر و فلاکت تودهها، اعتصابات و تظاهراتی که همیشه سرکوب میشد و نیز جنگی که در خدمت و بسود طبقه استثمارگر بود باعث شد که 20 هزار سرباز مسلح از پایگاه دریایی کرنشتات به طرف سنت پیترزبورگ دست به راهپيمائی زده و خواهان گرفتن قدرت توسط شوراها بشوند. ولی دولت موقت این شورش را نیز سرکوب کرده و شوراهای کارگران را مسئول این عمل معرفی کرد. اين وضع خشم توده ها را فزونی بخشيده و بسیاری را به مبارزه بر علیه دولت موقت کشاند، تودههائی که از سیاستهای جنگ طلبانه دولت موقت و فقر و فلاکتی که جنگ ايجاد کرده بود، به تنگ آمده بودند.
در این دوران بود که رفیق لنین که بعد از انقلاب فوریه از تبعید برگشته بود گام به گام طبقه کارگر را رهبری کرده و آگاهی آنها را در مورد تحولات جاری بالا برده و وظیفه تاریخیشان را گوشزد می کرد و به آنها میآموخت که تمام مشکلات را در جریان عمل حل کنند، او با “دولت و انقلاب” برای پرولتاریا توضیح داد که برخلاف منشویکها، این سوسیال دموکراتهای خائن به پرولتاریا، دولت بورژوازی را فقط با انقلاب میتوان نابود ساخت و آنها همیشه بايد این اعتقاد راسخ را داشته باشند که برای دموکراسی و آزاد ساختن خود بطور واقعی، همۀ قدرت باید در دست طبقه کارگر متمرکز شود. و نیز باید که طبقه کارگرهر جه بيشتر مسلح شود زیرا بورژوازی بعد از شکست و از دست دادن قدرت، دهها بار جری تر شده و برای پس گرفتن قدرت سیاسی از دست داده از هیچ جنایتی رویگردان نیست. در آن زمان و به دنبال انقلاب فوريه، دولت موقت در حاليکه در عمل در مقابل مطالبات مردم ايستاده بود و هر کجا دستاش میرسيد از سرکوب تودهها باز نمیماند ادعا میکرد که دولتی مردمی، دمکراتیک و انقلابی است و به کمک نوکرانش خود را با چهره آزادیخواهانهای آرايش و تبليغ میکرد ولی در نهان در جستجوی انواع بهانهها به منظور حفظ سلطه جابرانهاش بود. به همين دليل هم مبارزه لنین فقط به مبارزه با بورژوازی محدود نمیشد بلکه دیگر خیانتکاران به پرولتاریا که با نامهای فریبنده سوسیال دموکراسی در پی تحکیم سلطه بورژوازی بودند نیز شامل میشد. از آنجمله منشویکها و بخشی ازسوسیالیستهای انقلابی(اس ار هاS.R.) که به مثابه نیروهای اپورتونیست یعنی نیروهائی که مبلغ نظرات بورژوازی و خرده بورژوازی در جنبش طبقه کارگر بودند که در عمل در جهت تحکيم سلطه بورژوازی گام برداشته و با ارائه تئوریهای غیرواقعی و انحرافی در تلاش بودند تا کارگران را فريب دهند. از جمله آنها بدلیل مماشات خود با حکومت موقت این تئوری را تبليغ می کردند که مرحله انقلاب در روسیه سوسیالیستی نیست بلکه بورژوا- دموکراتیک می باشد. لذا حکومت باید در دست بورژوازی بماند و شرايط برای قدرت گيری کارگران مهيا نيست. ولی لنین با قاطعیت، نادرستی اين نظرات و ضرورت تداوم انقلاب را توضيح میداد و به کارگران می گفت که با انقلاب فوریه یک انقلاب بورژوائی در روسیه صورت گرفته است و حال برای صلح و آزادی بايد بسوی انقلاب سوسياليستی گام برداشت.
چند ماه قبل از انقلاب اکتبر شرایط زندگی هر چه سختتر شده و شکست در جنگ با آلمان تودهها را بیشتر به انقلاب کشاند. در چنین دوران بحرانی و موقعیت خاصی که پیش آمده بود نیروهای انقلابی خواهان سرنگونی دولت موقت شده و اعضای حزب بلشویک خواهان قیام مسلحانه شدند. در ماه اکتبر لنین موقعیت کشور را “موقعیت انقلابی” تشخیص داده و در روز دهم اکتبر کمیته مرکزی حزب بلشویک به رهبری لنین به این نتیجه رسید که قیام مسلحانه اجتناب ناپذیر بوده و تودهها را بايد به قيام فرا خواند. دو هفته بعد در تاریخ 23 اکتبر تودهها به قیام دست زده و به چندین ساختمان دولتی از جمله کاخ زمستانی تزار که محل تجمع نمایندگان دولت موقت بود حمله برده و آنجا را تسخیر کردند. نیروهای دولتی بدون مقاومت تسلیم شدند. در شب 25 اکتبر پیروزی انقلاب پرولتاریای روس به همه دنیا اعلام شده و اولین دولت کارگری با خصلت سیاسی دیکتاتوری کارگران و دهقانان قدرت را بدست گرفت.
حزب بلشویک به رهبری لنین، نه همچون احزاب سوسیال دموکرات اروپا که بعد از صد سال هنوز وعده میدهند بلکه فقط در طول ده هفته بعد از انقلاب به همه وعدههای خود عمل کرد، به جنگ خانمانسوز خاتمه داده و در جهت تغيير مالکیت خصوصی بر وسائل تولید به مالکیت همگانی گام برداشت. به دنبال انقلاب، آزادی زنان و برابری آنها با مردان، و به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت برای مليتها و خودمختاری اقلیتهای ملی واقعيت يافت. پيروزی انقلاب که با تحقق آرزوهای کارگران و تودههای ستمديده توأم بود نیروهای زیادی را آزاد کرده و باعث پیشرفت در همه جهات زندگی شد. تحصيل مجانی اعلام شد و مدارس و دانشگاههای بسیاری ساخته شد ، بهداشت همگانی و رايگان گشته و برای حل مشکل مسکن نیز خانههای زیادی بنا شد و همچنین همه ساختمانهای بورژواها مصادره و به بیخانمانها داده شد. تحت رهبری بلشويکها نيروهای مولده شروع به رشد کرده و صنعت پیشرفت بسیاری نمود و کار برای همه ایجاد شده و نیز خواستهای دهقانان که بخش بزرگی از جمعيت را تشکيل میدادند متحقق گشته و شرايط برای گذار به سوسياليسم هر چه بيشتر مهيا گشت. به همين دليل هم رهبر انقلاب اکتبر در باره اين بخش از وظايف انقلاب چنين میگويد: ” اين تجربه را ميتوان با اختصار زياد و البته بسی غير کامل و غير دقيق، به نحو زير بيان داشت: وظيفه مستقيم و نزديک انقلاب روسيه وظيفه بورژوا- دمکراتيک بود، يعنی برانداختن بقايای نظامات قرون وسطایی و زدودن اين بقايا تا آخر و تصفيه روسيه از وجود اين بربريت، از اين ننگ و از اين بزرگترين ترمز هرگونه فرهنگ و هر گونه پيشرفتی در کشور ما. و ما بحق میباليم که اين تصفيه را بسی با عزمتر و سریعتر و جسورانهتر و کاميابانهتر و پردامنهتر و از نقطه نظر نفوذ در تودههای خلق در قشرهای ضخيم آن عمیقتر از انقلاب کبير فرانسه، که متجاوز از ١٢٥ سال پيش واقع شد، انجام دادهایم.”(1)
این انقلاب کارگری و تسخیر قدرت توسط کارگران باعث شد که بورژوازی اروپا و دیگر نیروهای مرتجع لشکر کشی عظيمی را عليه انقلاب سازمان دهند، تلاشی ضد انقلابیای که با مقاومت مسلحانه کارگران و دهقانان با شکستی بزرگ مواجه شد و به آنها فهماند که بايد واقعيت انقلاب اکتبر و دولت سوساليستی برآمده از آن را به رسميت بشناسند. بورژوازی به دنبال اين فهميد که دیگر به شیوه گذشته نمیتوان حکومت کرد. اين يکی از نتايج انقلاب اکتبر در جهان بود و به همين دليل هم بورژوازی از ترس انقلاب به تدریج امتیازاتی به طبقه کارگر داد تا شاید آنها را فریب دهد. يکی ديگر از نتايح انقلاب اکتبر اين بود که احزاب و نیروهای انقلابی و تودههای دربند دریافتند که سوسیالیسم دیگر یک اتوپی نیست بلکه حقیقتی است که حزب کارگری بلشویکها با انقلاب اکتبر به آن واقعیت بخشیده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ــ و. لنین ـ “انقلاب اکتبر” ــ روزنامه “پراودا”، شماره ٢٣٤، مورخ ١٨ اکتبر سال ١٩٢١
عبداله باوی
اکتبر 2014