به حمایت از مقاومت کارگران کوبانی برخیزیم.
حساب کارگران کرد را با ناسیونالیسم ارتجاعی کرد یکی نکنیم.
کوره های آدم سوزی سرمایه جهانی در خاورمیانه و سوریه، اینک در آستانه بلع کارگران کردی است که همراه زنان و کودکانشان هیچ چاره ای سوای سوختن و خاکستر شدن ندارند. بخش های مختلف بورژوازی بین المللی هر یک گوشه خاصی از کار معماری و راه اندازی و هیزم گذاری و رتق و فتق امور کوره ها را بر دوش دارند. داعش سر می برد و می سوزاند، دولت ترکیه با همه توان دست به کار معماری ماهرانه تر کوره ها و افزایش ظرفیت آدم سوزیهاست. کشورهای عرب خاورمیانه کار ترکیه را تکمیل می کنند، بورژوازی درنده امریکا و اروپا و متحدان بر بام کوره ها بازار بورس قدرت راه انداخته اند و برای رونق این بازار به هر جنایتی می آویزند. دولتهای اقلیم کردستان و جمهوری اسلامی سرمایه داری ایران و سایرین هر یک چگونگی معامله در این بازار را فکر و ذکر روز خویش ساخته اند. کارنامه بورژوازی جهانی و حال و روز دهها هزار کارگر نفرین شده در کوبانی این است و در دل این وضع است که
همه از حماسه مقاومت در کوبانی می گویند، « کوبانی می رزمد»، « کوبانی پیروز خواهد شد» « نبرد کوبانی گراد» و نوع این فرمولبندی ها و شعارها همه جا بر سر زبانهاست. احزاب «کمونیسم” پوش بورژوازی مطابق رسم همیشگی با جنجال این شعارها، همچنان که با ریختن اشک تمساح بر کرانه سیلاب خون کارگران، برای بقای جعلی خود، تمدید تکدی می کنند و ناسیونالیسم ارتجاعی کرد با بیرق نمودن این الفاظ، موج توهم توده های کارگر کرد و دنیا را پلکان عروج خود به اریکه اقتدار می سازد. اما کوبانی نه « کوه قاف»، نه یک اسم مقدس مجازی که نقطه ای از سلاخ خانه آکنده از هولوکاست و توحش سرمایه داری است. در اینجا نیز رابطه خرید و فروش نیروی کار و تولید اضافه ارزش نقطه شروع و ختم همه امور است. دو طبقه اساسی متخاصم وجود دارند، طبقه ای طبقه دیگر را استثمار و بر وی حکم می راند. اینجا نیز طبقه ای ساقط از هستی و در همه وجوه زندگی خویش مسلوب الحقوق است و طبقه دیگر مالک همه امکانات و سرمایه ها و صاحب کل اختیارات است. کوبانی به جنایتکارانه ترین و بی شرمانه ترین ترین شکلی در آتش قهر می سوزد، اما آتش افروزان هویت طبقاتی بسیار مشخصی دارند. خاکستر شوندگان نیز افراد طبقه معینی هستند. در کوبانی نیز کل بورژوازی جهانی به شیار دلمه های خون مشغول است و همزمان کل بربریت و سبعیت خود را لباس دفاع از جان و حقوق و آزادی انسان ها می پوشاند!! در این نقطه دنیا هم توده های کارگر با گوشت و پوست و خون خویش می جنگند. جنگی تمامی عیار تحمیلی که مثل همه جاهای دیگر نه رهائی آنان بلکه نهایتاً وقوع جا به جائی هائی در قطاع قدرت و سهام مالکیت بخش های مختلف ارتجاع بورژوازی را دنبال خواهد داشت. تصویر دولت ها، احزاب و رسانه های رسمی سرمایه از آنچه در کوبانی جریان دارد، این است که گویا مشتی راهزن به « مردمان» نقطه ای در دنیا حمله کرده اند و کل گفتگو بر سر چگونگی ختم غائله و نجات کشتارشوندگان است!! واقعیت اما این نیست. جنگ، میان « داعش» و «کوبانی ها» نمی باشد!! قتلگاهی که می بینیم تپه ای پرخون از یک میدان جنگ سراسری به وسعت سرتاسر جهان موجود است. یک سوی جنگ توده های کارگر دنیا هستند و سوی دیگرش ارتجاع هار بورژوازی است که صف کشیده و قدرت آراسته است. در سوی نخست همه اش ضعف، زبونی، ناآگاهی، تشتت، یأس، فروماندگی، برهوت فرسائی، گمگشتگی و از همه این ها بدتر و فاجعه بارتر، آویختگی به مدعیان فریبکار رهائی بخشی است که چشم ها را می آزارد. سوی دوم بالعکس، طبقه ای که تمامی دولت های موجود جهان، همه زرادخانه های نظامی دنیا، عظیم ترین سازمان های اختاپوسی فریبکاری و مهندسی افکار و در یک کلام کل توان سرمایه جهانی سکوی قدرت و ساز و کار بربریت اوست. این طبقه اما فقط در سوی خاص خود، با قورخانه های موحش تسلیحاتی خویش، با دولت ها و ارتش ها و دستگاهها و ساز و برگ های عظیم اعمال قهر خود درگیر کارزار نیست. همزمان در بند بند هستی طبقه متخاصم آن سوی میدان نیز حضور بسیار گسترده و فاجعه بار دارد. در کوبانی قبیله ای بادیه نشین و « بی تمدن» نیست که « هون» آسا، مغول وار و تیمور صفت، دست به کار خونریزی و کشتار زنان و کودکان شهر شده است. سلول سرطانی نسل کشی، از پیکره ارگانیک بورژوازی بین المللی است که با تمامی ساز و کارهای مدرن و سنتی سرمایه به درو کردن انسان ها مشغول است.
« داعش» نیروئی، فراکسیونی، دار و دسته ای از طبقه سرمایه دار جهانی است، مولود نظام بردگی مزدی است. مثل تمامی بخش های دیگر بورژوازی برای کسب سهم هر چه بیشتر در اضافه ارزش های حاصل کار توده های کارگر دنیا، حصول سهام هر چه انبوه تر در مالکیت سرمایه جهانی و احراز حصه هر چه عظیم تر در ماشین قدرت سرمایه طوفان خون راه می اندازد. همسان کل این طبقه توهم و جهل و فروماندگی و فقر و عقب ماندگی توده نفرین شده کارگر دنیا را لشکر خونخوار جنگ افروزی های سهم خواهانه خود می سازد. داعش و داعش ها همه جا آن می کنند که تمامی دولت ها، احزاب و بخشهای مختلف طبقه سرمایه دار جهانی علیه کارگران دنیا انجام می دهند. خلافت اسلامی داعش ابراز وجود نوعی نظم اقتصاد و سیاست و دیپلوماسی و میدانداری بین المللی سرمایه است. فاشیسم پدیده نهادین رابطه تولید اضافه ارزش است و داعش نماد بارز فاشیسم بورژوازی است. احزاب چپ نما و «کمونیسم» پوش سرمایه که زیر لوای پای بندی به حرفهای مارکس!! کل شناخت و شعور و اندیشه خود را از ملزومات چرخه سودسازی سرمایه می گیرند، در ورق پاره های بازاری به اصطلاح افشاگرانه خود « چشم بسته غیب می گویند» و از مکاشفه های وحی آمیز خویش پرده بر می دارند!! آن ها وقتی که خیلی « رادیکال» می شوند!! جار و جنجال راه می اندازند که چه نشسته اید! عربستان سعودی و قطر به مافیای داعش کمک های عظیم مالی و تسلیحاتی کرده اند، ترکیه از داعش نفت خریده است، داعش را آموزش نظامی داده است. سیل امکاناتش را به سوی مشتی تروریست سرازیر ساخته است، اسرائیل بیماران جبهة النصره را مداوا نموده است. امریکا و اروپا به رشد داعش مدد رسانده اند و الان نیز اراده مصممی برای رفع خطر این وحوش از سر کوبانی ندارند. مثل روز روشن است که این حرف ها همگی بسیار درستند، نه فقط درستند که بیان نکته کمرنگی از نقش این دولت ها، در تجهیز و تسلیح و تدارک بورژوازی فاشیست داعش است، اما این حرفهای چپ نمایانه، این فاجعه بزرگ را نیز بانگ می زند که « افشاء کنندگان»!! و «آگاهگران»!! به جای افشاء بورژوازی و آگاه سازی توده های کارگر، فقط برائت اولی و گمراهسازی دومی را دنبال می کنند. کاری که طبیعت طبقاتی و حکم هستی اجتماعی آنان است. تمامی احزاب و محافل و دستجات این طیف القاء می نمایند که راستی راستی، دولت های ترکیه، عربستان و امریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه یا رژیم های جمهوری اسلامی و عراق و سوریه و اسرائیل و حکومت اقلیم کردستان یا هر دولت موجود دیگر این دنیا با داعش، با القاعده، طالبان، احرار شام و فجر لیبی یا صدها مافیای دیگر این نوعی فرق دارند!!! گویا اولی ها یا حداقل برخی از آنها کارشان صلح طلبی، جلوگیری از حمام خون انسانها، دفاع از حقوق بشر، پاسداری از جان و زندگی و آسایش و امنیت سکنه زمین است!! و از این روی حمایتشان از دار و دسته های دوم باید به گوش جهانیان برسد. معنای کلام اینان آن است که دولت های نخست با القاعده و خلافت اسلامی ابوبکرالبغدادی از یک جنس و یک قماش نیستند!! گویا تمامی این ها سرمایه شخصیت یافته در پوشش ها و با رخت و چوب های حکومتی جوراجور نمی باشند. « افشاء کنندگان» خود باید افشاء گردند، زیرا به کارگران دروغ می گویند، تمامی دولت های دنیا، دولت های داعشی هستند، القاعده و کاخ سفید و کنگره امریکا و اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی و دولت های ترکیه و عرب منطقه و حکومت اقلیم کردستان هر کدام نقش خاص خود را در ارکستر هستی و قدرت سرمایه جهانی ایفاء می کنند، کشتار و بربریت و حمام خون آفرینی های داعش از زمان پیدایش تا حال در قیاس با هولوکاست آفرینی های امریکا و اروپا در عراق و افغانستان و بالکان و ویتنام و سراسر دنیا، اسرائیل در غزه، دولت اسلامی ایران در اوین و عادل آباد و وکیل آباد و گوهردشت و کردستان و جنگ ارتجاعی اش با رژیم هار بعثی عراق، نقطه ناپیدائی است. داعش همان می کند که همه دولت های سرمایه داری جهان کرده اند و تا هستند حتماً خواهند کرد. جنگ کوبانی جنگ تمامی این ها علیه توده های کارگر کرد سوریه، کل کارگران منطقه و کل طبقه کارگر جهانی است. مجادلات و مناقشات جاری آنها نیز جنگ و جدلهای درونی همیشگی بورژوازی است. کشاکش ها و منازعاتی که تاریخاً دو هدف را با یک تیر زده است. سهم خواهی هر چه بیشتر هر دولت و هر بخش بورژوازی در مالکیت ها و قدرت ها را به نمایش نهاده است و همزمان توده های کارگر دنیا را در آتشفشان توهم آفرینی های خود ذوب ساخته است.
ماجرا اما به همین جا ختم نمی گردد. معضل کارگران کرد سوری در سر بریدن ها، زن کشی ها و کودک سوزی های وحوش داعش، فریبکاری های ائتلاف تحت رهبری پنتاگون یا همکاری مسعود بارزانی و دولت ترکیه و عربستان و قطر با داعش پایان نمی یابد. بورژوازی فقط در آن سوی جبهه جنگ طوفان توحش راه نمی اندازد، در این سوی جبهه، در درون خانه و کاشانه هم حضور دارد و بیکار نیست. ناسیونالیسم ارتجاعی کرد نیز بخشی از ارتجاع کارگرستیز بورژوازی جهانی است. مثل روز روشن است که اپوزیسون های چپ نمای این طبقه در همه جا، از جمله در شرائط روز مستولی بر «روژاندا» ( کردستان سوریه) ساز و کارهای ویژه خود را دارند. در اینجا همه چیز زیر پرچم خلق، مردم، انقلاب برای رهائی توده ها و پیکار علیه متجاوزان و اشغالگران و مانند اینها صورت می گیرد. جریان موسوم به «حزب اتحاد دموکراتیک» (PYD) نیز کم یا بیش همین کار را انجام می دهد. این حزب مثل هر حزب اپوزیسون بورژوازی در حال جنگ با رقبای نیرومند طبقاتی، به موج سرکش توهم توده های کارگر و تبدیل این توهمات به مرکب راهوار قدرت خود نیازمند است. در همین راستا دست به توهم آفرینی های هر چه انبوه تر می زند، برنامه می ریزد و طرح هائی را به اجراء می گذارد. برنامه ها، شعارها و افق هائی که راهگشای استقرار نوعی نظم اقتصادی، اجتماعی و حاکمیت سرمایه اند، اما همزمان توده کارگران غرق در فقر، فروماندگی، توهم و مهندسی افکار بورژوازی را به سوی خود جلب می کنند. آنچه (PYD) با همراهی حزب برادر بزرگتر خویش « حزب کارگران کردستان» (PKK) در طول این چند سال و به ویژه پس از شروع جنگ داخلی سوریه انجام داده است همگی در این راستا هستند. برخی از این کارها ظاهری فریبا و توهمساز دارند اما همگی نسخه های جعلی و باژگون پرداز فعالیت ها و اقداماتی می باشند که کارگران کرد سوری باید انجام دهند. در سیاهی زار موحش زن ستیزی مستولی بر جهان به ویژه کشورهای خاورمیانه، قرار دادن زنان و مردان به صورت همراه و همدوش در جبهه های جنگ یا اداره امور معیشتی و اجتماعی روزانه، کار بسیار آراسته و ستایش انگیزی است اما کارنامه (PYD) در این گذر نه رفع نابرابری های جنسی ریشه دار در قعر مناسبات بردگی مزدی که کاملاً بالعکس آرایش صوری فاجعه، انداختن پرده ضخیم بر شالوده های واقعی تبعیضات جنسی، توهم پراکنی، همسوئی فرصت طلبانه با یک مطالبه واقعی انسانی با هدف انبوه سوء استفاده ها، از جمله پرساختن صفوف پیاده نظام پیشمرگ خویش است. سیاستی که حزب برادر بزرگتر نیز همواره پیش برده است. (PYD) بر طبل همصدائی، حقوق برابر و همراهی اقوام یا منافع مشترک اقلیت ها کوبیده است و می کوبد. از منظر صدرنشینان حزب انسان های جامعه و جهان موجود به طبقات، به استثمارشوندگان و استثمارگران، حکومت شوندگان و حاکمان، جداشدگان از کار و جداسازان آدم ها از کار خویش، سرمایه داران و کارگران تقسیم نمی گردند. آنها مشتی سوری، کرد، عرب، آسوری، ارمنی، دروزی، چکیز، چچنی، سنی، علوی، ایزدی، شیعه و مانند این ها هستند. اشکال رژیم درنده اسد آن بود که همه این ها را سوری می نامید و اینک « حزب اتحاد دموکراتیک» مصمم است که هویت قومی و دینی و ملی و نژادی هر کدام را به آنان باز گرداند و در عین حال همه آنها را زیر بیرق وحدت اقوام و ادیان با هم همسو و همرزم و متحد گرداند.!!. از همه این ها توهمبارتر، ترفندآمیزتر و طبیعتاً دل انگیزتر شوراسازی هاست که (PYD) به وسعت مدیای نیروهای چپ بورژوائی آن را در شیپور کرده است. شوراهائی که کل صدر و ذیل نقش آنها در «کمیته های امداد» برای رفع حوائج روزمره معیشتی توده وسیع آماج شبیخونهای وحوش داعش خلاصه می گردد. سوء تعبیر نشود. پرداختن به این مهم در این شرائط وحشت و دهشت و مرگ، آن هم در شکل همیاری شورائی کار خوبی است، اما نام ظرف این کار را شورا نهادن و آن را با شوراهای متشکل از توده های کارگر تداعی کردن یک عوامفریبی از همه لحاظ سرمایه سالار است. حزب اتحاد دموکراتیک از برپائی شوراها در ساختار یک حکومت فدرال یا آنچه خود « کنفدرالیسم دموکراتیک رژاوا » می نامد، سخن می راند و پیداست که این استخوانبندی فدرال صرفاً ارگان حاکمیت سرمایه و نهاد اعمال نظم تولیدی و سیاسی سرمایه داری بر توده های کارگر کرد سوریه است. شوراهای مورد اشاره (PYD) نه فقط تشکل هائی نیستند که کارگران باید برای مبارزه علیه فشار استثمار و ستم و دیکتاتوری سرمایه بر پای دارند، بلکه کاملاً بالعکس، ارگان های قدرت سرمایه اند که گور قدرت پیکار کارگران را با گل حاصل از انفجار سنگرهای جنگ طبقاتی آن ها پر می سازد. توده کارگر متوهم در این شوراها سازمان می یابند تا عجالتاً و در این شرائط وانفسای جنگی امور کارزار با داعش را رتق و فتق کنند و چند گام آن سوتر عمله و اکره تحمیل نظم بردگی مزدی بر خویش و طبقه خود باشند. در وضعیت چند سال اخیر کردستان سوریه سخن از وجود شوراها بدون آنکه این شوراها ساز و برگهای کارساز امحاء آشکار رابطه خرید و فروش نیروی کار باشند بزرگترین دروغ ها و زشت ترین عوامفریبی ها است. اگر کارگران شوراهائی دارند. باید بستر دخالتگری آگاه ضد سرمایه داری آنها برای برچیدن بساط کار مزدی و پایان دادن به رابطه خرید و فروش نیروی کار باشد. اگر شورائی هست باید کارگران در آن دست در دست هم، خلاق و آزاد و آگاه تصمیم گیرند که چه تولید کنند و چه تولید نکنند، چه میزان کار و تولید نمایند و حاصل این کار و تولید را چگونه برای ارتقاء هر چه بیشتر وضعیت معیشتی، رفاه جسمی و تعالی فکری خود به کار گیرند. شوراهای دست ساخت (PYD) نه فقط چنین نیستد که ضد آن هستند. این شوراها برای اینکه حتی چنین سمت و سوئی اتخاذ نکنند از هم اکنون به 22 وزارتحانه بورژوازی کرد سوری و معماری شده توسط حزب حلق آویزند. ناسیونالیسم ارتجاعی کرد حتی در همان لحظه که کارگران کرد را گوشت دم توپ تسویه حساب های درون طبقاتی خویش می سازد ذره ای از تقلا و تلاش برای بستن سد بر سر راه هر جنب و جوش و جهتگیری ضد سرمایه داری این جمعیت وسیع کارگر غافل نمی ماند. سخن ها در باره (PYD) و حزب برادر بزرگترش (PKK) صدها بار فزون تر از اینهاست. تمامی آنچه در کارنامه بورژوازی ارتجاعی چپ نمای اردوگاهی در یک جا و ناسیونالیسم ارتجاعی بورژوازی در جای دیگر موجود است، همگی یکجا در وجود این احزاب جمعند.
آنچه در کوبانی جریان دارد جنگ داعش و « کوبانی ها» نیست. گوشه ای از جنگ کل بورژوازی علیه کارگران است. ناسیونالیسم کرد نیز نه فقط در هیأت زشت حکومت اقلیم که در همه شکلهایش از جمله (PYD) و (PKK) بخشی از بورژوازی هستند و به گونه دیگری، زیر بیرقی دیگر کار همین طبقه را انجام می دهند. کوبانی میدانی برای جنگ میان پرولتاریا و سرمایه است. همه دولت های جنایتکار سرمایه، تمامی مافیاهای کشتار بورژوازی بعلاوه اپوزیسون های فرصت طلب و عوامفریب این طبقه در این میدان، دوش به دوش هم با اسم های مختلف، پوشش های متفاوت، ترفندهای جوراجور به صورت ارکستری واحد کار می کنند. کارگران کرد سوری نیز نیازمند همبستگی و همصدانی طبقه خویش در دنیا می باشند. این همرزمی و هماوائی و هم سنگری، صرفاً زیر پرچم راستین ضد سرمایه داری می تواند لباس واقعیت پوشد، پرچمی که قوای پیکار توده کارگر دنیا علیه سرمایه را زیر خود گرد آرد و در همان حال علم زشت ناسیونالیسم کرد را پائین کشد. کوبانی، افرین، جیزره و کل روژاوا می تواند میدان برپائی شوراهای کارگری ضد کار مزدی شود، شوراهائی که کارخانه ها، زمین ها و هر چه سرمایه است را از مالکیت سرمایه داران خارج کند و از خصلت سرمایه بودن فرو اندازد. توده های کارگر در درون آنها با درایت و بیداری و آگاهی و سر هشیار طبقاتی کار و تولید روزانه خود را برنامه ریزی کنند و برنامه های خود را واقعیت بخشند. همزمان با تمامی توان تسلیحاتی خود علیه بورژوازی در هر شکلش کارزار کنند. راه رهائی کارگران کوبانی از پیچ و خم این سنگلاخ می گذرد و طی این راه نیازمند همدلی انترناسیونالیستی کارگران دنیاست.
فعالین جنبش لغو کار مزدی اکتبر 2014