خدامراد فولادی – لنین و راه ِ رشد ِ غیر سرمایه داری

خدامراد فولادی
لنین و راه ِ رشد ِ غیر سرمایه داری
پرونده ی باز ِ «دو تاکتیک ِ سوسیال دموکراسی» در راهبرد پرولتاریایی
خدمتی که لنین و لنینیست ها با مطرح کردن ِ تز راه رشد ِ غیر سرمایه داری در کشورهای عقب مانده به بورژوازی و نظام ِ سرمایه داری چه در جامعه های کاملن رشد یافته با مناسبات ِ پیشرفته، چه به ویژه در جامعه های کم رشد یافته با مناسبات ِ عقب مانده ی استبداد ِ پدرشاهی کرده و می کنند در یکصد سالی که از این راهبرد و راهکار می گذرد، به لطف ِ سرسختی ِ لنینیست ها در برابر ِ واقعیت، هنوز پلمیک اصلی میان ِ مارکسیست های پیشرفت گرا و لنینیست های واپس نگر است. خدمتی که سویه ی دیگرش پشت کردن به آموزه های مارکسیستی و منافع طبقه ی کارگر جهانی است.
ظاهرن لنین این راهکار را از جایگاه ِ مارکسیستی و پرولتاریایی مطرح نمود، اما چه مارکسیستی است که با شناخت ِ مؤلفه های آن به مثابه آنتی تز ِ رشد ِ معقول سرمایه داری محتوای ضدمارکسیستی و ضد پرولتاریایی آن را در نیابد.
لنینیست ها به ویژه لنینیست های توده ای که در ادعا و فیلسوف نمایی دست هر خوانده و نخوانده ملایی را از پشت بسته اند و در هر ربط و بی ربطی گفتاوردی از لنین را به طور اتوماتیک ضمیمه ی کلیشه های ربط دار و بی ربط شان می کنند، به روی خود نمی آورند و حتا انکار می کنند که مطرح کننده و پایه گذار ِ اصلی ِ راه ِ رشد ِ غیر سرمایه داری و از این رو ریویزیونیسم در جنبش سوسیالیستی و مارکسیستی شخص ِ لنین است، حتا اگر نامی از آن نبرده، یا باورمندی خود را به آن کتمان کرده باشد.
لنین، همچنانکه من در لنین و لنینیسم و دیگر مقالات از این دست به طور مستند با نقل ِ گفتاوردهای بسیار از او نشان دادم در تناقض گویی و تحریف ِ آموزه های مارکس و انگلس استاد بود. به این صورت که ابتدا با آوردن ِ نقل قولی از مارکس و انگلس – آنهم غالبن به طور ِ ناکامل و تحریف شده خود را پیرو اندیشه ی آنها نشان می داد، اما در نتیجه گیری با صد و هشتاد درجه چرخش، نظری مخالف با آنان ابراز می کرد.
در واقع لنین مارکسیسم را پوششی برای جاانداختن ِ ایده های ضد مارکسیستی و ضد سوسیالیسم علمی خود می کرد، کاری که همین امروز هم لنینیست ها در بحث های ضد پیشرفت گرایانه و استبداد خواهانه شان می کنند و پته اش دست ِ کم در جامعه های عقب مانده با حاکمیت ِ استبدادی – که نتیجه ی راه ِ رشد ِ پیشنهادی ِ لنین است – روی آب افتاده است.
باری، لنین بود که برای نخستین بار در برابر ِ راه ِ رشد ِ معقولی که سوسیال دموکراتهای آلمان و روسیه به پیروی از سوسیالیسم ِ علمی تجویز می کردند، راه ِ رشد ِ نامعقول و ناهمساز با دوران یعنی راه ِ رشد ِ غیر سرمایه داری را نه تنها برای روسیه، بلکه بعدتر برای تمام ِ جامعه های واپس مانده ی آسیایی تجویز نمود.
مؤلفه های این راه ِ رشد ِ تجویزی لنین برای روسیه و کشورهای آسیایی دقیقن همان مؤلفه های راه ِ رشدی است که لنینیست ها آگاهانه یا ناآگاهانه آن را به رویزیونیست های خروشچفی نسبت می دهند و مشهور به راه ِ رشد ِ غیر ِ سرمایه داری است. اصلی ترین و مهم ترین مشخصه ی این راهبرد و راهکار پریدن از روی یک مرحله ی ِ مهم ِ تاریخی یعنی سرمایه داری و نظام ِ بورژوایی با تمام مشخصه ها و کارکردهای آن در عرصه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی است.
کاری که لنین کرد و بدعت ناسازگاری در سوسیالیم علمی بود – که خود را در ظاهر پیرو آن قلمداد می کرد – این بود که اراده و اختیار را از خارج از کردوکارهای قانونمند جامعه (تاریخ) به مثابه یک عنصر تعیین کننده – به طور ذهنی و ایده آلیستی – وارد این کرد و کارها نمود و تئوری علمی ِ مارکسیستی را وثیقه و ضامن این اراده گرایی ِ ناقانونمند قرار داد.
تئوری ای که برداشت او از آن برداشتی صرفن ذهنی و واژگانی برای پر کردن ِ خلاٴ استدلال منطقی در پلمیک های اش با سوسیال دموکرات هایی همچون پلخانف بود.
مسائل و موضوع های تاریخی واژه (مفهوم) صرف نیستند که با جا به جایی ِ ذهنی و دلبخواهی ِ آنها بتوان تقدم و تاخر – و کلن کارکردشان – را به میل ِ خود تعیین نمود. آن ها واقعیت و ضرورت اند که باید هر کدام در جای خود و در زمان ِ مناسب و به هنگامی که ضرورت وجودی شان ایجاب می کند از درون ِ خودپویی و سازوکارها و پیش شرط های معین مادی سربرآورند.
به عبارت دیگر، تاریخ – یا فرایند ِ تاریخ – که مانند هر پدیده ی مادی دیگر فرایندی خودپو، اعتلایی و تکاملی است، گزینشی به اختیار انسان ها نیست بلکه حتمیت است، چرا که قانونمند است و بنابر قوانین ِ حاکم بر آن باید تمام ِ مراحل ِ پیدایی، رشد و اعتلا را تا به آخر و به نوبت از سر بگذراند، همچنانکه هم انسان ِ نوعی و هم انسان فردی چنین مراحل ِ وجودی را به نوبت و بی پس و پیش شدن ِ ارادی و اختیاری از سر می گذرانند.
جامعه ی انسانی یک وحدت ِ همبسته است نه اجتماع های تک افتاده ی جدا از یکدیگر. این وحدت ِ همبسته اگرچه بنابر موقعیت ِ جغرافیایی ِ جامعه های مختلف (اقوام و ملت ها)، یعنی اندامواره های تشکیل دهنده اش رشد ِ ناموزون و ناهمتراز دارد، اما در کلیت و وحدت ِ نوعی – تاریخی اش رشد ِ سیستمی ِ همسان و همسو دارد.
فرماسیون های اجتماعی – اقتصادی مرحله های مختلف ِ رشد ِ تکاملی ِ یک هستی ِ واحدند که باید طی شوند و قانونمندانه طی خواهند شد و حتا وقتی یک یا چند اندامواره از پیکر ِ واحد ِ این هستی ِ اجتماعی به دلیل خودویژگی های اش از دیگر اندامواره ها عقب افتاده باشد، در این حالت تنها خود ِ آن اندامواره یا اندامواره ها هستند که آسیب خواهند دید و نه کلیت ِ هستی ِ اجتماعی که ضرورتن تمام ِ مراحل رشد و بلوغ را به تمامی از سر خواهد گذراند. از سرگذرانی ِ فرماسیون ها در جامعه های انسانی به معنای گذارهای جهشی از کیفیتی به کیفیت ِ برتر است. گذارهای کیفی ِ جهشی – به معنای فرارفت ِ ایجابی – اثباتی در تجربه ی عملی – و نه آنگونه که لنین تصور می کند و می گوید پرش قهرمانانه از روی یک مرحله بدون ِ تجربه ی اثباتی – ایجابی آن-  برآمد ِ انباشت ِ کمیت های متراکم شده ی پراتیک تولید مادی و تولید اندیشه گی و ذهنی در هر مرحله ی مشخص، از پست به عالی و از ساده به پیچیده اند. این از سرگذرانی ِ نوبتی – مرحله ای بیانگر حتمیت و ضرورتی است که در ذات ِ هر مادیت (پدیده ی مادی ِ) کنکرت ِ خودسامانده و خود سازماندهی بالقوه و بالفعل – در دگرگشت های تکاملی ِ آن – وجود دارد، و در هر نوبت و هر مرحله پدیده یک گام تاریخی به پیش برمی دارد.
از این رو، تحقق یابی و تعین یابی ِ مرحله به مرحله و نوبت به نوبت ِ رو به رشد و اعتلای هر پدیده مادی – و در اینجا جامعه ی انسانی و تاریخ – نه به اراده و اختیار، بلکه به ضرورت و قانون است. ضرورت و قانونی که در کردوکارهای تضادآمیز ِ جامعه ی (تاریخ ِ) در حرکت – همچون همه ی اشکال ِ وجودی و نمودی ِ ماده ی در حرکت – وجود دارد، چه تضاد ِ انسان با انسان در جامعه ای طبقاتی، و چه به طور عام و تاریخی در تضاد ِ انسان ِ کارورز ِ اندیشه ورز با کارکردهای طبیعت در تمام ِ مراحل ِ زیست ِ اجتماعی اش.
در این روند ِ قانونمند، اراده و اختیار ِ انسان ِ نوعی و فردی چنانچه همسو با روند ِ تکاملی – آنهم در یک مرحله ی مشخص- باشد می تواند به عنوان ِ یکی از عناصر ِ یاری دهنده به روند به کار آید. اراده و اختیاری که با شرایط ِ موجود و قوانین ِ حاکم بر آن مرحله مشروط و محدود می گردد و هرگز نمی تواند خودسرانه (ذهنی و ایده آلیستی) حکم به لغو یا پریدن از روی مرحله ای که بخشی از کلیتی قانونمند است بدهد.
لنین که در مقابل ِ سوسیال دموکرات های روس و آلمان دلیل ِ مارکسیستی نداشت که انقلاب پرولتاریایی در روسیه ی عقب مانده ی نیمه فئودالی را توجیه نماید – اما به جای آن تشکیلاتی حرفه ای با خصوصیات ِ نظامی – پادگانی و سر به فرمان ِ فرمانده (رهبر) داشت- نظریه ی تکاملی ِ مراحل را در قالب ِ یک نظام ِ اجتماعی ِ معین رد می کند تا درک ِ ایده آلیستی – متافیزیکی ِ خود در خصوص ِ پرش از روی یک دوران ِ کامل (سرمایه داری) در تکامل ِ اجتماعی را در روسیه و کشورهای عقب مانده موجه سازد. توجیهی که مفهوم و نتیجه اش راه ِ رشد ِ غیر ِ سرمایه داری، یا به عبارتی سرمایه داری ِ دولتی با رویکرد ِ «سوسیالیسم ِ دهقانی» با تمام ِ پیامدهای آن است.
«امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله ی سرمایه داری» و اعلام ِ گذار از عصر ِ مارکس به عصر ِ پسامارکس، یعنی گذار از قوانین ِ عام ِ حاکم بر عصر ِ سرمایه داری به قوانین ِ خودویژه ی عصر ِ امپریالیسم را لنین با چنین رویکرد و هدفی نوشت. تمام نوشته های لنین از ١٩١٧ به بعد و کسب ِ قدرت ِ سیاسی توسط بلشویک ها برای به سکوت واداشتن ِ سوسیال دموکرات های مدافع ِ سوسیالیسم ِ علمی و توجیه راه ِ رشد ِ غیر ِ سرمایه داری در کشورهای عقب مانده بود.
لنین با بدعت گذاری ِ مارکسیسمی که تفسیر و تعبیر ِ دلبخواهی و تحریفگرانه ی او از مارکسیسم واقعی (علمی – ماتریالیستی) بود، روستاییان را متحد ِ طبیعی و مادرزاد پرولتاریای صنعتی نامید و نوشت: «پرولتاریا باید انقلاب ِ دموکراتیک [که از ابداعات ِ او در عصر انقلاب های پرولتاریایی در پیشرفته ترین کشورها بود] را به آخر برساند. بدین طریق که توده های دهقان را به خود ملحق نماید [یعنی درواقع جمعیت ِ ده دوازده میلیونی با تولید ناچیز خود را در اقیانوس ِ صدوده میلیونی ِ روستاییان و تولید ِ کلان مادی و فرهنگی عقب مانده شان غوطه ور سازد!] تا بتواند …»(کلاسیک ها و پلمیک مرحله ی انقلاب. پ. بوگادین، ژ. کرایسچیکوف، م. سوروزالف. ترجمه ی: م. گیورغیان. ص. ٣٦ . گفتاورد از: دو تاکتیک ِ سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک. لنین. درون کروشه از من است.). باز در توجیه پرش از نیمه فئودالی به سوسیالیسم بود که نوشت: «در نخستین دوران ِ انتقال [از زمین داری] به سوسیالیسم کمبودها رفع ناشدنی هستند، [اما با این حال] دهقان ِ زحمتکش، رفیق ِ کامل الحقوق ِ کارگر ِ سوسیالیست [در فقر و فلاکت!] مطمئن ترین متفق ِ وی و برادر ِ تنی ِ وی در مبارزه علیه یوغ ِ سرمایه است.» (انقلاب پرولتری و کائوتسکی ِ مرتد. مجموعه آثار. جلد دوم. ص. ١٤٨٠. ترجمه ی: پورهرمزان. درون کروشه ها از من است.). اگر مارکس و انگلس زنده بودند و با این تزهای واپس گرایانه مخالفت می کردند – همچنانکه پلخانف و کائوتسکی چنین کردند – یقینن لنین آنها را به لیبرالیسم و ارتداد در مارکسیسم متهم می کرد!
با این ترتیب لنین انقلاب ِ پرولتاریایی و سوسیالیسم را به دنبالچه ی «انقلاب ِ دموکراتیک» و راه ِ رشد ِ غیر سرمایه داری ِ «سوسیالیسم ِ دهقانی» تبدیل نمود: «در راس تمام مردم به ویژه دهقانان در راه ِ آزادی ِ کامل، در راه انقلاب ِ پیگیر ِ دموکراتیک، در راه ِ جمهوری به پیش. در راس تمام زحمت کشان و استثمارشوندگان در راه ِ سوسیالیسم به پیش! [با کدام پیش شرط ِ مادی و تولیدی ِ حاضر و آماده جز در ذهن ِ متکی بر اراده ای که از قوانین عام ِ حاکم بر جامعه تبعیت نمی کند؟]، و آنگاه وعده سوسیالیسم به وقت ِ گل ِ نی: «پیروزی ِ کامل ِ انقلاب ِ فعلی [انقلابی که نیروی اصلی اش دهقانان بودند!] پایان ِ انقلاب ِ دموکراتیک و آغاز مبارزه ی قطعی در راه انقلاب سوسیالیستی خواهد بود.». «برخی مارکسیست ها [منظورش پلخانف و کائوتسکی است] که می توان آنها را جناح ِ راست نامید مفهومی دوپهلو، تجریدی و عام از انقلاب بورژوایی را دائمن تکرار کرده اند و قادر به درک ِ خصلت ِ خاص انقلاب ِ بورژوایی ِ حاضر [در روسیه] نشدند یعنی ندانستند که این انقلابی است دهقانی» (کلاسیک ها و پلمیک … ص. ٨٤. به نقل از: برنامه ی ارضی سوسیال دموکراسی در نخستین انقلاب ِ روسیه).
لنین در پاسخ ِ مارکسیست هایی که مرحله ی انقلاب را به طور ِ عام بورژوایی می دانستند و از این رو انقلاب ِ سوسیالیستی در روسیه را – به طور اخص – به دلیل ی عقب ماندگی ِ نیروهای مولده و مناسبات تولیدی زودهنگام می دانستند نوشت: «جهت رشد ِ نیروهای تولیدی ما نباید از تکامل ِ بورژوایی از نوع ملاکانه [نوع ملاکانه را وارد بحث با منشویک ها می کند تا وجهه ی حق به جانب بگیرد و گرنه هیچ منشویکی چنین تلقی یی از تکامل بورژوایی و انقلاب بورژوایی نداشت]، بلکه باید از تکامل بورژوایی نوع دهقانی حمایت کنیم [اینهم از بدعت ها و تزهای من درآوردی لنین است چرا که در هیچ مرحله ای از تکامل ِ اجتماعی مرحله ای به نام تکامل بورژوایی نوع دهقانی وجود ندارد!].» (همان. ص. ١٠٩. برگرفته از همان مقاله ی لنین).
لنین که درک ِ خودویژه ای جدا از و ناسازگار با فلسفه و سوسیالیسم ِ علمی از مسایل و مقوله های اجتماعی، فلسفی و انقلاب داشت، هرکجا از توضیح و تعلیل ِ علمی در می ماند به سفسطه و تحریف روی می آورد. کاری که در تمام ِ سال های جدایی اش از سوسیال دموکرات های معروف به منشویک و به خصوص بعد از به دست گرفتن ِ قدرت سیاسی انجام داد. یک نمونه از این درک ِ خودویژه برداشت ِ نادرست و غیرعلمی او از جهش بود که در پلمیک اش درباره ی مرحله ی انقلاب – و به طور ِ کلی مراحل ِ مختلف ِ گذار از فرماسیونی به فرماسیون ِ دیگر – جهش را در مفهومی درست خلاف ِ مفهوم علمی (ماتریالیستی – دیالکتیکی) آن به کار می برد، یعنی در مفهوم ِ پریدن یا پرش از روی مرحله ای خاص، و با این درک و برداشت ِ خودویژه و غیرعلمی از جهش بود که برای منکوب کردن ِ سوسیال دموکرات های روس و آلمان نوشت: «باید درکی ساده و دانش آموزی از تاریخ داشت تا مطلب را بدون ِ جهش ها در نظر گرفت، به عنوان ِ خطی مستقیم که تدریجن و به طور یکنواخت رو به صعود است: یعنی ابتدا باید نوبت ِ بورژوازی بزرگ ِ لیبرال باشد، سپس خرده بورژوازی و در خاتمه پرولتاریا و انقلاب سوسیالیستی. برای دست زدن به تهیه ی برنامه ی عمل در یک دوره ی انقلابی از روی این الگو [تئوری ِ مراحل] آدم باید در ابتذال گری صاحب قریحه باشد.» (کلاسیک ها و پلمیک مرحله ی انقلاب. ص. ٥٣ – ٥٢ به نقل از: مجموعه آثار لنین به روسی. جلد ٨. ص. ٢٩٢).
در این جا لنین جهش را نه به معنا و مفهوم فلسفی (ماتریالیستی – دیالکتیکی) آن که برآیند ِ گذار از تغییرات ِ کمی به تغییر کیفی (رشد ِ عظیم و گسترده ی نیروهای مولده و مناسبات تولیدی ِ سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم) است، بلکه به معنای عامیانه ی جهیدن از روی یک مانع به کار می برد. او فرماسیون ِ (راه ِ رشد ِ) سرمایه داری را مانعی (زائده ای) می پندارد که ضرورتی در تاریخ ندارد و می توان اراده کرد و از روی آن پرید.
اینجاست که لنین هم فلسفه و هم سوسیالیسم علمی را به سخره گرفته و علیه هر دو موضع گرفته است. اما، جهش و پرش ِ عوامانه – دلبخواهی و اراده گرایانه – از روی فرماسیون ِ مهم و سرنوشت سازی مثل ِ سرمایه داری آنهم با چوبدست ِ دهقانان و روستاییان، نه پیشرفت بلکه همچنان که مارکس گفت چرخ ِ تاریخ را به عقب برگرداندن و پسرفت است.
در گزاره ی بالا لنین درک ِ علمی – ماتریالیستی از تاریخ را درک ِ ساده و دانش آموزی می نامد تا درک ِ ساده انگارانه ی خود را جایگزین آن کند. انگلس در نقد ِ چنین درک ِ ساده انگار و ماجراجویانه ی بلانکیستی بود که نوشت: «این سی و سه نفر [بلانکیست] که خود را کمونیست می دانند تصور می کنند به محض آنکه اراده کردند از روی مراحل ِ گذار جهش نمایند قضیه تمام است و به محض ِ آنکه آنها قدرت رابه دست گیرند همین فردا و پس فردا کمونیسم استقرار می یابد. چه ساده لوحی ِ کودکانه ای است ناشکیبایی خود را استدلال تئوریک جا زدن!» (کمون پاریس. ترجمه ی فارسی. ص. ١١٣ – ١١٢ ).
لنینیست های «فلسفه دان» خوب است به جای هر ادعایی سخنان انگلس و لنین را کنار هم بگذارند و بگویند حق با کدامیک است انگلس یا لنین، و آیا خلاف گویی لنین او را از جرگه ی مارکسیست ها خارج نمی کند؟
لنین با متحد طبیعی و مادرزاد خواندن ِ روستاییان ِ واپس گرا و پرولتاریا، به پرولتاریا که پیشروترین طبقه ی تاریخ است و با انقلاب خود هر نوع جهل و خرافه و واپس ماندگی را از حیات ِ اجتماعی ِ انسان برمی اندازند، اهانت می کند. نه تنها لنین، بلکه هر کس و هر سازمانی که حق ِ تقدم ِ انقلاب ِ سوسیالیستی را به پرولتاریای پیشرو و پیشرفته ترین فرماسیون ِ اقتصادی – اجتماعی ندهد، به پرولتاریا، فلسفه ی مارکس و سوسیالیسم ِ علمی پشت کرده و اهانت می کند. انقلاب ِ مورد ِ نظر ِ اینان که نتیجه ی اتحاد کارگران و روستاییان است تنها «دستاوردی» که دارد ویرانگری و تخریب (سینماها، بانک ها، و هر چه نماد تمدن و پیشرفت)، و استبداد و سرکوب – با چماق ِ روستاییان – است، آنچنانکه افتاد و دانیم!
برخلاف ِ تصور ِ لنین و به رغم ِ برداشت ِ عامیانه و عوامانه ی او از تئوری ِ مراحل و جهش، راه ِ رشد یک رهیافت ِ عام در تکامل اجتماعی (ماتریالیسم تاریخی)، و در دوران ِ ما یک رهیافتِ خاص در تکامل ِ سرمایه داری است که با سوسیالیسم ِ علمی ِ مارکس و انگلس توضیح داده می شود.
راه ِ رشد چه در عام بودن (ماتریالیسم تاریخی) و چه در خاص بودن (سوسیالیسم علمی) به رغم ِ تصور لنین و لنینیست ها بیانگر و متضمن ِ حرکت ِ اعتلایی – تکاملی در پیوستار حیات اجتماعی از ساده به پیشرفته و از پیشرفته به تکامل یافته ترین وضعیت ِ تاکنونی ِ تولید، یعنی گذار از مرحله ی پایین به مرحله ی عالی تر تولید و مناسبات ِ تولیدی در هستی ِ اجتماعی – تاریخی ِ انسان است. از این روست که می گوییم: هر راه ِ رشدی در دوران ما که دربردارنده ی عظیم ترین و گسترده ترین توسعه ی نیروهای مولده و پیشرفته ترین مناسبات ِ تولیدی نباشد و یک انقلاب ِ خالص ِ پرولتاریایی را ضرورت نبخشد راه ِ رشد ِ غیر ِ سرمایه داری است. لنین با پیش کشیدن و باز کردن نا به جا و نا به هنگام پای روستاییان به راه ِ رشد، و انکار ِ تئوری تکاملی مراحل در کشورهای عقب مانده و درواقع ابطال نویسی بر اندیشه ی مارکسیستی، بدترین مانع را بر سر ِ راه پیشرفت ِ تولید و مناسبات ِ تولیدی در این کشورها قرار داد. مانعی که آثار و پیامدهای اش را هم اکنون در جمهوری های «خلقی»و رژیم های نظامی – پادگانی و بوناپارتیستی به طور ِ عینی و زنده شاهد هستیم.
ردیه نویسی های لنین بر فلسفه و سوسیالیسم ِ علمی، به تئوری ِ مراحل و اختراع ِ راه ِ رشد غیر سرمایه داری محدود نماند. او همچنین با قرار دادن ِ سرمایه داریِ دولتی در مقابل ِ سوسیالیسم ِ پرولتاریایی و استبداد فرقه ای – فردی به جای دیکتاتوری ِ طبقاتی ِ پرولتاریا بر دو اصل ِ بنیادی ِ دیگر ِ سوسیالیسم علمی خط ِ بطلان کشید. دو بدعت ِ ناسازگار با مارکسیسم که موضوع بحث دیگری به همین قلم خواهد بود.