یادداشتهای روزانه، ۴۴- پانزده دسامبر ۲۰۱۲
“غیر قابل بحث”
در شکاف ایجاد شده در صفوف تحزب کمونیسم کارگری، بسیاری تحلیل و ارزیابی و ریشه یابی ها شده است و کتب و جزوه و مقاله و مصاحبه منتشر و انجام شده است. هر طرف و هر شخص و جمع و محفل بنا بهر دلیل واقعی و یا غیر واقعی، خود را مدافع و یا مخالف کمونیسم کارگری نامیده است. یکی به دیگری گفته است “مک کارتیست” و طرف مقابل هم کمونیسم بورژوائی طرفدار ناتو را برخ منتقد خود پرتاب کرده است. یکی “انقلاب سواری” کرده است و حکومت انسانی را پوشش حقوق بشری کردن کمونیسم و حکومت کارگری قرار داده است و دیگری “متعارف شدن” سرمایه داری تحت حکومت احمدی نژاد را از دنیای موهوم و وارفته دوخردادیون دوباره احضار روح کرده است. تا اینجا “آزادی بیان” هیچ طرف و فرد و جمعی با کوچکترین محدودیت و یا حتی شرم از یک تاریخ مشترک طولانی روبرو نبوده است. هیچکس هم برای تاریخ سازی راستین یا دروغین از خود، با مانعی جدی روبرو نشده است.
اما در این میان و در لابلای شکاف ها و انشقاقهای کمونیسم کارگری، “پاپوش” باند سیاهی دوختن و مهندسی “انحرافات” در راستای سناریوهای دولت بوش و جریانات مرتجع قوم پرست برای “بحران سازی سر مرزها” برای طرفهای جدال و انشقاق، دیگر عبور از اصول و بازی در میدانی است که باید از ورود به آن و پاسخ و جدل با آن برحذر بود. شیوه ناسالم و ناشایستی که مهرنوش موسوی، از جمله اخیرا در مصاحبه با “رادیو پیام”، آن را مجددا در رابطه با دلایل طرح تشکیل “گارد آزادی” بکار برده است، نه بحث است و نه جدل و نه حتی آزادی بیان ایشان در دنیای مجازی. پرونده سازی آگاهانه و انتساب یک گرایش باندسیاهی درست در دوره ای که خود ایشان میدانند که مهمل میبافند و صراحتا دروغ و تهمت سیاسی سرهم بندی میکند، حتی مرز بی پرنسیپی های یک “کاریریست” تمام عیار را پشت سر گذاشته است. این ادامه همان روش “نگاه از درون” امثال آذرین و مقدم و شفیق و پرتاب “بند و بست کمونیسم کارگری با صهیونیستها” در پس پرده دروغین اختلاف سیاسی است.
من به عنوان کسی که در دوره اى از مدافعان طرح تشکیل گارد آزادی بوده ام و به عنوان کسی که اتفاقا آن طرح را در راستای تداوم دخالتگری انقلابی کمونیستها و مارکسیستها، که همواره مد نظر منصور حکمت بوده، تشخیص دادم، و از قضا زمانى كه در عمل پلاتفرم پنهان دیگری در پوشش آن طرح رونمائی شد، نيز از جمله منتقدان آن بوده ام، نسبت به چنین پاپوش دوزیهای سیاسی و بی مسئولیتی ها، و وارد شدن به “بحث” با چنین مواضع دست ساز و غیر واقعی و ناسالم، هشدار میدهم. اینکه سرنوشت گارد آزادی و حتی “داب” به دلایل دیگری که بسیاری و از جمله خود من، در آن دخیل و در مورد آن نوشته اند، در انشقاقات تحزب کمونیسم کارگری ضرب شد و آن طرح اولیه گارد آزادی و تشکل داب، بازهم به دلیل سیاسی و تاریخ تراشی های کاذب بازیچه آوانتوریسم و بی مسئولیتهای مخرب قرار گرفت، کمترین مجوزی به احدی نمیدهد که در پشت کامپیوتر خود بر صندلی تکیه زند و در دنیای مجازی تاریخ دخالتگری کمونیستهای انقلابی یک مملکت را در سناریو پنتاگون و سیا و باندهای قوم پرست و فاشیست بخورد مخاطبان خود بدهد. این پرووکاسیون روشنفکر غیر مسئول و غیر قابل اعتماد است. این عبور از خط قرمز است و جائی برای بحث و جدل و “خودی” بودن باقی نگذاشته است. طرف های انشقاقهای کمونیسم کارگری هر انحراف راست و ارتجاعی و حقوق بشری و “عبور از منصور حکمت” و یا بی توجهی به “جنبش های اجتماعی” را در زندگی و تاریخ خود ثبت کرده باشند، هنوز این اندازه به چپ و مردم و عدالت و انصاف و سوسیالیسم نزدیکی دارند، که به همین سادگی که چرخش قلم نامسئولانه آنان را باند سیاهی و “مجری” سناریو دولت بوش و دارودسته های قوم پرست در “بحران سازی سر مرز” معرفی و شناسانده است، خود را از این پرونده سازی و اتهامات دست ساز “نگاه از درون” امثال مهرنوش موسوی برکنار و برحذر بدارند. این دیگر “نظر” و “تحلیل” نیست، لجن مال کردن هر گونه جدل سیاسی در راستای یک ذهنیت ناسالم “من” محوری است. اين روش مخرب و غیر سیاسی ميدان را بر راه هر گونه جدل سياسى سالم و يك نقد ماركسيستى بر ریشه های واقعی پديده هاى انشقاق و اتحادها تنگ ميكند و كل اين روند را مسموم ميسازد.
iraj.farzad@gmail.com
http://www.iraj-farzad.com/2012/12/post_220.html