ستار در ایران، ستار در مصر، ستارها همه جا
نادر بکتاش
12/12/12
مسئله اول این است که ارتش مصر قدرت این ببر را دست کم گرفت و سعی کرد تا بار دیگر آن را به قفس بازگرداند. حالا هم اخوان المسلین دوباره در تلاش هستند تا آن را به قفس بازگردانند. احمد حسن ۲۶ ساله یکی از مخالفان در انقلاب اول در میدان تحریر است. او ساکن محله فقیرنشین شوبره الخیمه است که مادرش در آن سبزیجات می فروخت. او به من گفت «همه ما امید داشتیم که مرسی فردی باشد که رویاهای ما را متحقق کند و مصر را در مسیر مورد نظر ما قرار دهد. مشکل این است که او نه تنها رویای ما را متحقق نکرده است، بلکه در مسیری خلاف آن قدم برمی دارد …آن ها رویای ما را بردند و آرمان های خود را جایگزین آن کردند. من مسلمان هستم، اما با فکر و ذهن خودم می اندیشم. اما (اخوان المسلمین) از بالا دستور می گیرند …نیمی از قلب من شکسته است، چون می دانم که ما در مرحله ای قدم می گذاریم که احتمال دارد حمام خون به راه بیفتد، اما نیمی از وجود من خوشحال است، چون مردمی که قبلاً کاملاً بی تفاوت بودند، امروز بیدار شده اند و به ما پیوسته اند».
http://ir.voanews.com/articleprintview/1563552.html
«نیمی از قلب من شکسته است…،اما نیمی از وجود من خوشحال است، چون مردمی که قبلأ کاملأ بیتفاوت بودند، امروز بیدار شدهاند و به ما پیوسته اند».
جای ستار خالیست تا ببیند که برادر جوانش احمدحسن 26 ساله همان رؤیاهای او را دارد. جایش خالیست تا ببیند که او که تلاش میکرد که در جسم و جانش احساس کند که « مردمی که قبلأ بی تفاوت بودند، امروز بیدار شدهاند و به ما [او ستار بهشتی که مادرش را عاشقانه دوست داشت و تیمارداری می کرد و احمد حسن فرزند مادری سبزی فروش], پیوسته اند»، و او ادامه خواهد داشت: ستارها همه جا هستند، تمام نشدنی. با رؤیایی که تا تحقق اش آرام نخواهند گرفت: یک دنیای بهتر بی دیکتاتور و بی استثمار و بی سرمایه.