سیاوش دانشور – جمهوری اسلامی، آمریکا از روزنه شعارهای دیپلماتیک

جمهوری اسلامی، آمریکا
از روزنه شعارهای دیپلماتیک
سیاوش دانشور
در سخنرانیهای اوباما و روحانی در اجلاس “مجمع عمومی سازمان ملل”، در ظاهر شعارهای توخالی و دهن پرکن و شاخ و شانه کشیدنهای دیپلماتیک دیده میشود. اوباما: “ایران اجازه ندهد این فرصت از دست برود”! روحانی: “دستیابی به توافق جامع با ایران، فرصتی تاریخی برای غرب است”! ظاهرا هر دو یک حرف را میزنند و به طرف مقابل هشدار میدهند که “فرصت را از دست ندهد”! اما با کمی تعمق میتوان دریافت که در پس این پیام در واقع به همدیگر میگویند: “فرصت را از دست ندهیم”! “هر دو به هم نیاز داریم”! کامرون هم در دیدار با روحانی همین را میگوید. بر “نقش ایران”، جمهوری اسلامی، در حل مسائل منطقه پای میفشارد. 
اوباما و کامرون هر کدام وجهی از تعامل با جمهوری اسلامی را برجسته میکنند. اگرچه اینروزها و با عملیات نظامی آمریکا در سوریه عناصر جمهوری اسلامی یقه میدرند که “مبارزه با تروریسم نقض حاکمیت ملی را توجیه نمیکند” و یا “کسب اجازه از دولت سوریه برای بمباران صورت نگرفته است”، اما مقامات رژیم بشار اسد از “در جریان بودن مستقیم و غیر مستقیم” سخن میگویند. البته خود جمهوری اسلامی هم در جریان گذاشته شده است و اطمینان خاطر گرفته که این عملیات ها متوجه رژیم اسد نیست. دیروز داعش و عملکردش در سوریه هم به رژیم اسد و هم به جمهوری اسلامی در مقابل تلاش برای سرنگونی بشار اسد منفعت میرساند. امروز کوبیدن داعش همان منفعت را برای دولت سوریه و جمهوری اسلامی دارد. این “اعتراض” های دیپلماتیک سران جمهوری اسلامی میخواهد همین همراهی فرصت طلبانه با عملیات هوائی آمریکا و موئتلفینش علیه داعش را استتار کند. آمریکا حتما در آینده و بعد از داعش میخواهد شرایط جدیدی به رژیم سوریه تحمیل کند اما امروز سیاست سرنگونی اسد را ندارد. جمهوری اسلامی هم اینرا میداند.
آمریکا و جمهوری اسلامی در بحران عراق هم به همدیگر نیاز دارند. توافق برسر دولت جدید عراق بدون جلب توافق جمهوری اسلامی ممکن نبود. برای آمریکا توافق هسته ای و تحمیل شرایطی به جمهوری اسلامی و تضعیف آن در عراق و منطقه هدف بلافصل است. برای جمهوری اسلامی توافق جامع شرط بستن پرونده هسته ای و سازش با غرب است. آمریکا میخواهد جمهوری اسلامی حدودش در منطقه را بشناسد و جمهوری اسلامی میخواهد بقایش تضمین و موقعیتش در منطقه بعنوان یک شریک برسمیت شناخته شود. با کمی دقت متوجه میشویم که پشت شعارهای تحکمی، یک نیاز خوابیده است که خود این نیاز ناشی از شکست و استیصال طرفین است. آمریکا در عراق شکست خورده و حاصل آن به جیب جمهوری اسلامی ریخته است. مالکی را کنار گذاشتند اما موقعیت جمهوری اسلامی و فرصت دخالتگریش در عراق بویژه با ماجرای داعش گسترده تر شده است. جمهوری اسلامی نیز این محدودیت آمریکا را میبیند و میخواهد بنفع سرپانگهداشتن محور خویش در منطقه از آن استفاده کند. جمهوری اسلامی در داخل با خطر شورش نان و انفجار داخلی روبروست و میخواهد تحکیم قدرتش در منطقه را هزینه بقایش در داخل کند. اوباما و روحانی به همدیگر میگویند: “فرصت را از دست ندهیم”!
آمریکا میخواهند حیوان وحشی و خود خلق کرده جمهوری اسلامی را رام کند. تحقق این هدف بدون شک یک پیروزی برای آمریکا و غرب است. اما اگر این جانور اهل رام شدن هم باشد، تناقضاتش در این پروسه مجال این تحول را نخواهد داد. جامعه ایران از روی جنازه جمهوری اسلامی دوست آمریکا عبور میکند و همین وحشت هر گام بجلو جمهوری اسلامی را با تقابل حاد درون حکومتی روبرو میکند. ایفای نقش “ناجی” توسط آمریکا  و ائتلاف بین المللی خیلی طول نخواهد کشید. داعش و تقابل با آن آنقدر باروت ندارد که مسائل اساسی کشورهای خاورمیانه را تا مدتها به حاشیه براند. شعله ور شدن دور جدیدی از خیزشهای توده ای و اعتراض علیه فقر و جنگ و آوارگی و ویرانی در این کشورها، در متن عدم تعیین تکلیف قطعی تحرکات توده ای سالهای گذشته یک احتمال قابل محاسبه است. در ایران جان مردم به لب شان رسیده و گرانی و فقر و بیکاری و آپارتاید جامعه را عاصی و منزجر کرده است. “خطر” برآمد کارگری و توده ای علیه حکومت اسلامی وجود دارد.
راههای زیادی بروی جمهوری اسلامی در ایران باز نیست. این تصویر که جمهوری اسلامی با آمریکا به توافقاتی پایدار میرسند و بعنوان شریک و متحد در منطقه سیاستهای نسبتا واحدی را دنبال میکنند، تصویری خام و آرزوئی اتوپیک از نوع تخیلات شبه سوسیال دمکراتهای ایرانی است. آمریکا امکان و توان حمله نظامی به ایران و اشغال کشور را هم ندارد. اگر سازش همه جانبه جمهوری اسلامی با آمریکا با تناقصات کشنده روبروست و برای جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست، آنوقت گسترش تقابل و جنگ در منطقه و لذا سیاست بی ثبات کردن قدرت داخلی از طریق ایجاد و راه انداختن دستجات تروریستی قومی و مذهبی نوع داعش، به یکی از شق های دورنمای سیاسی در ایران تبدیل میشود. یک شق دیگر که از آن گریزی نیست، انفجار توده ای و اعتراض سرنگونی طلبانه، اعتصابات کارگری و شورش علیه فقر و گرسنگی و بیکاری، و بمیدان آمدن آنتی اسلامیسم رادیکال زنان و نسل جدید و ضد دین است.
در ایران با توجه به محدودیت های جمهوری اسلامی و سترونی و ارتجاعی بودن اپوزیسیون بورژوائی، این امکان بطور عینی وجود دارد که بسرعت جامعه علیه اسلامیسم و تروریسم بعنوان روبنای ارتجاع سرمایه داری بپاخیزد و آرزوهای مشترک روحانی و اوباما را نقش بر آب کند. *
2014-09-26