محمود صفدری- بررسی ديدگاه محافل و فعا ن کارگری برای

محمود صفدری: بررسی ديدگاه محافل و فعا ن کارگری برای
تشکل يابی سراسری کارگران
 ~ Leave a Comment ~ Written by Bidar١٣٩٣ , ٣٠ شھريور
بررسی ديدگاه محافل و فعان کارگری برای تشکل يابی سراسری کارگران
برای بيرون رفتن از بن بست ھای کنونی و پيشروی طبقه کارگر در بحرانی ترين شرايط اقتصادی – اجتماعی موجود، نياز به نقد و  بررسی ھمه جانبه ديدگاھھا و تحليل ھای فعالين و کارگران آگاه برای برون رفت از اين وضعيت است ، تا با نقد و بررسی چند جانبه و  رفع موانع، راھی بسوی آينده گشوده شود . در اينجا ديدگاه ”جمعی از کارگران تھران“ مورد بررسی قرار می کيرد در مراحل بعد قوت  و ضعف ديدگاھھای ديگر تشکل ھا و محافل، بررسی می شود . با گسترش نقد نظری و عملی ھمه جانبه ، توسط ھمه فعا ن و پيشروان
طبقه، می توان بن بست ھا و سدھای کنونی در راه پيشروی مبارزات کارگری را شناسائی و از پيش رو برداشت .
”جمعی از کارگران تھران“ بعنوان يک محفل کارگری، در مورد موانع رشد و گسترش تشکل ھا می گويد ”سعی می شود به مھمترين  عواملی که مانع از رشد و گسترش و سراسری شدن جنبش کارگری در ايران می شوند نگاھی بياندازيم “ در توضيح آن می گويد: ”يکی  از موانع رشد و گسترش تشکل يابی کارگری در شرايط کنونی ايران سرکوب آزادی ھای سياسی و اجتماعی است“ سپس نابسامانی ھای گسترده جامعه و عقب افتادن حقوق تحليل می پردازد و می گويد :“ برای برون رفت از اين وضعيت، اراده ای جمعی در ميان  کارگران به صورت گسترده وجود ندارد. در شرايط کنونی رويکرد تشکل گريزی نيز عموما در کارخانه ھا و محيط کار رايج است“ .  در بررسی سنديکاھا و ديگر تشکل ھا از جمله شرکت واحد و ھفت تپه و ھمچنين تشکل ھا و محافل فعا ن کارگری می گويد ”اثر  گذاری آن در جھت تشکل يابی کارگری برای سراسری کردن و پيوند مبارزات ھر روزه کارگران در بخش ھای مختلف چشم گير نبوده
است و حتی اقداماتی که به منظور پيشبرد اتحاد عمل مانند شورای ھمکاری تشکل ھای کارگری به مرور کم رنگ و به فراموشی سپرده  شد.“ اين بررسی به رد خرده کاری در ميان تشکل ھای فعا ن پرداخته و نھايتا می گويد ”رھايی کارگران بدست خودشان انجام می  گيرد“سپس خطاب به ھشت ميليون کارگر می گويد ”برای عبور از موانع تشکل يابی بايد مبارزه و ت\ش کنيم…….ما منتظر رھاينده  ای نيستيم بلکه برای رھايی بايستی ت\ش و مبارزه کرد و اين رھايی جز با مبارزه متشکل و متحد کارگران بدست خودشان انجام نمی
گيرد .“
بطور خ\صه در تحليل فوق، علل و عوامل عدم رشد و پيشروی جنبش طبق کارگر، سرکوب را مھمترين دليل دانسته و می گويد اراده  ای جمعی در بين کارگران وجود ندارد . اما راه حل را ھم بدست کارگران می داند . نوشته توضيح نمی دھد وقتی در بين طبقه و يا
جمعيت ھايی اراده جمعی وجود ندارد آيا با خواست ” جمعی از کارگران تھران “ اين اراده ايجاد و طبقه بر موانع پيشروی يعنی
سرکوب فائق می آيد ؟ .از طرف ديگر در اين نوشته علت رشد نيافتگی را بصورت تک عاملی – سرکوب – ارزيابی کرده است.
رويکرد بررسی تک عاملی اساسا نوعی ساده سازی در تحليل بوده و ناکارايی خود را در تحليل پديده ھا ھمواره نشان داده است . تحليل
فوق توضيح نمی دھد که چگونه در برخی از جوامع که سرکوب شديد وجود داشته طبقه کارگر قادر به ايجاد تشکل ھای خود بوده و گاه
حاکميت سرمايه داری و استبداد را سرنگون کرده است. از طرف ديگر در بسياری از جوامعی که شرايط طبقه کارگر بھتر و از
سرکوب مستقيم مشابه ايران اثری نيست چرا در آنجا طبقه کارگر به ايجاد تشکل ھای مستقل راديکال و گسترده خود دست نزده است ؟
در اينجا مشاھده می شود که می توان در سنگر جم\ت زيبا مثل ” رھايی طبقه کارگر بدست خودشان است “ قرار گرفت بعبارت ديگر
نه تنھا از خود سلب مسئوليت کرد بلکه با طرح اين نظرنقش عنصر پيشرو ، انق\بی و نھايتا سوژه را حذف کرد اين نظر ھيچ راھکار عملی واقعی و ت\ش فکری و تئوريک برای کشف راھکار انق\بی و رھايی بخش ارائه نداده و به ھمين شرايط خودبخودی و تداوم وضع
موجود قناعت کرد. در حاليکه به کارگران گفته می شود نبايد منتظر رھاننده ای باشند ، خود منتظر رھاننده و منجی ھستند . عنصر و
کارگر انق\بی نه در پناه جم\ت پر زرق و برق که در پيشروی عمقی در عرصه تئوريک و تغيير وضع موجود با عمل انق)بی مطابق
تئوری انق)بی، اثر گذاری خود در جامعه طبقاتی را به اثبات می رساند .
در بيانيه ”جمعی از کارگران تھران“ فرايند شکل گيری اين جمع بيان نشده و توضيح نداده، در آينده در چه حوزه ھايی و چگونه فعاليت
کند ؟ و چگونه اين چرخه معيوب سرکوب – عدم اراده جمعی و تشکل پذيری را حل می کند ؟ . اين جمع در شرايط موجود يک محفل
تشکيل داده که بگويد علت وضع موجود سرکوب و ديکتاتوری است و طبقه کارگر خود بايد رھا گر خود باشد. موضوع اصلی چنين
محافل اجتماعی که در عمل و نظر طرح و جنبش را سازماندھی نمی کند، دور ھم جمع شدن و احساس ھمبستگی اجتماعی است که يک
نياز روانشناختی انسان در حالت کلی است بر اساس اين تحليل، تغيير وضع موجود نياز به عنصر انسانی و پيشرو و نقد انق\بی و عملی
نيست بلکه شرايط اقتصادی – اجتماعی است . در حالی که نياز طبقه ، نقد انق\بی شرايط اجتماعی و واقعی کنونی است که بتوان بر
روی اين نظريه، جنبش اجتماعی سوار کرد، منتھی اين جنبش می بايست متناسب با ويژگی با شرايط سياسی و اجتماعی استبداد و يا
سرکوب ويژگی خود را داشته باشد . با نگرش مکانيستی و محوری کردن ساختار ھا در تحو ت اجتماعی، پسماند ھمان نگرش
مکانيستی و سخت افزاری دوران روسی در مرحله نھايی است که نتيجه ای جز سقوط در بر نداشت. پيروزی ويتنام در جنگ با
امپرياليست ھا و سرمايه داری جھانی نه در مکانيک، ميزان جنگ افزار و ھواپيما بلکه در عنصر انسانی، توان سازمانيابی و قدرت
تشکي\تی و بھره گيری از توان، انرژی و فکر تک تک مبارزان می بايست جستجو کرد امری که بزرگترين قدرت ھای جھنمی را زمين
گير و مقھور کرد . اگر ويتنام در مراحل بعدی نتوانست الگوی يک جامعه سوسياليستی نوين را محقق کند، می بايست در فقدان تئوری
دوران ساز و گرايش به اقتصاد و مکانيک در مراحل بعدی جستجو شود .
 .در صورت وجود اين آسيب جدی – تفکر سخت افزاری و مکانيستی – واضح است که اقدام عملی که در راستای چشم انداز، رسالت و
اھداف است، در اين نوع نگرش ھا، فعاليت ھا بسمت خرده کاری گرايش يافته و تغيير جدی در تقابل و تعادل موجود در مبارزا ت
طبقاتی نخواھند داشت. ماندن و سکون در جايگاه اجتماعی که نه جسارت عملی و پيشروی داشته باشد و نه توان و جسارت فکری در
تئوريزه کردن شرايط واقعی و عينی امروزين را داشته باشد ، تنھا باعث تداوم وضع موجود می شود. نتيجه اين نگرش وجود و ھستی
ھر فرد و از جمله فعال کارگری نه صيرورت، شدن بر اساس تغيير تعادل نيروھا و جنبش ھای اجتماعی، بلکه بودن و ھمفاز و ھمساز
شدن با شرايط موجود تعريف می شود . با تحليل قھری، جبری و مکانيکی و خود بخودی که خارج از اراده کنشگران وعنصر پيشرو
است و مسئوليت تدوين راھکار برون رفت را بعھده نيروھايی بگذارد که اراده ای برای برون رفت از وضع موجود ندارند و عامل را
نيز مکانيکی، يعنی قھر و سرکوب تبيين کند، بيشک وضع موجود تثبيت شده و نيروھای تغيير و کنشگر وجه اثر گذاری انق\بی خود را
از دست داده و توجيه گر وضع موجود می شوند . ثبات وضع موجود و عامليت نيروھای سرکوب وقھر ، طبق اصل و قاعده وارونه
سازی جھان در ذھن، فعال کارگری نيز کارکرد و ھدفش را در خودش تعريف می کند. نتيجتا عنصر فعال کارگری، ويژگی محافظه
کاری گرفته و به وضع موجود تمکين و عم\ خود به تثبيت ساز و کار موجود کمک می کند، فعال کارگری با ايجاد روابط اجتماعی
متناسب و ھمساز با شرايط، خود بخشی از روابط سترون و سخت موجود با کمی تعديل می شود. جايگاه اجتماعی و نظرات و
ديدگاھھای مدعی فعال کارگری تقديس شده و حريم مقدس پيدا می کند . بجای گسترش فضای اتحاد مبارزات طبقاتی و انق\بی با ديگر
تشکل ھا و نيروھای کنشگر و ھم افزايی آنھا، برج و باروی تشکل ھا و محافل و گرايشات برافراشته تر شده و ويژگی ھای فرقه بخود
می گيرد . تشکل ، محفل و عناصر کارگری ديگر و مجاور که می بايست ھم پيمان برای ايجاد تشکل و قدرت سراسری باشند، نه تنھا
رقيب بلکه دشمن بيرون از حصارھا و باروھا فرض می شود و آنگاه اولين ھدف عملی که می بايست محقق شود حذف رقبا است . گويا
با حذف آنھا می توان به اھداف خود که کسب انخصاری نمايندگی کارگران و اپوزيسيون است دست يافت. با اين رويکرد تخاصمات
عملی تشکل ھا و فعا ن کارگری اساسا کمتر به نياز به سرکوب بورژوازی می شود بجھت آنکه ھر تشکل و محفل توسط ديگر تشکل ھا
محدود و تضعيف می شود . اگر بورژوازی آنرا از بيرون سرکوب می کند فعال کارگری و رفيق مجاور بوی می گويد راھت اساسا
بجايی نخواھد رسيد و ھمانند موريانه آنرا از درون تخريب می کند و اثر بخشی اين نيروی درونی بسيار خزنده و خطرناک تر است .
وقتی وضعيت موجود تثبيت و سکون فراگير گرديد، جابجايی در صحنه مبارزه طبقاتی محقق نمی شود ويژگی انحصار در دفاع از
راھکار خودی و فرقه ای شکل می گيرد.فعال کارگری در يک فرايند ، ذھنيت و عملکردش، تئوريزه شده و تبديل به يک خودکامه و
حتی سرکوبگر می شود . در اين مرحله فعال کارگری نه يک انق\بی، بلکه يک محافظه کار است . ”جمعی از کارگران تھران“ و تمامی
نگرش ھای مکانيکی از اين دست در بررسی شرايط نه از مکانيک و سرکوب بلکه از نيروھای عامل و کنشگر می بايست شروع کند .زيرا در تحليل سخت افزاری ما به وضعيت موجود سر تسليم فرود می آوريم و در نگرش کنشگر و پيشرو به تحليل ضعف نظری و
عملی پرداخته و با نقد کاستی خود، وظيفه تاريخی خود را ايفا و توان خود را افزايش می دھيم .
فعال کارگری ما از لنين نيز عبور کرده و نقش تاريخی حزب بلشويک را – علی رغم کاستی ھايش – در تحو ت عظيم تاريخ بشری
منکر شده و نفی می کند . بزعم خود روی ديکتاتوری در حزب بلشويک جوان انگشت می گذارد و استعفای لنين را بجھت تضاد نظری
با ديگر اعضای کميته مرکزی ع\مت آشکار ديکتاتوری می بيند. در حاليکه وقتی در مواقع کليدی و تعيين کننده سرنوشت ، يک تئوری
انق\بی و پيشرو در اقليت قرار می گيرد استعفاء عاليترين شکل دموکراسی است. زيرا به اکثريت اجازه پيشبرد به راھکار مورد
نظرش را داده اما مسئوليت را نيز بعھده ھمان اکثريت می گذارد. در فردای شکست مسير طی شده ، اکثريت نمی تواند مسئوليت خود را
مخدوش و آنرا متوجه اپوزيسيون درونی کند که از ابتدا با رويکرد وی موافق نبوده است گاه مشاھده می شود که مدعی سوسياليسم و
فعال کارگری بجھت اتخاذ رويکرد محافظه کاری ، در ديکتاتوری و انحصار بسيار شديد تر از استالين – آنھم نه استالين دوران جوانی و
حزب بلشويک جوان بعنوان يک حزب انق\بی بر عليه استبداد و سرمايه داری – بلکه خشن تر از استالين در اوج فرمانروايی و
حاکميتش بر حزب و دولت شوروی می شود. مبارز کارگری ما ھنوز به قدرت نرسيده رويکرد حذف و ترور شخصيت ھای رقيب را
اتخاذ می کند .
ھمانطور که گفته شد، اگر می خواھيم علل و عوامل اصلی و اساسی بن بست کنونی را تحليل کنيم نه از مکانيک و سرکوب بلکه از
جايگاه نظری و عملی که ايستاده ايم می بايست شروع کنيم . چه درکی از وضعيت موجود داريم نيروھای عمده و اصلی کدامند و چه
طرحی برای تغيير وضع موجود در برنامه عملياتی داريم نياز به طرح ريزی برای تغيير که توسط سوبژه و کنشگر تعيين می شود. نقش
فعال کارگری و کنشگر انق\بی در مفصل بندی سراسری و مبارزات گسترده و پراکنده کارگری طرح چشم انداز، استراتژی، تاکتيک ھا
و سبک کار نيروھای عامل در اين بستر مطرح می شود . درک و تدوين استراتژی انق\بی، طرح مطالبات تاريخی دموکراتيک و
کارگری، و طرح سازماندھی سراسری کارگران، وظيفه پيشروان سوسياليست و کارگری است. ھيچ تحول ا جتماعی و اقتصادی ،
بعبارت ديگر انق\ب، بدون حضور فعال کل نيروی طبقه کارگر و زحمتکش بوقوع نمی پيوندد، بعبارت ديگر انق\ب کار توده ھاست .
اما بی انصافی وکجراھی است اگر تئوريزه کردن و نقد واقعيت اقتصادی – اجتماعی جامعه در تمامی ابعاد آن و تدوين راھکار برون
رفت از اين وضعيت را با توجه به وضعيت امروزين طبقه کارگر، با وضعيت بی ثباتی اشتغال و شرکت ھای پيمانکاری و قراردادھای
سفيد امضاء و حقوق ھای معوقه و بيکاری ھای پريوديک و در شرايط بشدت دشوار زندگی، فقط از کارگر بخواھيم. بيشک عناصری
از آنھا می توانند در اين مسير بسيار مؤثر باشند . گاھی فعال کارگری ما بجای تحليل زنده و خ\ق شرايط، با ذره بين در آثار مارکس
بدنبال متونی می گردد که از شورا و يا اتحاديه با تعبيری خاص سخن گفته باشد. اين کار نه برای تغيير شرايط کنونی، بلکه اثبات
موقعيت انحصاری خود در شرايط اجتماعی موجود و اثبات کيش شخصيت و جايگاه خويش است. در اين حال وی باروش شناخت
مارکس و کاربرد آن در درک جھان واقعی و برای تغيير کاری ندارد. عمل وی ھمانند مؤمنانی است که در کتب عھد عتيق بدنبال عافيت
و آمرزش و ارضای درونی ھستند. قفل شدگی و چفت و بست ھا و عدم توان سازمان يابی طبقه کارگر را امروزه می بايست ناشی از
فقدان تئوری انق\بی و درک عميق جامعه و شرايط ايران دانست. عدم انجام وظايف عاجل فعا ن، مبارزان و انق\بيون در ارائه يک
طرح جامع تشکل سراسری، و درگير شدن در خرده کاری ھا و مرزھا و خط فاصل ھا و در فقدان جسارت نظری و عملی فعا ن می
بايست جستجو کرد که با توجه به ثبات شرايط فعلی به وضع موجود تن داده و ويژگی محافظه کاری و کيش شخصيت بخود گرفته اند.
محافظه کار نياز به طرح نظری و عملی برای تغيير شرايط را ندارد . زيرا جايگاه اجتماعی وی مخدوش می شود . وی می تواند کسی
را که آرامش و ثبات جايگاه وی را بھم بزند، به راحتی با استناد به کتب مقدس و مراجع، تکفير و از ميدان بدر کند . پيشرو و انق\بی
بودن و تغيير در شرايط سترون، سخت و جامد کنونی ، با پيوند با يک سازمان و تشکي\ت – که به زحمت می توان اين نام را بر محافل
کنونی اط\ق کرد – با بر پايی سمينار از مارکس و مارکسيسم و دکوراسيون سالن و تريبون با پرده و پرچم ھای سرخ و قسم به نام
مبارک مارکس و خواندن عين متون وی، محقق نمی شود. پيشبرد انق\ب نه با اتخاذ مواضع ، بلکه با ميزان تغيير واقعيت موجود و اثر
گذاری بر نيروھای سرمايه داری و ضد انق\ب سنجش می شود . با کشف نظريه انق\بی و پيشرو و عمل اجتماعی متناسب با آن و ايجاد
جنبش ھای اجتماعی و تشکل ھای واقعی کارگری می توان در راه انق\ب گام برداشت و حتی در اين حالت نيز عنصر آگاه و کنشگر را
نه با توصيف و وجه تسميه انق)بی بلکه در شدن و تحول انق)بی مستمر می توان دريافت.
بنظر يک مکانيسين ، در اين شرايط که ميليون ھا نفر از زحمتشکان و طبقه کارگر به تباھی کشيده می شوند، خودشان مسئول رھايی
خود ھستند . ھر چند بر طبق نظريه آنان ، اراده جمعی برای رھايی و تشکل يابی از اين وضعيت در طبقه وجود ندارد . با اين تحليل و شناسائی که در مورد علت بن بست ھا و تداوم وضعيت کنونی فعا ن ما انجام داده اند بدين معنی است که تا سرکوب ھست
اين وضع تداوم دارد و رھايی طبقه ھم بعھده خود طبقه است، معلوم نيست که طبقه با توجه به اينکه اراده ای برای تغيير اين وضعيت
ندارد چه زمان قادر خواھد بود که شرايط را دگرگون کند در واقع تحول نه به عمل کنونی کنشگر بلکه امری است که می بايست منتتظر
منجی باشيم . با چنين رويکردی اگر بعد از دھه ھا تحولی ھم حادث شود، قھقرايی بوده و در اين بين نه درجا که به عقب برگشته ايم
زيرا در طی اين مدت کل فرايندھای جوامع پيچيده تر شده و شرايط ما در وضيعت اسفبار تری قرار گرفته است . نمونه کشورھايی که
در منطقه در نبود رھبری انق\بی و مبارزه با تشکي\ت سراسری دچار تحول – عقب گرد – شده اند در جلوی چشمان ماست .
محمود صفدری
٩٣ شھريور ٢۶
لينک مطلب در سایت نشریه تدارک حزب انقبی
 http://nashriye.com/?p=74