سیاوش دانشور – پیروزی کارگران معدنچی بافق کارگران بافق راه را نشان داده اند!

پیروزی کارگران معدنچی بافق
کارگران بافق راه را نشان داده اند!
سیاوش دانشور
در متن دنیای مملو از جنایت و تروریسم که بسیاری را ماتم زده و ناامید کرده است، در شرایطی که اسلامیون بازار برده فروشی زنان را احیا کردند و سرمایه داری قرن بیست و یکمی تلاش دارد بشریت را به عهد بربریت برگرداند، مبارزه متحدانه و شکوهمند کارگران سنگ معدن بافق و پیروزی آنها نقطه امید روشنی در دنیای تاریک امروز است. اعتصاب ۱۶ روزه قریب ۵۰۰۰ کارگر سنگ معدن بافق و تحصن ۱۱ روزه خانواده هایشان که با حمایت بیدریغ مردم شهرستان بافق همراه بود، حکومت اسلامی را ناچار به عقب نشینی کرد. پرونده سازیها و تهدیدات امنیتی نتوانست اراده متحد کارگران را بشکند و مجبور شدند کارگران دستگیر شده را آزاد کنند. دولت ناچار شد برای جلوگیری از دامنه اعتراض مصوبه اش را لغو کند. معنی سیاسی لغو مصوبه دولت چیزی جز اعمال قانون واقعی و نانوشته، یعنی قانون قدرت کارگران نیست. اشتباه است که این اعتصاب صرفا در محدوده بافق و بحث خصوصی سازی و مطالبات طرح شده بررسی شود. در شرایطی که اپوزیسیون راست ایران زیر علم آخوند روحانی سینه میزند و تلاش دارد کارگر را دنبال نخود سیاه “اعتدال و امید” بفرستد، این تحرک متحدانه کارگری افق روشنی را در مقابل طبقه کارگر و کل جامعه برای عبور از جمهوری اسلامی میگذارد. این یک پیروزی مهم سیاسی برای جنبش کارگری ایران است. اعمال قدرت متحدانه کارگران معدنچی بافق اهمیت سیاسی دارد و راه را به میلیونها کارگر در سراسر ایران نشان میدهد. کارگران بافق راه را نشان داده اند!
حزب حکمتیست به کارگران بافق، رهبران و دست اندر کاران این اعتصاب، خانواده های کارگران و مردم زحمتکش شهرستان بافق که بیدریغ از این اعتصاب حمایت کردند صمیمانه تبریک میگوید. این اعتصاب و پیروزی اش مایه غرور کمونیستها و طبقه کارگر و اردوی آزادیخواهی و برابری طلبی و چپ جامعه است.
کارگران چه میخواستند؟
محوری ترین خواست کارگران مخالفت با خصوصی سازی معدن بود. کارگران مطالبات متعددی داشتند. از جمله ایمنی محیط کار که در ایران عملا محیط کار به یک کشتارگاه شبیه است و بویژه در معادن هر روز کارگران صرفا بدلیل سودجوئی سرمایه داران به قتل میرسند. امنیت شغلی از دیگر مطالبات کارگران سنگ معدن بافق است. در شرایطی که کار قراردادی و برده وار بازار کار ایران را تسخیر کرده است، تامین امنیت شغلی یکی از خواسته های محوری جنبش کارگری در ایران است. کارگران بافق به دستمزدهای پائین و چند بار زیر خط فقر اعتراض دارند و خواهان افزایش دستمزدها مطابق با شرایط سخت کار در یکی از مهمترین معادن ایران هستند. لغو قراردادهای سفید امضا که سند بردگی کارگران است و کارفرما هر زمان که بخواهد و هرچه دلش بخواهد در آن علیه کارگر مینویسد، و تبدیل این قراردادها به قراردادهای رسمی از دیگر مطالبات کارگران بود. کارگران سنگ معدن بافق از حق تشکل مستقل و حق اعتصاب دفاع کردند و البته با قدرت متحد خود و با برپائی تحصن و اجتماع مستمر و مجمع عمومی کارگری، تشکل مستقل و مورد نظر کارگران که اراده توده کارگر را بطور مستقیم و مستمر نمایندگی کند در طول دو اعتصاب بنمایش گذاشتند. و بالاخر، حق اعتصاب و اجتماع یعنی هر وقت که کارگر اراده کند که منفعتش در خطر است میتواند و باید اعتصاب کند، در قاموس سرمایه و جمهوری اسلامی “غیر قانونی” و “حرام” است. کارگران با اراده جمعی شان، قانون واقعی، یعنی قانون دفاع از منافع و خواستهای عام کارگران را با اعتصاب و تحصن بنمایش گذاشتند. امری که پای مقامات مفتخور و انگل امنیتی و اطلاعاتی و یگان ویژه پلیس را به معدن باز کرد، پرونده سازی را برای کارگران “توجیه” کرد، سران قوه قضائیه و امنیت استان تا پلیس و حراست و پرووکاتورها را علیه اجتماع “بدون مجوز” کارگران به تحرک واداشت، سرکوبگران مدافع سرمایه را همراه با کارفرما به طرح شکایت و دستگیری کارگران واداشت، اما نهایتا همه اینها در مقابل اراده متحد کارگران شکست خورد و کارگران دستگیر شده در حمایت سازش ناپذیری و قدرت اتحاد هزاران کارگر آزاد شدند.
اگرچه کارگران بافق برای تغییر شرایط کار و قراردادها و افزایش دستمزدها ناچارند همراه با دیگر بخشهای طبقه کارگر وارد یک نبرد وسیع تر برای عقب راندن جمهوری اسلامی و قوانین ضد کارگری جمهوری اسلامی شوند، اما تا همینجا این اعتصاب نشان داده است که پیروزی در بسیاری از قلمروها در دسترس است. پیشروی و تغییر تنها اراده متشکل طبقه کارگری را طلب میکند که در تداوم وضع موجود منفعتی ندارد.
اختصاص ۱۵ درصد از سهام شرکت به ایجاد کار و رفاهیات
یکی از مطالبات دو اعتصاب اخیر سنگ معدن بافق اختصاص ۱۵ درصد از سهام شرکت به ایجاد کار و رفاهیات در شهرستان بافق بود. به نظر من این نکته مشخص یعنی اختصاص ۱۵ درصد از سهام شرکت پر سودی مانند سنگ معدن بافق به امکانات شغلی و رفاهی برای شهرستان بافق کمتر مورد توجه قرار گرفت و متاسفانه بعضا آنرا به “رقابت سرمایه داران” منتسب کردند. واقعیت اینست که هدف مبارزه کارگری همواره تحمیل اصلاحات و رفاه در جامعه بوده است و کل دستاوردهای اجتماعی محصول مبارزه نسلهای پی در پی کارگران است. کسانی که فکر میکنند کارگران صرفا باید برای دستمزد و امنیت شغلی و اتحادیه تلاش کنند و کاری به “امور دیگر” نداشته باشند، چون خودشان کنترلی بر نتایج “این امور” ندارند و سرمایه داران آنرا صاحب میشوند، در بهترین حالت یا دینامیزم مبارزه کارگری در جامعه را درک نمیکنند و یا درکی محدود و غیر تاریخی از مبارزات کارگری دارند. کارگران دارند میگویند بجای دادن معدن به فلان بچه آخوند و تازه سرمایه دار، بیمارستان و مدرسه و کارخانه و خدمات و بیمه ایجاد کنیم. آنچه که رسانه های حکومتی زیر تیتر “عمران و آبادانی” طرح میکنند. حاصل ایجاد شغل از جمله بسته نشدن معدن و یا ایجاد صنایع همجوار و جانبی، اگر برای سرمایه سود دارد، که دارد، برای کارگر و مردمی که آنجا کار و زندگی میکنند نیز بدون منفعت نیست. ایجاد امکانات رفاهی برای جامعه در واقع مطالبه کارگران برای تحمیل بخشی از حقوق حقه خود به سرمایه است که نه فقط کارگران بلکه عموم زحمتکشان و شهروندان میتوانند از آن بهرمند شوند. آنچه کارگران میگویند بدوا اعتراض به بیحقوقی و بی امکاناتی همگانی است. آنها تلاش میکنند موئی از خرس سرمایه بکنند و مردم “عادی” از آن بهره مند شوند. به نظر من این توقع کارگران واقعی است و از موضع کسانی که برای جامعه پاسخ های روشن دارند طرح میشود و نه از موضع کسانی که از کارگر زمینی و واقعی “اساطیر” میسازند و به سجده اش می نشینند. این نوعی حق خواهی کارگران از موضعی اجتماعی و زمینی است. کارگران میگویند که رفاه حق مردم است و اگر قرار است معادن و ثروت اجتماعی، که اساسا باید در مالکیت و بهره برداری عموم باشد، به سرمایه داران واگذار شود، چرا بخشی از آن به خود مردمی که در جوار آن معدن و شهری که کار و زندگی میکنند تعلق نگیرد؟ درک این منطق عام و دیرین مبارزه کارگران برای تحمیل رفاه و حقوق همگانی در جامعه بویژه برای کمونیستها نباید سخت باشد.
تقابل با خصوصی سازی
در ایران بحث خصوصی سازی با موارد مشابه در کشورهای اروپائی تفاوت فاحش دارد. هر نوع این همانی این موضوع با موارد مشابه در کشورهای دیگر و توضیح آن با نسخه های بانک جهانی و “نئولیبرالیسم” با توجه به وضعیت جمهوری اسلامی یک کلیشه پردازی صرف است. در ایران مسئله کارگر و راه حل کارگر در تقابل با خصوصی سازی، “دولتی کردن” نیست. چون همان دولت مربوطه قرار است لیستی طولانی از شرکتهای بزرگ و دولتی را خصوصی کند. مضافا اینکه خود دولت یک سرمایه دار بزرگ است و در قوانین اش، برخلاف کشورهای دیگر که به یمن مبارزه کارگری حقوقی برای کارگر قانون شده است و اتحادیه ها و سازمانهای کارگری میتوانند برسر آن چانه بزنند، هیچ حقوقی برای کارگر قائل نیست. در ایران خصوصی سازی بلافاصله کارگر را با اخراج، تعدیل نیروی کار، پرت شدن به خیابان و گرسنگی و بیخانمانی خانواده کارگری روبرو میکند. تقابل با خصوصی سازی در ایران برای کارگر تقابل با پیامدهائی است که نقش یک فاجعه را در خانواده کارگری بازی میکند. اگر خط مشی توده ایستی سنتا بر “دولتی کردن” در مقابل خصوصی کردن تاکید دارد و در واقع منافع جناحی از سرمایه را در تقابل با جناحی دیگر پیش میبرد، این خط مشی در ایران امروز محلی از اعراب ندارد چون نماینده ای در جمهوری اسلامی و سرمایه داری ایران ندارد. مسئله واقعی کارگر بطور کلی این نیست که کارفرمایش دولت است یا سرمایه دار منفرد یا باجگیران و راهزنان شرکتهای پیمانکاری و مقاطعه کار. مسئله کارگر شرایط کار، امنیت شغلی، رفاهیات، دستمزدهای مناسب و تقابل با توحش سرمایه است. کارگر مبارزه اش را از دریچه منافع عام و مشخص پیش میبرد و این میتواند در هر خواستی خود را فرموله کند. اما هم سرمایه داران و حکومت شان و هم کارگران میدانند که این کشمکشی برسر سهم هر طرف از ثروتی است که تولید میشود و به طرق مختلف به این یا آن طبقه تعلق میگیرد.
سرمایه داری ایران با یک بحران فلج کننده و تعمیق شونده روبروست و بحث خصوصی سازی و ایجاد تسهیلات برای سرمایه ها صرفا نقش مسکن برای درد سرطان را دارد. باید از کلیشه ها دور شد و موانع اتحاد صفوف کارگران علیه سرمایه داران و حکومت اسلامی شان را مرتفع کرد. باید از مبارزه برحق کارگران دفاع کرد و در این مسیر سیاست و خط مشی ای را پیش گرفت که در هر قدم کارگر را در سیاست و جامعه به محور و آکتور فعاله سیاست تبدیل میکند.
کارگران بافق راه را نشان داده اند!
تقابل و کشمکشی که در بافق طی دو اعتصاب شاهد بودیم، بسرعت در صنایع مختلف ایران که در لیست خصوصی سازی قرار دارند تکرار خواهد شد. خط مشی و سیاست و تاکتیک گرایش رادیکال و و سوسیالیست و کمونیست کارگری باید این باشد که سرمایه را فلج کند، اتحاد کارگران را تضمین کند، و ابتکارات انقلابی از جمله شیوه های عمل مسقیم کارگری را گسترش دهد. تحصن و اجتماع کل کارگران در معدن بافق، امکان عینی این وحدت و دخالت توده کارگر را ممکن کرد. این اعتصاب هر ضعف و کمبودی داشت اما حضور جمعی کارگران سد محکمی در تقابل با راست روی و سازش و فروختن کارگران بود. این اجتماع توده کارگران بود که مکانیزم رابطه رهبری و توده کارگر را تعریف میکرد و نه خط مشی فلان فعال کارگری که میتوانست با استاندار و فرماندار و امام جمعه و اداره تامین به هر سازشی برسد. کنترل معدن و اشغال آن، اداره اوضاع و پس راندن یگان ویژه، اجتناب از تملق گوئی حکومتیها و راست روی و یا چپ روی و بهم ریختن اتحاد کارگران در حد امکان، بدست دادن بالانسی نسبتا دقیق در تناسب قوائی مناسب، و صد البته وارد شدن خانواده های کارگری به تحصن، حمایت یک شهر و قطبی شدن سیاست حول اعتصاب بافق، آن فاکتورهای اساسی تری بودند که این اعتصاب را به پیروزی رساند.
کارگران در صنایع مختلف که با وضعیت مشابهی روبرو هستند، ضروری است تجارب اعتصاب سنگ معدن بافق را الگو قرار دهند. یکدوره گسترده مبارزه کارگری زیر عنوان “تقابل با خصوصی سازی” در پیش است. مسئله اساسی اینست که طبقه کارگر در این مبارزات به محور سیاست سراسری تبدیل شود و این ممکن نمیشود بدون اینکه بعنوان یک طبقه در سیاست ظاهر شود. حتی تحقق مطالبات بلافصل کارگران در گرو این امر است. کارگران بافق راه را نشان داده اند!
۴ شهریور ۱۳۹۳