علیرضا ثقفی- لشكركشي‌هاي اسرائيل و كشتار مردم آيا پاياني دارد

لشكركشي‌هاي اسرائيل و كشتار مردم آيا پاياني دارد
علیرضا ثقفی
 اين جانيان/ از كشته‌ها پشته ساختند/ و از پشته ‌ها انبار/ كودكان و زنان و سالخوردگان را/ رويهم تلنبار كردند / و سپس اسوده خاطر به ان طرف مرز عقب نشستند/ تا بار ديگر هر زمان كه لازم بدانند/ تكرار كنند 
اكنون كه اسرائيليان با به جاي گذاردن يك سرزمين سوخته به لانه‌هايشان برگشته‌اند و باريكه غزه را براي چندمين بار به صورت ويرانه‌اي به ساكنانش واگذارده‌اند، مي‌توان با ديدي روشن‌تر به اصل ماجرا پرداخت. اين چندمين بار است كه در چند دهه‌ی گذشته آنان هر از چندگاه يك بار به بخش‌هاي مختلف فلسطين يا جنوب لبنان، سوريه و غيره حمله مي كنند. هر كه را كه مي‌خواهند دستگير مي‌كنند، هر خانه‌اي را كه مي‌خواهند ويران مي‌كنند و هر قسمتي را كه صلاح خودشان مي‌دانند با خاك يكسان مي‌كنند و در جاي آن شهرك‌هاي يهودي‌نشين مي‌سازند، كودكان و زنان و سالخوردگان را مي‌كشند، حمام خون به راه مي‌اندازند و پس از چندي به لانه‌هاي خود باز مي‌گردند تا اين ويراني‌ها را مردم منطقه جبران كنند. آنگاه مدعي مي‌شوند كه از خود دفاع كرده‌اند.
جالب‌تر آن است كه حكومت‌ها و دولت‌هاي نظام سرمايه‌داري و به خصوص آمريكا و اروپا و اخيرا چين و روسيه با پشتيباتي كامل از اين اعمال و با تامين ساز و برگ كافي براي اسرائيل و حمايت از او در سازمان‌هاي بين‌المللي، مهر تاييد بر اعمال اسرائيل مي‌زنند. در همين مدت اشغال غزه و ويران كردن زيرساخت‌هاي آن، پليس اسرائيل تعدادي از نمايندگان پارلمان فلسطين در كرانه باختري را دستگير كرد و همراه با آنان حدود 3000 نفر را به زندان‌هاي اسرائيل فرستاد و هم اكنون 34 نفر از اعضای پارلمان فلسطين همراه با افرادي همانند مروان برغوثي، جانشين عرفات و احمد سعد، جانشين جرج حبش در زندان‌هاي اسرائيل هستند و اين عده همراهند با خيل رزمندگان فلسطيني كه زندان‌هاي اسرائيل را پر كرده‌اند.  بسياري از اين دستگيري‌ها در كرانه غربي روي داده است كه از آنجا هيچ موشكي به اسرائيل پرتاب نشده است. در حمله به تظاهرات مسالمت‌آميز فلسطينيان در كرانه باختري بيش از ده فلسطيني كشته شدند و بيش از 200 نفر زخمي و اين در حالي بود كه آنها تنها به قتل‌عام در غزه به صورت مسالمت‌آميز اعتراض كرده بودند مساله اصلي آن است که این جنگ نه در غزه بلکه در ساحل غربی آغاز شد و آن زماني بود  که ارتش اسرائیل، بدون ارائه هیچ دلیلی ادعا کرد که فلسطینی‌ها مسئول ناپدید شدن وسپس مرگ سه شهرک‌نشین اسرائيلي هستند و سپس در اوج حمله به غزه، پليس اسرائيل اعلام كرد كه حماس در اين آدم‌ربائي نقشي نداشته است. خبري كه در هياهوي رسانه‌اي گم شد و بيشتر شبيه به بهانه‌ی حمله امريكا به عراق بود كه ابتدا اعلام شد به خاطر نابودي سلاح‌هاي كشتار جمعي است كه در اختيار صدام است و در بحبوحه اشغال عراق، پس از كشته شدن صدها هزار نفر اعلام شد كه هيچ گونه سلاح كشتار جمعي در عراق يافت نشد.
اين اولين بار نيست كه قدرت‌هاي استعمارگر و سلطه‌طلب به بهانه‌هاي واهي براي توسعه‌طلبي به كشور‌ها و مردم سرزمين‌هاي ديگر حمله مي‌كنند، به بهانه نقض فلان ماده از فلان معاهده نامه‌اي كه خود با زور و اجبار به كشور‌هاي ديگر تحميل كرده‌اند. اسرائيل با بهانه كشته شدن سه جوان شهرك‌نشين ابتدا كارزاري را در ساحل غربي آغاز كرد.  در همان زمان، تنبیه جمعی را در سراسر اين منطقه به راه انداخت. اسرائیل به بیش از 3.000 خانه حمله کرد، بسیاری از آن‌ها را ویران ساخت، از مردم پول دزدید و مبلمان خانه‌ها را نابود ساخت. نیروهای اسرائیلی خشونت گسترده‌ای را علیه فلسطینی‌ها در ساحل غربي آغاز کردند و استفاده از فشنگ‌های جنگي و تیراندازی با تفنگ علیه اعتراض‌کننده‌های بي‌سلاح را زمانی آغاز كردند كه اعتراضاتی علیه ربودن محمد ابوخدیر صورت گرفت. وی از سوی شهرک‌نشین‌های اسرائیلی مورد شکنجه واقع شده و زنده زنده به آتش کشیده شده بود. این امر به گسترش جدی اعتراض‌ها در سراسر ساحل غربی منجر شد.”
 نزديك به 70 سال از اشغال فلسطین سرزمین وعده داده شده به یهودیان توسط دشمنان مردم و انسانیت می‌گذرد و در طی این سال‌ها حکومت دست نشانده انگلیس و امریکا و قدرت‌های سرمایه‌داری جهان به کشتار و قتل وعام مردم فلسطین می‌پردازند با حمایت‌های نظامی، مالی و اقتصادی  و در مقابل فلسطین خون می‌گرید بدون آن که جز مردم به ستوه آمده از ستم سرمایه‌داری حامی داشته باشد .
نزديك به هفتاد سال است كه منطقه خاورميانه در جنگ و خونريزي به سر مي برد. اين جنگ و خونريزي هرچند كه هفتاد ساله شده است اما ريشه آن به تقسيمات استعماري جنگ جهاني اول برمي‌گردد كه در آن دولت بزرگ استعماري وقت تصميم به ايجاد منطقه يهودي‌نشين در خاورميانه گرفت. اين تصميم با اعلاميه موسوم به بالفور وزير خارجه وقت انگليس براي تشكيل قسمت يهودي‌نشين درخاورميانه امضا شد. اين بخش در ميان كشورهايي قرار داشت كه با شكست امپراطوري عثماني و از هم پاشيدن آن به چندين كشور تقسيم شده بود. استعمارگران انگليسي با تجربه 200 ساله از حاكميت استعماري در آسيا و آفريقا، تنها راه تداوم سلطه بر منطقه نفت خيز خاورميانه را كه ميراث از هم پاشيدن امپراطوري عثماني بود ، تقويت بنيادگرايي و به راه انداختن جنگ‌هاي فرقه‌اي و مذهبي مي‌دانستند. زيرا كه در اين زمان اهميت انرژي فسيلي (نفت) براي تمام دنيا آشكار شده بود و هر آن كس كه نفوذ بيشتري در منطقه نفت‌خيز خاورميانه مي‌داشت، سلطه خود را بر جهان سرمايه‌داري در آينده تضمين كرده بود. اختلافات فرقه‌اي و مذهبي تجربه‌اي بود كه استعمارگران انگليسي توانسته بودند با به كارگيري آن مدت 200 سال بر هندوستان حكومت كنند. آن‌ها در تجربه استعمار هندوستان دريافته بودند كه مهم‌ترين وسيله براي حفظ سلطه خود در يك منطقه تقويت قوم‌گرايي و فرقه‌گرايي و به راه انداختن جنگ‌هاي مذهبي و گسترش تعصبات مذهبي است و اين حربه‌اي است كه مي‌توان سال‌ها از آن استفاده كرده و حاكميت استعماري را تداوم بخشيد.
اما اهميت اعلاميه بالفور در آن بود كه در 1914 يك نوع پايه‌گذاري جدا کردن قومي و مذهبي را آغاز مي‌كرد. اهداف استعماري آن در يكي از همايش‌هاي صهيونيست‌ها در لندن براي حمايت از اعلاميه بالفور در 1917 بيان شده است. لرد روبرت سيسيل، از اعضاي پارلمان انگليس در اين همايش گفت:
“براي من مايه بسي خوشوقتي است كه به دعوت كساني كه نمايندگي جنبش صهيونيستي يا رهبري اين جنبش را برعهده دارند در اين همايش حضور يافته‌ام. من از صميم قلب اين رويداد بزرگ را به شما كه امروز آن را جشن گرفته‌ايد شادباش مي‌گويم.
اجازه مي‌خواهم تا ضمن عرض شادباش نه تنها از تلاش‌هاي رئيس فدراسيون صهيونيست‌هاي انگليس، بلكه از مساعي آقاي ناهوم سوكولوف 1 و دكتر وايزمن، در راه تحقق آرماني كه در قلب تمامي حاضران در اين همايش جاي دارد، تجليل كنم. بدون شك تمامي ما بر اهميت اين همايش واقفيم. مهم‌ترين مسأله، در اين همايش، مسأله آزادي است. ما نه ‌تنها به چندين هزار يهودي كه در اينجا اجتماع كرده‌اند شادباش مي‌گوئيم بلكه به نمايندگان نژادهاي عرب و ارمني هم كه در اين مبارزه بزرگ براي كسب آزادي شركت دارند خير مقدم مي‌گویيم.
آرزوي ما اين است كه كشورهاي عرب به اعراب، ارمنستان به ارامنه و يهوديه به يهوديان تعلق داشته باشد. (1)
آري اين آرزو براي ارتجاعي‌ترين بخش سرمايه‌داري، آرزویي ديرينه است تا از آن طريق بتواند تسلط خود را بر سرمايه‌ها حفظ كند تا سرباز آلماني را براي فتح دنيا تحريك و تجهيز كند، تا ناسيوناليسم افراطي را جايگزين مبارزات طبقاتي گرداند.
 با استقرار اسراييل پس از جنگ جهاني دوم در 1948 اولين جنگ‌ها ميان اعراب و اسراييل به راه افتاد و از آن پس در جنگ‌هاي متعدد با تقويت بنيادگرايي يهودي در منطقه احساسات مذهبي و قومي را تقويت كرد وبه تدريج بنيادگرايي اسلامي در منطقه تقويت شد. اين استقرار از ابتدا با قتل عام و كشتار فلسطينيان همراه بود و اسرائيليان و حاميان آنان تنها با قتل‌عام‌هائي نظير دهكده دير ياسين و كفر قاسم و… توانستند فلسطينيان را از خانه‌هاي خود بيرون برانند و سرزمين‌هاي آنان را اشغال كنند.
جنگ‌هاي 1958 در جريان ملي شدن كانال سوئز و جنگ‌هاي 1967 براي تصرف كرانه غربي و نوار غزه و صحراي سينا و بلندي‌هاي جولان و سپس جنگ‌هاي 1973 براي تصرف كانال سوئز …
 اما اين تنها جنگ‌هاي منطقه از آغاز استقرار اسرائيل نبود. بلكه اين استقرار و تقويت فرقه‌گرائي و بنيادگرایی مذهبي تبعات بسيار ديگري نيز براي منطقه خاورميانه به همراه داشت. جنگ‌هاي بي‌پايان لبنان و يمن و جنگ‌هاي هشت ساله ايران و عراق و قتل عام‌هاي صبرا و شتيلا و سپس جنگ‌هاي سي ساله و بي پايان افغانستان و اكنون سوريه ،عراق ، كردستان و …همگي محصول فرقه‌گرایی و بنيادگرایی مذهبي در هفتاد سال گذشته است كه ريشه تمام آنها را بايد در سياست‌هاي اتخاذ شده نظام سرمايه‌داري جهاني در منطقه خاورميانه دانست و در هر كدام كه دقيق شده و ريشه‌هارا بررسي كنيم دستان آلوده سرمايه داري جهاني و كارتل‌هاي نفتي و نظامي را مشاهده خواهيم كرد .
جالب است كه سياست‌هاي استعماري همچنان به منطق خود ادامه مي‌دهند. مثلا هم چنانكه از وجود كشور يهود در فلسطين دفاع مي‌كنند به خصوص پس از جنگ دوم جهاني ، اما هيچ‌گاه از وجود آلمان براي ژرمن‌ها و يا انگليس براي آنگلو ساكسون‌ها و …. دفاع نمي‌كنند بلكه بر عكس در كشور‌هاي متر پل بيشتر به دنبال تشكيل اتحاديه اروپا، يا گروه‌هاي جي 7 و جي8 و جی20… هستند. اما همين سياستمداران وقتي به كشور‌هاي خاورميانه مي‌رسند كه منابع انرژي آنها را لازم دارند، به دنبال تقويت بنيادگرایی و قوم‌گرایی هستند.  در اروپا بايد انواع مسيحيان و يهوديان و مسلمانا و ده‌ها پيرو اديان ديگر در كنار هم زندگي كنند، اما وقتي به خاورميانه مي‌رسند شيعه و سني بايد از يكديگر جدا باشند و منطقه‌اي جدا داشته باشند و كرد و فارس بهتر است از هم جدا باشند و….ترك‌ها نيز بهتر است در تركيه و غيره براي خود كشوري جدا داشته باشند. در اين ميان برخي به اصطلاح روشنفكران عجيب و غريب با ريختن چنين آب‌هایی به آسياب سرمايه‌داري از جدایی‌هاي منطقه اي دفاع مي‌كنند.
اين سياست‌هاي استعماري بود كه ابتدا تقسيم‌بندي كرد‌ها را در چهار كشور به رسميت شناخت و سپس با راه انداختن جنگ‌هاي منطقه اي در اين بخش از خاورميانه همواره اتش جنگ‌هاي استقلال طلبانه را گرم نگه داشت تا هر زمان كه لازم باشد از آن استفاده لازم را ببرد .
 اما راه حل مسائل چيست آيا بايد اين وضع را تحمل كرد و هيچ راه چاره اي نيست يا مي‌توان به فكر چاره بود و..
اين مطلب را در اين جا رها كرده و دو باره به آن باز مي‌گرديم.
جالب توجه آمار كشته‌شدگان اخير در جنگ غزه است. بنا به گفته مكرر خبرگزاري‌ها و افراد معتبري همانند مصطفي برغوثي، نويسنده فلسطيني، بيش از 90 درصد از كشته شدكگان فلسطيني افرادي غيرنظامي بودند و تنها ده درصد آنان را نظاميان تشكيل مي‌دادند. در حالي كه در جانب اسرائيل اين آمار بر عكس بوده و تنها ده درصد كشته‌شدگان اسرائيل را غيرنظاميان تشكيل مي‌دهند.  اين آمار بيانگر آن است كه نيروي مقاومت فلسطينيان با تجربيات چند ده ساله در امر مقاومت تنها نيرو‌هاي نظامي را هدف قرار مي‌دهند و از هدف قرار دادن نيرو‌هاي غير نظامي پرهيز مي‌كنند اما نيروي مهاجم و اشغالگر مي‌خواهد با كشتار غير نظا ميان و به گروگان گرفتن زنان و كودكان سالخوردگان، رزمندگان مقاومت را از مبارزه باز دارد. امري كه تمام جنايتكاران تاريخ و تمام تجاوزگران به يكسان از اين حربه استفاده مي‌كنند. در برابر، حقانيت نيروي مقاومت آن است كه تنها نظاميان جنايت ‌كار و آدم‌كشان را هدف قرار مي‌دهد. البته ممكن است عوام‌فريبان نظام سرمايه داري چنين استدلال كنند كه اين كشور اسرائيل است كه براي حفاظت جان مردم غيرنظامي ارزش بيشتر قائل است. اين استدلال آن قدر مسخره است كه بگوییم تمام آدمكشان و جلادان تاريخ به خاطر انسان‌دوستي دست به كشتار انسان‌ها زده‌اند. اين استدلال با ربودن و كشتن سه نوجوان اسرائيلي كه بهانه همين حملات است نقض مي‌شود و نشان مي‌دهد كه اتفاقا شهرنشينان اسرائيلي چقدر بي‌دفاع هستند و ده‌ها نمونه ديگر نيز براي اثبات اين امر وجود دارد. كشتن شهرنشينان عادي اسرائيلي براي رزمندگان فلسطين هيچ‌گاه هدف نبوده است. اين امر بدان خاطر است كه در ميان مبارزان فلسطيني از ابتداي مبارزه مسلحانه پس از استقرار اسرائيل همواره يك فرهنگ انقلابي حاكم بوده است كه كشتار مردم بي‌دفاع را منع مي‌كرده و حتي بنيادگرایی رشد يافته در ميان فلسطينيان هيچ گاه با بنيادگرایی طالباني و القاعده‌اي و داعش قابل مقايسه نبوده است و تمام تلاش نيرو‌هاي بنيادگرا براي گسترش افراط گرایی در ميان فلسطينيان به نتایج دلخواه نرسيده است. دليل آن هم وحدت نظر فلسطينيان در مقابله با اسرائيل و انتخابات نسبتا آزاد در سر زمين‌هاي اشغالي است. هم چنين آزادي بي قيد و شرط اتحاديه‌هاي كارگري در مناطق خودمختار نشان از نوعي فرهنگ پيشرفته در ميان مبارزان است. (2)
 در اوج اين كشتار كمك 225 ميليون دلاري كنگره آمريكا به دولت اسرائيل حاكي از تاييد كامل كشتار و جنايات اين رژيم بود كه خطي مستقيم از هفتاد سال گذشته است و بيانگر آن است كه براي حفظ اين حالت موجود نظام سرمايه داري با همه توان ايستاده است .
اما تلاش براي راه‌اندازي جنگي مذهبي و جلوه آن به صورت بنياد‌گرایی قومي و مذهبي در ميان نيرو‌هاي ارتجاعي هم‌چنان ادامه دارد.
یکی از واحدهایی که در عملیات غزه شرکت کرده است، گردان جیواتی است. فرمانده این گردان قبل از آغاز عملیات زمینی چیزی همانند «پیام رزمی» برای سربازانش تهیه کرد. در این «پیام» از جمله آمده بود که “وجود حماس توهین و تحقیر خداوند قوم اسرائیل است” و این عملیاتی است علیه “دشمنی که خداوند را تحقیر می‌کند.” کلمات “خداوند قوم اسرائیل” در انجیل آمده است. در اصل داود پیامبر دشمنش گولیات را با این کلمات مورد خطاب قرار می‌دهد. اين امر روشن است كه اسرائيل تمام تلاش خود را به كار مي‌برد تا حماس و جهاد اسلامي را دشمن خود معرفي كند. در حاليكه اساسا به وجود آمدن حماس و جهاد اسلامي در ابتدا توسط اسرائيل تشويق مي‌شد تا بتوانند نيرو‌هاي چپ و انقلابي همانند جبهه خلق براي آزادي فلسطين را كه داراي اعتبار زيادي بود به عقب برانند.
عملیات “صخره‌ی پایدار” (صخره سخت نام عمليات اسرائيل در غزه ) ظاهراً بدون هیچ منظوری-  در تقویم تاریخی یهودی موقعی اتفاق می‌افتد که اسرائيليان آن را «روز رانده شدن» می‌نامند. روزهایی مابین تسخیر اورشلیم توسط رومی‌ها و تخریب دومین معبد یهودی‌ها.
 در برابر، نيرو‌هاي بنيادگراي اسلامي نام عمليات خودشان را “بنيان مرصوص” و “عصف ماكول” گذاردند كه هردو بر گرفته از ايات قرآن براي جدال و قتال صدر اسلام است.
” إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ” (خداوند كساني را كه محكم و استوار در راه او مي‌جنگند دوست دارد)
و يا سوره اصحاب فيل و ابرهه كه به خانه كعبه حمله كرد “و جعلها كعصف ماكول” (كه حمله كنندگان به خانه كعبه را از روي فيل سرنگون مي‌كردند و به صورت پركاه در مي آوردند.)
آقای یووال دیسکین که از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ ریاست سازمان امنیت داخلی اسرائیل (شین بت) را به عهده داشت، در باره‌ی این‌گونه گروه‌های مذهبی- فاشیستی اسرائیلی می‌گوید: ” حتی در نوع قتل هم فرق وجود دارد. مثلاً آدم می‌تواند همانند فلسطینی‌ها که سه نوجوان یهودی را با گلوله به قتل رسانده و زیر سنگ‌ها دفن کردند، عمل بکند یا همانند قاتلین یهودی نوجوان فلسطینی، ابوخضیر، که ریه‌ی او را با بنزین پر کرده و زنده زنده آتشش زدند، عمل کند.” (به نقل از مصاحبه‌ی نامبرده با مجله‌ی اشپیگل (۲۰۱۴-٣۰)
به نظر مي‌آيد كه امروزه زحمتكشان و كارگران و اقشاري كه خود تحت ستم نظام سرمايه‌داري هستند به خوبي درك كرده‌اند كه بنياد گرایی در خاورميانه چه جناياتي را مرتكب مي‌شود، از همين رو است كه حكومت‌هاي سرمايه داري ديگر نمي‌توانند همانند گذشته بر مظلوميت يهوديان آواره تاكيد كنند.
اين جنگ‌هاي خانمان برانداز و اين درگيري‌ها هفتاد ساله كه گويا تمامي ندارد، اكنون به نظر مي‌رسد كه نداهاي مخالفت را در ميان بسياري از نيرو‌هاي مستقل و مخالفان جنگ در سراسر جهان برانگيخته است. در ميان جريانات روشنفكري و چپ در خود ِخاور ميانه هر چند با تقويت بنيادگرایی در چند دهه اخير تضعيف شده‌اند، اما نداهاي مثبت و گرايشات مترقي در حال رشد و شكوفایی است و در ميان ساير مردم كشورهاي سرمايه‌داري اکنون نيز نيروهاي مترقي داراي نداهایی با پژواك بلندتر شده‌اند كه براي مقابله با بنيادگرایی و حكومت‌هاي مذهبي زمينه‌هاي بهتري فراهم آورده است.  امروزه ديگر جريانات بنيادگرا در سراسر خاورميانه نيرو‌هاي ايدئولوژيك خود را از دست داده‌اند و تنها به كمك‌هاي كشورهایی همانند عربستان و قطر و امثالهم وابسته هستند كه آبشخور آنها هم قدرت‌هاي مسلط سرمايه‌داري، آن هم از ارتجاعي‌ترين جناح‌هاي محافظه كار و نظامي هستند.  اكنون زمينه براي فعاليت‌هاي دموكراتيك و چپ از هر زمان ديگر در چهار دهه گذشته فراهم تر است .در شرایط حاضر نه تنها همدردي مردمي در كشورهاي سراسر جهان براي يهوديان قتل عام شده جنگ جهاني دوم و جود ندارد، بلكه امروزه مردم سراسر جهان اسرئيل را كشوري غاصب و داراي رژيم آپاتايد مي‌دانند.
جنبش بايكوت اسرائيل در سراسر جهان در حال رشد است. اين جنبش كه به مدد مبارزات نيرو‌هاي چپ و دموكراتيك و مبارزان فلسطيني در سراسر جهان گسترش يافته است، هواداران و حاميان اسرائيل را به وحشت انداخته است.
اما مهم‌تر از همه راه‌برون رفت از اين وضعيت ، وحدت نيرو‌ها چپ و كارگري در سطح منطقه خاورميانه براي مقابله با تسلط نظام سرمايه‌داري است كه براي به غارت بردن منابع انرژي اين منطقه حساس از جهان هم چنان از نيرو‌هاي ارتجاعي حمايت مي‌كند. هيچ راه ديگري و جود ندارد. اين نيرو‌هاي ارتجاعي چه به صورت بنيادگرایی و چه به صورت نئوليبرال‌ها در شكل و شمايل دموكراسي‌هاي تحميلي همانند مصر و تركيه و افغانستان و عراق و…كه هر دوی آنها دو روي يك سكه هستند، برنامه دراز مدت نظام سرمايه‌داري براي كنترل منطقه حياتي است، تا استثمار وحشيانه مردم منطقه ادامه داشته باشد.
 تنها راه‌حل نيروهاي انقلابي براي منطقه حكومت‌هاي دموكراتيك مردمي است كه با دموكراسي‌هاي تحميلي قدرت‌هاي غربي مغايرتي اساسي دارد. اين امر براي فلسطين و اسرائيل مي‌تواند به صورت يك حكومت، يك دولت برخواسته از وحدت كارگران و زحمتكشان يهودي و مسلمان و بدون در نظر گرفتن مذهب، در برابر نيرو‌هاي طرفدار استثمار و بهره‌كشي سرمايه‌داري باشد كه از هم اكنون زمينه‌هاي ان در ميان مردم زحمتكش اسرائيل و فلسطينييان ديده مي‌شود. حمايت‌هاي نهاد‌ها و كارگران و زحمتكشان حتا در كشورهاي غربي از آن اشكار است.
و براي ساير كشورهاي منطقه، ضرورت همامنگي مبارزات كارگران و زحمتكشان براي ايجاد جامعه اي آزاد و رها  از قيدو بندهاي نظام رو به زوال سر مايه‌داري است .
منطقه خاورميانه در دهه‌هاي هفتاد قرن گذشته مركز رشد نيرو هاي چپ و انقلابي بود. به گونه‌اي كه تمام مبارزان فلسطين و منطقه داراي فرهنگ پيشرو چپ و كارگري بودند. جايگزيني نيروهاي بنياد‌گرا كه در حقيقت سراب مبارزه مردم منطقه بود با ترفندهاي رنگارنگ نظام سرمايه داري جهاني صورت گرفت . اين ترفندها بر بستر نقاط ضعف نيروها ي كارگري توانست  مبارزات مردم منطقه را براي سال‌ها به قهقرا برگرداند . اما در سال‌هاي اخير وضعيت نيروهاي مبارز در فلسطين نيز تغيير كرده است. اكنون و در اين جنگ‌هاي اخير، نيروهاي بنيادگراي حماس و ديگران تنها 30 درصد مبارزان را تشكيل مي‌دادند در حالي كه نيرو ها چپ و مترقي نزذيك به 70 درصد فضاي مبارزه را در اختيار داشتند.(3) اين امر در تغيير و تحولات اخير ميان گروه‌هاي فلسطيني آشكار است بر طبق توافقات سال گذشته ميان كرانه باختري و نوار غزه، ديگر حماس و غزه به صورت بخشی جدا از كرانه غربي نيست. اين تغيير و تحولات در منطقه نقشه ‌هاي اسرائيل و بنياد‌گرايان را تا حدود زيادي خنثي كرده است، هر چند تا افشاي كامل اين ترفندها هنوز فاصله‌اي را بايد طي كرد. اما افشاي قلابي بودن مبارزات بنيادگرايان براي مردم منطقه مدتي است، اغاز شده است و بر نيروهاي مبارز كارگري و انقلابي است كه در اين امر با پيش گرفتن مسير صحيح مبارزه  به تدريج صف مبارزان انقلابي را از بنيادگرايان جدا كنند امري كه در كشورهایی همانند تركيه صورت گرفته  و تا حدودي افغانستان وعراق و سوريه نيز ابتداي اين راه قرار دارند.
مبارزان منطقه به طور قطع در اين مسير تنها نخواهند بود و نيروهاي كارگري و مبارز در سراسر جهان آنان را ياري خواهند كرد. هم چنان كه در مبارزات اخير مردم فلسطين كمك‌هاي بين‌المللي اعم از اعتراضات و تجمعات و بايكوت اسرائيل توسط روشنفكران و حتي دانشمندان و دانشگاهيان مستقل ادامه داشته است.
امروز ديگر مسلط شدن نيروهاي بنيادگرا در برخي كشورها و افول زندگي مردم وهم چنين سركوب‌هاي شديد نيروهاي مردمي در اين كشورها، حناي بنياد‌گرایي را در نزد مردم منطقه بيرنگ كرده است. از همين رو است كه ديگر بنيادگرایي جز با اسلحه و پول قدرت‌هاي بزرگ منطقه نمي‌تواند عرض و اندامي داشته باشد.
 اكنون بار ديگر به جنگ در غزه باز مي‌گرديم تا ابعاد آن را روشن‌تر كنيم. جنگ در غزه به هيچ عنوان ابعاد يك جنگ كلاسيك ميان دو دولت را ندارد. در اين منطقه آب و برق به صورت منظم وجود ندارد. بر طبق آمارها اين منطقه اساسا داراي يك اقتصاد مشخص نيست . نزديك به دو ميليون نفر در مساحتي كمتر از 400 كيلومتر مربع زندگي مي‌كنند كه اگر كمك سازمان‌هائي مانند ملل متحد يا فلسطينيان خارج نباشد، بايد از گرسنگي بميرند. زيرا اسرئيل آنان را  در محاصره‌ی كامل قرارداده است و كشور مصر نيز با اسرائيل در اين زمينه هماهنگي مي‌كند. بيش از 50 درصد از مردم غزه هيچ اشتغالي ندارند. در نتيجه ساكنان غزه چاره‌اي ندارند جز آنكه به يك اقتصاد زير زميني روي بياورند وبا تمام توان ، با حفر تونل هاي زبر زميني اولا قوت لايموت تهيه كنند ودر ثاني آنچه كه از كمك‌ها به دست مي‌آورند به خريد سلاح‌ها و يا ساخت آنها اقدام كنند تا براي دفاع از خود، ابتدایی‌ترين وسایل دفاعي را داشته باشند و البته كه اين مقاومت چندان هم بي‌نتيجه نبود زيرا بر طبق آمار منابع بي‌طرف توانسته‌اند حداقل يك صدو چهل سرباز مهاجم را از پاي در آورند …
اولین و مهم‌ترین نکته آن است که اسرائیل بود که این جنگ را آغاز کرد و نه فلسطینی‌ها.
این خیلی با آن چه در بسیاری از رسانه‌ها نمایش داده می‌شود فرق دارد و در اینجا پذیرش داستان‌سرایی اسرائیل کاملا نادرست است. اسرائیلی‌ها ادعا می‌کنند که اسرائیل هدف راکت‌های پرتاب شده از غزه بود و با حمله هوایی پاسخ داد. این حقیقت ندارد. واقعیت آن است که اسرائیل حمله هوایی به غزه را برای چندمین بار آغاز کرد، مردم را در غزه کشت، تلاش کرد واکنشی را تحریک کند تا راکت‌ها به سوی اسرائیل پرتاب شوند و سپس، در رسانه‌ها طوری بازتاب پیدا کند که اسرائیل در حال دفاع از خود است.
اين جنگ علیه فلسطینی‌ها در غزه، ساحل غربی، اورشلیم شرقی و فلسطینی‌ها به طور کلی است. ذکر این نکته اهمیت زیادی دارد که اکثر افرادی که از تجاوزهای اسرائیل صدمه می‌بینند غیرنظامی‌ها‌ هستند. 31 درصد كشته‌ها و زخمي‌ها كودكان هستند. بیش از 30 خانواده از فهرست مدنی خط خورده‌اند. چون تمام اعضاي خانواده، شامل پدر، مادر، پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها، فرزند‌های ارشد، همه متلاشی شده اند. این نوع از نابودی افراد، این سطح از حمله، چیزی جز یک قتل عام، یک نسل کشی نیست که از سوی اسرائیل عملی می‌شود.
اسرائیل صدهاهزار نفر را به خالی کردن خانه‌ها وادار کرده است، آن‌ها را با بمباران وادار به ترک منزل‌هایشان كرده‌اند. حدود 13.000 خانه به کلی و یا بخشی از آن‌ها ویران شد، هزارها نفر همه چیز خود را، لباس‌ها، متعلقات یک عمر خود و یادگارهایشان را از دست داده اند واکنون، صدها هزار نفر یک بار دیگر آواره شده‌اند، برخی بدون هیچ وسيله‌اي در مدرسه‌ها زندگی می‌کنند. اگر جنگ پایان پذیرد، زمانی که آن‌ها به خانه‌هایشان باز گردند، چیزی جز آوار نخواهند ديد.
محله‌هایی مانند شجاعیه در عرض 24 ساعت کاملا ویران شدند. حتی بیمارستان‌ها مورد حمله قرار گرفتند. تا کنون، ارتش اسرائیل بسياري از بيمارستان‌ها و مراكز درماني را ويران كرده است.
احساس بی پناهی طاقت‌فرسا است چون هزاران هزار نفر امروز در غزه، هزارها مادر و پدر از حفاظت از فرزند‌های خود ناتوانند. بسیاری شاهد کشته شدن کودکان خود بوده اند، بسیاری بریده شدن سر فرزندان خود را در اثر گلوله‌های اسرائیلی دیده اند.
بيشرمانه ترين گفتار آن است که برخي از رهبران كشور‌هاي متروپل سرمايه داري، مانند انجلا مرکل و باراک اوباما از حق اسرائیل برای دفاع از خود، سخن می‌گویند.
ارتش اسرائیل که احتمالا چهارمین ارتش پر قدرت جهان است، که به غیر نظامی‌ها در یکی از فشرده‌ترین حوزه‌های جمعیتی جهان، (که 1.8 میلیون نفر در محلی کوچک‌تر از 400 كيلو متر مربع زندگی می‌کنند، یعنی تقریبا 12.000 نفر در هر مایل مربع) حمله می‌کند، چون اسرائیل 44 درصد غزه را ناامن اعلام و با بمباران خانه‌ها این پیام را دیکته کرد. این 1.8 میلیون نفر با نیروی هوایی قدرتمند، کشتی‌های بسیار قوی و توپخانه مورد حمله قرار گرفته‌اند، در حالی که این افراد ابزارهای بسیار ابتدایی برای دفاع از خود دارند.
عنصری که تقریبا همیشه مورد غفلت قرار می‌گیرد مساله محاصره غزه است. محاصره غزه هشت سال ادامه داشته است و سبب غم انگيزترين بحران انسانی نه تنها در این منطقه بلکه احتمالا در سطح جهان شده است. ما در باره 1.8 میلیون نفر محاصره شده از دریا، هوا و زمین صحبت می‌کنیم. اسرائیل تمام گذرگاه‌ها را کنترل می‌کند، اسرائیل آسمان و دریا را کنترل می‌کند. ماهی‌گیرها اجازه ماهی‌گیری در عمق بیش از سه مایلی در داخل دریا را ندارند.
90 درصد آب غزه مناسب نوشیدن نیست چون یا شور است یا آلوده. بیش از 300.000 نفر تمام ذخیره آب خود را به خاطر نابودی لوله‌های آب در اثر پرتاب توپ‌های اسرائیل از دست داده‌اند و وقتی کارگرها برای تعمیر آن‌ها تلاش می‌کردند، مورد تیراندازی ارتش اسرائیل قرار گرفتند.
برق هم مشکل عظیمی در غزه است. بیشتر اوقات، اکثر مردم بیشتر از شش تا هشت ساعت در روز برق ندارند. امروز، بیش از یک سوم مردم اصلا برق ندارند چون اسرائیل تنها کارخانه برق غزه را بمباران کرده است. به خاطر محاصره، 90 درصد جوان‌های تحصیل کرده بیکارند. به خاطر محاصره، سطح فقر در غزه بسیار بالاست، اين امر با قيمت گران كالاها كه از اسرائيل آورده مي‌شود توام است . محاصره‌ای این چنینی به عنوان اقدامی تجاوزکارانه تلقی می‌شود. خاطرنشان کردن آن واقعیت به سیاست‌مدارهای جهان بسیار مهم است که در سال 1967، اسرائیل اظهار داشت که حق حمله به مصر، سوریه، اردن و مردم فلسطین و اشغال تمام ساخل غربی، اورشلیم شرقی، نوار غزه، بلندی‌های جولان، و کل صحرای سینا را دارد چون ارتش مصر گذرگاه ایلات، بندر کوچکی در بخش جنوب اسرائیل را مسدود کرد، اسرائیل هنوز دسترسی کامل به دریای مدیترانه را داشت، با این حال آن‌ها این عمل را اقدامی تجاوزکارانه تلقی کردند که به آن‌ها حق انجام یکی از بدترین جنگ‌های خاورمیانه را می‌داد. به این خاطر است که فلسطيني‌ها مي‌گويند آتش‌بس کافی نیست، بر چیدن محاصره غزه هم بسیار مهم است، چون خود محاصره اقدامی تجاوزکارانه است.
این، یک جنگ نیست، اقدامی تجاوزکارانه از سوی قدرت اشغال گری است که برای حل مشکل اشغال با افزایش اشغال تلاش می‌کند.
اکنون کشتار باز هم به ساحل غربی گسترش یافته است که اسرئیل تیراندازی به اعتراض‌های مسالمت‌آمیز را با گلوله‌های سنگین پاسخ مي‌دهد. در جريان تظاهرات مسالمت‌آميز در ساحل غربي، 211 فلسطینی با گلوله‌های جنگي تیر خوردند. در طی مسیر چهار ساعته، شش نفر چشم خود را از دست دادند، شش نفر دیگر به شدت زخمی شدند و یک نفر جان خود را از دست داد. روز بعد، ارتش اسرائیل، با استفاده از گلوله‌های واقعی، 9 فلسطینی را که به صورت مسالمت آمیز در هبرون، نابلس، بتلهم و حنین تظاهرات می‌کردند کشت و 60 نفر زخمی شدند. این فهرست ادامه دارد.
افرادی که در ساحل غربی کشته می‌شوند، عضو حماس و در غزه نیستند. آن‌ها به اسرائیل راکت پرتاب نمی‌کنند، آن‌ها هیچ اسلحه‌ای برای دفاع از خود ندارند. با این حال آن‌ها مدام از سوی ارتش اسرائیلی کشته می‌شوند. بان کی مون دبیر کل سازمان ملل جرات اعتراض به اسرائيل را ندارد ، حتی وقتی که مدرسه سازمان ملل به عنوان پناهگاهی در بیت‌هامون مورد حمله ارتش اسرائیل قرار می‌گیرد و 16 زن و کودک کشته و200 نفر دیگر زخمی می‌شوند.
سرانجام، کسی باید یادآوری کند که این گونه خشونت وحشتناک در طی 67 سال گذشته به تکرار رخ داده است. ریشه مساله اشغال سرزمین‌های فلسطینی‌ها از سوی اسرائیل، ساختن شهرک‌ها و وادار کردن صدها هزار نفر به خروج از خانه‌های خود است. این طولانی‌ترین اشغال در تاریخ مدرن است و به مدت 67 سال دوام آورده است. این اشغالی است که به یک سامانه آپارتاید و تبعیض تبدیل شده است. بدون حل این مشکل، بدون پایان دادن به اشغال و سامانه آپارتاید، هیچ صلح و ثباتي یا زندگی عادی وجود نخواهد داشت. وقتی فلسطيني‌ها براي آزادي خود مبارزه ميكنند، تنها به آینده خود آها مربوط نیست، بلکه به آینده اسرائیل هم مربوط است. چون اسرائیلی‌ها مادامی كه منطقه از بنيادگرایی رها نشود، آزادنيستند. نظام سرمايه‌داري، از جان‌ها و محله‌های فلسطینی به عنوان منطقه آزمایش اسلحه‌های خود استفاده می‌کند، چنان که امروز می‌توانند در سطح جهانی اسلحه بفروشند و اسرائيل هم به سومین صادر کننده بزرگ نظامی در جهان تبدیل شود. این امر باید متوقف شود. (مصطفي برغوثي)
اسرائيل كشوري با حدود 7 ميليون جمعيت در حقيقت چيزي به جز يك پادگان نظامي براي حفظ منطقه نيست. اين كشور با اين جمعيت كه بيشتر انها مهاجراني هستند كه در سال‌هاي اخير به آن كشور آمده‌اند اما از نظر تسليحات نظامي با هيچ يك از كشور هاي منطقه قابل مقايسه نيست بيش از يك ميليون نفر  از يهوديان در دو دهه اخير پس از فرو پاشي بلوك شوروي به ان كشور مها جرت كردند.
اما اين كشور با اين چنين جمعيتي و با داشتن مساحت بیست و يك هزار كيلو متر،ا داراي 6200 زره پوش است. جالب است بدانيم كه ايران با 80 ميليون جمعيت و با مساحتي نزديك به 90 برابر اسرائيل داراي ا500 زره پوش است. علاوه بر آن این كشور داراي دويست كلاهك اتمي است كه تنها نيروي اتمي در منطقه است و به هيچ كشور ديگري در منطقه اجازه داشتن سلاح اتمي را نمي‌دهد. (چنانكه بمباران نيرو گاه اسيراك در عراق در زمان صدام حسين ومركز اتمي سوريه در چند سال پيش در همين رابطه بود ) (4)
با همه اين احوال شاهد ان هستيم كه اسرائيل ديگر از نظر مردم دنيا و مردم منطقه مشروعيتي ندارد و دير يا زود خواهد فهميد كه تنها سلاح‌هاي كشتار جمعي نمي‌تواند امنيت را براي آن دولت به ارمغان آورد هم چنان كه كل نظام سرمايه‌داري از بحران‌هاي آتي در وحشت است. اسرائيل نيز با نظام سرمايه‌داري حامي او به زباله‌دان تاريخ سپر ده خواهد شد. ولي چه بسا با اين و ضعيت موجود نظام سرمايه‌داري مجبور شود براي بيرون بردن خود از زير ضرب اعتراضات فرزند دردانه، خود را قرباني كند. اين امر بستگي به مبارزات مردم منطقه و وحدت نيروهاي كارگري و انقلابي در سال‌هاي پيش رو دارد كه افق روشن آن هم اکنون مي‌تواند قابل مشاهده باشد .
  منابع :
مقاله مصطفي بر غو ثي نويسنده فلسطيني / مقاله مایر شالِو یکی از شناخته‌ترین نویسندگان و ژورنالیست‌های اسرائیلی كه برای روزنامه ی یدیوت آهارونوت می‌نویسد. شالِو که در سال ۱۹۴٨ – سال تاسیس دولت اسرائیل- در شمال اسرائیل زاده شده است، در رمان «مادر بزرگ من و جارو برقی آمریکائیش» در باره ی زندگی خانواده اش در اسرائیل می‌نویسد. www.akhbar-rooz.com
1- http://iichs.org/index.asp?id=871&doc_cat=1
2- در اين مورد مي‌توانيد به مقاله تحقيقي كانون مدافعان حقوق كاركر در باره جنبش زحمتكشان فلسطين مراجعه كنيد
http://pflp.ps/english/2014/08/03/pflp-we-will-not-raise-the-white-flag-in-the-face-of-massacres/
http://homayun.org/?p=44185
3- نگاه کنید به اطلاعیه جبهه خلق برای آزادی فلسطین: پرچم سفیدبلند نخواهیم کرد
4-(منابع نشريه الماني فوكوس – روزنامه انتخاب 5/7/91)