در گرامیداشت عبدالله بابان
نسان نودینیان
با عبدالله بابان ارتباط و دوستی بسیار نزدیکی داشتم. در اردوگاه کومه له با هم بودیم. در روستای علم اباد از روستاهای بوکان آشنایی نزدیک ما و رابطه گرممان تا جایی که بیاد دارم در پاییز سال 1360 شروع شد. او ما را میشناخت و من هم همچنین نام او و کارهایش را شنیده بودم. با اولین ملاقات رابطه ما بسیار گرم و صمیمانه شد. ازدواج او در اردوگاه با همسرش که با او هم رابطه بسیار دیرینه و از قبل از سال های قبل از قیام 57 مربوط میشد، نزدیکی و همفکری ما بیشتر شد. رفیقی صمیمی بود. در موارد زیادی علیرغم مسئولیتش در ارگان روابط کومه له با دولت عراق به منزل دوستان و رستوران های شهر سلیمانیه میرفتیم و ما را به نوشیدن عرق و آبجو و غذا دعوت میکرد. علاقه مشترک مان لذت بردن از غذا، ترانه های شاد و شب نشینی های خودمانی بود. اهل شوخی بود. به مسائل اجتماعی و گرایشات سیاسی جامعه علاقه شدیدی داشت. بر خلاف ظاهر ساده اش در مباحث سیاسی پیچیدگی خاص خود را داشت. تلاش زیادی بخرج میداد تا نوشته و اثرهای سیاسی داشته باشد. من از سالهای 67ببعد از کارهایش اطلاعی نداشتم و نمیدانم کارهایش بویژه در عرصه تاریخ نگاری چی شد. میدانم مدتی در کردستان عراق زندگی میکرد. از سال 1990 راه سیاسی و حزبی ما از هم جدا بود. مباحث تند سیاسی با هم داشتیم. آخرین بار در سال1996همراه خواهر عزیزم(عزیزه) در سوئد او را ملاقات کردم. عبدالله بابان از میان ما رفت. اما خاطرات شیرینش و فداکاری های انقلابیش را فراموش نخواهم کرد. من هم با این نقل قول از نوشته رفیق ایرج فرزاد(در گرامیداشت عبدالله بابان) در مورد عبدالله بابان میگویم؛« عبداله بابان، مبارز نستوهی بود. اگر بخواهم سوسیالیسم او را در چند جمله تعریف کنم باید بگویم: سوسیالیسم بدون انقلابیگری و شجاعت و نبرد و دخالت عامل اراده انسانها ممکن نیست. سوسیالیسم، تقدیس فقر و عقب ماندگی نیست. ترقی و پیشرفت و مدرنیسم و باور به علم و تکنیک مدرن، جزئی لایتجزا از سوسیالیسم نوین است. سوسیالیسم فقر، تمکین به عقاید عقب مانده و تحقیر زندگی مرفه و” لوکس”، در جوهر باورهای عبداله بابان جائی نداشت. به فرزندان عزیزش(آزاد و ئه وین) به خانواد و دوستانش صمیمانه تسلیت میگویم.