در دفاع از استقلال کردستان “عراق”
رضا کمانگر
به جای مقدمه: لنین، وقتی در حل مسئله ملی از حق استقلال فنلاند دفاع میکند، میداند رهبری کشور فنلاند نه تنها در دست کمونیستها نیست، حتی میداند سوسیال دمکراتها هم در اقلیت بودند. مولفه هائی که موجب واقع بینی لنین جهت امضای استقلال فنلاند میشوند عبارتند: 1- موقعیت جغرافیایی معین فنلاند 2- زبان و فرهنگ متمایز با روسیه 3- موقعیت اقتصادی فنلاند که در فاز متفاوتی قرار داشت. امروز بعد از 97 سال از دفاع و امضای استقلال فنلاند توسط لنین، موزه لنین در شهر تاریخی تامپره فنلاند جهت تقدیر از این تصمیم شجاعانه دائر است، لنین برای مردم این کشور جای احترام و اهمیت است، اتفاقاً اسم رهبران راست گرا و استقلال طلبان آن زمان نزد مردم فراموش شده اند.
کردستان “عراق” تاریخی پر پیچ و خم!
تاریخ مبارزه مردم کردستان برای رفع ستم ملی به دوران رشد و گسترش فرماسیونهای اجتماعی برمیگردد، که مردم منتسب به کُرد زبان در این مناطق پدید آمده و رشد یافته و بعدها مورد هجوم اعراب “اسلام” و عثمانیها و بعداً فرقه های دیگر قرار میگیرند. در اسناد سازمان ملل اسم کردستان به عنوان کشور مستقل قبل از یورش عثمانیها به ثبت رسیده است. با یورش اعراب و عثمانیها و صفویها به مناطقی که کُرد زبانها در آن زندگی میکردند، ستم ملی آغاز میشود. بعدها جغرافیای این منطقه که مردمان آن به زبان کُردی تکلم میکنند میان کشورهای ترکیه، ایران، عراق و سوریه تقسیم میشود. این کشورها هم هر کدام به شیوه متفاوتی به مناطق کرد نشین برخورد میکنند، تنها سیاست واحد و برخورد مشترک بین حکومتهای این چهار کشور تنزل دادن حقوق شهروندی مردم کُرد زبان به موقعیت شهروندان درجه چندم و احتساب کردستان به عنوان کانون بحران و استمرار و تشدید فضای امنیتی و سرکوب و فشار در این مناطق بوده است، در طی همه این سالها تلاش مردم کُرد زبان برای دست یابی به حقوق سیاسی، اجتماعی و پایان دادن به ستم ملی با واکنشهای شدید امنیتی، نظامی روبرو گردیده و منجر به ریخته شدن خونهای بسیاری شده است.
کردستان “عراق” یک ویژگی
کردستان “عراق” دارای تجربه تاریخی در عرصه مدنیت اجتماعی و حکمرانی است. مقاومت عشایر در مقابل دولت مرکزی به رهبری شیخ محمود که به “ملک” محمود مشهور میشود در ابتدای قرن نوزده و بعداً قیام مسلحانه به رهبری ملا مصطفی بارزانی و بعدها تاسیس اتحادیه میهنی توسط جلال طالبانی در دهه 60 میلادی و بدنبال آن تاسیس احزاب و گروهای متمایل به چپ مانند حزب شیوعی، کومه له رنجده ران و آلای شورش که در اتحادیه میهنی ادغام شدند و همچنین وجود دهها محفل و کانون بزرگ و کوچک از دهه 60 میلادی که تاکنون تشکیل شده است، یک شاخص مهم در فضای سیاسی جامعه کردستان است، مجموعه این عوامل در شکل دادن به فرهنگ و آداب رسوم متفاوت با بقیه مناطق عراق منجر شده است. کشتار (انفال) بیش از 200 هزار نفر از مردم بیگناه کردستان در دهه 80 میلادی که اکثریت قریب به اتفاق آنان زنان و کودکان بودند و همچنین بمباران شیمیائی شهر حلبجه در دوران جنگ ایران و عراق که منجر به کشته شدن بیش از پنج هزار نفر شد و نمونه های دیگری از این دست، سبب تعمیق شکاف ایجاد شده ما بین مردم و حکومت مرکزی در جامعه عراق و کردستان شده است.
دهه 90 عروج ناسیونالیسم کُرد در سایه حمله آمریکا و غرب به عراق
حمله نظامی آمریکا و بریتانیا برای باز پس گیری کویت از اشغال رژیم بعث در سال 91 میلادی و تعیین منطقه پرواز ممنوع برای دولت عراق در مدار 36 درجه که شامل کردستان هم میشد، عاملی شد تا احزاب ناسیونالیست ازجمله حزب دمکرات و اتحادیه میهنی در سایه موشکهای کروز شهرهای کردستان را به تصرف خود در آوردند. حمله دوم آمریکا و همپیمانان در سال 2003 شروع و نقطه آغازی در تحمیل سناریوی سیاه به جامعه عراق بود. بعد از سقوط صدام حسین و رژیم بعث با توافق آمریکا حکومت ائتلافی بر مبنای قومی، مذهبی (شیعه، سنی، کُرد) جانشین رژیم بعث میشود. رژیم کنونی عراق که بر مبنای قومی و مذهبی شکل گرفته است، جامعه عراق را به لبه پرتگاه سناریوی سیاه سوق داده است. طی 21 سال گذشته مردم مدنی عراق بجای هویت انسانی با نهایت تحقیر به عرب شیعی، عرب سنی و کُرد و غیره تقسیم و تعریف شدند. گروهای سنی و کُرد اتوریته و بالا دستی گروه شیعی را قبول ندارند، اختلاف آنها نه بر مبنای منافع مردم بلکه بر مبنای سهم خواهی از قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی و … است، نتایج این وضعیت، کشتار هر روزه مردم بغداد و موصل و دیگر شهرهای عراق است و در حال حاضر این کشور عملاُ به سه منطقه جدا از هم تبدیل شده است. در بخشهای زیر حاکمیت رژیم شیعی مالکی و گروه داعش شیرازه جامعه فرو ریخته و خود این گروهها همراه با آمریکا و همپیمانانشان عامل اصلی تحمیل سناریوی سیاه به جامعه عراق هستند.
کردستان “عراق” از سال 91 تاکنون به شکل متفاوتی از بقیه عراق اداره میشود. سیستم اداره منطقه علیرغم این که میان حزب دمکرات و اتحادیه میهنی به دو بخش تقسیم شده و هر کدام دارای ویژگی خاصی هستند، اما الگوهای اداره این منطقه با دولت عراق و حتی دولتهای منطقه مانند جمهوری اسلامی، دولت ترکیه و سوریه متفاوت است. آزادی بیان، عدم وجود زندانی سیاسی، نمونه های متفاوتی از کشورهای همجوار هستند. در کردستان مناسبات سرمایه داری حاکم است و دارای موقعیت اقتصادی متفاوتی با بقیه عراق است و اداره امور حاکمیت بوسیله میلیس حزبی اعمال میشود. در حاکمیت احزاب ناسیونالیست کُرد علیرغم تفاوتهایی که با کشورهای همجوار وجود دارد، اما نقض حقوق فردی ازجمله نقض حقوق زنان و طبقه کارگر بشکلی سیستماتیک اعمال میشود و دست قوانین شریعت اسلامی جهت تحمیل قوانین و سنتهای عقبمانده به جامعه باز است و مردم فاقد ضمانتهای اجتماعی، درمانی و اقتصادی و غیره هستند. باید تاکید کرد، سنتهای ارتجاعی در کردستان دست گروههای اسلامی را برای نقض حقوق بشر ازجمله حقوق زنان باز کرده است و طی دو دهه اخیر دهها زن قربانی ناموس پرستی و مرد سالاری شده است. با همه این مشکلات و نارسائیها اما مسئله ملی در کردستان شباهت زیادی به موقعیت مردم فلسطین و برخورد دولت اسرائیل دارد. نسل کنونی مردم کردستان از فراگیری زبان عربی و فرهنگ عربی فاصله گرفته و علاقه جوانان به فراگیری زبان انگلیسی نسبت به گذشته بیشتر شده است، به لحاظ فرهنگی، اقتصادی و جغرافیائی فاصله بیشتری با جامعه عراق پیدا کرده است.
تغییر معادلات عراق بعد از عروج داعش
بحران عراق مربوط به بحران جهانی است. بعد از خیزش و قیامهای توده ای در کشورهای عربی، لیبی و سوریه با دخالت غرب و ارتجاع منطقه به منجلاب سناریو سیاه تبدیل شدند. در سوریه غرب، عربستان سعودی، ترکیه و قطر شکست خوردند.
به همین دلیل غرب میبایست شکست خود را در جای دیگری جبران کند، باز کردن جبهه جنگ در اکراین برای ضربه زدن به منافع روسیه که تاکنون حامی بشار اسد است و شُل کردن افسار داعش در عراق که میخواهند طعم پیروزی در سوریه را به کام جمهوری اسلامی در عراق تلخ کنند، جزو رقابت آمریکا و غرب با روسیه، چین و جمهوری اسلامی است. داعش یک شبه ظاهر نشده است، این نیرو مانند دهها گروه ارتجاعی دیگر حاصل یورش و اشغال عراق توسط آمریکا و همپیمانان در سال 2003 است. اشغال استانهای نینوا و بخشهایی از صلاحالدین و هزیمت بخش وسیعی از لشکرهای ارتش، عراق عملاً به سه بخش تقسیم شده است. اکنون در دو بخش تحت اشغال داعش و رژیم شیعی عملاً شیرازه جامعه ازهم فرو پاشیده است.
استقلال کردستان “عراق” و برخورد کشورهای منطقه
عراق بعد از سال 2003 عملاً دارای یک حاکمیت با تمامیت ارضی نبوده است، بخشهای جنوبی میان گروههای قومی و دستجات مذهبی شیعی و سنی تقسیم شده و اداره کردستان هم از طریق حزب دمکرات و اتحادیه میهنی انجام گرفته است. طی دو دهه اخیر حزب دمکرات با حمایت آمریکا به یکی از شرکای عمده ترکیه تبدیل شده و توانسته روابط دیپلماتیک و اقتصادی را با اکثریت کشورهای اروپای و آمریکا و آسیای برقرار کند. حزب دمکرات نقش مهمی در حل بحران داخلی ترکیه جهت کاهش تنش نظامی بین پ ک ک با دولت ترکیه داشت و از این نظر ترکیه مخالفت آنچنانی با استقلال کردستان “عراق” ندارد. وضعیت بحرانی سوریه موجب بی تحرکی و بی تاثیری دولت سوریه شده و عملاً این کشور به لحاظ توان و قدرت ابراز مخالفت، فلج شده است. جمهوری اسلامی مخالف سرسخت استقلال است و در عین حال بر اتحادیه میهنی و جریان گوران “تغییر” نفوذ دارد. اما جمهوری اسلامی با بحران چندجانبه ای روبرو است، میخواهد محاصره اقتصادی جهانی را کاهش دهد، باید به فکر نجات حاکمیت شیعی در جنوب عراق باشد، مسئله سوریه هنوز خاتمه یافته نیست و بحران داخلی هم اجازه دخالت موثر در ایجاد مانع اساسی در استقلال کردستان را به وی نمیدهد.
موضع کمونیستی باید مدافع رفراندوم جهت دخالت مردم کردستان در تعیین حق سرنوشتشان باشد و اجازه داد این مردم با دخالت خود مسیر آینده خود را تعیین کنند.
12 جولای 2014