مصاحبه با رحمان حسین زاده – موقعیت ناسیونالیسم کرد در منطقه. دورنمای تحولات و سیاست کمونیسم کارگری
مصاحبه زیر با رحمان حسین زاده بخشی از یک میزگرد است که در نشریه کمونیست ماهانه شماره 5 در ماه ژوئن 2014( دو ماه قبل) در آن به سئوالاتی مانند موقعیت عمومی ناسیونالیسم کرد در منطقه و مکان آن در معالات سیاسی، موقعیت این گرایش و جریانات آن در هر کشور معین، جایگاه نیروهای ناسیونالیست و فدرالیست در آینده سیاسی این کشورها،و سیاست کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست در قبال مجموعه تحرکات و دورنما و استراتژی ناسیونالیستها، راه حل ها برای ستم ملی و مسئله کرد، و … مورد بررسی قرارگرفته است. این مصاحبه و میزگرد بلند مورد اشاره قبل از تحولات اخیر در عراق و تهاجم نیروی سیاه داعش به آن کشور صورت گرفته است.در نتیجه طبیعی است به معادلات جدید ومتاخرترین فاکتهای این اوضاع اشاره ندارد،اما با وجود آن بر مبنای خط مشی سیاسی کمونیسم کارگری در قبال مسئله ملی و به طور مشخص مسئله کرد در منطقه و اهداف ناسیونالیسم کرد، در این مصاحبه به روندهای پایدار و قابل پیش بینی و راه حل کارساز حل مسئله کرد در کشورهایی که این مسئله کماکان در آن مطرح است، پرداخته شده است. به این لحاظ انتشار مجدداین مصاحبه را مفید دانستیم . سردبیر نشریه اکتبر
کمونیست ماهانه: ناسیونالیسم کرد از کدام جایگاه سیاسی در استراتژیهای منطقه ای و کشوری بورژوازی در ایندوره معین برخوردار است؟ رابطه این جریانات با جامعه و سئوالات اساسی آنرا را چگونه ارزیابی میکنید؟
رحمان حسین زاده: ناسیونالیسم کرد، جنبش طبقه استثمارگر در کردستان است، که در مقاطعی از حیات سیاسی گذشته خود و اکنون در معادلات منطقه ای و کشورهای منطقه که مسئله کرد در آنجاها مطرح است، به عنوان بازیگر صحنه سیاسی نقش ایفا کرده است. سئوال شما بر موقعیت جنبش ناسیونالیستی کرد در این دوره معین متمرکز است، لذا از بررسی پیشینه و سابقه دورتر این جنبش در اینجا صرفنظر میکنم.
با آغاز دهه نود و از مقطع اشغال کویت توسط دولت وقت عراق و سپس لشکر کشی آمریکا و متحدانش به عراق، جنبش ناسیونالیسم کرد تا آن زمان ناکام مانده، از زاویه منافع خود به یکباره خود را با موقعیت مساعد ویژه ای در معادلات جهانی و منطقه ای و در کشور عراق یافت. آمریکا به بهانه اشغال کویت و در راستای هژمونی طلبی جهانی خود برای دنیای بعد از فروپاشی بلوک شرق، لشکر کشی نظامی بزرگی را به همراه متحدانش علیه دولت و ارتش وقت عراق تحت رهبری صدام حسین سازمان داد. در شرایطی که بشریت آزادیخواه و متمدن جهان علیه قلدری نظامی و جنگ آمریکا در منطقه خلیج و در عراق و پیامدهای زیانبار آن برای کل منطقه و جهان در صف اعتراضی وسیع به میدان کشانده بود، جنبش بورژوا ناسیونالیسم کرد، درست نقطه مقابل صف آزادیخواهی در کنار صف ارتجاع جهانی قرار گرفت. با شکست ارتش عراق در این جدال، احزاب ناسیونالیسم کرد، زیر چتر حمایت ارتش آمریکا، کنترل کردستان عراق را به دست آوردند و از آن دوره تاکنون، ناسیونالیسم کرد به قدرت حاکم در آن منطقه تبدیل شده است. این پدیده موقعیت ناسیونالیسم کرد را در کل منطقه و در چهار کشوری که مسئله کرد در آنجاها مطرح است به طور اساسی تغییر داد. جنبش ناسیونالیسم کرد به حاشیه رانده شده در اواخر دهه 80 میلادی به یک نیروی معادله جدی در معادلات منطقه ای تبدیل شد. نه تنها در کردستان عراق 23 سال است “دولت اقلیم کردستان” را تشکیل داده و قدرت اقتصادی و سیاسی گسترده ای را برای بورژوازی کرد تامین کرده اند، بلکه آنجا به پایگاهی برای تقویت ناسیونالیسم کرد در کردستان ترکیه و سوریه و ایران تبدیل شده است. اکنون جنبش بورژوا ناسیونالیسم کرد درمنطقه خاورمیانه یکی از نیروهای بورژوایی است که در هر تغییر و تحولی جایگاه جدی در استراتژی قدرتهای جهانی و به ویژه آمریکا و غرب و در معادلات منطقه و کشورهای عراق و سوریه و ترکیه و ایران پیدا کرده است. به طور کنکرت در عراق نه تنها حاکمیت منطقه کردستان را در اختیار دارند، به علاوه بخش مهمی از قدرت دولت مرکزی عراق هستند، در سوریه بعد از عقب نشینی ارتش بعث سوریه از مناطق کردستان و در توافق با دولت بشار اسد، حاکمیت “خود گردان” مناطق کردنشین سوریه را به عهده گرفته اند. در مناطق کردنشین ترکیه، عملا در محل و در شهرداریها قدرت عملی جریانات ناسیونالیست کرد در اداره امور محلی رسمیت یافته و به نمایندگی از این جنبش جریان پ.ک.ک و رهبر زندانی آن در حال توافق و مذاکره با دولت مرکزی هستند. در کردستان ایران اکنون از موقعیت عملی قدرتمند بهره مند نیستند و در دوره انتظار بسر میبرند. اما موقعیت سیاسی اجتماعی این جنبش ارتجاعی تقویت شده است. بر بطن این اوضاع تلاش بورژوازی کرد در هر یک از این کشورها برای شریک شدن در قدرت به همراه دولتهای مرکزی، تحت نام قدرت دولتی غیر متمرکز با عنوان “فدرالیسم و خود گردانی” و غیره بیشتر شده و مضافا سهم خواهی منطقه ای بورژوازی کرد هم تشدید شده است. پروژه “کنگره ملی کرد” که سال گذشته 39 جریان ملی و اسلامی میخواستند آن را سازمان دهند، بخشا ریشه در این سهم خواهی آنها از سهمشان در حاکمیت و استثمار طبقه کارگر در بخشهای مختلف کردستان دارد. در هر حال ناسیونالیسم کرد، در دوره حاضر جایگاه جدی در استراتژی سیاسی قدرتهای جهانی و مشخصا آمریکا و غرب و تحولات منطقه و چهار کشور در گیر در مسئله کرد دارد. این واقعیت را باید دید و برای منزوی کردن سیاسی و اجتماعی آن باید کوشید.
در مورد بخش دوم سئوالتان، ابتدا باید این واقعیت را یادآوری کرد که جنبشها و احزاب مختلف بر حسب منافع طبقاتی و سیاسی که دارند، مسائل گرهی جامعه را در کاتاگوریهای مختلف دسته بندی کرده و بر اساس آن ربط خود را توضیح میدهند. جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد، درست همانند تمامی جنبشهای ملی در دنیا، میخواهند گرهی ترین مسئله جامعه یعنی طبقاتی بودن جامعه را انکارکنند و یا به حاشیه برانند. همه چیز را بر حسب “منافع ملی” و اینکه گویا کل شهروندان جامعه پدیده یکدستی به نام “ملت ” هستند، که بود و نبود آنها و تحرک و فعالیت و زیست و مبارزه آنها حول خواست موهومی به نام “حقوق ملی” میچرخد، بیان میکنند. این پایه اول ضدیت ناسیونالیسم با حقیقت مسلم جامعه است. دور زدن منطق طبقاتی جامعه توسط ناسیونالیسم اتفاقا در خدمت این منفعت طبقاتی بورژوازی است که سلطه استثمارگرانه طبقه بورژوا بر مناسبات جامعه و طبقه کارگر و مردم کارکن تحت نام “حاکمیت ملی” تحمیل و تثبیت شود. در این مناسبات آنچه را که از زاویه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه مسائل گرهی است، از نظر ناسیونالیسم کرد گرهی نیست. پایان استثمار و ستم موجود، پایان نابرابری در میان انسانها، تامین حقوق برابری کامل انسان در همه شئون جامعه، تامین حقوق کارگران، زنان و شهروندان جامعه، تحقق آزادیهای بی قید و شرط سیاسی و مبارزه با همه ابعاد جهل و خرافه ملی و مذهبی حافظ نظم استثمارگر حاکم، تقابل با زن ستیزی و انسان ستیزی جریانات ارتجاعی در جامعه، مقابله با عقب ماندگی و ارتجاع در همه ابعاد که مسائل گرهی جامعه در کردستان هستند، در قاموس جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد گرهی نیست و تلاشی در این زمینه ها هم اهمیتی ندارد. بلکه بر عکس حفظ این پدید ه های زشت جامعه طبقاتی برای بورژوازی مسئله گرهی است. برای مقابله با این مسائل گرهی جامعه، خرافه های قوم پرستی و ملت و خاک و مذهب پرستی و توجیه استثمار و ستم و توجیه طبقاتی نبودن جامعه را به جلو صحنه میکشند. در نتیجه ناسیونالیسم کرد در ضدیت کامل با منافع واقعی کارگران و زنان و مردم آزادیخواه جامعه کردستان و به این اعتبار در تقابل با مسائل گرهی جامعه است. تجربه حاکمیت 23 ساله ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق همین ضدیت و بیگانگی جنبش ملی را با مسائل گرهی جامعه کردستان نشان داده است. در نتیجه از زاویه منفعت کارگر و مردم، جوابگویی واقعی و آزادیخواهانه به مسائل گرهی جامعه کردستان در گرو کنار زدن سلطه فکری وسیاسی و عملی و اجتماعی و حاکمیتی ناسیونالیسم کرد است.
کمونیست ماهانه: موقعیت مسئله کرد در کشورهای مختلف عراق و ترکیه و سوریه و ایران چگونه است؟ به نظر میرسد راه حلهای مختلف و استراتژیهای مختلفی وجود دارند. ماهیت عام این استراتژیها در قبال مردم کارگر و زحمتکش در مناطق کرد زبان این کشورها چیست؟ شیوه برخورد کمونیسم کارگری به موارد مشخص مطرح چیست؟
رحمان حسین زاده: بنا به شرایط مختلف در هر یک از این کشورها و موقعیت متفاوت جنبشهای سیاسی و اجتماعی و موقعیت متفاوت ناسیونالیسم کرد در هر کشوری، طبیعی است که استراتژی و سیاستهای مختلفی مطرح باشند. اما بدوا باید در مورد فصل مشترکهای اساسی مسئله صحبت کرد و بعدا به تفاوتها و راه حل های متفاوت رسید. اولین مسئله اینست که ستم ملی و تبعیض بر اساس ملیت توسط دولتهای ناسیونالیست و شوونیست و مذهبی در این کشورها طی سالیان طولانی اعمال شده و در تقابل با آن مقاومت و حرکت اعتراضی از جانب مردم وجود داشته است. ناسیونالیسم کرد بر اعتراض موجود سرمایه گذاری کرده و آن را در جهت اهداف طبقاتی و جنبشی خود کانالیزه کرده است. سرکوب توسط دولتها و مقاومت مردم و نیروهای سیاسی به کشمکشهای خونین نظامی چند دهه در کردستان ایران و عراق و ترکیه و در 3 سال اخیر در سوریه تبدیل شده است. منظورم اینست که مسئله صرفا در سطح اعمال ستم سیاسی و فرهنگی در زندگی و مناسبات روزمره شهروندان محدود نمانده، بلکه به یک معضل سیاسی و نظامی خونبار تبدیل شده و راه حل اساسی میخواهد. در این چهارچوب یک فصل مشترک جدی بورژوازی کرد و همه احزابش تلاششان برای شریک شدن در قدرت سیاسی با دولت بورژوایی مرکزی سرکوبگر و ارتجاعی است. به سادگی مسئله بورژوارزی کرد اینست در این دوره عمدتا تحت نام “فدرالیسم” و دوره های قبل تحت نام “اتونومی و خودمختاری و خودگردانی” اداره امور مناطق کردنشین هر کشور به همان احزاب ناسیونالیست واگذار شده و در استثمار طبقه کارگر و اعمال ستم و تبعیض طبقاتی در آن جامعه شریک عملی دولت بورژوایی و سرکوبگر مرکزی باشند. همین الان در کردستان عراق این اتفاق افتاده است. احزاب ناسیونالیست کرد با دولت اسلامی ملی مرکزی در قدرت هستند. همه طرفهای درگیر دولت مرکزی عراق واضح است ماهیت ارتجاعی دارند و اکنون اگر منازعه ای دارند کوچکترین ربطی به منفعت کارگر و مردم ندارد، بلکه جدال آنها برسر سهمشان از قدرت اقتصادی و سیاسی بیشتر و لاجرم بردن سهم بیشتر از استثمار طبقه کارگر و ثروت جامعه است. یک جنبه دیگر فصل مشترک جریانات ناسیونالیست، دور زدن اراده مردم و شکل دادن به ترتیبات سیاسی از بالای سر مردم کردستان با همدستی جریانات بورژوایی سراسری و مشخصا دولتهای ارتجاعی در مرکز است.
اما علاوه بر چارچوبهای مشترک تفاوتهای قابل توجه شرایط سیاسی اجتماعی این کشورها و نحوه بروز مسئله کرد در هر کدام از آنها، بر استراتژی و تاکتیک و منازعات جنبشهای مختلف، بر تفاوت پلاتفرم و سیاست قطب چپ و راست جامعه و حتی در میان خود احزاب ناسیونالیست کرد تاثیر دارد. تا آنجا که به جنبش بورژوا ناسیونالیسم کرد و احزاب اصلی آنها مربوط است، هیچکدام از آنها مسئله واقعی شان حل قطعی مسئله کرد و پایان گرفتن این معضل سیاسی اجتماعی به نفع جامعه نیست. گفتم مسئله آنها گرفتن سهم طبقه سرمایه دار کرد از قدرت اقتصادی و سیاسی است. در این راستا و با محاسباتی که دارند، در هر چهار کشور مورد بحث خواستاراین هستند که دولتهای مرتجع و سرکوبگر این جریانات را به بازی گرفته و اداره امور مناطق کردنشین را به آنها واگذار کنند. فرمول فدرالیسم که بیشتر آنها مشخصا در کردستان عراق و ایران به آن گرویده اند و یا با اندک تفاوتی فرمول “کنفدرالیسم” که جریان پ.ک.ک در کردستان ترکیه و سوریه آن را علم کرده، راه همکاری و ائتلاف بورژوازی محلی و سراسری و جریانات ناسیونالیست را با دولتهای مرتجع و سرکوبگر هموار میکند. اما نهایتا آلترناتیو و تاکتیک جریانات بورژوا ناسیونالیست کرد علیرغم اندک تفاوتهایشان به دلایل زیراز زاویه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه مردود و ارتجاعی اند. اولا، به قدرت رسیدن این جریانات تحت هر نامی یعنی تامین حاکمیت استثمارگر و سرکوبگر بورژوازی کرد و در ضدیت کامل با منافع کارگران و مردم و شهروندان جامعه کردستان است. دوما، به قدرت رسیدن این جریانات متکی به نهادینه کردن شکاف و دسته بندی ملی و قومی و تشدید تخاصمات قومی و مانع حل قطعی مسئله کرد و پایان دادن تبعیض بر اساس هویت ملی و تامین مناسبات برابر حقوقی انسانها است. سوما، این جریانات با سلب اراده مردم و در همدستی با دولتهای ارتجاعی مرکزی، ترتیبات سیاسی و حاکمیتی از بالای سر مردم کردستان را شکل میدهند. در نتیجه روشن است کل راه حل این جریانات را باید کنار زد و ایزوله کرد و راه حل آزادیخواهانه و راهگشا را ارائه کرد. این راه حلی است که دو دهه است کمونیسم کارگری آن را ارائه کرده است . کمونیسم کارگری در ارائه راه حل خود بر مشخصه های زیر تاکید میکند.
ستم ملی به طور کلی و در این مورد مشخص در بخشهای مختلف کردستان یک پدیده زشت دنیای معاصر و بازتولید شده توسط نظام منحط سرمایه داری برای ایجاد تفرقه در صفوف مردم و ابزاری برای انقیاد طبقاتی و سیاسی شهروندان جامعه است. لذا به طور قطع باید به ستم ملی باید پایان داده شود. کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست در برنامه یک دنیای بهتر سیاست بسیار اصولی و شفافی را برای رفع ستم ملی اعلام کرده، که لازم میدانم عین آن را در اینجا نقل کنم.
“حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست براى رفع کامل هر نوع ستم ملى و هر نوع تبعيض برحسب مليت در قوانين کشور و عملکردهاى دولت مبارزه ميکند. حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست هويت ملى، عرق ملى و ناسيوناليسم را افکار و تمايلاتى بسيار عقب مانده، مخرب، و مغاير با اصالت انسان و آزادى و برابرى انسان ها ميداند و با هر نوع تقسيم بندى ملى ساکنين کشور و هر نوع تعريف هويت ملى براى مردم قاطعانه مخالف است. حزب کمونيست کارگرى خواهان برقرارى نظامى است که در آن کليه ساکنين کشور مستقل از مليت يا احساس تعلق ملى خويش، اعضاى متساوى الحقوق جامعه باشند و هيچ نوع تبعيضى چه مثبت و چه منفى در قبال مردم منتسب به مليت هاى خاص معمول داشته نشود. حزب کمونيست کارگرى تلاش براى جايگزين کردن هويت طبقاتى و انسانى عام و جهانى کارگران بجاى هويت ملى را يک وظيفه حياتى خود ميداند.
بعنوان يک اصل عمومى، حزب کمونيست کارگرى خواهان زندگى مردم منتسب به مليت هاى مختلف بعنوان شهروندان آزاد و متساوى الحقوق در چهارچوب هاى کشورى بزرگتر است که سازمانيابى صف هاى قدرتمند کارگرى را در عرصه مبارزه طبقاتى تسهيل ميکند. با اين حال در مواردى که پيشينه ستم ملى و تخاصمات ميان مردم منتسب به مليت هاى مختلف همزيستى ميان آنها را در چهارچوب هاى کشورى موجود دشوار و مشقت بار ساخته باشد، حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست حق جدايى ملل تحت ستم و تشکيل دولت مستقل از طريق مراجعه مستقيم به آراء خود آن مردم را، به رسميت ميشناسد.” به نقل از دنیای بهتر، برنامه حزب کمونیست کارگری – حکمتیست
بر اساس همین دیدگاه اساسی از نظر کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست، ستم ملی در بخشهای مختلف کردستان به تقابل خونبار سیاسی و نظامی کشیده شده است و راه حل عملی و عاجل میخواهد. راه حل ما بر این مختصات متکی است. اولا: متکی به اراده و توافق مردم است. ایجاد ترتیبات سیاسی از بالای سر مردم کاملا مردود است. دوما: ویژگیهای قابل توجه هر یک از بخشهای کردستان را در نظر میگیرد. از جمله در کردستان ایران، خوشبختانه شکاف ملی در بین مردم چنان غلیظ و قوی نیست که همبستگی و همگرایی واقعی بین مردم ساکن منطقه کردستان و سراسر ایران را با مشکل جدی روبرو کند. در کردستان ترکیه علیرغم سرکوب بسیار خشن چند دهه دولت شوونیست مرکزی و متقابلا عکس العمل خشن و افراطی ناسیونالیسم مسلح کرد که کینه قومی و ملی را تشدید کرده اند، اما واقعیات پایه ای تر درهم تنیدگی اقتصادی و اجتماعی و مضافا منفعتهای جدی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و مدنی در نتیجه وصل بودن ترکیه به اروپا برای شهروندان آن جامعه، چه از زوایه راه حل بورژوازی و چه از زوایه راه حل طبقه کارگر و کمونیسم کارگری مسیر ماندن و انتگره بودن در چارچوب کشوری ترکیه مطلوبیت دارد. به همین دلیل جریان پ.ک.ک که زمانی پرچم استقلال را برافراشته بود، زیر فشار این واقعیت و تغییر معادلات جهانی و منطقه ای دو دهه اخیر این استراتژی را تغییر داد. اکنون راه توافق با بورژوازی سراسری در ترکیه را در پی گرفته است. در کردستان عراق وضع فرق میکند. بنا به سابقه دیرینه جدالهای سیاسی و نظامی و مشخصا بیش از دو دهه است که کردستان عراق در بیشتر عرصه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اداره جامعه مسیر جدا از روندهای سراسری عراق را طی کرده است. اینجا شکافها عمیق تر است. چشم انداز همبستگی و همگرایی این دو بخش جامعه و آن هم در شرایط حاکمیت دولت مرکزی ارتجاعی اسلامی ملی بسیار سخت است. از نظر من کماکان مسئله استقلال کردستان عراق و تشکیل دولت در آنجا که دو دهه است کمونیسم کارگری و احزاب این جنبش در آنجا مطرح کرده اند، راه حل منطبق بر واقعیت است. مسئله کرد در کردستان سوریه در سه سال اخیر عروج پیدا کرده و عقب نشینی دولت مرکزی بشاراسد از آن مناطق به قدرت گیری ناسیونالیسم کرد انجامیده است. وضعیت هنوز بی ثبات و پیچیده است. اکنون در یک موقعیت ترانزیتی و دوفاکتو، منطقه کردنشین سوریه عملا مستقل و به قول جریانات ناسیونالیست “حاکمیت خود گردان” دارد. ارائه یک راه حل قطعی و درازمدت هنوز دشوار است. آینده تحولات در کل سوریه میتواند، موقعیتهای متفاوت و راه حل های متفاوت را ایجاب کند. یک چیز مسلم است، قطعا مردم مناطق کردنشین سوریه حق دارند، تحت حاکمیت یک دولت مرکزی ارتجاعی و سرکوبگر و مستبد ناسیونالیستی و یا اسلامی نباشند.
با در نظر گرفتن مجموعه این فاکتورها و اگر نظرم را نتیجه گیری کنم، به نظر من راه حل کمونیسم کارگری در قبال مسئله کرد در هریک از این بخشهای کردستان میتواند بر این چهارچوب متکی باشد.
1- ستم ملی و مهمتر پایان دادن به تبعیض بر اساس هویت ملی در همه بخشهای کردستان باید پایان یابد. 2 – از نظر ما پایان دادن به ستم ملی باید مترادف باشد با پایان دادن به هویت ملی و دسته بندی ملی. در جامعه عاری از تبعیض و ستم ملی، در جامعه آزاد غیر قومی و غیر مذهبی دیگر در هیچ سطحی از زندگی اجتماعی و فعل و انفعالات جامعه یادآوری هویت ملی و دسته بندی ملی از جمله در شناسنامه و برگه های هویتی موضوعیت ندارد. 3- راه حلهای “فدرالیستی، کنفدرالیستی، خودگردانی و خودمختاری” ارائه شده احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد در بخشهای مختلف از نظر ما مردودند. چون نه تنها گامی به پیش در امر حل مسئله ملی نیستند، بلکه نسخه ای برای دائمی کردن هویت های ملی کرد و غیرکرد در چهار چوب کشوری واحد، ابدی کردن و قانونیت بخشیدن به جدایی های ملی و زمینه ای برای تداوم تخاصمات و جدالهای قومی در آینده است. 4- از نظر ما هرنوع ترتیبات سیاسی از بالای سر مردم مردود است. در این رابطه به آرای مستقیم مردم باید مراجعه شود. لذا در همه بخشهای کردستان برگزاری رفراندم زیر نظر مراجع رسمی بین المللی از جمله سازمان ملل میتواند برگزار شود. نتایج آن برای طرفین درگیر و توسط مراجع بین المللی باید پذیرفته شود. در چنین رفراندمی پرسش گرهی اینست: ماندن در چهار چوب کشوری و نظام سیاسی غیر قومی و غیر مذهبی که شهروندان جامعه در همه جوانب و شئونات جامعه متساوی الحقوق اند و یا جدا شدن و تشکیل کشور مستقل. ما به مثابه کمونیسم کارگری در صورتی به جدایی رای میدهیم که قویا محتمل باشد چنین مسیری کارگران و زحمتکشان و شهروندان جامعه را از حقوق مدنی پیشروتر و موقعیت اقتصادی و مناسبات اجتماعی برابرتر و ایمن تری برخوردار خواهد ساخت. در حال حاضر به نظر من این در مورد کردستان عراق صدق میکند. برای کردستان ترکیه و ایران ماندن در چهارچوب کشوری موضوعیت جدیتری دارد. با وجود آن مداوما باید اوضاع در این دو کشور را زیر نظر داشت و بر مبنای بررسی مشخص اوضاع و تحولات و پیامدهای آن هر زمان که ضرورت پیدا کرد، تاکتیک سیاسی کنکرت را اعلام کرد. در مورد کردستان سوریه بالاتر گفتم، آینده تحولات در کل سوریه میتواند، موقعیتهای متفاوت و راه حل های متفاوت را به صحنه بکشد و با توجه به آن در مورد آنجا سیاست قطعی اعلام کرد. فعلا اوضاع در آنجا سیال است.
کمونیست ماهانه: خطوط سیاست کمونیسم کارگری در کردستان ایران در تقابل با جریانات ناسیونالیستی و پروژه های مختلف و اهداف سیاسی آنها چیست؟ حزب حکمتیست در تقابل با افق و اهداف ناسیونالیسم کرد کدام افق و سیاست را در مقابل جامعه و طبقه کارگر میگذارد؟
رحمان حسین زاده: در جواب به این پرسش شما دو سطح از مسئله را باید دید و به هر دو جواب داد. اول سیاست ما در قبال کل افق اجتماعی و سیاسی ناسیونالیسم کرد است و دوم و به طور کنکرت در قبال سیاست و تاکتیک آنها برای رفع ستم ملی است. از اولی شروع کنم. در جواب به سئوالهای بالاتر به سهم خود، بیگانگی و ضدیت افق و اهداف جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد را با منافع مردم و به ویژه کارگران، زنان، نسل جوان و همه شهروندان زحمتکش، با آزادیهای سیاسی و حقوق مدنی مردم، نشان دادم. آنچه بالاتر بیان کردم، فقط ادعاهای تحلیلی، تبلیغی ما کمونیستها نیست، بلکه ما در کردستان ایران و از مقطع انقلاب 57 تاکنون و در پراتیک اجتماعی بیگانگی و ضدیت این جنبش را در عرصه عمل اجتماعی در مقابل جامعه و کارگر و مردم تجربه کردیم. بر خلاف پروپاگاند عامدانه بورژوازی و ناسیونالیسم کرد، که دوست دارند فضای سیاسی را تنها با ابراز وجود اجتماعی یکدست “ملت کرد و حول مسئله کرد” توضیح بدهند، صحنه سیاسی جامعه کردستان ایران، به روشنی صحنه صف آرایی سیاسی نیروهای طبقاتی و اجتماعی متفاوت و لاجرم جنبشهای متفاوت سیاسی و اجتماعی آنها در قبال تمامی مسائل گرهی جامعه بوده است. دو جنبش متفاوت، سیاست و پراتیک متفاوت را در همه ابعاد سیاسی و اجتماعی از جمله در مبارزه و تقابل با رژیمهای سلطنتی و جمهوری اسلامی، در قبال آزادیهای سیاسی و اجتماعی و حقوق مردم، در قبال حقوق کارگر و زن و جوان و اقشار تحت ستم جامعه، در قبال مذهب و سنت و فرهنگ رایج، در قبال نحوه اداره جامعه و نهایتا در قبال مبارزه برای رفع ستم ملی و حل مسئله کرد نمایندگی کرده اند. بر سر این مسائل نه تنها جدالهای سیاسی و تبلیغی، بلکه در دوران معینی که در شهر و مناطق آزاد کردستان حضور داشتیم، تقابلهای اجتماعی و حتی نظامی بین ما به عنوان نیروی چپ و کمونیستها و ناسیونالیسم کرد و حزبش، حزب دمکرات کردستان ایران اتفاق افتاده است. این واقعیت، ریشه در منافع طبقاتی متفاوت شهروندان آن جامعه دارد، که قدم به قدم در حیات جامعه خود را ترجمه میکند. در تمامی این جدالها ناسیونالیسم کرد در قطب مقابل مردم و نقش ارتجاعی و مانع در مقابل آزادیخواهی و حقوق اولیه شهروندان جامعه را ایفا کرده است. در مقابل جنبش سوسیالیستی آن جامعه و کمونیسم کارگری به عنوان نماینده روشن بین آن در قطب دفاع از منافع کارگران و مردم و دفاع از صف انقلابی و تحول رادیکال جامعه بوده است. در نتیجه از نظر ما کلیت جنبش ناسیونالیسم کرد باید کنار زده شود. اکنون کمونیسم کارگری و حزب ما با روشن بینی و آمادگی بیشتر کماکان کل افق و سیاست و تصویر و پراتیک ارتجاعی جنبش ناسیونالیستی کرد را به مصاف می طلبد و برای ایزوله کردن اجتماعی و سیاسی آن میکوشد. به ویژه در تحولات جهانی دو دهه و نیم اخیر ناسیونالیسم کرد از جمله در کردستان ایران هم بیش از پیش خود را در کمپ غرب و ارتجاع جهانی قرار داده و آمادگی ایفای نقش سناریوسیاهی در هر نوع طرح و پروژه ضد مردمی دارد. در نتیجه فراخوان ما به کارگران و مردم و صف آزادیخواه و برابری طلب جامعه کردستان ایران اینست که “نه” بی اما و اگری به کل موجودیت و افق و سیاست و پراتیک جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد باید اعلام کنیم. این جنبش و جریانات آن مانع جدی در مقابل هر تغییر مثبت در جامعه هستند. اینها مانع مبارزه رادیکال مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی، مانع تحقق آزادی و برابری، مانع تامین حقوق کارگران و زنان و نسل جوان و حقوق کودک در آن جامعه، مانع تامین آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، مانع اعمال اراده مردم در سرنوشت خویش و تضمین حاکمیت شورایی، مانع برچیدن بساط خرافه مذهبی و ملی و هر حرکت پیشرو خواهند بود. در نتیجه افق و سیاست آنها را با نیروی متحد و متشکل طبقه کارگر و مردم آزادیخواه آن جامعه باید کنار بزنیم. در مقابل و برای تحقق همه اهداف حق طلبانه و آزادیخواهانه، فراخوان ما اینست کارگران و مردم و کل صف خواستار تغییر و آزادیخواهی در آن جامعه حول افق و سیاستهای کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست گرد آیند.
در جواب به سطح دوم مسئله و به طور مشخص در عرصه رفع ستم ملی راه حل آنها هم فدرالیسم است که نسخه تباهی جامعه و عمیق کردن جدالهای قومی و کشتار و جنگ داخلی است، که نمونه های ضد مردمی آن را در جهان معاصر، در بالکان، افغانستان و عراق و اکنون سوریه دیده ایم. در این عرصه ناسیونالیسم در کردستان ایران، به غیر از وعده سناریوی سیاه و تباهی چیز دیگری ندارد. در مقابل کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست بر اساس سیاست اصولی خود مندرج در برنامه دنیای بهتر دو دهه است طرح عملی راهگشا و آزادیخواهانه را برای پایان دادن به ستم ملی و حل قطعی مسئله کرد در کردستان ایران در قطعنامه زیر ارائه کرده است که اینجا بر آن تاکید میشود.
قطعنامه درباره حل مساله کرد در کردستان ايران
نظر به اين که:
مردم کردستان طى يک دوره طولانى در رژيم هاى سلطنتى و اسلامى و نيز در رژيم هاى مختلف در عراق و ترکيه بطور سيستماتيک تحت فشار و سرکوب و ستم ملى قرار داشته اند. مساله کرد به يک گره گاه سياسى مهم نه فقط در زندگى مردم کردستان، بلکه در روند اوضاع سياسى در ايران و منطقه بطور کلى تبديل شده است. اين مساله بايد هر چه سريعتر به شيوه اى اصولى و عادلانه پاسخ بگيرد.
از نظر حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست تنها پاسخ اصولى به مساله کرد در ايران، اعلام نظر مستقيم مردم کردستان از طريق يک رفراندم آزاد در مورد جدايى يا عدم جدايى از ايران است. حزب کمونيست کارگرى به اين منظور طرح زير را ارائه مى کند.
١- خروج کامل نيروهاى نظامى و انتظامى دولت مرکزى از کردستان براى يک دوره شش ماهه قبل از برگزارى رفراندم، به منظور تضمين آزادى فعاليت و تبليغات کليه احزاب سياسى در جهت آشنا کردن مردم با برنامه، سياست ها و مواضع خويش در رفراندم. نظارت سازمان ملل و مراجع رسمى بين المللى بر خروج نيروهاى دولت مرکزى و برقرارى آزادى و امنيت فعاليت سياسى در اين دوره شش ماهه. سازمان ملل همچنين بايد عدم دخالت، تهديد و يا تجاوز نظامى از جانب دولت هاى عراق و ترکيه در اين دوره را تضمين کند.
٢- برگزارى رفراندم در مناطق کردنشين غرب کشور زير نظارت سازمان ملل، که در آن مردم کردستان در مورد تشکيل يک کشور مستقل و يا باقى ماندن در چهارچوب ايران راى خواهند داد. نتيجه اين رفراندم رسمى و قانونى و لازم الاجرا خواهد بود.
٣- از نظر ما موضوع رفراندم جدايى و يا عدم جدايى است و نه خود مختارى، فدراليسم قومى و نظاير آنها. پرسشى که مردم کردستان در چنين رفراندمى با آن پاسخ مى دهند، عبارت است از «جدايى از ايران و تشکيل يک دولت مستقل، يا ماندن در چهارچوب ايران با تضمين برابرى کامل در کليه حقوق و آزادى ها بعنوان شهروندان آزاد و متساوى الحقوق کشور»
حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست بعلاوه تاکيد بر نکات زير را ضرورى مى داند
١- برسميت شناختن حق جدايى از جانب ما به معناى توصيه اتوماتيک به جدايى نيست. حزب کمونيست کارگرى ايران – حکمتیست ، بر مبناى بررسى مشخص مجموعه شرايط سياسى و اجتماعى در مقطع آغاز عملى اين روند و با توجه به مصالح کل جنبش طبقه کارگر و آزادى و رفاه هر چه بيشتر مردم کارگر و زحمتکش در کردستان، موضع خود در رفراندم را تعيين و اعلام خواهد کرد.
٢- در عين برسميت شناختن حق جدايى، ما با هر گونه فدراليسم قومى و يا طرح هاى مختلف خودمختارى مخالفيم و آنها را نه راههايى براى حل مساله ملى بلکه نسخه هايى براى تداوم تخاصمات و کشمکش هاى ملى، برجسته کردن و ابديت بخشيدن به هويت هاى ملى و قانونى کردن جدايى هاى ملى در چهارچوب يک کشور واحد مى دانيم و رد مى کنيم.
***