جمال کمانگر – حاشیه نشینی یا به حاشیه رانده شدگان

حاشیه نشینی یا به حاشیه رانده شدگان
جمال کمانگر
شکاف طبقاتی میان غنی و فقیر  در جمهوری اسلامی ابعاد بی سابقه ای یافته است. فاصله دستمزد و هزینه یک خانوار کارگری چندین برابر زیر خط فقر اعلام شده است. بیکاری میلیونی ، نا امیدی  و بی آینده گی ارمغان نظام نابرابر سرمایه داری  برای اکثریت جامعه ایران است.  آمارهایی که از زبان مقامات جمهوری اسلامی منتشر شده است نشان از  عمق نظام طبقاتی و نابرابر در ایران است . معضل به حاشیه رانده شدگان  نظام حاکم را تهدید میکند
”  محمد سعید ایزدی، معاون وزیر راه و شهرسازی و مدیرعامل شرکت عمران و بهسازی شهری  گفت: در کشور 50 هزار هکتار سکونتگاه غیر رسمی با 20 میلیون نفر جمعیت وجود دارد و با این حجم، جامعه با مخاطرات فراوانی رو به رو است.”  علی اکبر سیاری، معاون بهداشتی وزارت بهداشت آمار حاشیه‌نشینان در کشور را هشت میلیون نفر اعلام کرد. محمدباقر قالیباف، شهردار تهران نیز پیشتر اعلام کرد 35 تا 50 درصد جمعیت تهران حاشیه‌نشین هستند.”
 فضلی وزیر کشور گفت: حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ معضل آینده کشور است”  اشتباه نکنید! قرار نیست برای کسی مسکنی ساخته شود!  و گویا اینها برای تامین بودجه مسکن مناسب برای جامعه تلاش میکنند. مسئله وزیر کشور امنیتی است. مسئله خطر شورش این رانده شدگان است. مسئله جنگ طبقاتی آتی است.
در این زمینه مقالات و بحثهای زیادی مطرح شده است  و دلیل “حاشیه نشینی” در کنار شهرهای بزرگ  را  “مهاجرت روستائیان به شهرها، مکانیزه شدن کشاورزی، رشد نامتوازن شهری، سر ریز کردن نیروی کار ، اجنتاب ناپذیر بودن این پدیده در نتیجه توسعه کشور، حاشیه ای امن برای بزه کاران”  و غیره. میدانند. راه کار مشخصی تا کنون ارائه نشده است. از خیر سر وزیر کشورشان قرار است “کمیته هایی” آنرا مطالعه و بررسی کنند و نتیجه را به اطلاع وزارت مربوطه برساند.
به نظر من صورت مسئله غلط است. “حاشیه نشینی” میتواند یک انتخاب باشد. و بار مثبتی دارد.  ممکن است این را در اذهان عمومی دامن بزند که این جمعیت میلیونی خود این نوع از زندگی را انتخاب کرده اند. بنا براین اینها “حاشیه نشین” نیستند بلکه به حاشیه رانده شدگانی هستند که  سود پرستی نظام سرمایه داری آنها را وادار به این شرایط اسف بار کرده است. اینها کارگران و خانواده هایشان هستند که به دلیل ناتوانی در پیدا کردن یک سر پناه امن و در خور انسان امروز تن به این خفت داده اند. به حاشیه رانده شدگان در ایران با “گتوهایی” که بر اساس قومی و مذهبی و نژادی در حاشیه بعضی شهرهای اروپایی  قابل مقایسه نیست. وقتی دستمزد یک کارگر در ایران  ماهانه  500هزار تومان است. و کرایه یک آپارتمان یک خوابه  چندین برابر دستمزد کارگر است راهی جز انتخاب این شرایط سخت برای کارگر و خانواده اش باقی نمی ماند. طبق همین آمار ها حدود دو میلیون واحد مسکونی خالی از سکنه در ایران وجود دارد. که اگر اجاره آن با دستمزد کارگران خوانایی داشته باشد میتواند بخش بزرگی از این معضل را حل کند.
خانواده هایی که به حاشیه شهرها رانده شده اند از کمترین امکانات رفاهی، آموزشی و بهداشتی برخوردارند. این در حالی است که ثروت و سامان موجود در جامعه  بسیار فراتر از نیازمندیهای جامعه 70 میلیونی ایران است. این جمعیت بیست میلیونی به حاشیه رانده شده در تولید و انباشت سرمایه در ایران نقش دارند. اینها روزانه ثروت تولید میکنند. این حق طبیعی این بخش از جامعه است که از مسکن در خور و مناسبی  بر خوردار باشند.
 از نظر ما “تامين و تضمين مسکن مناسب، از نظر فضا، بهداشت و ايمنى و خدمات شهرى (برق، آب گرم و سرد، آشپزخانه، حمام و دستشويى داخل ساختمان، وسايل تهويه و گرما، امکان اتصال به شبکه هاى تلفنى و تلويزيونى و دسترسى به خدمات عمومى محلى) براى همه .  هزينه مسکن نبايد از 10 درصد درآمد فرد يا خانواده بيشتر باشد و مابقى هزينه، در صورت لزوم بايد توسط سوبسيد دولتى تامين گردد. بى مسکنى و يا اجبار افراد به زندگى در مسکن پائين تر از استانداردهاى مصوب، غير قانونى است و مراجع دولتى موظف به فراهم کردن فورى مسکن مناسب براى کليه شهروندان هستند.” ( یک دنیای بهتر برنامه حزب حکمتیست)
****