خدامراد فولادی
من فلسطینی ِ توام
مرزها را که پاک کنیم از نقشه ی جغرافیا
نام ها را که برداریم از روی آدمها
من فلسطینی ِ توام
در سرزمینی که
اجازه ی نفس کشیدن ندارد
شعر به آزادی
عشق به آزادی
زندگی کردن به آزادی.
من فلسطینی ِ توام
که می چکانی ماشه را هر روز
روی شقیقه ی شعرم
تا صدای اش را بلند نکند
روی صدای تو
که شلیک میکند هر روز
رگبارهای دشنام
به حنجره ی آوازخوانان آزادی
به حنجره ی آوازخوانان عشق
به حنجره ی آوازخوانان زندگی.
دل نسوزان برای فلسطینی ها
وقتی بمباران می کنی هرروز
با عربده های ات
خانه ی آرامش مرا
که فلسطینی ِ
کینه ی دیرین ِ طبقاتی ِ توام.