مصاحبه کمونیست هفتگی با فاتح شیخ
پیرامون بیانیه حزب حکمتیست درباره سناریوی سیاه در عراق و راه برونرفت از آن
کمونیست هفتگی: در بیانیه اخیر حزب حکمتیست، “سناریوی سیاه در عراق و راه برونرفت از آن”، به درستی تاکید شده که بحران کنونی عراق حاصل دو لشکرکشی آمریکا در سالهای ١٩٩١ و ٢٠٠٣ به آن کشور است. سئوال این است چرا متاسفانه بعد از ٢٣ سال، اوضاع عراق نه تنها بهبود پیدا نکرده بلکه حمله داعش و تصرف بخشهای از عراق، اوضاع سناریو سیاه آن جامعه را وخیم تر کرده است؟ چرا اوضاع عراق به بن بست رسیده است؟
فاتح شیخ: بیانیه حزب حکمتیست علاوه بر این واقعیت که بحران عراق حاصل دو لشکرکشی ١٩٩١ و ٢٠٠٣ آمریکا و متحدانش علیه عراق است، بر واقعیت دیگری هم به طور کنکرت تر تاکید دارد که این بحران فاجعه بار “مشخصا حاصل شکست تجربه استبداد سیاسی مبتنی بر تفرقه و تقسیم مذهبی و قومی است. نظامی که آمریکا هماهنگ با دخالت مستقیم و مستمر رژیم اسلامی ایران، با واسطه همین دستجات در حال جنگ، بر جامعه عراق تحمیل کرده است. این نظام فدرالی که همه طرفهای جنگ و جدال جاری از آن به عنوان چارچوب تعقیب منافع غارتگرانه خود استفاده کرده اند اکنون به شکست و بن بست رسیده است”. شکست و بن بست کنونی، حاصل سیر انباشته شدن تناقضات این نظام و حل نشدن و پیچیده تر شدن آنهاست.
باید دید در این ٢٣ سال بر جامعه عراق چه گذشته است؟ دوازده سال محاصره اقتصادی به دنبال جنگ ١٩٩١، جامعه را فلج کرد. پس از اشغال عراق در سال ٢٠٠٣ هم یازده سال دخالت توامان آمریکا و جمهوری اسلامی برای سرهمبندی کردن یک استبداد مذهبی قومی جدید به جای استبداد فرسوده رژیم بعث در قالب فدرالیسم موجب شد که شکاف و تفرقه مذهبی و قومی در صفوف شهروندان جامعه گسترش یابد، تثبیت گردد و نهادینه شود. اینکه قالب فدرالیسم در عراق فروریخته است فقط صحبت ما کمونیستها نیست. ما همیشه گفته ایم فدرالیسم نسخه از هم پاشیدن جامعه است. امروز بخشی از نیروهایی هم که در تلاش برای تحمیل ترتیبات فدرالی بر جامعه شریک بوده اند به شکست تلاش خود و به شکست “تجربه فدرالیسم” اعتراف میکنند.
اما بحران فاجعه بار عراق تنها به شکست سیستم حکومتی فدرالی محدود نمانده است. آواری که از این گذشته ٢٣ ساله و بویژه از تجربه یازده ساله فدرالیسم و شکست آن بر سر جامعه و زندگی مردم خراب شده است بسیار فراتر و فراگیرتر از خود بحران نظام حکومتی است. تصویری که رسانه های رسمی دولتی از جنگ و جدال این ٢٣ سال عراق داده اند و میدهند فقط جنگ دولتها و کشمکش جریانات رقیب شریک در قدرت را نشان میدهد. بلائی که این جنگ و کشمکشها به سر جامعه و دهها میلیون شهروند آن آورده از تصویرشان غایب است. هر روز از تلویزیون می بینیم که فلان بخش از اهالی موصل و تلعفر و فلوجه و فلان شهر دیگر آواره و جابجا میشوند و از شهرنشین به کمپ نشین تبدیل میشوند. هر روز خانه و اماکن عمومی و زیرساخت جامعه ویران میشود. اما از دید رسانه های رسمی و دولتی انگار همه چیز در جنگ داعش و هم جبهه ایهایش با نیروهای مالکی و همپیمانانش خلاصه میشود. این جنگها قبل از هر چیز جنگ علیه شهروندان و مدنیت جامعه است. حاصل بلافصل آن هم سلب اراده مردم است. سناریوی سیاه اساسا متکی به استیصال مردم و سلب اراده آنها در منگنه جنگ دولتها و جریانات ارتجاعی و تروریستی است. مادام که جنبشی قدرتمند و متکی به نیروهای اعماق جامعه با رهبری کمونیستها و پیشروان آزادیخواه جامعه علیه چنین وضعیت سناریو سیاهی برپا نشود گریبان جامعه از چنگ این وضعیت رها نمیشود. بیشتر از ٢٣ سال هم میتواند طول بکشد. علت ادامه این وضعیت در این ٢٣ سال متاسفانه غیاب چنین جنبشی از طرف قطب سوم، قطب اکثریت جامعه است، قطب انسانهای پایمال شده اعماق جامعه که با احیای اراده خود علیه این وضعیت فاجعه بار بتوانند خود را از موقعیت قربانیان به موقعیت قهرمانان نجات جامعه و پرچمداران برونرفت از سناریوی سیاه ارتقاء دهند. این شدنی است. در ظرفیت جامعه عراق هست. جامعه عراق و هیچ جامعه امروزی ای محکوم به این سرنوشت سیاه نیست.
نباید گذاشت مردم در برابر وحشت آفرینی داعش ها و مالکی ها و دیگر صحنه گردانان بحران کنونی مرعوب شوند و به بازگشت اوضاع قبل از تعرض داعش تن بدهند. هیات حاکمه کنونی نباید مجال یابد که نسخه ویرانگر دیگری این بار به نام “کنفدراسیون دولتهای شیعه و سنی و کرد” یا مشابه آن را به جامعه تحمیل کند. کمونیستها و پیشروان آزادیخواه میتوانند پرچمدار امید و افقی فراتر از وضعیت سیاه کنونی برای عراق باشند. شکست نظام فدرالی در عراق فراخوان صریحی به مردم آزادیخواه برای بزیر کشیدن کامل این نظام و استقرار یک نظام سکولار غیرقومی غیرمذهبی به جای آن است.
کمونیست هفتگی: در بیانیه در مورد راه برونرفت عراق از سناریوی سیاه عراق به بر پا کردن جنبش مقاومت قدرتمند اشاره شده است. ابزارهای برپا کردن این جنبش مقاومت در شرایطی که شیرازه این جامعه به هم ریخته است کدامها هستند؟
فاتح شیخ: در بیانیه بر احیای اراده مردم به عنوان نقطه عزیمت برونرفت از سناریوی سیاه عراق تاکید شده است. چراکه بنیاد سناریوی سیاه سلب اراده مردم است. ورق را باید برگرداند. نفی وضعیت سلب اراده مردم، احیای اراده مردم در پراتیک سازمانیافته و آگاهانه و دخالتگرانه عمل مستقیم با تکیه به تاکتیکهای درست و نهایت درجه دقیق است. جنبش مقاومت قدرتمند در عین اینکه حاصل احیای اراده مردم در این ابعاد است، همزمان به سهم خود ظرف به میدان آمدن مردم و احیای گسترده تر اراده آنها در مقیاس اجتماعی وسیع و تعیین کننده است.
هر جا تعرض به حقوق و حیات توده های وسیع مردم صورت گیرد، که در عراق به نهایت درجه صورت گرفته و میگیرد، زمینه اجتماعی برای مقاومت و برپائی جنبش مقاومت قدرتمند فراهم میگردد. این زمینه و این پتانسیل اجتماعی را باید شناخت و از قوه به فعل در آورد. اولین ابزار برپا کردن چنین جنبش مقاومتی، وجود انسانهای تشنه آزادی و رهایی است. انسانهایی که با عشق پرشور به آزادی علیه این وضعیت سیاه به پا میخیزند تا با سازمان دادن اشکال گوناگون مقاومت توده ای، ازجمله بدون کمترین تردید با سازمان دادن مقاومت مسلحانه،، ورق را به نفع مدنیت جامعه برگردانند.
عراق جامعه ای سرمایه داری است. کارگران و توده های اعماق جامعه هیچ نفعی در جنگ و کشمکش بخشهای رقیب طبقه حاکم سرمایه دار بر سر سهمشان از قدرت و ثروت ندارند، بلکه هر روز دارند به گوشت دم توپ و قربانیان آن جنگها و کشمکشها تبدیل میشوند. این نیروی اجتماعی که تولید کنندگان ثروت جامعه اند، تنها نیرویی هستند که قادرند شیرازه از هم گسیخته جامعه را مجددا به هم ببافند. در صفوف این نیروی اجتماعی، کمونیستها و پیشروان آزادیخواه کم نیستند. کمونیستهای فعال و دخالتگر و رهبر و سازمانده میتوانند این تحول مهم اجتماعی را رهبری کنند و به نتیجه برسانند. مساله این است که آیا اراده میکنند که در صحنه سیاست این جامعه به هم ریخته، در قامت بازیگران اصلی و فعال ظاهر شوند یا مایلند در دایره باطل حاشیه نشینی و عدم دخالتگری و بی آلترناتیوی درجا بزنند. جوهر کمونیسم و هر حرکت آزادیخواهانه، دخالتگری فعال در صحنه سیاست جامعه است.
کمونیست هفتگی: بخش دیگری از بیانیه، به رفراندم در کردستان عراق اختصاص یافته و در آن اعلام شده که حزب حکمتیست در شرایط کنونی مدافع جدائی و استقلال کردستان عراق است. دلایل دفاع از برگزاری رفراندم و استقلال کردستان در این شرایط چیست؟ مخالفان این بحث میپرسند آیا بحث رفراندم در این شرایط اساسا درست است؟ در جهت تایید پاره پار کردن جامعه عراق نیست؟ هم جهتی با بخشی از احزاب ناسیونالیست کردستان عراق نیست؟
فاتح شیخ: سیاست دفاع از رفراندم و دفاع از جدائی و استقلال کردستان عراق، بخشی از مشی عمومی تاکتیکی در قبال بحران جاری عراق است. در جواب سوالات بالا درباره وضعیت سناریوی سیاه عراق و راه برونرفت از آن صحبت کردیم. کردستان عراق وضعیتی جدا از بقیه عراق دارد و راه برونرفت جداگانه ای هم میطلبد.
واقعیات سیاسی ٢٣ سال اخیر بر متن تاریخ معاصر عراق، وجود یک شکاف آشکار و جدی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میان مناطق کردنشین عراق با بقیه مناطق وسط و جنوب عراق را اثبات میکند. این شکاف بدوا محصول ستمگری ملی شدید و جنایات گسترده و مستمر حکومتهای مرکزی پی در پی عراق علیه اهالی مناطق کردنشین است که طی بیش از نیم قرن گذشته به جدال و کشمکش نظامی درازمدت، با فواصل کوتاه صلح و سازش، میان ناسیونالیسم عرب حاکم بر عراق و ناسیونالیسم کرد شکل داده است. حاصل ستمگریها و جنایات دولتهای مرکزی و حاصل جدال و کشمکش دو ناسیونالیسم عرب و کرد، شکل گرفتن دو هویت قومی متمایز و متقابل عرب و کرد در عراق است. این دو هویت در قوانین اساسی متوالی عراق، تثبیت و نهادینه شده است اما در دو موقعیت نابرابر. وقتی در قانون اساسی بعد از سقوط رژیم سلطنتی عراق در کودتای ١٤ ژوئیه ١٩٥٨ و قوانین اساسی بعدی ازجمله در “دستور” (قانون اساسی) کنونی، تصریح میشود که عراق از دو ملت “اصلی” عرب و کرد تشکیل شده اما در همان حال دولت عراق یک دولت عربی عضو جامعه عرب تعریف شده است، یعنی هویت ملی عربی اصلی تر و هویت ملی کرد درجه دوم است
محتوای سیاسی مساله کرد در عراق، همین شکاف واقعی تاریخا ایجاد شده است که در یازده سال گذشته هم کمتر نشده بلکه بیشتر و عمیقتر شده است. در این همه سال کردستان عراق و بقیه عراق به هم نزدیکتر نشده اند. از هم دورتر شده اند. بیش از دو دهه است که کردستان عراق به طور دوفاکتو مستقل است درحالیکه از لحاظ سیاسی و حقوقی تابع حکومت مرکزی است. چند ماه است بودجه از بغداد نیامده حقوق کارمندان در کردستان پرداخت نمیشود. کنترل هوایی بغداد برای پرواز هواپیماها از فرودگاههای کردستان مشکل ایجاد میکند. سهمیه تعیین شده بودجه فلان درصد است اما حکومت مرکزی با دستاویزهای گوناگون آن را کاهش میدهد. حکومت مرکزی برای فروش نفت مناطق کردستان طبق موازین توافق شده در قانون اساسی مانع میتراشد. بلاتکلیفی سیاسی و نابسامانی حاصل از این رابطه غیرواقعی، تنها با فراتر رفتن از آن و تشکیل دولت مستقل کردستان قابل رفع است. راه حل این معضل، برگزاری رفراندم آزاد در مناطق کردنشین با نظارت مراجع بین المللی برای تضمین رسمیت یافتن قانونی نتیجه آن است. این یک راه حل سیاسی و کارساز است که بر خلاف پروپاگاند مخالفان رفراندم موجب جنگ نیست، بلکه آلترناتیو سیاسی جنگ و راه جلوگیری از درگیری نظامی حکومت مرکزی و منطقه کردستان عراق است.
اگر تا امروز خواست استقلال کردستان عراق خواست سیاسی عادلانه و لازم به دفاعی بوده است، با شرایط جدیدی که پیش آمده است دیگر نفس استقلال به یک ضرورت سیاسی برای پایان دادن به بلاتکلیفی سیاسی و نابسامانی جامعه کردستان عراق بدل شده است. راه حل سیاسی این مساله مراجعه به آراء مردم مناطق کردنشین شمال عراق (شامل اقلیم کردستان و مناطق کردنشین خارج آن) از راه برگزاری رفراندم است. امروز جامعه کردستان عراق و حکومت اقلیم کردستان از دو موقعیت و دو دیدگاه جداگانه در ارتباط با حکومت مرکزی به بن بست رسیده اند و در برابر انتخاب آینده سیاسی دیگری قرار گرفته اند.
با خروج نیروهای تابع مالکی از مناطق کردنشین خارج اقلیم و کنترل آن مناطق توسط نیروهای مسلح (پیشمرگ) حکومت اقلیم کردستان، وضعیت بن بستی در رابطه حکومت اقلیم با حکومت مرکزی بر سر تعیین تکلیف این مناطق به وجود آمده است. این بن بست یا با جنگ شکسته میشود یا با همه پرسی و مراجعه به آراء مردم آن مناطق. طبق توافق دو طرف (ماده 140 معروف) قرار بود سال ٢٠٠٧ همه پرسی برگزار شود اما حکومت مرکزی سر باز زده است. امروز سوال این است که همه پرسی برگزار شود یا حکومت مرکزی برای باز گرفتن آن مناطق لشکرکشی کند. راه سومی وجود ندارد.
تعیین تکلیف رابطه همه مناطق کردنشین عراق با حکومت مرکزی هم یا از راه رفراندم و مراجعه به آراء مردم این مناطق صورت میگیرد و یا با تحمیل تبعیت کردستان عراق از دولت مرکزی. راه سومی وجود ندارد. رابطه فدرالی به شکست و پایان خود رسیده است. آن دسته از مخالفان رفراندم که نگران “پاره پاره شدن جامعه عراق” هستند آیا متوجه نیستند که در مورد کردستان عراق واقعیت “پاره پاره شدن” و جدائی دوفاکتو از ٢٣ سال پیش پراتیک شده است. مساله بر سر رسمیت دادن حقوقی به آن دوفاکتو یا ادامه بلاتکلیفی سیاسی و حقوقی است.
هدف و اجندای حکومت کردستان عراق و احزاب شریک در آن از برگزاری رفراندم و استقلال، با هدف و اجندای جامعه و مردم کردستان عراق یکی نیستند. هدف احزاب حاکم از قطع رابطه با حکومت مرکزی، مشروعیت بخشیدن به ادامه حاکمیت در شکل و شمایل کنونی بر مردم کردستان است. هدف مردم کردستان از قطع رابطه با دولت مرکزی و استقلال، میتواند ایجاد زمینه مساعدتر مبارزه در راه تغییر وضع موجود، در راه فرارفتن از دو دهه حاکمیت جابرانه آن احزاب و بنا کردن نظام سیاسی مبتنی بر وسیعترین حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی، نظامی سکولار غیرقومی و غیرمذهبی است. کاراکتر جامعه مدرن کردستان عراق و مردم آزادیخواه آن چنین نظامی را میطلبد.
دوره کنونی تا برگزاری رفراندم، تحقق استقلال و پیامدهای سیاسی بعدی میتواند دریچه ای باشد برای نقد عملکرد ٢٣ سال حاکمیت احزاب ناسیونالیست حاکم از زاویه منافع مردم کردستان، برای ارائه ادعانامه در برابر کارنامه سیاسی آنها و در دفاع از گسترده ترین حقوق و آزادیهای سیاسی. دخالت فعال کمونیستها و پیشروان آزادیخواه در این پروسه و استفاده ماکسیمم از این دریچه امری واضح و ضروری است.
حزب حکمتیست در بیانیه خود علاوه بر دفاع از رفراندم و گزینه جدائی و استقلال کردستان عراق، اعلام کرده است که از نتیجه چنان رفراندمی، خواه رای به جدائی و یا به ماندن در چارچوب کشوری عراق باشد، حمایت میکند و در صورت رای به جدائی، در برابر هر تعرضی به تصمیم سیاسی مردم، از حق جدائی کردستان و از نتیجه رفراندم دفاع خواهد کرد.
با تشکر
کمونیست هفتگی