صلح هم اكنون، ترور موقوف
سيف خدايارى
دور جديدى از تهاجم ارتش اسرائيل به غزه شروع شده است. بهانه اين جنگ هر چه باشد، توجيهى براى سياست جنگ افروزى دولت حاكم در اسرائيل نيست. بمباران كردن غزه و آوار كردن منازل مسكونى بر سر ساكنان آن از سوى ارتش اسرائيل هيچ توجيهى جز بهانه جويى و جنگ طلبى دولت ناتنياهو ندارد.
دور جديد حمله به غزه بعد از حادثه تروريستى و وحشتناك ربودن سه نوجوان اسرائيلى و به قتل رساندن آنها توسط افراد ناشناس صورت گرفت. اين سه نوجوان روز دوازدهم ژوئن هنگام برگشت از مدرسه دينى ربوده شدند و جسد آنها پس از حدود بيست روز كشف شد. طى اين بيست روز موجى از انزجار به درست و احساس عاطفى شديد نسبت به اين عمل شنيع كشور اسرائيل را در برگرفت و همزمان با آن يهوديان افراطى و نيروهاى دست راستى با استفاده از فضاى شكل گرفته، موجى از نفرت قومى و مذهبى را عليه ” اعراب” و ” مسلمانان” دامن زدند. دولت اسرائيل گروههاى تروريست اسلامى و از جمله حماس را عامل اين واقعه تروريستى مى دانند و همين اقدام سياسى به متشنج كردن فضا كمك كرد. بعد از به خاكسپارى اجساد قربانيان اين حادثه، خيابانهاى اورشليم به ميدان تعرض فاشيستى عليه شهروندان ” عرب” و ” مسلمان” اسرائيل تبديل شد. شعار ” مرگ بر عرب” و ” ما خواهان انتقام هستيم” به شعله ور كردن آتش خشم كور نژاد پرستانه عناصر دست راستى و فاشيست تبديل شد و چند ساعت بعد يك نوجوان شانزده ساله فلسطينى ربوده شده و جسد او را در جنگلهاى حومه شهر پيدا كردند. پزشك قانونى از زنده سوزاندن اين نوجوان خبر مى دهد و پليس اسرائيل شش نفر از يهوديان افراطى را در رابطه با همين واقعه تروريستى دستگير كرده است. به دنبال اين رويدادهاى تأسف آور تب جنگ گروه تروريستى حماس و دولت تروريست اسرائيل بالا گرفت و تا اين لحظه دهها شهروند فلسطينى ساكن غزه جان خود را در بمباران هوايى از دست داده اند و غزه بار ديگر به موزه جنگ تروريسم اسلامى – يهودى تبديل شده است.
اين جنگ تكرار تراژيك هزاران مورد جنگ و ترور است كه از هفتاد سال پيش سرنوشت مردم را در اين منطقه رقم زده است. ترور سه نوجوان و در واقع سه شهروند غيرنظامى از سوى هر جريان و يا افرادى قطعا محكوم است اما نبايد بهانه از سرگرفتن جنگى خونين و خانمانسوز باشد. بزعم تمام كسانى كه سياستهاى جنگ افروزانه دولت اسرائيل و گروههاى تروريست اسلامى در فلسطين را شاهد بوده اند، اين حادثه تلخ صرفا يك بهانه است. به احتمال قوى اين حادثه تروريستى كار حماس است اما احتمالات ديگرى نيز مى توان برشمرد كه تا يك نتيجه روشن از نظر حقوقى نمى توان به آن برخورد كرد. به علاوه مجازات دسته جمعى فلسطينيهاى ساكن اسرائيل از حربه هاى كثيف دولت اسرائيل در اين مدت بود كه ابعاد آن غيرانسانى و ترورآسا است. بعد از ربودن اين نوجوانان منطقه حبرون در يك محاصره نظامى قرار مى گيرد و بيست و سه هزار كارگر عرب كه روزانه از اين منطقه راهى كار مى شوند، محروم از كار و نان مى شوند، حمله به ” اعراب” جزو امور عادى و روزانه يهوديان افراطى مى شود و مسافران وسائط حمل و نقل عمومى فقط به خاطر ” نژاد” متفاوت از سوى يهوديان افراطى پايين كشيده مى شوند. همچنين حمله به غزه به بهانه موشك پراكنى گروه تروريستى حماس و بمباران كردن منازل مسكونى جزو جنايات جنگى است كه هيچ توجيه حقوقى ندارد.
اين جنگ در بطن شرايطى بحرانى در خاورميانه صورت مى گيرد كه نفرت مذهبى از مشخصه هاى اصلى آن است. در عراق و سوريه هم اكنون ميليونها شهروند در كابوس قطع گردن و دست توسط شمشير اسلام ناب محمدى در دست هارترين نمونه بربريت معاصر هستند. ” سنى” يا ” شيعه” به طوق لعنتى تبديل شده است كه هر روز صدها نفر را به فجيع ترين شكل ممكن به كام مرگ مى فرستد. ” يهوديان” كه خود قربانى يكى ديگر از صحنه هاى هولناك نفرت مذهبى هستند بايد بيش از هر گروهى كه برچسب كاذب مذهبى خورده اند، خطر اين نفرت كور را درك كنند و آتش آن را در نطفه خفه كنند. اما شواهد حاكى از اين است كه در بلبشوى داعش و خاورميانه، هويت قومى و مذهبى بيش از هر پديده اى برجسته مى شود.
به اين وضعيت مرگبار بايد خاتمه داد. ميليونها نفر از ساكنان اسرائيل و فلسطين اين جنگ را مانعى بزرگ در يك زندگى عادى و سرشار از شادى و خلاقيت مى دانند. ساكنان كنونى فلسطين و اسرائيل به عنوان شهروندان زنده امروز نمى خواهند تاوان نسلهاى پيشين را( اگر هم دستى در اين نزاع خونبار داشته اند) پس بدهند. جنبش “صلح هم اكنون” در اسرائيل و ” بيانيه جوانان غزه” دو نمونه بارز جنبشى زنده و انسانى است كه صلحى پايدار و با تكيه بر هويت انسانى و نه هويتهاى كاذب قومى- مذهبى تحميل شده بر مردم مى خواهند و براى آن مبارزه مى كنند. سرنوشت مردم اسرائيل و فلسطين را بايد از دست تروريسم دولتى بيرون كشيد و به طبقه كارگر، انسانهاى آزاديخواه و سكولارى سپرد كه هيچ منفعتى در اين جنگ ندارند.حتى راه حل مطلوب دو دولت مستقل نيز با واقعيت جامعه انتگره شده فلسطين – اسرائيل تطابق ندارد و بشريت متمدن امروز مى تواند رؤياى يك پيكره واحد جغرافيايى با تكيه بر حقوق جهانشمول و شهروندى مستقل از زبان، رنگ پوست، محل تولد و …. را متحقق كند. اين مبرميت سياسى در درجه اول به تلاش و مبارزه طبقه كارگر و انسانهاى آزاديخواه آن منطقه و در درجه دوم به همبستگى كمونيستهاو آزاديخواهان دنيا گره خورده است.