ایرج فرزاد -در باره استقلال کردستان عراق

در باره استقلال کردستان عراق

 ایرج فرزاد

این روزها بحث هائی در مورد درستی یا نادرستی استقلال کردستان عراق طرح شده اند. من فعلا از پاسخ ها و نسخه های کلیشه ای صرفنظر میکنم، چرا که فکر میکنم مساله ای که امروز و در شرایط کنونی جامعه عراق به جلو صحنه پرتاب شده است، کمتر ارتباطی با ستم ملی و حق تعیین سرنوشت ملت کرددارد.

از سناریوهای پشت پرده و پنهان نمیتوان با حدس و گمان سخن به میان آورد. اینکه آیا پیشروی سریع و برق آسای داعش، یکی از سناریوهائی باشد که دولت آمریکا برای تغییر آرایش سیاسی جامعه عراق، و بویژه پس از ناکامیدر تثبیت حکومت فدرال، خاصه در دوره نوری المالکی، در دستور روز گذاشته باشد، یکی از گمانه زنیها است. با اینحال واقعیت این است که بویژه پس از اعلام خلافت اسلامیتوسط ابوبکر البغدادیدر مسجد نورالدینشهر موصل، سخنگویان دولت آمریکا اعلام کردند که دلیلیبر غیر واقعی بودن آن تصویر ویدئوئی خلیفه مسلمین را در دست ندارند.

اما از طرف دیگر همین مقامات آمریکائی نسبت به یک اتفاق واقعی تر، جنجالی تر و بسیار صریح تر، یعنی اعلام خواست استقلال کردستان عراق توسط مسعود بارزانی، خود را به نشنیدن زدند و بر تشکیل یک دولت فراگیر، کماکان پای فشردند. جناب خلیفه، ظاهرا در برابر تمام نرمهای سیاسی و حتی علیرغم مخالفت صریح دولتهای منطقه، بدون هیچ رفراندومو وارد شدن به هیچ پروسه دمکراتیک، در واقع خود را به عنوان یکی از ستونهای دولت فراگیرموعود، تحمیل کرده است. اتفاقات آتی روشن خواهد کرد که آیا هیاهوی تبلیغاتی دولت آمریکا علیه اسلام گرایان افراطینوعی زدن به جاده خاکی برای رد گم کردن بند و بستهای پنهانی با ائتلاف بعثی ها و بخشی از جریانات سنیبوده است یا خیر. اما در هر حال یک واقعیت را از فحوای اظهار نظرهای سیاسی مقامات رسمی آمریکا و در دستور نبودناقدام نظامی علیه داعشمیتوان تشخیص داد. این جماعت در کشمکش بین جمهوری اسلامی و آمریکا، و نیز بین آمریکا و سوریه و منافعآنان در عراق یک وزنه و یک گروه فشاراند. در حکومت فراگیرموعود، وزن طرفداران رژیم جمهوری اسلامی در عراق، احتمالا با قانع کردن مالکی و حزب الدعوه برای دست کشیدن از سماجت تمامیت خواهانه، و نیز تضعیف بیشتر موقعیت دوستانرژیم اسلامی در میان نیروهای دولت اقلیمکردستان عراق، به مراتب کمتر خواهد بود. تمام سعی و تلاش دولت آمریکا همین است که به دوستانخود در حکومت اقلیم بفهماند که تشکیل یک دولت کمتر طرفدار رژیم جمهوری اسلامی، به نفع کردهاهم هست و آنها در دولت فراگیرموعود بیشتر به حساب می آیند. شاید اگر میراث کارشکنیهای نوری المالکی در ارسال سهمیه ۱۷ در صدیحاصل از فروش نفت عراق به حکومت اقلیم ادامه یابد، آنوقت دست مقامات محلی در کردستان عراق را برای استخراج و فروش نفت خام در کردستان باز تر بگذارند. این وعده را دولت آمریکا با توجه به مناسباتی که با دولت ترکیه دارد، میتواند تضمین کند.

بعلاوه رفراندوم و مراجعه با آراء عمومیبرای استقلال کردستان عراق، با توجه به ادعاهای دیرین ترکیه بر شهر نفت خیزکرکوک، و نیز وجود یک اقلیت قومی ترکمنمیتواند مشکل ساز باشد و خطر تنش بین ترکیه و دولت اقلیم را دامن بزند. رژیم جمهوری اسلامی هم که بیکار نمینشیند و از طریق دوستانخود در میان جریاناتی چون اتحادیه میهنی و گوران( تغییر، جریان وابسته به نوشیروان مصطفی) و خرده فراکسیونهای اسلامی موجود در پارلمانفعلی اقلیم کردستان، اهداف خود را تعقیب خواهد کرد.

طرح رفراندوم و مراجعه به مردماز سوی مسعود بارزانی فقط سوزاندن فرصت بود. قدر مسلم این است که در صورت ادامه این وضعیت بلاتکلیفیسیاسی و مدنی و حقوقی در کردستان عراق، و در شرایطی که زندگی اقتصادی مردم کردستان به سهمیه ۱۷ درصدی گره خورده و در گروگان توافقنامه دوره پس از جنگ سال ۲۰۰۳ مانده است، مردم کردستان عراق در رفراندوم موعود با اعتماد و اطمینان به یک تصمیم و اراده سیاسی قاطع روبرو نخواهند بود. به احتمال زیاد، با توجه به خطرسقوط نفوذ سیاسی اتحادیه میهنی و جریاناتی چون گوران و اسلامی ها که در این سالها در لابلای شکاف دیرین بین پارتیو اتحادیه، یا جلالی و ملائیو نیز جاخوش کردن در شکاف بین دولتهای منطقه، به کرسی و صندلی پارلمان اقلیم و فراکسیونرسیده اند، طرح رفراندوم، حداقل در مناطق تحت نفوذ این دوایر پاسخ منفی خواهد گرفت. اینها موجودیتخود را هم اکنون در خطردیده اند و به همین دلیل است که با غرولند به مخالفت با طرح استقلال کردستان عراق برخاسته اند. تعجب آور نبود که داویر مختلف ناسیونالیسم کرد و بویژه طرفداران خطجلال طالبانی، انگار با دورنمای افت و ریزش سیاسی خود، بجای ذوق و شادی از طرح آرزوهای دیرین ملت کردبرای استقلال، به عزا نشستند و سکوتی گورستانی در پیش گرفتند. وقتی هم که قدری به استدلالهایشان گوش میدهی، انگار دارند با خط دیرین مام جلال“(عمو جلال) بیعت میکنند و علیه رهبری عشیرهبارزانی و مرزبندی ناموسی با ماجرای ۳۱ آب“( ۳۱ اوت سال ۱۹۹۶ که در آن در پی تهاجمات جماعت جلال طالبانی برای تسویه حساب و پاکسازی بارزانی ها و پارتی، مسعود بارزانی موجودیتخود را در خطردید و دست به دامن ارتش صدام حسین شد)

نظر شخصی من این است که مسعود بارزانی می بایست بجای حواله دادن مردم به ناکجا آباد رفراندوم و همه پرسی، و بجای تردید و دو دلی و منتظر وزش باد مساعد، بلافاصله پس از کنترل کرکوک، کردستان عراق را به عنوان دولت اعلام میکرد. موکول کردن یک تصمیم و اراده آنهم در فرصتی که تکرار آن تقریبا از محالات است، به رفراندومی با نتایج غیر قابل پیش بینی و پر از ابهام، در واقع یعنی اینکه نگذاریدمستقل شویم. در اوضاع کنونی جامعه عراق، و در شرایطی که آینده این جامعه هنوز در تخمیر سناریوهای پشت پرده و مرموز است، یک راه سر راست برای تعیین تکلیف سرنوشت مدنی و حقوقی مردم کردستان عراق، اعلام یک دولت مستقل است.

در یک شرایط متفاوت، در اوضاعی که یک دولت بر عراق حاکم است، در اوضاع متعارفی که مردم عراق تحت یک قانون، که شکی نیست حالا حالاها بورژوائیخواهد بود، زندگی میکنند، و در شرایطی که ما با یک عراق تکه پاره شده بین انواع جک و جانورهای قومی و قبیله ای و اسلامی روبرو نباشیم، یک راه حل واقعی و متمدنانه برای مردم کردستان، همین رفراندوم است. اما در شرایط فعلی که از شیرازه مدنی جامعه عراق اثری بر جای نمانده است، در منطقه کردستان که امکان مادی پایان دادن به بلاتکلیفی سیاسی و حقوقی فراهم شده است، رفراندوم و تغییر مساله مدنیت و سرنوشت حقوقی جامعه به مساله ملی و ستم ملی، دفع الوقت، غیر سیاسی، و رو برگرداندن از مساله واقعی پیش رو است. یک دولت بورژوائی، و در اینجا حتی آمیخته با عشیره گری در کردستان عراق، بر یک وضعیت انتظار، بلاتکلیف، آویزان و زیر کابوس همیشگی زندگی بی تضمین اقتصادی و گرو گرفته شده در قول و قرارهای یک حکومتفروریخته و عملا ناموجود، ارجحیت دارد.

من شخصا بسیار علاقمند بودم که نیروی محرکه نجات وضعیت بلاتکلیف در عراق و کردستان عراق، یک جریان و سازمان و تشکل پیشرو و مترقی و سوسیالیست باشد. اما متاسفانه تاریخ را از روی لیست آرزوهای انسانها نمینویسند. گرایش و جریاناتی که در عین اینکه حرف حساب دارند و با لیستی بلند بالا از آرزوهای انسانی، در معادلات کنونی جامعه عراق، شامل کردستان آن نیز، نیرونیستند. مردم، حرف و ادعاهای جریانات سیاسی را در موقعیت و وزن و نیروی سیاسی شان ضرب میکنند. تحلیل های خوب و عمیق و همه جانبه، اما فاقد پشتوانه اجتماعی و فاقد ارادهبرای به عمل در آوردن آنها، انظار مردم عادی را حتی خراش هم نمیدهند. اینجا شاید ما شاهد جلا دادن شمشیرها در دور و تسلسل تکراری و باطل جنگ مواضعباشیم، اما قطعا به سرنوشت میلیونها مردم عادی که از سوسیالیستها و سیاستمداران و حزب انقلابی و پیشرو انتظار رهبری جامعه و عبور دادن آن از تندپیچهای خطرناک را دارند، نا مربوط است.

۱۰ ژوئیه ۲۰۱۴

iraj.farzad@gmail.com