ایرج فرزاد
یادداشتهای روزانه- ۴۳، سوم دسامبر ۲۰۱۲
“کینگ آرتور” مانتی پایتون*
جمع کورش مدرسی به بهانه “پیوند دو شاخه کمونیسم کارگری”، بزعم خود تاریخ “ائتلاف گرایش کمونیستی کارگری به نمایندگی منصور حکمت” و “یک گرایش چپ سنتی، پوپولیست” را مرور کرده است. دو پاراگراف این “بیانیه” را، که احکام آن تماما توسط کورش مدرسی تدوین و مکتوب شده است، نگاه کنید و با موضع خود کورش مدرسی در همان مقاطع مقایسه کنید.
” همچنانکه در اسناد و نوشته و مباحثات حزب ما در این هفت سال و خصوصا پس از انشقاق در حزب کمونیست کارگری ایران آمده است٬ حزب کمونیست کارگر از بدو تولد خود ائتلافی از دو گرایش اصلی بود. یک گرایش کمونیستی کارگری به نمایندگی منصور حکمت و یک گرایش چپ سنتی، پوپولیست.
گرایش “کمونیسم کارگری” در شرایط ویژه ای، در دل جدالی که “کمونیسم کارگری” با ناسیونالیسم کرد در حزب کمونیست ایران داشت، ناچار شد پیش از بسرانجام رسیدن جدالهای فکریش، بطور زودرس از حزب کمونیست ایران جدا شود. این شرایط را “جنگ خلیج” به گرایش کمونیسم کارگری تحمیل کرد. در جریان “جنگ خلیج” و بالقوه شدن افق شکل گیری یک دولت “کردی” بر متن تخریب و بمباران عراق، ناسیونالیسم کرد در رهبری حزب کمونیست ایران سکوت خود را شکست، سازش تاکتیکی و تاریخی با “کمونیسم کارگری” و “مارکسیسم انقلابی” را کنار گذاشت و سربلند کرد! شرایطی که گرایش کمونیسم کارگری در حزب کمونیست ایران، را ناچار به ترک حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب جدیدی بنام “حزب کمونیست کارگری”، کرد.
چپ پوپولیست درون حزب کمونیست ایران که چون ناسیونالیسم کرد، تاریخا در مقابل گرایش کمونیستی سکوت و تمکین کرده بود، در دل جدالی که کمونیسم کارگری با ناسیونالیسم کرد در دوره جنگ خلیج در آن حزب صورت گرفت٬ بدنبال کمونیسم کارگری براه افتاد، و در تشکیل حزب کمونیست کارگری شریک شد. به این ترتیب حزب کمونیست کارگری از بدو تولد، با ائتلافی از دو گرایش، یکی کمونیسم کارگری و دیگری چپ سنتی – پوپولیست، متولد شد.”( بیانیه حزب حکمتیست در مورد پیوند دو شاخه کمونیسم کارگری! نگاهی به اتحاد دو سازمان چپ از نزدیک و دور! ۳۰ نوامبر ۲۰۱۲)
آن دوره ای که “چپ پوپولیست” “مارکسیسم انقلابی را کنار گذاشت” نه عملا در “جنگ خلیج” که سالها قبل و در آستانه تشکیل حزب کمونیست ایران اتفاق افتاده بود و آن زمانی بود که “صاحب همین تزها” به عنوان عضو مرکزیت “رزم انقلابی”، در سرمقاله نشریه سازمان خود به عنوان مدافع سرسخت “سرمایه ضد انحصار” و مدافع مکتبی بورژوازی ملی کتبا و علنا علیه “برنامه مشترک اتحاد مبارزن کمونیست و کومه له” نوشت. پس از سیر تشکیل حزب کمونیست ایران این اتفاقا همین ایشان بودند که به نمایندگی از آن موضع منسجم پوپولیستی و چپ سنتی، تن به “ائتلاف” با “گرایش منصور حکمت” داد و آخرین تلاشهای پوپولیسم و مدافعان “سرمایه ملی و غیر انحصاری” را چون “شتر دیدی ندیدی” لاک گرفت. مواضع او، چنان فاقد اهمیت سیاسی بودند و چنان چون خروس بی محل در سیر وارفتگی کل مدافعان دستگاه فکری و سیاسی ناسیونالیسم چپ مکتوب شدند که اهمیتی برای پاسخگوئی نیافتند. این را به هم خطی با منصور حکمت تداعی کردن به قدری بیشتر از “رو” و صداقت سیاسی نیاز دارد.
مورد دوم که گویا در جریان جنگ خلیج، “ناسیونالیسم کرد” “سکوت” خود را شکست و سازش “تاریخی با “کمونیسم کارگری و مارکسیسم انقلابی” را کنار گذاشت، از بخت بد کورش مدرسی، با سرهم بندی کردنهای او جور در نمی آید. خود ایشان و جمع مشاوران “کمیته رهبری کومه له” در بحبوحه مصاف “چپ و راست” که یک طرقش منصور حکمت و کمونیسم کارگری و طرف دیگرش دل در گرو “ناسیونالیسم کرد” در آستانه جنگ خلیج بسته بود، تا نشست جنجالی “پلنوم ۱۶ حزب کمونیست ایران” از ایدئولوگهای “راست” بود و پس از مدتی که منصور حکمت او را هم در “لیست اعزام” به اروپا قرار داد، بطور خزنده بار دیگر رنگ عوض کرد و به “ائتلاف” دیگری “از سر ناچاری” و البته رندانه با کمونیسم کارگری تن داد و این بار هم موضع راست و پرو ناسیونالیسم کرد را به عنوان”شتر دیدی ندیدی” بایگانی کرد. این مساله که چنین موجودی با این مواضع و در بستر تکه پاره شدن تحزب کمونیسم کارگری فرصت یافته است که خود را یکی از چهره های سازنده “گرایش منصور حکمت” و “حکمتیسم” بنامد، از عجایب روزگار است. تاریخ و تاریخ کمونیسم کارگری و صاحبان واقعی آن علیرغم زلزله ها و تکانهای اجتماعی، در دنیای واقعی یک پیوستگی مستند و مکتوب دارد. هر کس میتواند به استناد این تاریخ پیوسته مستدل کند که در مقاطعی مدافع کمونیسم کارگری بوده است، اما کورش مدرسی که دست بر قضا درست در تندپیچهای این تاریخ همواره مدافع و مشاور و متفکر پوپولیسم و ناسیونالیسم چپ و ناسیونالیسم چپ کرد بوده است و فقط زمانی “جنگ مغلوبه” شده است بطور ناگهانی و “زودرس” به شکست “ائتلاف” با ناسیونالیسم و راست روی جان سخت خود تن داده است، دیگر علنا و بی پرده هذیان میگوید. انشقاقات پی در پی در حزب کمونیست کارگری و یا جدائی”جمع هیات دائم” از کورش مدرسی بخاطر توطئه ها و پشت هم اندازیهای او، نباید کوچکترین مجال را به تجدید حیات این اپورتونیسم هفت خط سیاسی در پرخاش به “شاخه های کمونیسم کارگری” و به بهانه آن انشقاقات تعرض به سنتها و تاریخ کمونیسم کارگری در ایران را باز بگذارد. این دیگر رسما دست بردن به انبان شارلاتانیسم باز سازی شده سنتهای عقب مانده ناسیونالیسم چپ و ضدکمونیسم آن است. پیشینیان، در اتکاء به تلاش بورژوازی ایران و دوخردادیون برای تبدیل رژیم اسلامی سرمایه به رژیم سرمایه داران، “در این بن بست” کمونیسم کارگری را نوشتند و حلقه کورش مدرسی در مارش ظفرنمون احمدی نژاد و دوایر آن برای “متعارف شدن سرمایه داری” همان رژیم، در تتمه نگارش “پایان کمونیسم کارگری” و رونویسی از “نظریه پرداز” خود در “رسالات” “خط منحط کمونیسم کارگری”، دیگر به “سیم آخر” زده اند.
——————————————–
*. دیدن فیلم “جام مقدس”( holy grail ) ساخته گروه مانتی پایتون را توصیه میکنم.