یک اعتصاب از 319 اعتصاب رخ داده در چین در 5 ماه اول سال 2014
اعتصاب از زمره اعتصاب غیر سازمان یافته توسط اتحادیه بود که در زبان سرمایه به اعتصاب وحشی ملقب شده است. محل وقوع کشور چین است که به کارخانه جهان معروف شده است و در این کارخانه سرعت و شدت کار چنان بالاست در بعضی از بخش های صنعتی کشور در هر ثانیه انسان هایی به گروه معلولین می پیوندند و بخشی از اعضای بدن خود را از دست می دهند و کارشان بعد از سال ها کار مشقت بار به گدائی می کشد.
این بار شهر دونگ گوان در دلتای رود مروارید شاهد بزرگترین اعتصاب کارگری بود. بیش از 50.000 کارگر کارخانه یو یوآن برای حقوق خود دست از کار کشیدند و چرخ های صنعت کفش را برای مارک های معروف جهانی آدیداس، نایکی، تیمبرلند، نیوبالانس، ری بک، پوما و آسیکس در این کارخانه خواباندند. سال ها بود که کارفرما سهم کامل خود از بیمه کارگران را پرداخت نمی کرد که در نتیجه آن بیمه بازنشستگی کارگران بسیار اندک می شد زیرا تنها براساس سهم پرداختی کارگر محاسبه می شد؛ بدون این که اتحادیه به آن اعتراضی کرده باشد و کارگران را در جریان قرار داده باشد. اداره کار منطقه نیز مثل همیشه در حمایت از کارفرما مساله را ندیده می گرفت. به طور تصادفی این بار کارگری با چک کردن کاغذ های اداری اش به به این مساله پی می برد. مساله را با دیگر همکارانش در میان می گذارد و در فاصله ای کوتاه در 5 آوریل ده ها هزار کارگر کارخانه به عنوان اعتراض دست از کار می کشند. آن ها ابتدا یک پل را بلوک می کنند تا با اخلال در حمل و نقل مساله را به اطلاع دیگران هم برسانند اما کارفرما به این اعتراض پاسخی نمی دهد. بعد از ده روز کارگران تصمیم به اعتصاب می گیرند و مطالبات خود را افزایش می دهند و علاوه بر پرداخت سهم بیمه کارفرمائی خواهان افزایش دستمزد از 2200 ار.ام.ب به 2800 و پرداخت اضافه کاری و بن و بهبود شرایط عمومی کار در کارخانه می شوند. در محوطه شرکت دست به راهپیمائی اعتراضی می زنند. کارفرما پلیس را به کمک می طلبد. نیروهای سرکوب که از بودجه عمومی و مالیات پرداختی میلیون ها کارگر برای دفاع از سرمایه پروار می شوند. پلیس با حمله به کارگران عده ای را زخمی و عده ای را دستگیر می کند. اعتصاب گسترش می یابد و کارگران سایر کارخانه های یو یوآن در دونگ گوان به حمایت از آن ها و هم چنین حقوق خود به اعتصاب می پیوندند و سپس کل منطقه و استان را در بر می گیرد.
فدراسیون اتحادیه چین در منطقه طبق معمول برای باز کردن جای خود با کارفرما وارد مذاکره می شود و اعلام می دارد که با پرداخت حق بیمه و افزایش 230 ار.ام.ب به جای 600 ار.ام.ب مورد تقاضای کارگران با کارفرما به توافق رسیده است و بنابراین اعتصاب باید خاتمه یابد. کارگران وقعی به آن نمی نهند و اعتصاب ادامه می یابد. در 24 آوریل کمپانی فشارها را افزایش می دهد و پلیس در کارخانه مستقر می شود. ده روز اعتصاب و دو ماه کم کاری درهم شکسته می شود اما بی شک کارگران با تجربه خود و در عمل به حقایقی دست یافته اند که بدون آن امکان دستیابی به آن ها برای شان مشکل بود و توهم آن ها نسبت به حکومت، اتحادیه و کارفرما ادامه می یافت. کارگری می گفت: “در گام های اولیه کارگران امید داشتند که حکومت به کمک بیاید و دست به میانجی گری در اختلاف بزند” و مساله بخوبی و خوشی خاتمه یابد اما در عمل کارگران دریافتند که دولت سرمایه مدافع سرمایه است نه کارگر و انتظارشان توهمی بیش نبود. آن ها هم چنین به اهمیت خود سازماندهی و حمایت کارگری آگاه شدند. و این آگاهی مسلم در حرکات بعدی راه شان را هموار تر خواهد کرد اما اگر سمت و سوی ضد سرمایه داری نگیرد و برای الغای کار مزدی حرکت نکند؛ نخواهد توانست به این زندگی سراسر مشقت و رنج پایان دهد. اگر کارگر مسلم است که ما با یک مثلث سه ضلعی
طی دوران اعتصاب سهام یو یوان در بازار بورس به مقدار 5% تنزل می کند و کارفرما اعلام می دارد که اعتصاب و کم کاری 27 میلیون دلار ضرر به کارخانه وارد کرده است به علاوه این که کمپانی مجبور شده است 31 میلیون دلار سهم خود از بیمه بازنشستگی را برای افزایش بیمه و مسکن 50.000 کارگر کارخانه تقبل کند.
هر روز و هر ساعت در گوشه ای از جهان سرمایه داری کارگران چرخ تولید را می خوابانند تا از حداقل های حقوق خود دفاع کنند. در کشورهای نه چندان پیش رفته برای حقوق نداشته به پا می خیزند و در کشورهای پیشرفته برای حقوق از دست رفته حاصل از یک قرن مبارزه. چرا شرایط این گونه اسفبار است. چرا این همه اعتصاب راه به سازماندهی سراسری محلی و منطقه ای و کشوری و قاره ای و جهانی نمی برد؛ در حالی که اکثریت جمعیت جهان را این طبقه تشکیل می دهد و به نعمت وسایل ارتباطی سریع همه می توانند از لحظه آغازین یک حرکت کارگری از آن مطلع شوند و به همراهی یا حمایت برخیزند. چرا همیشه هشت کارگران در گرو ی نه آن هاست اما سود و سرمایه ی کارفرمایان دم به دقیقه و نجومی بالا می رود. به طور نمونه وضعیت کمپانی فوق الذکر را مورد توجه قرار می دهیم. خانواده Tsau در سال 1969 در هنگ کنگ اقدام به تاسیس یک شرکت برای تولید کفش پلاستیکی می کند و اکنون شامل یک گروه با 67 شرکت است و در کشورهای چین، اندونزی، ویتنام و مکزیکو شعبه دارد که تنها در شهر دانگ گوان 50.000 کارگر دارد و یکی از اعضای مطرح شرکت سرمایه گذاری مورگان استانلی استاندارد ایندکس است اما کارگرانش دستمزد ماهیانه ای برابر با 2200 ار.ام.ب یعنی 350 دلار دریافت می دارند. باید از خود پرسید که چرا یک شرکت از زمان تاسیس تا زمان حال چنین با خاصیت گلوله برفی رشد می کند اما کارگرانش که تولید کننده این سرمایه عظیم هستند با اضافه کاری ها و کار در ایام تعطیلی و غیره وقتی به بازنشستگی می رسند از تامین همان حداقل هایی که برای زندگی داشتند در می مانند. بیائید به این سئوال ها و سئوالات بیشمار دیگر فکر کنیم و یا توجه بیشتری مبذول داریم. بیائید بیندیشیم که چه می توانیم بکنیم تا آن چه را تولید می کنیم نه تقدیم سرمایه که برای بهبود زندگی اکثریت که خود ما هستیم بکار گیریم. وضعیت امروز ما سرنوشت مقدر ما نیست. ما باید سرنوشت خود را خود رقم بزنیم.
جولای 2014